«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ همانا خداوند فقط و فقط می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را به گونه ای ویژه پاک و پاکیزه گرداند.» (احزاب/ 33)
آیه شریفه فوق که به آیه تطهیر معروف است و بیانگر عصمت اهل بیت (ع) می باشد، از جمله آیاتی است که در اثبات امامت مورد استدلال قرار گرفته است. زیرا عصمت شرط اساسی امامت است و امامان شیعه تنها معصومین بعد از پیامبر (ص) بوده و بر عدم عصمت غیر آنان اجماع وجود دارد.
با این مقدمه به بررسی پیرامون این آیه و نحوه استدلال به آن می پردازیم.
یکی از اساسی ترین و کلیدی ترین نکات مربوط به این آیه، دور شدن "رجس" یا "پلیدی" از افرادی به نام "اهل بیت" است و در واقع خبر اصلی این آیه به همین موضوع اشاره می کند. اما واقعا این چه "آلودگی" و "رجسی" است که از اهل بیت دور می شود و چرا خدا، روی دور ساختن آن تاکید می کند؟ شاید اگر مفهوم دقیق تری از پلیدی را بدانیم، بتوانیم منظور خداوند را بیشتر درک کنیم.
اگر به متون اسلامی مراجعه کنیم، موارد مختلفی را مشاهده خواهیم کرد که اسلام آنها را پلیدی می داند و آنها را می توانیم در دو دسته ی عمده "پلیدی های مادی و معنوی" جای دهیم، هرچند که در این بررسی با مفاهیم دقیق تر و کاملتری هم مواجه می گردیم. برخی از پلیدی هایی که اسلام برمی شمرد را می توان در ظاهر هم تشخیص داد، و ناپسند بودن آن را کاملا احساس کرد، همانند برخی نجاساتی که اسلام ما را از آنها بر حذر می دارد.
اما موارد دیگری که اسلام آنها را پلیدی می داند، صورتی باطنی و معنوی دارند؛ این پلیدی ها با این که گاهی بد و پلید بودنش برای ما روشن است، اما حقیقت و باطن اغلب آنها، معمولا برایمان معلوم نیست. از این رو خداوند که همه چیز را می داند، حقیقت آن را برای ما مشخص می کند. مثلا، همه ی ما می دانیم اگر فردی مال بچه یتیمی را به ناحق از او بگیرد و یا در آن تصرف کند، عمل ناپسندی را انجام داده است. اما زشتی عمل او به همین مقدار خلاصه نمی شود بلکه رفتار او اثر بسیار ناگوارتری را به همراه دارد، در واقع این عمل زشتش به روح خود او هم آسیب می رساند. خداوند در همین خصوص می فرماید: "افرادی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می خورند، [در حقیقت] تنها آتش می خورند." به خاطر همین اثرات ناگوار است که اسلام ما را از انجام بسیاری از کارها نظیر شرک به خدا، انکار قیامت، تکذیب پیامبران و یا اعمالی چون ظلم، بی عفتی، قماربازی و... نهی کرده است. در حقیقت علت نهی این گونه از اعمال به خاطر پلیدی آنها است و حتی قرآن صراحتا از برخی از این موارد تحت نام "رجس" یاد می کند.
با همین نگرش اسلامی می توان نتیجه گرفت که "پلیدی های معنوی"، یا به عقاید و افکار باطل و نادرستی که در ذهن ما وجود دارد باز می گردد و یا به یک سری از رفتارها و اعمال ناشایستی مربوط می شود که بعضی وقت ها آنها را انجام می دهیم.
لذا گاهی انسان در عقیده خود شریکی را برای خدا قرار می دهد و یا به فرستادگان او ایمان نمی آورد و... که طبق نگرش قرآن، خود این عقیده نوعی رجس است. چون فکر و باور ما، ریشه و اساس همه کارهای ماست، بنابراین طبیعی است هر آفتی که این ریشه را در بر بگیرد، کل شاخه ها را از بین می برد و تک تک اعمال ما را هدف قرار می دهد. به همین خاطر این افکار باطل و ناصواب، نه تنها خود نوعی آلودگی است، بلکه در میان پلیدی ها، بالاترین اهمیت را دارد. اما بعضی وقتها هم انسان به هنگام عمل، به معاصی و گناهانی چون دروغ، تهمت، تکبر و... آلوده می شود که این، نوع دیگری از آلودگی های معنوی است. پس در حقیقت این دو گروه، سر منشا تمامی پلیدی ها و آلودگی هایی است که در باطن انسانها وجود دارد.
