جمعی از یهودیان، آیات کتب آسمانی خود را تحریف و یا کتمان می کردند. این گروه از کار خود بسیار خرسند و خوشحال می شدند و در عین حال دوست داشتند مردم آن ها را دانشمند، حامی دین و وظیفه شناس بدانند. اینان نه تنها احساس شرمندگی نمی کردند، بلکه به قدری مغرور و از خود راضی بودند که از اعمال زشتشان احساس خرسندی و به آن مباهات می کردند؛ حتی دوست داشتند که مردم آنها را نسبت به اعمال نیکی که هرگز انجام نداده بودند، مدح و تمجید کنند! قرآن کریم به بیان این روحیه یهودیان پرداخته و می فرماید: «و یحبون أن یحمدوا بما لم یفعلوا؛ دوست دارند در برابر کار نیکی که انجام نداده اند مورد ستایش قرار بگیرند.» (آل عمران/ 188) که خداوند در ادامه آیه به آنان مژده عذاب می دهد.
یکی دیگر از رفتارهای یهود، پیمان شکنی است. بعد از آن که یهود دلایل و نشانه های روشن پیامبر را مشاهده کرده و ایمان نیاوردند و در حقیقت بعد از این که به حقانیت او پی برده و به خاطر اغراض خاص و منافع خود به مخالفت برخاستند، مرتب پیمان شکنی می کردند؛ گویا این پیمان شکنی یهود با تاریخ همراه است. قرآن کریم در این باره می فرماید: «و کلما عاهدوا عهدا نبذه فریق منهم بل أکثرهم لا یؤمنون؛ آیا هر بار که آنان (یهود) پیمانی با خدا و پیامبر خدابستند، جمعی از آنان آن را به دور نیفکندند و با آن مخالفت نکردند؟ آری اکثرشان ایمان نمی آورند.» (بقره/ 100) این گروه بعد از پیمان شکنی در کوه طور تا زمان پیامبر اکرم، یهود «بنی نضیر» و «بنی قریظه» بعد از ورود پیامبر به مدینه با او پیمان بستند که حد اقل به دشمنانش کمک نکنند، ولی پیمان را شکستند و با مشرکان در جنگ احزاب بر ضد مسلمانان صف آرایی کردند و همواره در پیمان شکنی پیش قدم بوده اند.
اساسا این شیوه دیرینه اکثریت یهود است که تا امروز نیز ادامه دارد و شاهدیم که هرگاه منافع صهیونیست ها و اسرائیل غاصب به خطر بیفتد تمام عهدنامه های خود؛ حتی بین المللی را زیر پا گذاشته و به بهانه های واهی همه را به دست فراموشی می سپارند. خداوند در آیه بعد با تأکید صریح تر و روشن تری می فرماید: «و لما جاءهم رسول من عند الله مصدق لما معهم نبذ فریق من الذین أوتوا الکتاب کتاب الله وراء ظهورهم کأنهم لا یعلمون؛ و چون پیغمبری از جانب خدا بر آنان فرستاده شد که به راستی کتب آسمانی آنها گواهی می داد، گروهی (از اهل کتاب) کتاب خدا را پشت سر انداختند، گویی از آن کتاب هیچ نمی دانند.» (بقره/ 101) تا آن زمان که پیامبر اسلام مبعوث نشده بود علمای یهود مردم را به آمدنش بشارت داده و نشانه ها و مشخصات او را برای مردم بیان می نمودند، اما هنگامی که به رسالت مبعوث گشت آن چنان از محتویات تورات رخ برتافتند که گویی هرگز آن را ندیده و نخوانده بودند.
آن چنان روح انحصار طلبی و خودخواهی بر یهود چیره گشته است که اگر آنان حکومت مادی یا معنوی ای بر مردم پیدا کنند و به چنین موقعیتی دست یابند هیچ حقی به صاحبش نخواهند داد و همه امتیازات را دربست در اختیار خود می خواهند. قرآن کریم با اشاره به این موضوع می فرماید: «أم لهم نصیب من الملک فإذا لا یؤتون الناس نقیرا؛ اگر یهودیان سهمی از حکومت داشتند به مردم هیچ حقی نمی دادند.» (نساء/ 53) نقیر کنایه از امور بسیار کوچک است.
