تأثیر راست گویی در زندگی انسان

گرچه تأثیر راستى و صدق در زندگى بشر بر کسى پوشیده نیست، ولى هنگامى که وارد بحث آن شویم به آثار معجزه آسایى برخورد مى کنیم که صدق و راستى در تمام بخش هاى زندگى بشر دارد و توجه به آن مى تواند انگیزه نیرومندى براى گرایش به این فضیلت بزرگ اخلاقى گردد.
1- جلب اعتماد و اطمینان. نخستین تأثیرى که صدق و راستى از خود به یادگار مى گذارد جلب اطمینان و اعتماد در همکارى هاى دسته جمعى است. مى دانیم اساس زندگى انسان را کار گروهى و دسته جمعى تشکیل مى دهد و بدون آن هیچ کار مهمى پیش نمى رود. ولى کار گروهى هنگامى امکان پذیر است که افراد گروه نسبت به یکدیگر اطمینان کامل داشته باشند و اعتماد و اطمینان در صورتى حاصل مى شود که صداقت و امانت در میان آنها حاکم باشد. آرى مؤثرترین وسیله جلب اعتماد همان صدق و راستى است و خطرناک ترین دشمن آن، دروغ است و تفاوتى در میان فعالیت هاى علمى، فرهنگى اقتصادى و سیاسى نیست. یک سیاستمدار پر نفوذ اگر یک یا چند بار به مردم دروغ بگوید به سرعت نفوذ خود را از دست مى دهد. یک دانشمند اگر تحقیقات خود را به دروغ آلوده کند، اعتماد تمام محافل علمى از ابتکارات و تحقیقات او سلب مى شود، و دیگر به گفته هاى او اعتمادى نیست. یک مؤسسه اقتصادى اگر فقط در معرفى یک نوع از کالاهایش دروغ بگوید مردم نسبت به تمام فرآورده هاى او بدبین مى شوند و طرفداران و مشتریان خود را به زودى از دست مى دهند. در مدیریت ها اگر مدیر در گفتار و رفتار خود صادق نباشد، نظام و انضباط مدیریت او از هم متلاشى مى شود. به این ترتیب به اینجا مى رسیم که پایه و اساس هر گونه پیشرفت معنوى و مادى در اجتماع اعتماد متقابل برخاسته از صدق و راستى است. در روایتى از امیرمؤمنان على (ع) مى خوانیم: «الصدق صلاح کل شىء الکذب فساد کل شىء؛ راست گویى سبب اصلاح هر چیز و دروغ سبب فساد همه چیز مى شود» و در حدیث دیگرى از همان بزرگوار آمده است که فرمود: «الکذاب و المیت سواء فان فضیلة الحى على المیت الثقة به، فاذا لم یوثق بکلامه فقد بطلت حیاته؛ دروغ گو ومرده یکسان است، زیرا برترى انسان زنده بر مرده همان اعتماد به او است، هنگامى که به گفتار او اعتمادى نباشد زنده بودن او بى اثر است».
2- به دست آوردن آبرو و شخصیت: صداقت و راستى به انسان آبرو و شخصیت مى دهد، در حالى که دروغ مایه رسوایى و بى آبرویى است. صادقان همیشه سربلند و آبرومندند، و دروغ گویان سر به زیر و بى آبرو هستند. به همین دلیل در حدیثى از امیرمؤمنان على (ع) آمده است که فرمود: «علیک بالصدق، فمن صدق فى اقواله جل قدره؛ همیشه راست گویى را پیشه کن چرا که آن کس که در سخنان خود راست گو باشد، قدر و مقام او در جامعه بالا مى رود».
3- شجاعت و شهامت. صدق و راستى و امانت به انسان شجاعت و شهامت مى بخشد، در حالى که دروغ و خیانت همیشه انسان را در هاله اى از خوف و ترس فرو مى برد، مبادا خلاف گویى و خیانت او ظاهر گردد و تمام نقشه هاى او نقش بر آب شود.
4- دوری از گناهان. راست گوى انسان را از بسیارى از گناهان نجات مى دهد، چرا که مى داند اگر خلافى کند و از او سؤال کنند، نمى تواند اعتراف به گناه خویش نماید، پس بهتر که گرد گناه نگردد. در حدیث معروفى از پیامبر اکرم (ص) آمده است که مردى خدمتش آمد و عرض کرد من گرفتار چهار گناه پنهانى هستم: زنا، شرب خمر، سرقت و دروغ; هر یک از اینها را بفرمایید به خاطر شما ترک مى کنم. پیامبر (ص) فرمود: دروغ را رها کن. آن مرد از خدمت پیامبر (ص) بازگشت. هنگامى که تصمیم به عمل منافى عفت گرفت به خود گفت فردا پیامبر (ص) از من سؤال مى کند اگر دروغ بگویم پیمان خود را شکستم و اگر راست بگویم حد شرعى بر من جارى مى شود و هنگامى که تصمیم به سرقت و نوشیدن شراب گرفت باز همین فکر براى او پیدا شد به خدمت پیامبر (ص) آمد عرض کرد: «یا رسول الله! تمام راه هاى گناه را بر من بستى و من همه آنها را ترک نمودم.»
5- حل مشکلات جامعه. صداقت و راستى بسیارى از مشکلات را در جامعه حل مى کند، راه وصول به مقصد را آسان مى سازد، از هزینه هاى کمر شکن بازرسى ها مى کاهد، حجم پرونده هاى حقوقى را به حداقل مى رساند و آرامش خاطر به مردم مى بخشد و نگرانى هایى را که به خاطر احتمال دروغ گویى براى افراد مختلف پیدا مى شود از میان بر مى دارد و رشته هاى محبت و دوستى را در میان افراد محکم مى کند و به انسان شخصیت و ابهت مى بخشد و اگر در روایات اسلامى از امام صادق (ع) آمده است: «احسن من الصدق قائله و خیر من الخیر فاعله؛ بهتر از راست گویى گوینده آن است و بهتر از نیکى ها انجام دهنده آن است» (اشاره به این که شخصیت ذاتى و والاى انسان سبب صدق و راست گویى و انگیزه کارهاى خیر است.) این بحث را با حدیثى که شاهد صادق این مطلب است به پایان مى بریم، امیرمؤمنان على (ع) فرمود: «یکتسب الصادق بصدقه ثلاثا، حسن الثقة و المحبة له والمهابة منه؛ شخص راست گو به خاطر صداقتش سه چیز را به دست مى آورد: حسن اعتماد مردم و جلب محبت و دوستى و ابهت و شخصیت»
6- به وسیله راست گویی بیش تر اختلافات و مشاجرات از بین می رود، زیرا اکثر نزاع ها در اثر این است که یک طرف یا هر دو طرف نزاع، حق و حقیقت را منکر می شوند.
7- راست گو، به عهد و پیمان خود وفا می کند و در امانتی که به او سپرده شده خیانت نمی نماید، زیرا راستی در رفتار از راستی در گفتار جدا نیست.

