دلایل و مستندات نبوت حضرت اسماعیل علیه السلام

تصریح بر رسالت و نبوت حضرت اسماعیل (ع)

خداوند می فرماید: «و اذکر فى الکتاب اسماعیل انه کان... رسولا نبیا؛ و در این کتاب (آسمانى) از اسماعیل (نیز) یاد کن که او... رسول و پیامبرى (بزرگ) بود.» (مریم/ 54) آیه شریفه فوق با صراحت تمام مى فرماید، اسماعیل (ع) نبى و فرستاده بزرگ خدا بود و جاى هیچگونه شک و تردیدى باقى نمى گذارد، اگرچه عده اى در مورد مصداق این آیه اختلاف کرده اند زیرا معتقدند دو اسماعیل داریم یکى اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم خلیل الرحمان و دیگرى اسماعیل فرزند حزقیل نبى. بنابراین بعضى از مفسرین آیه فوق را در مورد فرزند حضرت ابراهیم (ع) و بعضى دیگر در مورد فرزند حزقیل نبى (ع) دانسته اند اما در عین حال در مورد نبوت اسماعیل بن ابراهیم (ع) آیات دیگرى نیز وجود دارد:
«و رسلا قد قصصناهم علیک من قبل و رسلا لم نقصصهم علیک من قبل ورسلا لم نقصصهم علیک و کلم الله موسى تکلیما* رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس على الله حجة بعد الرسل؛ پیامبرانى [را فرستادیم] که در حقیقت [ماجراى] آنان را قبلا بر تو حکایت نمودیم و پیامبرانى [را نیز برانگیخته‏ ایم] که [سرگذشت] ایشان را بر تو بازگو نکرده ‏ایم و خدا با موسى آشکارا سخن گفت. تا بعد از این پیامبران حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند. (و برهمه اتمام حجت شود)» (نساء/ 164- 165)
در آیات فوق و آیه قبلش که نام دوازده نفر از انبیاء از جمله حضرت اسماعیل (ع) را ذکر نموده است نکاتى وجود دارد که از جمله آنها تصریح بر رسالت انبیاء مذکور (نساء/ 163) و انبیاء غیر مذکور در قرآن دارد. نکاتى که از آیات فوق استفاده مى شوند عبارتند از:
الف - انبیاء وسیله اتمام حجت خداوند بر بشریتند تا براى بشر هیچ بهانه اى باقى نماند و نتواند خرده اى بر خداوند بگیرد.
ب - خداوند تمامى بشریت را از نعمت وجود پیامبران بهره مند نموده است و هیچ انسانى را بدون راهنما رها نکرده.
ج - نام همه انبیاء در قرآن ذکر نشده است بلکه عده اى انگشت شمار از میان تمامى انبیاء اسم بردار شده اند.
د - رسولان الهى (که از جمله آنان حضرت اسماعیل (ع) است) با استفاده از بشارت و انذار مردم را به سوى هدف غایى (یعنى کمال) هدایت مى نمودند. علاوه بر آیات مذکور آیه 89 سوره انعام نیز بر نبوت حضرت اسماعیل (ع) در ضمن اعلان نبوت دیگر انبیاء دلالت دارد. خداوند در این آیه می فرماید: «اولـئک الذین ءاتینـهم الکتـب؛ آنان [از جمله اسماعیل] کسانى بودند که به ایشان کتاب دادیم.» (انعام/ 89)

