شبهه آمدن رسول بعد از پیامبر اکرم

اصل شبهه

برخی بر اساس مبانی و دیدگاه نقلی شبهه ای را در مورد خاتمیت پیامبر اکرم (ص) ذکر نموده اند که قرآن در سوره احزاب آیه چهلم می فرماید: «ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبین و کان الله بکل شیء علیما؛ محمد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولیکن فرستاده ی خدا و خاتم پیامبران است، و خدا به هر چیزی داناست. محمد (ص) خاتم انبیاء است. (و خاتم النبیین).»
می دانیم که بین نبی و رسول تفاوت است. در این آیه خاتم پیامبران بیان شده است، نه خاتم رسولان. بنابراین چه اشکالی دارد که بگوییم بعد از پیامبر اسلام (ص) پیامبری وجود ندارد ولی رسول ممکن است وجود داشته باشد؟
عناصر منطقی این شبهه عبارتند:
1- مسلمانان می گویند پیامبر خاتم انبیاء و مرسلین است.
2- در حالی که آنچه در قرآن ذکر شده مربوط به خاتم انبیاء بودن پیامبر است نه خاتم المرسلین بودن او.
3- بنابراین خداوند در قرآن ذکر نموده که بعد از پیامبر اسلام پیامبر خاتمی وجود نخواهد داشت، در حالی که آمدن رسول دیگری غیر از او ممکن است.

پاسخ شبهه

خدای سبحان بعد از آنکه حقیقت وصف ارشاد مردم به وسیله وحی را در بسیاری از موارد کلامش ذکر کرد، از مردانی که متکفل این وظیفه اند تعبیرهایی مختلف کرده، یعنی دو جور تعبیر کرده، که کانه نظیر تقسیم است یکی رسول، و یکی هم نبی، یک جا فرموده: «و جیء بالنبیین و الشهداء؛ پيامبران و شاهدان را بياورند.» (زمر/ 69) و جایی دیگر فرموده: «یوم یجمع الله الرسل فیقول ما ذا أجبتم؛ روزى را كه خدا پيامبران را گرد مى‏ آورد پس مى‏ فرمايد چه پاسخى به شما داده شد.» (مائده/ 112) و معنای این دو تعبیر، مختلف است، رسول کسی است که حامل رسالت و پیامی است، و نبی کسی است که حامل خبری باشد، پس رسول شرافت وساطت میان خدا و خلق دارد، و نبی شرافت علم به خدا و به اخبار خدایی.