یک داستان در مورد تأثیر راستگویی
شهید مطهری نقل می کنند: در زمان رضا شاه، آشوب هایی در مشهد شد و دامنه این آشوب ها به شهر ما "فریمان" نیز کشیده شد. بعد از آن قضایا، پدر من جزء کسانی بود که آن ها را گرفتند و بردند زندان. البته بعد از حدود یک ماه قرار منع تعقیب صادر شد و آزاد شد. اما بعد دو مرتبه، همان اشخاص را تحت تعقیب قرار دادند. پدر مرا هم دوباره گرفتند. وقتی پدر من آمد، گفتند: قلم را بردار و هرچه می دانی بنویس. (این بار برادر مرا هم گرفتند.) پدر من بعدا گفت که با خود گفتم: «النجاة فی الصدق؛ نجات در راستگویی است». حقیقت را باید نوشت. هر چه بود نوشتم. (بازرس به پدر من گفته بود شما خودتان هر چه وقایع بوده بنویسید. به برادر من هم گفته بود تو هم هر مقدار اطلاع داری بردار بنویس). پدر من خطش خوب بود، برادر من هم خطش بد نبود. پدرم می گفت بعد از آنکه نوشتیم، بازرس ابتدا این دو ورقه را برداشت نگاه کرد و گفت: به به! پدر از پسر بهتر می نویسد، پسر از پدر بهتر. بعد ورقه مرا برداشت خواند. وقتی خواند یک نگاهی کرد و گفت: آقا! از لحن این نوشته پیداست که شما آدم راستگویی هستید چون هر چه بوده ولو به ضرر خودت بوده نوشته ای. بعد گفت: چون تو یک چنین آدم صدیق و راستگویی هستی من قرار منع تعقیب صادر می کنم.

