میشل فوکو

زندگی و فعالیت ها

میشل فوکو (متولد ۱۵ اکتبر ۱۹۲۶ - درگذشتهٔ ۲۴ ژوئن ۱۹۸۳) فیلسوف، تاریخدان و متفکر معاصر فرانسوی است. وی فرزند «آن مالاپار» و جراح متمول «پل فوکو» است که در ناحیه سنت موار پوآیته فرانسه به دنیا آمد. میشل فوکو در سال 1984 لیسانس فلسفه خود را گرفت. کم کم به روانشناسى علاقه مند گردید و در سال 1950 لیسانس روان شناسى دریافت کرد. علاقه او به این رشته تا حدى ناشى از مشکلات روحى شخصى بود. فوکو پس از اخذ لیسانس روانشناسى به مطالعات خود در این رشته و همین طور روان پزشکى و روانکارى ادامه داد و در سال 1952 به دریافت دیپلم "آسیب شناسى روانى" نایل شد. در این دوران بود که او به طور نیمه وقت در بیمارستان «سنت آن» مشغول به کار شد و همزمان در ترجمه کتاب «رؤیا و اگزیستانس» نوشته اتوبینونگر سوئیسى با دوستانش مشارکت نمود.
وى از بدو ورودش به دانشگاه "اکوال نرمال" تحت تأثیر شخصیت و دیدگاه آلتوسر قرار گرفت. به طورى که در سال 1950 به توصیه او به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد. گرایش هاى مارکسیستى و علاقه مندى فوکو به کاوش هاى روانى از رهگذر بررسى هاى زبانشناسانه؛ و شکست پدیدارشناسى وجودى سارتر و مرلوپونتى، او را به سوى لاکان که تحلیل روانى خود را از ترکیب ساختگرایى و مارکسیسم و فرویدیسم سازمان داده بود، رهنمون ساخت. از سوى دیگر فوکو با کانگیلهم از نزدیک آشنا بود و تأثیرات زیادى از او پذیرفت. فوکو پس از 1964 استاد "تاریخ نظام هاى تطبیقى اندیشه" شد و چشم اندازهاى نوینى در تاریخ و جامعه شناسى گشود و سرانجام در سال 1984 در اثر بیمارى ایدز درگذشت. هرچند که او را پوچ انگار و ویرانگر علوم اجتماعى لقب داده اند، با این حال، اندیشه او بر بسیارى از رشته هاى علوم اجتماعى تأثیرات مهمى گذاشت.
فوکو از مارتین هایدیگر، کارل مارکس، فریدریش نیچه، ادموند هوسرل، زیگموند فروید، ژرژ باتای و مرلوپنتی متاثر بود. فوکو به خاطر نظریات عمیق و دیدگاه انقلابی درباره جامعه، سیاست و تاریخ از سرشناسترین متفکران قرن بیستم است. و همچنین جزو رهبران نظری پسا ساختگرایی و پست مدرنیته محسوب می شود.

آثار

آثار فوکو از حیث محتوا به سه بخش عمده تقسیم مى شود:
بخشى که تحت تأثیر هرمنوتیک هایدگرى است، که اوج این گرایش در کتاب "تاریخ جنون" آشکار شده است. بخش دیگر را مى توان باستان شناسى یا دیرینه شناسى معرفت نامید، که تحلیلى شبه ساختارى یا نیمه ساختارى دارد که مهم ترین آثار او در این نگرش در "پیدایش درمانگاه" (1963)، "واژگان و اشیاء" یا "نظم اشیا" (1966) و "باستان شناسى معرفت" (1969) متجلى است. بخش سوم آثار فوکو آثار تبارشناسانه اوست که به بررسى رابطه گفتمان و معرفت از یک طرف و قدرت از طرف دیگر، مى پردازد. "نظم اشیا" (1970) "مراقبت و مجازات" و جلد اول "تاریخ جنسیت" و "نیچه، تبارشناسى و تاریخ" (1971) از نوشته هاى مربوط به این نگرش است.