معنای رسول و نبی و فرق آن دو

درباره معنای رسول و نبی گفته اند که نبی کسی است که از جانب خداوند به او وحی بشود خواه مأمور به تبلیغ باشد و خواه مأمور به تبلیغ نباشد. اما رسول به پیامبری گفته می شود که مأمور به تبلیغ باشد. برخی در معنای نبی و رسول گفته اند که نبی و رسول هر دو مأمور به تبلیغ هستند. ولی رسول به پیامبری اطلاق می شود که از نظر رتبه و مقام از دیگران بالاتر باشد.
بعضی ها گفته اند: فرق میان نبی و رسول به عموم و خصوص مطلق است، به این معنا که رسول آن کسی است که هم مبعوث است، و هم مأمور، به تبلیغ رسالت، و اما نبی کسی است که تنها مبعوث باشد، چه مأمور به تبلیغ هم باشد و چه نباشد. لیکن این فرق مورد تایید کلام خدای تعالی نیست، برای اینکه می فرماید: «و اذکر فی الکتاب موسی إنه کان مخلصا و کان رسولا نبیا؛ به یاد آر در کتاب موسی را که دارای اخلاص و مردی بود هم رسول، و هم نبی.» (مریم/ 51) که در مقام مدح و تعظیم موسی (ع) او را هم رسول خوانده، و هم نبی، و مقام مدح اجازه نمی دهد این کلام را حمل بر ترقی از خاص به عام کنیم، و بگوئیم، معنایش این است که اول نبی بود بعدا رسول شد.
نیز می فرماید: «و ما أرسلنا من قبلک من رسول و لا نبی؛ ما قبل از تو هیچ رسولی و نبیی نفرستادیم، (مگر آنکه چنین و چنان شد.)» (حج/ 52) که در این آیه میان رسول و نبی جمع کرده، درباره هر دو تعبیر به ارسلنا کرده است، و هر دو را مرسل خوانده، و این با گفتار آن مفسر درست در نمی آید.
لیکن آیه: «و وضع الکتاب و جیء بالنبیین و الشهداء» (زمر/ 69) که همه مبعوثین را انبیاء خوانده، و نیز آیه: «ولکن رسول الله و خاتم النبیین؛ ولیکن محمد (ص) رسول خدا و خاتم انبیا است.» (احزاب/ 40) که پیامبر اسلام را هم رسول و هم نبی خوانده. و همچنین آیه: «فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین؛ خداوند پيامبران را نويدآور و بيم‏ دهنده برانگيخت.» (بقره/ 213) که باز همه مبعوثین را انبیا خوانده، و نیز آیاتی دیگر، ظهور در این دارد که هر مبعوثی که رسول به سوی مردم است نبی نیز هست.
و این معنا با آیه: «و کان رسولا نبیا؛ و رسولی نبی بود.» (مریم/ 51) منافات ندارد، چون در این آیه از دو کلمه رسول و نبی معنای لغوی آنها منظور است، نه دو اسمی که معنی لغوی را از دست داده باشد، در نتیجه معنای جمله این است که او رسولی بود با خبر از آیات خدا، و معارف او.
همچنین آیه: «و ما أرسلنا من قبلک من رسول و لا نبی»، چون ممکن است گفته شود، که نبی و رسول هر دو به سوی مردم گسیل شده اند، با این تفاوت که نبی مبعوث شده تا مردم را به آنچه از اخبار غیبی که نزد خود دارد خبر دهد، چون او به پاره ای از آنچه نزد خداست خبر دارد، ولی رسول کسی است که به رسالت خاصی زاید بر اصل نبوت گسیل شده است، هم چنان که امثال آیات زیر هم به این معنا اشعار دارد. «و لکل أمة رسول، فإذا جاء رسولهم، قضی بینهم بالقسط؛ برای هر امتی رسولی است و همین که رسولشان بیامد در میانشان به حق داوری شد.» (یونس/ 47) و آیه: «و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا؛ ما هیچگاه چنین نبوده ایم که مردمی را قبل از آنکه رسولی بر ایشان مبعوث کنیم عذاب دهیم.» (نحل/ 15)
پس نبی عبارت است از کسی که برای مردم آنچه مایه صلاح معاش و معادشان است، یعنی اصول و فروع دین را بیان کند، البته این مقتضای عنایتی است که خدای تعالی نسبت به هدایت مردم به سوی سعادتشان دارد، و اما رسول عبارت است از کسی که حامل رسالت خاصی باشد، مشتمل بر اتمام حجتی که به دنبال مخالفت با آن عذاب و هلاکت و امثال آن باشد، هم چنان که فرمود: «لئلا یکون للناس علی الله حجة بعد الرسل؛ تا بعد از آمدن رسول، دیگر مردم حجتی علیه خدا نداشته باشند.» (نسا/ 164) و از کلام خدای تعالی در فرق میان رسالت و نبوت بیش از مفهوم این دو لفظ چیزی استفاده نمی شود، و لازمه این معنا همان مطلبی است که گفته شد: رسول شرافت وساطت بین خدا و بندگان را دارد، و نبی شرافت علم به خدا و معارف خدایی را دارد.
بنابراین رسول عبارت از کسی است که حامل رسالتی از خدای تعالی به سوی مردم باشد، و نبی آن کسی است که حامل خبری از غیب باشد و آن غیب عبارت از دین و حقایق آن است، و لازمه این حرف این است که وقتی نبوتی بعد از رسول خدا (ص) نباشد، رسالتی هم نخواهد بود، چون رسالت، خود یکی از اخبار و انبای غیب است، وقتی بنا باشد انبای غیب منقطع شود، و دیگر نبوتی و نبیی نباشد، قهرا رسالتی هم نخواهد بود. از این جا روشن می شود که وقتی رسول خدا (ص) خاتم النبیین باشد، خاتم الرسل هم خواهد بود.