صداقت سیاسی
صدق، تنها به عنوان یک خصلت فردی، یا احیانا در معاشرت های خانوادگی و دوستانه نیست. در صحنه اجتماع و فعالیت های سیاسی و عملکرد شخصیت های مشهور هم مصداق و مورد پیدا می کند. زهد دروغی، طاعت ریایی، توبه غیر واقعی، انفاق و خرج کردن های ریاکارانه، چرب زبانی ها و تملق های مردم فریبانه، گندم نمایی و جو فروشی و... همه نشانه هایی از فقدان «گوهر صداقت» در زندگی اجتماعی است. «صداقت سیاسی»، آن است که عملکردها، شعارها، اهداف و جهت گیری فعالان سیاسی، برخاسته از ایمان و الهام گرفته از تعهد و برای کسب رضای الهی باشد و از هرگونه «سیاسی کاری» و دروغ و جعل و تهمت و کتمان حقایق پرهیز شود و استقامت بر سر مواضع حق، دستخوش کشاکش منفعت طلبی و خودمحوری نگردد. گاهی کسانی برای خودنمایی و شهرت طلبی به مبارزه می پردازند، تا خود را به عنوان چهره ای انقلابی بشناسانند. برخی هم از روی تعهد و تکلیف و سوز دینی و شعور انسانی مبارزه می کنند. بعضی فریبکارانه شعار مردم دوستی و حمایت از خلق و دفاع از مظلومین و محرومین می دهند. برخی هم به راستی قلبشان برای مردم می تپد و صادقانه به مردم عشق می ورزند و برای نجات و رستگاری و بهروزی آنان می کوشند، برخی برای جلب حمایت مردم و جذب «آراء»، به وعده دادن می پردازند و مردم را جذب می کنند، برخی هم صادقانه برای ادای وظیفه و خدمت به جامعه در عرصه «انتخابات» شرکت می کنند.
«صداقت سیاسی»، آن است که عملکردها، شعارها، اهداف و جهت گیری فعالان سیاسی، برخاسته از ایمان و الهام گرفته از تعهد و برای کسب رضای الهی باشد و از هرگونه «سیاسی کاری» و دروغ و جعل و تهمت و کتمان حقایق پرهیز شود و استقامت بر سر مواضع حق، دستخوش کشاکش منفعت طلبی و خودمحوری نگردد. کسی که اهداف اصلی خود را در یک عمل سیاسی از دید مردم پنهان می کند و با «مرحله ای عمل کردن»، از جو صداقت عمومی سوء استفاده می کند و در نهایت، به «خود» بیش از «حق» می اندیشد، «صادق» نیست. صداقت سیاسی آن است که کسی از شعار و منطق «هدف، وسیله را توجیه می کند» بهره نگیرد و در عملکرد سیاسی خود به چارچوب شرع و حق و معیارها و ارزش ها پایبند باشد.
تفاوتی که میان «سیاست علوی» و شیوه معاویه بود، ریشه در همین مسئله داشت. معاویه برای رسیدن به مقاصد خود از هیچ خلاف شرع و دروغ و تزویر و خیانتی ابا نداشت. اما آنچه دست حضرت علی (ع) را بسته بود که نمی توانست همچون امویان رفتار کند، «تقید و تعهد به شرع و حق» و «صداقت سیاسی» بود و آنچه سبب شد آن امام راستین، حتی یک روز هم بر سر کار بودن معاویه را تحمل نکند و علی رغم مصلحت اندیشی های برخی، او را کنار بگذارد، همان صداقت سیاسی بود، وگرنه می توانست تا محکم تر شدن پایه های حکومتش با معاویه «معامله سیاسی» کند، سپس او را برکنار کند. داشتن «مواضع شفاف»، البته در عمل نه فقط در شعار و پنهانی زد و بند نداشتن، از نمودهای دیگر صداقت سیاسی است.
علی (ع) به نیروهای نظامی خویش نامه می نویسد که: آنچه دست حضرت علی (ع) را بسته بود که نمی توانست همچون امویان رفتار کند، «تقید و تعهد به شرع و حق» و «صداقت سیاسی» بود و آنچه سبب شد آن امام راستین، حتی یک روز هم بر سر کار بودن معاویه را تحمل نکند و علی رغم مصلحت اندیشی های برخی، او را کنار بگذارد، همان صداقت سیاسی بود. وظیفه من در مقابل شما آن است که (جز در مسایل نظامی و اسرار جنگ) رازی را از شما پنهان نکنم و شما را بی بهره نگذارم و حقی را از جای خودش تأخیر نیندازم. شما هم تکلیف اطاعت و فرمانبرداری دارید. صدق در گفتار و صداقت در کردار، انسان را محبوب دل ها و مورد اعتماد مردم می گرداند. بر عکس، تصنع و تظاهر و ریا و نفاق و دروغ، هم فرد را در جامعه بی اعتبار و نزد خداوند، مطرود می سازد، هم پیوندهای اجتماعی را می گسلاند و جو بی اعتمادی پدید می آورد. گذشته از آنکه خود انسان های دور از صداقت، دچار شخصیت دوگانه و تضاد شخصیت می شوند و هنگام برملا شدن دروغ و نفاق و ریاکاری آنان، گرفتار رنج و عذاب ابدی وجدان می شوند. اما افراد صادق، درستکار، با اخلاص، هم آرامش وجدان دارند و هم مطمئن اند که چیزی جز آنچه «می نمایند»، نیست، تا از فاش شدن آن «چهره پنهان» و «خبث درون»، نگران باشند.
آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است!...


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- اخلاق در قرآن- جلد 2- 212-215

  2. مرتضی مطهری- فلسفه تاریخ- صفحه 121-122

  3. جواد محدثی- مقاله «اخلاق معاشرت، صداقت»

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/112357