بنابراین از آنجایی که "آلودگی های معنوی" در روح انسان که حقیقت و اصل وجود اوست، تأثیر می گذارد و می تواند همه ی بخشهای وجود او را تصرف کند، معلوم می شود واقعا این نوع از پلیدی ها بسیار مهمترند.
لذا می توان فهمید که منظور خداوند از "رجس" در آیه ی تطهیر، تمامی اعتقادهای باطل و ناصحیح و همچنین همه اعمال زشت و ناپسندی را در برمی گیرد که انسان با اختیار خویش، می تواند انجام دهد. مراد از "تطهیر" در آیه شریفه نیز پاک کردن از کلیه آلودگی های معنوی و مادی است. بنابراین خواست و اراده خداوند چنینن است که پلیدی های مادی و معنوی با تمام مفهوم گسترده اش از اهل بیت دور شود.
اما سئوال این است که مراد از خواست و اراده خداوند چیست؟
آری، "یریدالله" به این معناست که خداوند امری را اراده نموده و آن را خواسته است. اما سئوال این است که اراده ای که در آیه مطرح شده اراده تکوینی است یا اراده تشریعی؟ توضیح اینکه خداوند متعال دارای دوگونه اراده است:
1- اراده تکوینی، و آن اراده ای است که متعلق اراده، دنبال آن واقع شود، مانند اینکه خداوند اراده کرد آتش بر ابراهیم سرد و سالم شود، و این چنین هم شد.
2- اراده تشریعی، و آن اراده ای است که در مورد تکالیف انسانها وجود دارد. بدیهی است در این قسم، اراده ملازم با مراد نیست. خداوند خواسته است انسانها نماز بگزارند، اما بسیاری از آنان نماز نمی گزارند. در اراده تشریعی، تخلف اراده از مراد امکان دارد، بر خلاف اراده تکوینی که اراده از متعلق آن قابل تخلف نیست.
اراده در آیه کریمه اراده تکوینی است نه تشریعی، و معنای آن این است که خداوند خواسته است اهل بیت از هرگونه پلیدی از جمله پلیدی گناه و معصیت دور باشند و آنان را پاک و پاکیزه قرار داده است.
دلایل تکوینی بودن اراده پروردگار در این خصوص را می توان چنین بیان کرد که: چنانکه گفته شد اراده تشریعی مانند تکلیف، به کار دیگران تعلق می یابد، در حالی که اراده، در آیه کریمه به "اذهاب رجس" و "دور ساختن پلیدی" (که فعل الهی به شمار می آید) تعلق یافته است، و این دلیل آن است که اراده به کار رفته در این آیه تشریعی نیست.
علاوه بر این اراده تشریعی خداوند برای دور بودن پلیدی ها و پاکیزگی انسانها ویژه خاندان پیامبر (ص) نیست، بلکه خداوند خواسته و طلب کرده است که همه انسانها از پلیدی برحذر بوده و به طهارت و پاکیزگی متصف باشند، در حالیکه از آیه تطهیر چنین استفاده می شود که این اراده، تنها ویژه خاندان پیامبر است و این به خاطر حصری است که در آغاز آیه تطهیر آمده است.
دقت در الفاظ آیه به روشنى ثابت مى کند که خدا نسبت به «اهل البیت» عنایت خاصى دارد و تعلق اراده او بر تطهیر در این مورد مانند تعلق اراده او بر تطهیر و تقواى نوع انسانها نیست، درست است که اراده او به معنى تکلیف، بر طهارت همه انسانها تعلق گرفته است و اهل البیت نیزمشمول این اراده مى باشند، ولى در باره این گروه اراده دیگرى وجود دارد که منحصر به آنها است و از جنس آن اراده کلى و گسترده که همه مردم را دربر مى گیرد، نیست بلکه منحصر در "اهل بیت" است.
چرا که این آیه بدون شک در مقام مدح و ستایش «اهل بیت» است و اگر اراده در مورد این آیه، همان اراده تشریعى باشد که درباره دیگر بندگان نیز حکمفرما است، هرگز مفاد آیه، مایه ستایش اهل البیت نخواهد بود، در حالى که وجدان هر انسان آگاه از زبان عربى، مفاد و هدف آیه را ثنا و ستایش تلقى مى کند و آن را فضیلتى بر اهل البیت مى داند و برداشت تمام مفسران و محدثان و مورخان نیز همین مى باشد.