سالشمار زندگی

۱۹۴۲: مطالعات رسمی او در فلسفه آغاز می شود.
۱۹۴۵: به پاریس آمد و نزد ژان هیپولیت به تحصیل پرداخت.
۱۹۴۶: وارد آموزشگاه آکادمیک اکول نورمال سوپریور شد.
۱۹۴۸: سعی کرد تا با قرص خودکشی کند.
۱۹۵۰: به پیشنهاد لوئی آلتوسر به حزب کمونیست فرانسه پیوست.
۱۹۵۱: خود را به افسردگی زد تا از خدمت نظام وظیفه معاف شود.
۱۹۵۲: به ادنشگاه لیل رفت تا به مقام دستیاری برسد.
۱۹۵۳: روانشناسی از ۱۸۵۰ تا ۱۹۵۰ منعکس کننده تلاشهای او در جهت آن بود که این رشته را به جایگاه علمی و با موضوع موجودیت انسانی برساند.
۱۹۵۴: کتاب بیماری روانی و روانپزشکی را به عنوان تلاشی برای رد روشهای گوناگون منتشر کرد.
۱۹۵۵: از وی دعوت شد تا به دانشکده مطالعات رومی در دانشگاه اوپسالا بپیوندد. درسی در مورد درک عشق در ادبیات فرانسه از مارکی دوساد تا ژان ژنه ارائه داد.
۱۹۵۸: به همراه ماموری از وزارت آموزش برای بازدید از کراکو همسفر شد. روزی آن خانم غفلتآ وارد اتاق فوکو و او را مشغول عیش و عشرت غافلگیر کرد. در این دوران همجنس گرایی وی تقریبا علنی شده بود و در میان معاشرانش مردان زن نما هم پیدا می شدند.
۱۹۶۱: پدر او مرد. فوکو در بایگانی های پاریس سرگرم تکمیل پژوهش خود دربارهٔ تاریخ جنون بود.
۱۹۶۲: کتاب دیوانگی و تمدن را منتشر کرد.
۱۹۶۳: تولد درمانگاه: دیرینه شناسی ادراک پزشکی را منتشر کرد.
۱۹۶۵: نظم چیزها: دیرینه شناسی علوم انسانی را در این سال نوشت.
۱۹۶۶: در دانشگاه تونس در مراکش منصبی به او محول شد.
۱۹۶۷: به پاریس رفت تا درباره فضا برای معماران سخنرانی کند.
۱۹۶۹: دیرینه شناسی دانش را منتشر کرد.
۱۹۷۰: پس از مرگ ژان هیپولیت به استادی تاریخ نظامهای اندیشه در کالج دو فرانس رسید.
۱۹۷۱: در یک نمایش تلویزیونی در آمستردام با نوام چامسکی بر سر مساله قدرت و عدالت مدرن به بحث پرداخت. در همین سال وی در بنیانگذاری «گروه اطلاعات دربارهٔ زندانها» (GIP) که گروهی اجتماعی برای رسیدگی به وضع زندانیان بود، شرکت کرد.
۱۹۷۲: در درگیریهای دانشجویان به همراه فرانسوا موریاک دستگیر شد. در طی سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۷۳ سخنرانیهای وی در فرانسه و برزیل شامل بررسی جامعهٔ جزایی و قدرت قضایی بود. این پژوهش در سال ۱۹۷۵ به انتشار کتاب مراقبت و تنبیه: زایش زندان انجامید.
۱۹۷۵-۱۹۷۷: به همراه ایو مونتان و چند تن دیگر برای نجات جان شورشیانی که در معرض خطر اعدام به دست رژیم فرانکو بودند به مادرید رفت اما از گفتگوی او با مطبوعات جلوگیری شد. در همی سال نخستین جلد از کتاب خودآگاهی فرد به عنوان سوژه جنسیت تحت عنوان تاریخ جنسیت: یک مقدمه را منتشر کرد. به دانشگاه برکلی دعوت شد.
۱۹۷۷: ژان بودریار مقاله ای به عنوان فوکو را فراموش کن نوشت.
۱۹۷۸: فوکو در توکیو دربارهٔ قدرت و فلسفه به سخنرانی پرداخت.
۱۹۷۹: فوکو در ایالات متحده جایگاهی اسطوره ای یافته بود. او به عنوان استاد مدعو در دانشگاه برکلی در سالهای آخر درباره حقیقت و سوبژکتویته سخنرانی می کرد. مجله تایم به بحث درباره فوکو پرداخت.

مرگ

۱۹۸۳: در برکلی به سخنرانی درباره چیستی روشنگری پرداخت. یورگن هابرماس در سخنرانی خود درباره «گفتمان مدرنیته» فوکو را مورد حمله قرار داد. جلد دوم تاریخ جنسیت با عنوان فرعی کاربرد لذت منتشر شد. در دوم ژوئن ۱۹۸۳ فوکو در خانه حالش به هم خورده و به کلینیک سن میشل و در ۹ ژوئن از آنجا به سالپتیریر برده شد. در ۲۴ ژوئن تب فوکو شدت گرفت و در ساعت ۱:۱۵ بعداز ظهر درگذشت. پزشکان علت مرگ وی را عفونت مغری بدلیل آثار بیماری نقص اکتسابی سیستم ایمنی بدن (یا ایدز) اعلام نمودند.


منابع :

  1. باشگاه اندیشه

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/112569