زندگی و تحصیلات
چارلز ساندرز پیرس در 15 سپتامبر 1839 در شهر کمبریج ایالت ماساچوست آمریکا متولد شد. مادرش سارا هانت میلز و پدرش بنجامین پیرس ریاضی دان و اخترشناس دانشگاه هاروارد بود. چارلز پس از طی تحصیلات مقدماتی وارد دانشگاه هاروارد شد و در رشته شیمی به تحصیل پرداخت و در سال 1863 در این رشته از دانشگاه هاروارد فارغ التحصیل شد. در طی این سال ها به مطالعات فلسفی نیز می پرداخت.
تدریس
پیرس در سال های تحصیلی 1864-1865 و 1869-1870 در هاروارد در زمینه تاریخ علم جدید و در سال 1870-1871 در زمینه منطق تدریس کرد. از 1879-1884 معلم منطق در دانشگاه جان هابکینز بود. ولی به دلایلی قرارداد همکاریش با آنجا تمدید نگردید و با وجود جانبداری ها و حمایت های ویلیام جیمز، دیگر اشتغال دانشگاهی منظمی پیدا نکرد. پیرس مردی گمنام بود، و به همین علت او را برای تدریس فلسفه در دانشگاه ها شایسته نمی دانستند. در سال 1887 در پنسیلوانیا سکنی گزید و کوشید با نوشتن گزارش و مقاله برای نشریات زندگیش را بچرخاند.
تأثیر فلسفه پیرس
وی فیلسوف شکاکی بود که خویشتن را جایزالخطا می خواند، زیرا معتقد بود که ممکن است بسیاری از افکار وی در معرض خطا و لغزش باشد. پیرس می گفت: «من آدمی هستم که منتقدان، هیچ وقت از او سخن خوبی نخواهند گفت». از آن جا که فلسفه اصالت عمل لغزش پذیر او، حقیقت را نسبت به زمان و مکان، تغییرپذیر می دانست، وی را بر آن می داشت که به هر نظر فلسفی تا زمانی که حقیقت آن به محک تجربه، به ثبوت نرسیده است، به دیده شک و تردید بنگرد.
پیرس از شیوه ای که ویلیام جیمز نظریه پراگماتیسم را می پروراند راضی نبود و در سال 1905 نام نظریه خود را از پراگماتیسم به پراگماتیسیسم تغییر داد. فلسفه اصالت عمل پیرس، پس از چندی مورد توجه فلاسفه و اندیشمندان بسیاری قرار گرفت و در سالیان بعد، افراد زیادی از این فلسفه، تأثیر پذیرفتند و آن را به اوج رساندند. چارلز ساندرز پیرس سرانجام در 14 آوریل 1914 م در 75 سالگی درگذشت. پس از مرگش مجموعه مقالات او در 6 مجلد در فاصله سال های 1931-1935 انتشار یافت و دو جلد دیگر آن در سال 1958 منتشر شد.
طرح مکتب پراگماتیسم
پیرس به طرح مکتب فلسفی پراگماتیسم (اصالت عمل) پرداخت و اصطلاح پراگماتیسم را در سال 1878 برای اولین بار وارد فلسفه نمود. پیرس در ژانویه همان سال در مقاله ای با عنوان «چگونه اندیشه هایمان را روشن سازیم» که در نشریه «ماهنامه دانش عامه» انتشار داد، پس از خاطر نشان کردن این نکته که عقاید ما واقعا قواعدی بر عمل هستند، اظهار داشت که برای بسط دادن یک مفهوم ذهنی فقط لازم است معین کنیم این مفهوم برای ایجاد چگونه رفتاری به کار می آید و آن رفتار برای ما یگانه معنای آن است.
عمل گرایی
پیرس معتقد بود برای کسب وضوح کامل در افکارمان درباره یک موضوع فقط لازم است توجه کنیم آن موضوع حاوی چه نتایج عملی متصوری می تواند باشد و چه تاثیراتی می توانیم از آن انتظار داشته باشیم. تصور پیرس از عمل گرایی روشی برای شفاف سازی تصورات بود و او آن را برای روشن کردن تصورات معنا، حقیقت و واقعیت مورد استفاده قرار داد. پیرس بر آن بود که تحقیق از شک و تردید از عدم یقین سرچشمه می گیرد، احساسی ناخوشایند که برای رهایی خود از آن تقلا و کوشش می نماییم.
پیرس باور را احساسی خوشایند توصیف می کرد که در ما به منزله عادتی عملی مشخص می گردد. باور داشتن به مثابه داشتن عادتی عملی به شیوه ای خاص و در شرایطی خاص است. این اندیشه بدان معناست که معنای تصوری انتزاعی را باید در تصور ما از آثار و نتایج عملی یا محسوس آن تحت شرایط فرضی گوناگون یافت. پیرس حقیقت را نتیجه حاصل از تحقیق تعریف می کرد، تحقیقی که به شیوه ای خاص و با ملاحظات احتیاطی خاص، همچون پژوهش هایی که مشخصه روش های علمی است، انجام می شود.
نظریه و تئوری در نزد پیرس
پیرس در باب نظریه و تئوری مطلبى دارد که در یک جمله مى توان نظریه او را بیان کرد: آنچه حقیقى است به عمل در مى آید. و دربارۀ ارتباط نظر و مفهوم مى گوید: معناى یک مفهوم با رفتار رابطه دارد. پیرس گاه تمامى جملات متافیزیکى را تفسیرى پوزیتیویستى مى کند. تقریبا همه گزاره هاى متافیزیک هستى شناسى یا تکرار مکررات بى معنى است؛ یعنى یک کلمه به مدد کلمات دیگر تعریف مى شود و آنها هم به مدد گرد و غبارها برطرف شود. فلسفه به مسائلى تحویل خواهد شد که مى توان آنها را به یارى روش هاى مشاهدتى علوم اصیل مورد پژوهش قرار داد. بدین سان پراگماتیسم یک نوع پوزیتیویسم خاص است.
در نظر پیرس: وظیفه اصلى فکر این است که روشها و خصلتهاى عمل را فراهم آورد بنابراین این که گفته شود فکر صرف نظر از نسبتى که با تنها وظیفه (کارکرد) اش دارد معنى دار است سخنى نامعقول است… اگر دیدیم چند نظر درباره عقایدى بحث مى کنند که اختلاف عملى میان آنها نیست آنها یک نظر دارند و اختلاف آنها در شیوه بیان آن باورها یا در رابطه احساس و عاطفه است که نسبت به بیان خاص دارند. پیرس در این جمله آراء پوزیتیویستى خود را نمایان مى کند: تصور ما از هر چیز همانا تصور ما از آثار محسوس آن است. در نظر پیرس تمامى آراء و دیدگاه هاى علمى (وغیر علمى) از درجه یکسانى از احتمال برخوردارند و با به کارگیرى آن مى توان در درستى آنها کاوش کرد.