نزول وحى

از جمله شواهد و دلایل که بر نبوت حضرت اسماعیل (ع) دلالت دارد این آیه است که مى فرماید بر او وحى مى کردیم: «إنا أوحینا إلیک کما أوحینا إلى نوح والنبیین من بعده وأوحینا إلى إبراهیم وإسماعیل؛ ما همچنانکه به نوح و پیامبران بعد از او وحى کردیم به تو [نیز] وحى کردیم و به ابراهیم و اسماعیل.» (نساء/ 163) خطاب به حضرت محمد (ص) می باشد. این آیه و آیات بعدش در واقع پاسخى است به یهودیانى که در میان پیامبران خدا فرق مى گذاردند، از این رو بعضى را تصدیق و بعضى را انکار مى کردند، در این پاسخ خطاب به پیامبر اسلام (ص) مى فرماید: «ما بر تو وحى فرستادیم همان طورى که برپیامبرانى همچون ابراهیم و اسماعیل وحى نمودیم.» و در آیه دیگر مى فرماید البته تنها این پیامبران نبودند که بر ایشان وحى مى شد، بلکه رشته وحى (به عنوان وسیله هدایت) همیشه در میان بشر بوده است.

دریافت کتاب

خداوند می فرماید: «اولئک الذین اتیناهم الکتاب؛ آنها (هیجده پیامبرى که در آیات قبل ذکر شد) کسانى هستند که کتاب به آنان دادیم.» (انعام/ 89) آیه شریفه مورد بحث (که پس از ذکر نام هیجده پیامبر از جمله حضرت اسماعیل (ع) در آیات قبل آمده است) مى فرماید، آنها از سوى خدا کتاب دریافت نموده اند. و دریافت کتاب شاهد و دلیلى مناسب بر نبوت و رسالت آنان است در غیر این صورت دریافت کتاب بیهوده مى نماید. از این رو حضرت اسماعیل (ع) نیز مانند سایر انبیاء (بنابر دلالت این آیه شریفه) صاحب کتاب، رسالت و نبوت بوده است. به نظر علامه طباطبایى، مراد از کتاب تنها نوشتار نیست، بلکه در قرآن بر وحى به پیامبران، به ویژه اگر در بردارنده شریعت باشد، کتاب اطلاق شده است; نیز گفته اند: مراد از کتاب دانش گسترده است. اگرچه ظاهر «آتیناهم» این است که خداوند به همه انبیاء کتاب داده است لیکن این عبارت از باب توصیف مجموع است به وصف مجموع و منافاتى ندارد که بعضى از این مجموع بعضى از آن اوصاف را نداشته باشد.
در هرجاى قرآن کریم، که کتاب به انبیاء (ع) نسبت داده شده مقصود صحفى است که شرایع دینى در آن نوشته شده و انبیاء با آن شرایع در بین مردم و در موارد اختلاف آنان حکم مى کرده اند. مثل این آیه شریفه که مى فرماید: «فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه؛ خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى که به سوى حق دعوت مى کرد با آنها نازل نمود تا میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند داورى کنند.» (بقره/ 213)

