تبدیل بدی ها به خوبی در اثر توبه

شکى نیست که اجمالا کارهای شایسته و ناشایست (حسنات و سیئات) روى یکدیگر اثر متقابل دارند، و ما حتى نمونه هاى این موضوع را در زندگى روزمره خود مى یابیم، گاه مى شود که انسان سالیان دراز زحمت مى کشد، و با تحمل مشقت فراوان سرمایه اى مى اندوزد، اما با یک ندانم کارى یا هوسبازى، یا بى مبالاتى آن را از دست مى دهد، این چیزى جز نابود کردن حسنات مادى سابق نیست که در قرآن از آن تعبیر به "حبط" شده است. گاه به عکس، انسان مرتکب اشتباهات فراوانى مى شود، و بار خسارتهاى سنگینى را بر اثر آنها به دوش مى کشد، اما با یک عمل عاقلانه و حساب شده، و یا مجاهده شجاعانه، همه آنها را جبران مى نماید.
بعضى از اطاعتها و اعمال نیک هست، که اثر گناهان را هم در دنیا محو مى کند و هم در آخرت، مانند اسلام آوردن و توبه. نیز بعضى از کارهاى نیک است که اثر بعضى از گناهان را از بین مى برد مانند نمازهاى واجب که باعث محو سیئات مى گردد. و نیز مانند اجتناب از گناهان کبیره که موجب آمرزش گناهان کوچک می شود.
در آیه 70 سوره مبارکه فرقان می خوانیم: «إلا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فأولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفورا رحیما؛ مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل مى کند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است.»
این آیه شریفه استثنایى است از حکم کلى دیدن جزای اعمال ناشایست ذکر شده در آیات قبل و خلود و بقای همیشگی در عذاب که در آیه قبل بیان شده است. در این آیه سه شرط برای این ارادی که از عذاب الهی در امانند ذکر شده است: توبه، ایمان و عمل صالح. بنابراین توبه کردن و ایمان آوردن و سپس انجام اعمال صالح و اطاعت الهی، سبب تبدیل سیئات به حسناتند.
اما توبه معنایش بازگشت از گناه است و کمترین مرتبه اش ندامت و پشیمانی است، و معلوم است که اگر کسى از کرده هاى قبلى اش ندامت نداشته باشد از گناه دور نمى شود و هم چنان آلوده و گرفتار آن خواهد بود. دلیل شرط بودن عمل صالح نیز روشن است، براى اینکه وقتى کسى از گناه توبه کرد قهرا اگر نخواهد توبه خود را بشکند عمل صالح انجام مى دهد، یعنى عملش صالح مى شود، پس توبه مستقر و نصوح آن توبه است که عمل را صالح کند.
از شرط بودن ایمان به خدا فهمیده مى شود که آیه شریفه مربوط به کسانى است که هم شرک ورزیده باشند و هم قتل نفس و زنا مرتکب شده باشند و یا حداقل مشرک بوده باشند، چون اگر روى سخن در آن، به مؤمنینى باشد که قتل و زنا کرده باشند، دیگر معنا ندارد قید ایمان را نیز در استثناء بگنجاند. پس آیه شریفه درباره مشرکین است، حال چه اینکه آن دو گناه دیگر را هم مرتکب شده باشند و چه نشده باشند، و اما مؤمنینى که مرتکب آن دو گناه شده باشند عهده دار بیان توبه شان آیه بعدى است که می فرماید: «و من تاب و عمل صالحا فإنه یتوب إلى الله متابا؛ و هر که توبه کند و عمل شایسته انجام دهد بازگشتى پسندیده به سوى خدا دارد.» (فرقان/ 71)
جمله "أولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات؛ خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل مى کند" در آیه مورد بحث، آثار نیکى که بر توبه و ایمان و عمل صالح مترتب مى شود را بیان مى کند. و آن این است که: خداى تعالى گناهانشان را تبدیل به حسنه مى کند.