روایتی درباره مراد از رسول و نبی و اشاره به نسبت بین آن دو

در کافی از امام باقر (ع) نقل کرده که در تفسیر آیه: «و کان رسولا نبیا...» فرمود: «پیغمبری که در خواب فرشته را می بیند، و صدای او را می شنود ولی خود فرشته را نمی بیند نبی، و پیغمبری که صوت فرشته را می شنود ولی در خواب فرشته را نمی بیند بلکه در بیداری می بیند رسول است.» (اصول کافی ج 1 ص 176)
در این معنا روایاتی دیگر آمده و ممکن است از امثال آیه: «فأرسل إلی هارون» نیز این معنا استفاده شود، و معنای آن این نیست که رسول کسی باشد که فرشته وحی نزدش فرستاده شود، بلکه مقصود این است که نبوت و رسالت دو مقام مخصوصند که خصوصیت یکی رؤیا و خصوصیت دیگری دیدن فرشته وحی است.و چه بسا هر دو مقام در یک نفر جمع شود، و او دارای هر دو خاصیت باشد، و چه بسا می شود که نبوت باشد و رسالت نباشد، و در نتیجه معنای رسالت البته از نظر مصداق نه مفهوم اخص از معنای نبوت خواهد بود، هم چنان که حدیث ابی ذر هم که در سابق گذشت تصریح به این معنا می کرد، و می فرمود: پرسیدم: مرسلین از انبیا چند نفر بودند.
پس روشن گردید که هر رسولی نبی هم هست ولی هر نبیی رسول نیست، و با این بیان جواب از اعتراضی که بعضی بر دلالت آیه: «ولکن رسول الله و خاتم النبیین» کرده اند، که تنها خاتمیت نبوت را می رساند، نه خاتمیت رسالت را، و روایت ابی ذر و نظایر آن هم رسالت را غیر نبوت دانسته، داده می شود.

اثبات خاتم النبیین و خاتم المرسلین بودن پیامبر اسلام

جمله «و لکن رسول الله و خاتم النبیین» او رسول الله و خاتم النبیین است در ادامه آیه 40 سوره احزاب یعنی ارتباط پیامبر (ص) با شما تنها از ناحیه رسالت و خاتمیت می باشد. بنا براین صدر آیه ارتباط نسبی را به طور کلی قطع می کند، و ذیل آیه ارتباط معنوی ناشی از رسالت و خاتمیت را اثبات می نماید، و از اینجا پیوند صدر و ذیل روشن می شود.از این گذشته اشاره به این حقیقت نیز دارد که در عین حال علاقه او فوق علاقه یک پدر به فرزند است، چرا که علاقه او علاقه رسول به امت می باشد، آن هم رسولی که می داند بعد از او پیامبر دیگری نخواهد آمد، و باید آنچه مورد نیاز امت است تا دامنه قیامت برای آنها با دقت و با نهایت دلسوزی پیش بینی کند. البته خداوند عالم و آگاه همه آنچه را در این زمینه لازم بوده در اختیار او گذارده، از اصول و فروع و کلیات و جزئیات در تمام زمینه ها، و لذا در پایان آیه می فرماید: «و کان الله بکل شیء علیما؛ خداوند به هر چیز عالم و آگاه بوده و هست.»
در مجمع البیان در ذیل جمله "و لکن رسول الله و خاتم النبیین" گفته: «روایت صحیح از جابر بن عبدالله از رسول خدا (ص) رسیده، که فرمود: مثل من در بین انبیاء، مثل مردی است که خانه ای بسازد، و آن را تکمیل نموده و آرایش هم بدهد، ولی جای یک آجر را خالی بگذارد، که هر کس وارد آن خانه شود، آن جای آجر توی ذوقش بزند، و بگوید: همه جای این خانه خوب است، اما حیف که این جای آجر بد ترکیبش کرده، و من تا وقتی مبعوث نشده بودم، آن جای خالی در بنای نبوت بودم، همین که مبعوث شدم، بنای نبوت به تمام و کمال رسید.» این روایت را بخاری و مسلم نیز در کتاب صحیح خود آورده اند.
نبوت از نظر مصداق اعم از رسالت است، و معلوم است که وقتی اعم موقوف شود اخص هم موقوف می شود، چون موقوف شدن اعم مستلزم موقوف شدن اخص است، و نسبت بین رسالت و نبوت عام و خاص مطلق است، نه عام و خاص من وجه، (که رسالت از یک نظر عام و از نظری دیگر خاص و نبوت هم از یک نظر عام و از نظری دیگر خاص باشد). بنابراین خاتم انبیاء بودن، به معنی خاتم المرسلین بودن نیز هست، و اینکه بعضی از دین سازان عصر ما برای مخدوش کردن مساله خاتمیت به این معنی چسبیده اند که قرآن پیامبر اسلام (ص) را خاتم انبیاء شمرده، نه خاتم رسولان این یک اشتباه بزرگ است، چرا که اگر کسی خاتم انبیاء شد به طریق اولی خاتم رسولان نیز هست، زیرا مرحله رسالت مرحله ای است فراتر از مرحله نبوت.
این سخن درست به این می ماند که بگوئیم فلان کس در سرزمین حجاز نیست، چنین کسی مسلما در مکه نخواهد بود، اما اگر بگوئیم در مکه نیست، ممکن است در نقطه دیگری از حجاز باشد، بنابراین اگر پیامبر را خاتم المرسلین می نامید ممکن بود خاتم انبیاء نباشد، اما وقتی می گوید او خاتم انبیاء است، مسلما خاتم رسولان نیز خواهد بود، و به تعبیر مصطلح نسبت نبی و رسول نسبت عموم و خصوص مطلق است.
در نتیجه می توان گفت که هر رسولی پیامبر است ولی برخی از پیامبران رسول نیستند. با توجه خاتم به معنای رسول و نبی می گوییم: خاتم انبیاء به معنای خاتم رسولان نیز است. بنابراین این بعد از پیامبر گرامی اسلام (ص) نه رسولی وجود دارد و نه پیامبری. جریان ارسال پیامبران به پایان رسیده است و دین پیامبر اسلام (ص) دین ابدی و جاودانی است. افزون بر این می گوییم که دلایل اثبات جاودانی بودن دین اسلام منحصر به آیه چلهم از سوره احزاب نیست.