این نوع عنایت حاکى از این است که این اراده، غیر از آن اراده کلى است که بر تمام انسانها تعلق گرفته است و از نوع اراده تکوینى خواهد بود، اراده ای که تفکیک آن از مراد، امکان پذیر نیست.
در هر زبانی برای آن که بتوان مفاهیم جمله و مصادیق خارجی آن را منحصر نمود، از کلمات به خصوصی استفاده می گردد. زبان عربی نیز، از این قاعده کلی مستثنی نیست. از میان چند کلمه ای که در این زبان برای حصر وجود دارد، "انما" در این آیه به کار رفته است. "انما" یکی از کلمات حصر است و اگر در ابتدای جمله ای که با فعل شروع می گردد بیاید، آن چیزی که در خصوصش صحبت می شود را حصر می کند.
با توجه به این مساله می توان گفت با آمدن انما در ابتدای آیه ی تطهیر مشخص می شود، موضوع بحث که همان "تطهیر اهل بیت و برطرف کردن پلیدی از ایشان" است مورد حصر قرار گرفته و خداوند خواست خود را در مورد آن موضوع منحصر نموده است. در اثر این حصر و اختصاص در این جا ما با دو نتیجه مواجه می شویم: اول آن که اراده و خواست خداوند متعال در این آیه را، فقط به دور کردن پلیدی و ایجاد طهارت، اختصاص می دهد و دوم آن که در زمان نزول آیه دور نمودن پلیدی و ایجاد طهارت را تنها مخصوص اهل بیت می کند و هیچ فرد دیگری را در این قاعده شریک نمی گرداند.
اینکه این آیه شریفه طهارت مادی و معنوی و فضیلتی بزرگ را برای "اهل بیت" برمی شمارد مورد قبول امامیه و اهل سنت می باشد. ولی در تعیین مصداق "اهل بیت" میان دو گروه اختلاف است. امامیه معتقدند که این فضیلت بزرگ و این ویژگى برجسته از آن کسانى است که داراى مقام عصمت باشند، یعنى امامان معصوم (ع) و فاطمه زهرا (س) که اهل بیت رسالت و امامتند. ولى گروهى از اهل سنت به لحاظ نقطه نظرهاى عقیدتى خویش گفته اند که منظور از اهل بیت زنان پیامبر (ص) مى باشد و این آیه در شأن آنان نازل گشته است.
لیکن این ادعا صحیح نیست چرا که دانستیم که اراده خدا در آیه شریفه، اراده تکوینی است و نیز دانستیم که اراده تکوینى خداوند از مراد، تخلف نمى کند، اما در مورد برخى از زنان پیامبر شاهد مخالفت با امر و نهى خدا هستیم. برای مثال تاریخ نشان مى دهد که پس از وفات رسول خدا (ص) عایشه بر خلاف توصیه پیامبر (ص) و تصریح قرآن که فرموده است: «و قرن فى بیوتکن ولا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولى؛ در خانه هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد.» (احزاب/ 33) از مکه مکرمه براى جنگ با امام على (ع) لشکرکشى کرد و جنگ جمل را به راه انداخت و مواردی از این قبیل در تاریخ فراوان یافت می شود که عدم عصمت زنان پیامبر را ثابت می کند. و بدیهی است که عدم عصمت و آلودگی به خطا و معصیت، بی شک نوعی رجس است، بنابراین احتمال اینکه مراد از اهل بیت در آیه، زنان پیامبر و یا آنکه مراد همه کسانى باشند که در خانه آن حضرت و تحت تکفل او زندگى مى کردند باشند منتفی است.
در تفسیر طبرى از ابوسعید خدرى نقل شده که رسول خدا فرمود آیه تطهیر درباره پنج نفر نازل شد، من و على و فاطمه و حسن و حسین. از ام سلمه و عایشه و عمربن ابى سلمه روایت شد که آیه "انما یرید الله..." در خانه ام سلمه نازل شد و پیامبر على و فاطمه و حسن و حسین را طلب کرد و آنها را در زیر کسا قرار داد و پوشیده شدند سپس فرمود اینان اهل بیت من مى باشند که خداوند رجس و پلیدى را از آنها از بین برد و آنها را پاک و پاکیزه قرار داد.