معناى تبدیل سیئات به حسنات
اما اینکه تبدیل گناهان به حسنه چه معنا دارد؟ مفسرین وجوه مختلفی را ذکر کرده اند:
بعضى گفته اند خداوند گناهان سابق ایشان را با توبه محو مى کند و اطاعتهاى بعدى ایشان را مى نویسد، در نتیجه به جاى کفر و قتل به غیر حق و زنا، داراى ایمان و جهاد یعنى قتل به حق و عفت و پاکدامنی مى شوند. بعضى دیگر گفته اند مراد از سیئات و حسنات، ملکاتى است که از آن دو در نفس پدید مى آید، نه خود آنها و خدا ملکه بد آنان را مبدل به ملکه خوب مى سازد.
بعضى دیگر گفته اند مراد از سیئات و حسنات، ثواب و عقاب آنها است، نه خود آنها و خدا از چنین کسانى عقاب قتل و زنا را مثلا برداشته ثواب قتل به حق و عفت مى دهد.
ولی باید توجه نمود که این وجوه در یک اشکال مشترکند و آن این است که کلام خداى را از ظاهرش برگردانده اند، آن هم بدون هیچ دلیلى که در دست داشته باشند. زیرا ظاهر جمله "یبدل الله سیئاتهم حسنات"، مخصوصا با در نظر داشتن اینکه در ذیلش فرموده: "و خدا غفور و رحیم است"، این است که هر یک از گناهان ایشان خودش مبدل به حسنه مى شود، نه عقابش و نه ملکه اش و نه اعمال آینده اش، بلکه یک یک گناهان گذشته اش مبدل به حسنه مى شود، این ظاهر آیه است، پس باید با حفظ این ظاهر چاره اى اندیشید.
علامه طباطبایی در این مورد می فرمایند: «آنچه به نظر ما مى رسد این است که باید ببینیم گناه چیست؟ آیا نفس و متن عمل ناشایست گناه است و در مقابل نفس فعلى دیگر حسنه است و یا آنکه نفس فعل و حرکات و سکناتى که فعل از آن تشکیل شده در گناه و ثواب یکى است و اگر یکى است (که همین طور هم هست) پس گناه شدن گناه از کجا و ثواب شدن عمل ثواب از کجا است؟ مثلا عمل زنا و نکاح (ازدواج) چه فرقى با هم دارند که یکى گناه شده و دیگرى ثواب، با اینکه حرکات و سکناتى که عمل، از آن تشکیل یافته در هر دو یکى است؟ و همچنین خوردن که در حلال و حرام یکى است؟ اگر دقتى کنیم خواهیم دید تفاوت این دو در موافقت و مخالفت خدا است، مخالفت و موافقتى که در انسان اثر گذاشته و در نامه اعمالش نوشته مى شود، نه خود نفس فعل، چون نفس و حرکات و سکنات که یا آن را زنا مى گوییم و یا نکاح، به هر حال فانى شده از بین مى رود و تا یک جزئش فانى نشود نوبت به جزء بعدى اش نمى رسد و پر واضح است که وقتى خود فعل از بین رفت عنوانى هم که ما به آن بدهیم چه خوب و چه بد فانى مى شود. و حال آنکه ما مى گوییم: عمل انسان چون سایه دنبالش هست، پس مقصود آثار عمل است که یا مستتبع عقاب است و یا ثواب و همواره با آدمى هست تا در روز «تبلى السرائر؛ روزى که نهفته هاى در باطن انسان ظاهر مى شود.» (طارق/ 9) خود را نمایان کند.
این را نیز مى دانیم که اگر ذات کسى شقى و یا آمیخته به شقاوت نباشد، هرگز مرتکب عمل زشت و گناه نمى شود، (همان حرکات و سکناتى را که در یک فرد شقى به صورت زنا در مى آید، انجام مى دهد، بدون اینکه زنا و کار زشت بوده باشد) پس اعمال زشت از آثار شقاوت و خباثت ذات آدمى است، چه آن ذاتى که به تمام معنا شقى است و یا ذاتى که آمیخته با شقاوت و خباثت است.
حال که چنین شد، اگر فرض کنیم چنین ذاتى از راه توبه و ایمان و عمل صالح مبدل به ذاتى طیب و طاهر و خالى از شقاوت و خباثت شد و آن ذات مبدل به ذاتى گشت که هیچ شائبه شقاوت در آن نبود، لازمه این تبدل این است که آثارى هم که در سابق داشت و ما نام گناه بر آن نهاده بودیم، با مغفرت و رحمت خدا مبدل به آثارى شود که با نفس سعید و طیب و طاهر مناسب باشد و آن این است که عنوان گناه از آن برداشته شود و عنوان حسنه و ثواب به خود بگیرد. و چه بسا ذکر رحمت و مغفرت در ذیل آیه اشاره به همین معنا باشد.»
در تفسیر نمونه اینگونه آمده است: «در اینجا چند تفسیر است که همه مى تواند قابل قبول باشد:
1- هنگامى که انسان توبه مى کند و ایمان به خدا مى آورد دگرگونى عمیقى در سراسر وجودش پیدا مى شود، و به خاطر همین تحول و انقلاب درونى سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات مى شود، اگر در گذشته مرتکب قتل نفس مى شد در آینده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن مى گذارد، و اگر زناکار بود بعدا عفیف و پاکدامن مى شود و این توفیق الهى را در سایه ایمان و توبه پیدا مى کند.
2- دیگر اینکه خداوند به لطف و کرمش و فضل و انعامش بعد از توبه کردن سیئات اعمال او را محو مى کند، و به جاى آن حسنات مى نشاند، چنان که در روایتى از ابوذر از پیامبر اسلام (ص) مى خوانیم: "روز قیامت که مى شود بعضى از افراد را حاضر مى کنند خداوند دستور مى دهد گناهان صغیره او را به او عرضه کنید و کبیره ها را بپوشانید، به او گفته مى شود تو در فلان روز فلان گناه صغیره را انجام دادى، و او به آن اعتراف مى کند، ولى قلبش از کبائر ترسان و لرزان است. در اینجا هر گاه خدا بخواهد به او لطفى کند دستور مى دهد به جاى هر سیئه حسنه اى به او بدهید، عرض مى کند پروردگارا! من گناهان مهمى داشتم که آنها را در اینجا نمى بینم."
ابوذر مى گوید در این هنگام پیامبر (ص) تبسم کرد که دندانهایش آشکار گشت سپس این آیه را تلاوت فرمود "فأولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات".
3- سومین تفسیر اینکه منظور از سیئات نفس اعمالى که انسان انجام مى دهد نیست، بلکه آثار سویى است که از آن بر روح و جان انسان نشسته، هنگامى که توبه کند و ایمان آورد آن آثار سوء از روح و جانش برچیده مى شود، و تبدیل به آثار خیر مى گردد، و این است معنى تبدیل سیئات به حسنات. البته این سه تفسیر منافاتى با هم ندارند و ممکن است هر سه در مفهوم آیه جمع باشند.»


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏2 ص 257-258؛ جلد ‏15 ص 334-337

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏15 صفحه 160- 161

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/112818