دیدگاههای مختلف در مورد فرق بین ختم رسالت و ختم نبوت

در باب تفاوت و یا رابطه بین منصب نبوت و رسالت سه نظریه و دیدگاه مطرح شده است که طبق هر سه دیدگاه معلوم می شود که ختم نبوت ختم رسالت را شامل می شود و این دو با هم هماهنگ هستند و منقطع شدن باب نبوت مستلزم ختم رسالت خواهد بود.
1. دیدگاه اول: طبق این دیدگاه که به معنای لغوی «نبی» و «رسول» نظر دارد، این دو، مفهوما متباین هستند؛ به این بیان که واژه نبی، صفت مشبهه و بر وزن «فعیل» است. این واژه اگر از ماده ی «نبوة» باشد، به معنای رفیع و بلندمرتبه است و چنان که از ماده ی «نبأ» باشد، به معنای «صاحب خبر مهم» است؛ یعنی خبرهایی که فایده ی بزرگی را در بر دارند که از آنها علم یا ظن غالب حاصل می شود. البته، چون این عنوان دربارهی پیامآوران الهی به کار رفته است، معنای دوم مناسبتر است؛ خبرهایی که پیامبران (علیهم السلام) به بشر ابلاغ می کنند، به علت مرتبط بودن با سعادت و شقاوت بشر، از نظر اهمیت و فایده در درجه اعلی هستند. پس «نبی» کسی است که خود از پیام آسمانی آگاه است و خبرهای مهم آسمانی را به بشر ابلاغ می کند؛ بدین ترتیب، رفعت مقام و بلندی مرتبه، لازمه نبی خواهد بود.
اما واژه ی «رسول» به معنای فرستاده و پیک است، خواه رسالت و مأموریت او رسانیدن پیام باشد و خواه انجام یک کار. تا این جا معلوم شد که بین دو واژه ی نبی و رسول تشابه مفهومی نیست و نبوت و رسالت دو مقام و منصب هستند. به این دلیل برخیها مسئله خاتمیت را که از ضروریات دین اسلام است، مخدوش دانسته و بدان ایراد گرفته اند که پیامبر اکرم (ص) به نص قرآن، خاتم الانبیاء است، نه خاتم الرسل، و ممکن است رسولی دیگر بعد از ایشان از طرف خداوند مبعوث شود.
در این دیدگاه، بدین طریق می توان به پرسش جواب داد که درست است که ظاهر دو واژه نبی و رسول متفاوت است؛ اما با توجه به مفهوم این دو می فهمیم که رابطه ای بین این دو برقرار است و آن این که به کار بردن اصطلاح رسول در مورد پیام آوران و فرستادگان الهی، برای ابلاغ و رساندن پیام خدا به مردم، مستلزم آگاهی و باخبر شدن آنان از محتوای پیام (وحی) الهی است؛ لذا رسول برای این که بتواند نقش رسالت الهی خود را ایفا کند، ابتدا باید نبی باشد؛ یعنی به اخبار غیب و پیام الهی آگاه باشد، تا آن را به مردم ابلاغ کند و رسالت بدون پیام معنا ندارد؛ بنابراین وقتی اعلام شد که نبوت منقطع شده و دیگر نبی ای نخواهد آمد که حامل اخبار الهی باشد، حتما رسالت هم پایان می پذیرد و دیگر رسولی نخواهد بود که این اخبار غیبی را به مردم ارسال کند.
2. دیدگاه متکلمان و مفسران اسلامی: طبق این دیدگاه نبی اعم از رسول است، به این معنا که رسول پیامبری است که مأمور ابلاغ پیامهای الهی و رساندن اوامر و نواهی شارع به مردم است؛ ولی نبی، پیامبری است که با اتصالش به منبع غیب، حامل پیامهای الهی است، خواه مأمور به ابلاغ آنها باشد و خواه نباشد. لذا طبق این نظریه، رسالت برای مرسل، منصب سفارت است از جانب خداوند متعال برای ابلاغ آنچه از غیب به او رسیده، به مردم (اعم از تبشیر و انذار و تنفیذ)؛ اما نبوت منصبی است معنوی که از طرف خداوند به نبی اعطا می شود و او را به عالم غیب و اخبار آن متصل میگرداند و او حامل خبرها و پیامهای الهی است.