یکی دیگر از صفات و روحیات یهود در آیه پنجاه و یک سوره نساء بیان شده است: «کعب بن اشرف» که یکی از بزرگان یهود بود بعد از جنگ احد به اتفاق هفتاد نفر از یهودیان به سوی مکه آمد تا با مشرکان مکه بر ضد پیامبر پیمان بسته و پیمان قبلی خود با پیامبر را نقض کردند. آنها در خانه های مشرکان مهمان شدند، یکی از مکیان به کعب گفت: «اگر می خواهید هم پیمان شویم باید بت های ما را سجده کنید.» یهودیان بت ها را سجده کردند و بعد از آن با مشرکان هم پیمان شدند. کعب به مشرکان گفت: «به خدا سوگند! آیین شما از آیین محمد (ص) بهتر است.» لذا آیه پنجاه و یک سوره نساء نازل شد و یکی دیگر از صفات ناپسند یهود را منعکس کرد: «ألم تر إلی الذین أوتوا نصیبا من الکتاب یؤمنون بالجبت والطاغوت ویقولون للذین کفروا هؤلاء أهدی من الذین آمنوا سبیلا؛ ندیدی و تعجب نکردی از حال آنان که بهره ای از کتاب آسمانی هم داشتند (یهودیان) باز چگونه به بتان و طاغوت گرویدند و به کافران مشرک می گویند که راه شما به صواب نزدیک تر از طریقه اهل ایمان است.»
قوم یهود برای پیشبرد اهدافشان آن چنان با مشرکان سازش کاری نشان دادند که حتی برای جلب نظر آنان در برابر بت های آن ها سجده می کردند و آیین خرافی مشرکان را بر اسلام ترجیح می دادند، با این که اهل کتاب بودند و مشترکاتشان با مسلمین بیشتر بود، اما تا این حد پیش رفتند که گفتند: راه شما از مسلمانان به هدایت نزدیک تر است. عجیب تر این که این روحیه ناپسند هم چنان در این قوم پابرجاست. خداوند در آیه ای دیگر، چهره دیگری از اهل کتاب و یهود را نشان می دهد؛ چه این که عده ای از یهود عقیده داشتند که مسئول حفظ امانت های دیگران نیستند، حتی حق دارند امانات آنها را تملک کنند. آنها می گفتند: ما اهل کتاب هستیم و پیامبر و کتاب آسمانی در میان ما بوده، بنابراین اموال دیگران برای ما احترامی ندارد. این مطلب به قدری در نزد آنان مسلم بود که جنبه اعتقادی و مذهبی به خود گرفته بود. بر یهود لازم است که املاک غیر یهود را خریداری کنند تا آن ها صاحب ملک نباشند و همیشه سلطه اقتصادی با یهود باشد (تلمود) به کسانی که یهودی نیستند قرض ندهید، مگر آن که نزول بگیرید، در غیر این صورت قرض دادن به غیر یهود جایز نیست و ما مأموریم به آنها ضرر رسانیم (تلمود).
گروهی دیگر از یهود بعد از مسلمان شدن اعراب از پرداخت حقوق و امانت های آنها خودداری می کردند و چنین استدلال می کردند که هنگام معامله، با ما مخالف نبودید، الآن که مذهب جدیدی اختیار کرده اید حقتان ساقط شده است. البته این آیه تصریح دارد که همه اهل کتاب این تفکر را نداشتند: «و من أهل الکتاب من إن تأمنه بقنطار یؤده إلیک ومنهم من إن تأمنه بدینار لا یؤده إلیک إلا ما دمت علیه قآئما؛ بعضی از اهل کتاب اگر ثروت هنگفتی را به رسم امانت به او بدهی به موقع آن را پرداخت می کند و بعضی دیگر حتی اگر یک دینار به آنها بسپاری از ادای آن سر باز می زنند، مگر این که در برابر آن ها توانایی و قدرت داشته باشی.» (آل عمران/ 75) امروز نیز صهیونیزم خودکامه چنین اعتقادی دارد و رفتارش در جامعه بین الملل گواه این ادعاست. به خاطر همین اعتقاد و افکار تحریف شده است که قرآن در آیه سیزده سوره مائده درباره یهود می فرماید: «تنها عده کمی از آنان پاک و حق شناس بودند.» و این در حالی است که در آیه بعد درباره نصاری می فرماید: «جمعی منحرف شدند.»
طبق آیات قرآنی، قوم بنی اسرائیل و یهودیان نتوانستند و نخواستند وحی الهی را حفظ کنند و با ایجاد تحریف و تغییر در آن، نه تنها خود گمراه شدند، بلکه سعی کردند دیگران را نیز به انحراف بکشند. از دیدگاه قرآن، یهودیان از چند جهت به تحریف کتاب و وحی الهی پرداخته اند که به آنها می پردازیم.