رسیدن به مقام حکم

خداوند می فرماید: «اولئک الذین اتیناهم الحکم؛ آنها (هیجده پیامبرى که در آیات قبل ذکر شد که از جمله آنها حضرت اسماعیل است) کسانى هستند که به آنان (مقام) حکم دادیم.» (انعام/ 89) اینکه خداوند انبیائش را مفتخر به دریافت «کتاب و حکم و نبوت» نموده است دلالت دارد بر اینکه این سه از آثار هدایت خاص خداوند است که به وسیله شناخت خدا و آیات وى تمام مى شود. حکم در لغت، به معناى «منع و بازداشتن از فساد» است به هدف اصلاح. اما در اصطلاح، به حسب موارد کاربردیش در قرآن کریم معانى متفاوتى دارد:
الف - حکم به معناى، قضا و ختم مخاصمات.
ب - حکم به معناى، تصدیق و محکم کردن چیزى به هدف دورى از تردید.
ج - حکم به معناى منجز و مسجل کردن وعده و اجراى حکم و قانون.
نسبت دادن حکم به خدا، پیامبران و دیگر انسان ها هر کدام به معنایى است. اما نسبت حکم به خدا اگر در مسئله تکوین و خلقت باشد، به معناى قضاى آن موجود است که آفریده شده (در مقابل قدر آن موجود). و اگر در مسئله تشریع باشد به معناى قانونگذارى و حکم مولوى است. اما نسبت حکم به پیامبران (چنان که در آیه مورد بحث آمده است) به معناى مقام قضا است که یکى از منصب هاى الهى است که خداوند انبیائش را بدان مفتخر و اکرام نموده است. و شاید بعضى از آیات دلالت کند بر اینکه حکم به معناى تشریع نیز در مورد انبیاء کاربرد دارد. اما نسبت حکم به غیر انبیاء به معناى قضاوت است.
علامه طباطبایی می فرماید: «مراد از دادن کتاب و حکم، فرستادن شرایع دین و حکم کردن بر طبق آنها میان مردم خواهد بود. هم چنان که ظاهر تعدادى دیگر از آیات کریمه قرآن نیز مؤید همین معنا است، مانند آیه "و أنزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه؛ و با پیغمبران کتاب به راستى فرستاد تا تنها دین خدا به عدالت، در مورد نزاع و خلاف، حکمفرما باشد." (بقره/ 213) و آیه "إنا أنزلنا التوراة فیها هدى و نور یحکم بها النبیون الذین أسلموا؛ ما تورات را که در آن هدایت و روشنایى (دلها) است فرستادیم تا پیغمبرانى که تسلیم امر خدا هستند بدان کتاب بر یهودیان حکم کنند." (مائده/ 44) و آیه "لتحکم بین الناس بما أراک الله؛ تا به آنچه خدا به وحى خود بر تو پدید آرد میان مردم حکم کنى." (نساء/ 105) و آیه "و داود و سلیمان إذ یحکمان فی الحرث؛ و داود و سلیمان وقتى که درباره گوسفندان بى شبانى که مزرعى را تباه کردند قضاوت نمودند." (انبیاء/ 78) و آیه "یا داود إنا جعلناک خلیفة فی الأرض فاحکم بین الناس بالحق و لا تتبع الهوى فیضلک عن سبیل الله؛ اى داود ما تو را در روى زمین مقام خلافت دادیم تا میان خلق خدا به حق حکم کنى و هرگز هواى نفس را پیروى مکن که تو را از راه خدا گمراه مى سازد." (ص/ 26) و همچنین آیات بسیارى دیگر.»
البته در پاره اى از آیات این لفظ به کار رفته که ممکن است آن را بر یک معناى اعم حمل نمود، مانند آیه «رب هب لی حکما و ألحقنی بالصالحین؛ بار الها! مرا حکم ده و به بندگان صالح خود ملحقم ساز.» (شعراء/ 83) اما نبوت در تفسیر آیه شریفه «کان الناس أمة واحدة فبعث الله النبیین» (بقره/ 213) که مراد از آن، دریافت اخبار غیب است به عنایت خاص خداوند، و آن اخبارى است وابسته به ماوراى حس و محسوس مانند یگانگى خدا و فرشتگان و روز رستاخیز. و اینکه خداوند این سه کرامت (کتاب و حکم و نبوت) را که سلسله جلیل پیامبران را به آن سرافراز فرموده در سیاق آیاتى قرار داده که هدایت او را بیان مى کند دلالت دارد که این سه، از آثار هدایت خاص خداوند است که به آن وسیله شناخت خدا و آیات وى تمام مى شود. گویا گفته شده آن هدایتى که پیغمبران را بر آن گرد آوردیم و به سبب آن بر جهانیان برترى دادیم همانست که ایشان را به راهى راست درآورده و مى آموزد به ایشان کتابى را که شامل احکام و شرایع خدا است، و همان هدایت است که ایشان را پابرجا داشته و براى حکم میان مردم نصب مى کند و اخبار غیب و نهان را به ایشان گزارش مى دهد.

 


منابع :

  1. عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

  2. محمد خراسانى- دائره المعارف قرآن کریم- جلد 3- مقاله اسماعیل

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏1 صفحه 477

  4. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏7 صفحه 347 - 349

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/112958