در تفسیر الدرالمنثور از ابن عباس نقل شده که رسول خدا مدت نه ماه هر روز به هنگام وقت نماز به درب خانه على مى آمد و مى فرمود: «السلام علیکم و رحمه الله و برکاته، انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا الصلاه یرحمکم الله کل یوم خمس مرات.»
حاکم حسکانی که از محدثین بزرگ اهل سنت است در شواهدالتنزیل از جامع تمیمى نقل می کند که من و مادرم نزد عایشه رفتیم، مادرم از او درباره على پرسید، عایشه گفت: «چه گمان مى برى به مردى که فاطمه همسر و حسن و حسین دو فرزند اویند، من به چشم خود شاهد بودم که رسول خدا آنها را با پارچه اى پوشانید و فرمود: خدایا اینها از اهل بیت من هستند.» «اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا.»
در همان کتاب از ام سلمه روایت شده که آیه تطهیر در خانه من بر پیامبر (ص) نازل گشت، هنگامى که رسول خدا بود على و فاطمه و حسین و حسین نیز در کنار او بودند و من بر درب خانه ایستاده بودم و گفتم اى رسول خدا آیا من از اهل بیت تو نیستم؟ حضرت فرمود: خیر، تو از همسران پیامبرى.
این گونه روایات و مضامین در کتب اهل سنت بسیار است که پرداختن به آنها مجال وسیعى را مى طلبد، و ما به همین چند نمونه اکتفا مى کنیم.
در اینجا یک پرسش مهم مطرح می شود که: اگر، «اهل بیت» تنها پنج نفر ممتاز «آل کساء» هستند، پس سایر ائمه اطهار(ع)، نباید جزء اهل بیت (ع)، باشند و مشمول عنایت آیه تطهیر قرار گیرند در صورتى که سایر ائمه در موارد مختلف خود را مشمول آیه تطهیر دانسته و از «اهل بیت» نامیده اند؟
براى یافتن پاسخ پرسش مزبور باید به سراغ کلمات پیامبر اکرم و ائمه معصومین (ع) رفت. آنچه از پیامبر (ص) در این زمینه حکایت شده، به دو صورت است:
1. پیامبر اکرم (ص) در برخى از روایاتى که در ذیل آیه تطهیر نقل شده اند می فرماید: «این آیه، درباره پنج نفر است: خودم، على، فاطمه، حسن و حسین، (ع).»
2. در برخى دیگر از روایات آمده است که ایشان پس از نزول آیه تطهیر فرمود: «این گردآمدگان زیر پوشش، اهل بیت منند.»
چنانکه ملاحظه می شود، پیامبر اسلام در روایات بالا اهل بیت یاد شده در آیه تطهیر را، منحصر در همان پنج نفرى که در زیر عبا جمع شده بودند، دانسته اند و امام صادق، (ع) نیز در روایتى همین گفته را، تایید مى نماید. ایشان در پاسخ عبدالرحمن بن کثیر فرمود: «این آیه، درباره پیامبر، امیرالمؤمنین، حسن، حسین و فاطمه (ع)، نازل گشته است و اهل بیت، همین پنج نفرند.»
اما دیگر ائمه، با استمداد از آیه اى دیگر از قرآن کریم، که مى فرماید: «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى کتاب الله؛ خویشان و اقرباى نسبى، در کتاب خداوند، به همدیگر ولایت دارند.» (انفال/ 8) مورد عنایت پروردگار واقع شده اند و این آیه، تطهیر را شامل سایر ائمه اطهار (ع) نموده است.
در «تفسیر الصافى» نیز به نقل از «علل الشرایع» از امام صادق (ع) چنین روایت شده است: «این آیه، درباره پیامبر، امیرالمؤمنین، حسن، حسین و فاطمه، (ع) نازل شد هنگامى که پیامبر از دنیا رفتند، امیرالمؤمنین (ع) سپس حسن (ع) و پس از او حسین، (ع) بود، سپس تاویل این آیه: «و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى کتاب الله؛ خويشاوندان [طبق] كتاب خدا بعضى [نسبت] به بعضى اولويت دارند.» (احزاب/ 6) واقع شد که على بن الحسین (ع) بود، اطاعت از خدا و معصیت و نافرمانى از آنها، نافرمانى خداست.»