بنابر این دیدگاه، نسبت میان نبی و رسول، عموم و خصوص مطلق است؛ زیرا هر رسولی نبی هست، ولی هر نبی ای رسول نیست؛ به عبارت دیگر، رسول آن کسی است که هم مبعوث است و هم مأمور به تبلیغ رسالت؛ اما نبی کسی است که فقط مبعوث باشد، چه مأمور به تبلیغ باشد و چه نباشد. این دیدگاه که نبی اعم از رسول است، با برخی روایات سازگاری دارد. از جمله در معانی و خصال از ابوذر غفاری (رحمه الله) نقل شده که «به رسول خدا (ص) عرضه داشتم که انبیا چند نفر بودند؟» فرمود: «صد و بیست و چهار هزار نفر.» پرسیدم: «مرسلین از آنان چند نفر بودند؟» فرمود: «سیصد و سیزده نفر که خود جمعیتی بسیارند.»
در حدیثی دیگر از امام باقر (ع) نقل شده که در تفسیر آیه ی (و کان رسولا نبیا) فرمود: «رسول کسی است که در خواب و بیداری فرشته ی وحی را می بیند و صدای او را می شنود؛ ولی نبی کسی است که فقط در خواب فرشته ی وحی را می بیند و در بیداری فقط صدای او را می شنود.»
از این روایت به دست می آید که رسالت مقامی بالاتر از نبوت است؛ زیرا افزون بر کمالات نبوت، دارای کمالات بالاتری است. باید یادآور شویم که با توجه به برخی روایات، این فرق بین رسول و نبی را نمی توان به حساب مفهوم این دو واژه گذاشت، بلکه می توان گفت که نبی از نظر مصداق (نه مفهوم) اعم از رسول است؛ یعنی همه ی پیامبران دارای مقام نبوت بوده اند، ولی مقام رسالت اختصاص به گروهی از ایشان داشته است. در هر تقدیر، حتی اگر نبی را اعم از رسول بدانیم باز هم به خوبی می توان جواب از ایراد بر خاتم النبیین را داد؛ زیرا وقتی نبوتی بعد از رسول خدا (ص) نباشد، رسالتی هم نخواهد بود، چون رسالت، یعنی آوردن خبری از غیب؛ حال که بنا شد خبر گرفتن از منبع غیب منقطع شود و دیگر نبوت و نبیای نباشد، قهرا رسالتی هم نخواهد بود.
به بیانی دیگر، دانسته شد که نبوت از نظر مصداق اعم از رسالت است و معلوم است که وقتی اعم متوقف شد، اخص هم متوقف می شود؛ چون موقوف شدن اعم مستلزم موقوف شدن اخص است. مثلا، وقتی می گوییم فلانی در ایران نیست، حتما در تهران هم نیست؛ اما اگر بگوییم در تهران نیست، ممکن است در نقطه ای دیگر از ایران باشد؛ بنابراین اگر پیامبر (ص) را خاتم المرسلین می نامید، ممکن بود خاتم انبیا نباشد، اما وقتی او خاتم انبیا است، مسلما خاتم رسولان نیز خواهد بود.
3. دیدگاه برخی از متفکران اسلامی: برخی از متفکران اسلامی، دیدگاه دوم که نبی را اعم از رسول فرض کرده اند، ناتمام دانسته و آن را ناسازگار با برخی آیات می دانند. زیرا در بعضی از آیات قرآن کریم، صفت «نبی» بعد از صفت «رسول» آمده است. «واذکر فی الکتـب موسی إنه کان مخلصا وکان رسولا نبیا» (مریم/ 51) که در مقام مدح و تعظیم حضرت موسی (ع) او را هم رسول خوانده و هم نبی؛ و مقام مدح اجازه نمی دهد که این کلام را حمل بر ترقی از