بنی اسرائیل، به دلیل گناهان و نافرمانی هایی که انجام می دادند، قسمت هایی از وحی الهی را فراموش کردند. در قرآن به این مطلب اشاره می شود که به خاطر پیمان شکنی آنها (بنی اسرائیل) را از رحمت خویش دور ساختیم و دل های آنان را سخت و سنگین نمودیم، سخنان (خدا) را از موردش تحریف می کنند و بخشی از آن چه به آنها گوشزد شده بود را فراموش کردند. (مائده/ 13)
یهود، علاوه بر فراموش کردن قسمت هایی از وحی الهی، دست به جعل زده و برای رسیدن به مقاصد مادی و دنیوی، ساخته های خود را وحی الهی قلمداد می کردند: پس وای بر آنها که کتاب را با دست خود می نویسند، سپس می گویند: «این از طرف خداست» تا آن را به بهای کمی بفروشند، پس وای بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند و وای بر آنان از آنچه از این راه به دست می آورند. (بقره/ 79) یهودیان به اقتضای شرایط و احوال، هر گاه از حذف قسمت هایی از وحی الهی ناتوان می شدند و همچنین از نوشتن خواسته های نفسانی خود در کتاب، عاجز می ماندند، به هنگام تلاوت کتاب، مطالب غیر وحیانی را همانند وحی تلاوت و به عنوان وحی بر مردم ابلاغ می کردند: در میان آنها (یهود) کسانی هستند که به هنگام تلاوت کتاب، زبان خود را چنان می گردانند که گمان کنید از کتاب است، در حالی که از کتاب نیست و می گویند: آن از طرف خداست، با این که از طرف خدا نیست و به خدا دروغ می بندند، در حالی که می دانند. (آل عمران/ 78)
تغییر دادن معنای کلمات
طریق دیگر تحریف وحی الهی، تغییر معنا و تفسیر به رأی کردن فرمان های الهی است. یهودیان علاوه بر حذف قسمت هایی از وحی الهی و افزودن برخی مطالب ساختگی، با تفسیر به رأی کردن وحی، هر چند الفاظ آن را به ظاهر نگه می داشتند، معانی کلمات را تغییر می دادند. خداوند می فرماید: «یحرفون الکلم عن مواضعه؛ کلمات را از موردش تحریف می کنند.» (مائده/ 13)
با وجود تغییرات و تحریفاتی که یهود در کتاب های آسمانی انجام داده بودند، باز بشارت های انبیای گذشته در مورد ظهور پیامبر اسلام، در آن کتاب ها باقی مانده بود و آنان تمام اوصاف پیامبر (ص) را می شناختند; چنان که در سوره ی بقره آمده است: «کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده ایم او (پیامبر اسلام) را هم چون فرزندان خود می شناسند; ولی جمعی از آنان، حق را آگاهانه کتمان می کنند.» (بقره/ 146) این کتمان حقیقت به دلیل تعارض دین اسلام با منافع دنیوی یهود بود; چرا که آنان گمان می کردند با آمدن پیامبر اسلام (ص) یهودیان مالکان بی قید و شرط جهان خواهند شد; ولی بعد از ظهور دین اسلام دریافتند که این دین تنها به دنبال احقاق حق و گسترش عدالت است و هیچ امتیاز و برتری برای افراد و اقوام خاص قایل نیست.
به همین خاطر به مبارزه با اسلام پرداختند و قسمت هایی از وحی الهی را که در کتاب های آنان باقی مانده بود و به نفع اسلام و مسلمین بود، مخفی کردند. چنان که قرآن کریم می فرماید: «ای اهل کتاب، پیامبر ما (که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان می کردید، روشن می سازد) به سوی شما آمد.» (مائده/ 15) بنابراین، از دیدگاه اسلام، وحی الهی در قالب چند مجموعه و کتاب بر بنی اسرائیل و یهودیان نازل شده بود، ولی آنان آنها را تحریف کردند و از بین بردند و کتاب هایی که امروزه به عنوان کتاب آسمانی در دست دارند، وحی الهی نیست. آنان در این کتاب ها کارهای ناروایی را به انبیا نسبت می دهند و ارتکاب هر گناه و معصیتی را برای آنان روا می دارند و از سوی دیگر ادعا می کنند که این اشخاص گناهکار حاملان وحی الهی هستند، غافل از این که شخص گناهکار نمی تواند واسطه ی بین انسان و خداوند باشد و تنها اشخاص معصوم می توانند به عنوان پیامبر، وثوق و اطمینان مردم را جلب و آنها را به راه راست هدایت کنند.