بنابراین، آیه تطهیر، سایر ائمه را از فیض تطهیر و زدودن رجس، محروم نکرده است، بلکه آنها هم مورد این عنایت ویژه خداوند هستند؛ و به آنها هم «اهل بیت» گفته مى شود، گرچه، «اهل بیت» بنا به فرموده امام صادق (ع) از نظر تنزیل جز پنج نفر انسانهاى ممتاز را فرا نمى گیرد ولى سایر ائمه را از نظر تاویل آیه، شامل مى شود که تاویل آیه تطهیر هم، همان آیه: «و اولوا الارحام» است. و از نظر لفظ و اطلاق لفظ، «اهل بیت» از آن پنج نفر تجاوز نمى کند وگرنه امام صادق (ع) استناد به آیه «و اولوا الارحام» نمى فرمود که از طریق تاویل، شامل سایر ائمه شود.
به عبارت واضح تر، آیه تطهیر، از نظر شمول، دو جنبه دارد: یکى جنبه تنزیل دیگرى جنبه تاویل؛ از نظر تنزیل، آیه تطهیر، در جنبه هاى زدودن رجس، اثبات طهارت و اطلاق تعبیر «اهل بیت» تنها و تنها به پنج نفر آل کساء پیامبر، على، فاطمه، حسن، حسین، (ع) اختصاص دارد. اما از نظر تاویل، ائمه دیگر فرزندان امام حسین (ع) را نیز به استناد آیه «و اولوا الارحام» که شارح آیه تطهیر است، شامل مى شود؛ و ائمه اطهار (نه نفر از اولاد حسین،(ع)) نیز مشمول جنبه هاى اذهاب رجس، اثبات طهارت و اطلاق تعبیر «اهل بیت» مى شوند منتها از طریق تاویل آیه تطهیر. اما از روایتى که از امیرالمؤمنین على (ع)، نقل شده چنین به دست مى آید که این امامان مشمول تنزیل آیه تطهیر نیز مى گردند.
شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین و تمام النعمة» با سند خود از «سلیم بن قیس هلالى» نقل کرده که او گفت: «امیرالمؤمنین (ع)، در زمان خلافت عثمان در میان گروهى از مهاجر و انصار در مسجد پیامبر، (ص)، گرد آمده بودند. سخنرانى فرمود، در خلال سخنان خود، اشاره به آیه تطهیر نمود و چنین فرمود: «ایهاالناس اتعلمون ان الله تبارک و تعالى انزل فى کتابه: "انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا" فجمعنى و فاطمة و ابنى حسنا و حسینا و القى علینا کساء و قال: اللهم ان هؤلاء اهل بیتى و لحمتى، یؤلمنى ما یؤلمهم و یحرجنى ما یحرجهم، فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا. فقالت ام سلمة: و انا یا رسول الله؟ فقال: انت او انک على خیر و انما انزلت فى و فى اخى على و ابنتى فاطمة و ابنى الحسن و الحسین، صلوات الله علیهم، و فى تسعة من ولد ابنى الحسین خاصة، لیس معنا فیها احد غیرنا؛ اى مردم! مگر نمى دانید که خداوند تبارک و تعالى در کتابش فرمود: «خداوند خواسته است که هرگونه آلودگى و ناپاکى را از شما خاندان بزداید و شما را پاک و پیراسته گرداند. و پیامبر، (ص) من، همسر و فرزندانم را زیر کساء برد و گفت: اى خدا! اهل بیت من جز اینان کسى نیست، پروردگارا اینها نزدیکان و خویشاوندان منند، رنج و ناراحتى آنها مرا رنج مى دهد و سختى بر آنان مرا در تنگنا مى نهد، پس اى خدا آنچه پلیدى و ناپاکى است از آنان بزداى و کاملا پاکشان فرما. ام سلمه هم مى خواست که مورد شمول این آیه باشد و در زمره اهل بیت قرار گیرد، اما پیامبر (ص) فرمود: نه، تو عاقبت به خیر هستى، اما، این آیه فقط در حق من و برادرم على، دخترم فاطمه و دو فرزندم، حسن و حسین که درود بى پایان پروردگار بر آنان باد، و همچنین درباره نه نفر از فرزندان پسرم حسین (ع) نازل شده است.»
سلیم بن قیس گوید: سخنان امام که به پایان رسید، همه در پاسخ گفتند: صحیح است، ام سلمه هم عین این مطلب را خبر داد و ما تنها به گفته او هم اکتفا نکردیم، بلکه از شخص نبى اکرم (ص) سؤال کردیم، فرمود: صحیح است و آنچه ام سلمه گفته بود، پیامبر اکرم (ص) با تکرار تایید کرد.