خاص به عام کنیم و بگوییم معنایش این است که اول نبی بود و بعد رسول شد؛ در صورتی که، طبق دیدگاه دوم، صفتی که مفهوما عام است، (نبی) باید قبل از صفت خاص (رسول) ذکر شود. به همین دلیل دیدگاه دیگری مطرح شده که معتقد است در زمینه فلسفه نبوت و رسالت انبیا (ع) تفاوتی میان نبی و رسول نیست، هرچند مفهوما مترادف نیستند، از نظر مصداق و وظیفه و مأموریت محول شده به آنها با یکدیگر ملازمند؛ یعنی کسی که به مقام نبوت و پیامبری برگزیده می شود، حتما مقام رسالت و پیام رسانی را نیز دارد؛ بنابراین منصب نبوت و رسالت مربوط به دو طایفه از اشخاص که از جانب خدا به سوی مردم مبعوث شده اند نیست، بلکه هر کسی که از طرف خدا مبعوث شده است، می تواند دارای دو حیثیت و دو جهت و ویژگی باشد، یکی مقام نبوت و دیگری منصب رسالت. نبوت او ناظر به جهت اتصال او با مبدأ غیب و تحمل اخبار و پیامهای الهی است و رسالت او ناظر به جهت ابلاغ آن احکام و معارف الهی به مردم.
دلیل روشن بر این مطلب آن است که قرآن کریم، آن جا که از نبوت عامه سخن می گوید، گاه واژه ی «نبی» و گاه واژه ی «رسول» را به کار می برد؛ چنان که می فرماید: «کان الناس أمة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین؛ مردم (ابتدا) یک امت بودند، (که به مرور دچار اختلاف شدند) پس خدا پیامبران را (به عنوان) مژده رسانان و بیم دهندگان فرستاد.» (بقره/ 213) و در جای دیگر می فرماید: «لقد أرسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان؛ به راستی (ما) پیامبران خود را با دلایل آشکار فرستادیم و با آنها کتاب و میزان (حق و باطل) نازل نمودیم تا مردم به عدل و انصاف برخیزند.» (حدید/ 25) در این آیات و دیگر آیات قرآن، هم کلمه ی نبی بر عموم انبیا (ع) اطلاق شده و هم کلمه رسول.
جواب شبهه مذکور طبق این دیدگاه کلامی این است که هر حکمی که برای یکی از این دو ملازم، ثابت یا نفی شود، برای دیگری هم جاری است؛ لذا وقتی در آیه ی شریفه خاتم النبیین، ختم نبوت ثابت می شود، حتما این حکم برای رسالت هم ثابت است؛ یعنی رسول اکرم (ص) هم خاتم النبیین است و هم خاتم المرسلین. پس اگر بستن باب نبوت و ختم نزول وحی را قبول کردیم، باید بپذیریم که باب رسالت الهیه هم منقطع شده است.
حاصل آنکه بنابر هر سه منظر در مورد نسبت بین رسول و نبی، باب رسالت و ارسال رسل با اعلام انقطاع و ختم منصب نبوت (خاتم النبیین) پایان می پذیرد.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏17 صفحه 338

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 1 ص 421، جلد 2 ص 210-213، 216 ـ 217، جلد 16 ص 487، جلد 3 ص 209

  3. محمدتقی مصباح یزدی- آموزش عقاید- جلد 1 صفحه 106 ـ 107

  4. عبدالله جوادى آملى- شریعت در آینه معرفت- صفحه 214 ـ 217، 115- 117

  5. مرتضی مطهرى- مجموعه آثار- جلد 3 صفحه 183 ـ 184

  6. جعفر سبحانى- خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل- صفحه 152 و 154

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/112257