یکی از پیامبرانی که نام او در قرآن (ده بار) آمده، و یک سوره به نام او نامیده شده، حضرت هود (ع) است. حضرت نوح (ع) هنگام رحلت، به پیروان خود چنین بشارت داد: «بعد از من غیبت طولانی رخ میدهد. در طول این مدت طاغوتهایی بر مردم حکومت میکنند و بر آنها ستم مینمایند، سرانجام خداوند آنها را به وسیله قائم بعد از من که نامش هود (ع) است نجات میدهد. هود (ع) رادمردی با وقار، صبور و خویشتن دار است. در ظاهر و باطن به من شباهت دارد و به زودی خداوند هنگام ظهور هود (ع)، دشمنان شما را با طوفان شدید به هلاکت میرساند.»
بعد از رحلت حضرت نوح (ع)، مؤمنان و پیروان او همواره در انتظار حضرت هود (ع) به سر میبردند، تا این که به اذن خدا ظاهر شد و سرانجام دشمنان لجوج حق بر اثر طوفان کوبنده و شدید، به هلاکت رسیدند. از این رو به او هود گفته شد، که از ضلالت قومش هدایت یافته بود و از سوی خدا برای هدایت قوم گمراهش برانگیخته شده بود. هود (ع) در قیافه و قامت همشکل حضرت آدم (ع) بود. سر و صورتی پرمو و چهرهای زیبا داشت. هود (ع) دومین پیامبری است که در برابر بت و بت پرستی قیام و مبارزه کرد، که اولی آنها حضرت نوح (ع) بود.
اصل و نسب حضرت هود
حضرت هود (ع) فرزند عبدالله بن رباح بن جلود بن عاد بن عوض است و بنابر نقل دیگرى پس از عوض نام سام و نوح نیز ذکر شده است.
سلسله نسب او را چنین ذکر نمودهاند: «هود بن عبدالله بن رباح بن خلود بن عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح».
بنابراین نسب او با هفت واسطه به حضرت نوح (ع) میرسد. ابن بابویه و قطب راوندى گفته اند: «هود پسر عبدالله پسر ریاح پسر جلوث پسر عاد پسر عوض پسر سام پسر نوح (ع) است.» و بعضى گفته اند: «اسم هود عابر است و پسر شالخ ارفخشد پسر سام پسر نوح است.» و ابن بابویه رحمة الله گفته است: «آن حضرت را براى این هود گفتند که هدایت یافت در میان قوم خود به امرى که آنها از آن گمراه بودند.» و به سند معتبر از حضرت صادق (ع) منقول است که «چون هنگام وفات حضرت نوح شد، شیعیان خود و تابعان حق را طلبید و فرمود: بدانید بعد از من غیبتى خواهد بود که در آن غیبت غالب خواهند شد پیشوایان باطل و سلاطین جابر، و حق تعالى آن شدت را از شما رفع خواهد فرمود به قائم از فرزندان من که نام او هود است، و او را هیئت نیکو و اخلاق پسندیده و سکینه و وقار خواهد بود، و شبیه خواهد بود به من در صورت و خلق، و چون او ظاهر شود خدا دشمنان شما را به باد، هلاک گرداند. پس شیعیان پیوسته انتظار قدوم هود (ع)م مى کشیدند تا آنکه مدت بر ایشان طولانى شد و دلهاى بسیارى از ایشان قساوت به هم رسانید، پس خدا هود را ظاهر گردانید در هنگامى که ایشان ناامید شده بودند و بلاى ایشان عظیم شده بود، پس خدا هلاک کرد دشمنان ایشان را به باد عقیم که در قرآن یاد فرموده است، پس باز غیبتى به هم رسید و طاغیان غالب شدند تا حضرت صالح (ع) ظاهر شد.»
ایشان بر قوم عاد اولى که مردمى قومى هیکل، بلند قامت و جبار بودند و مابین شحر و عمان و حضرموت در سرزمین احقاف زندگى مى کردند مبعوث شدند.
در مورد مشخصه زمانى تولد و زیست آن حضرت گفته شده، وى 3044 سال پس از هبوط حضرت آدم (ع) به دنیا آمد و مى زیست. و اما در مورد عمر و مدت رسالت آن جناب گفته شده مدت عمر 807 سال و رسالتش 150 سال بوده است و نیز گفته شده در آن روزگار و در آن قوم مردم عمرهاى طولانى چهارصد سال نیز داشته اند. محل دفن ایشان بنابر نقلى در حضرموت و بنابر نقلى در حجر مکه است. و بنابر نقلى در سال 1250 در قبرستان وادى السلام مکه دو قبر ظاهر شد که یکى قبر هود (ع) و دیگرى قبر صالح (ع) بود که اکنون داراى قبه کاشى کارى شده است.
وى در میان قومش از اصل و نسبى عالى و خلقى پسندیده برخوردار بود و حلم و بردباریش از همه بیشتر بود. در مورد وجه تسمیه ایشان به هود گفته شده چون ایشان در میان آن قوم گمراه هدایت یافته بود و قوم را به اوامر الهى هدایت مى کرد او را هود گفتند. و این مفهوم با معناى لغوى آن نیز سازگار است و نیز گفته شده قوم عاد جزء اقوام ماقبل تاریخند که در بسیارى از تواریخ ذکرى از آنان به میان نیامده است، و حتى در کتب آسمانى نظیر تورات فعلى اشاره اى به این قوم نشده لکن در قرآن کریم هفت مرتبه از هود (ع) نام برده به علاوه که یک سوره قرآن به نام این پیامبر بزرگ است و نیز 24 مرتبه از قوم عاد سخن میان آورده است و نام این قوم را برده است.
جایگاه حضرت هود نبى (ع) در میان قومش قبل از بعثت
حضرت هود نبى (ع) قبل از بعثتش شخصیتى مقبول، وارسته و به تمام معنا انسانى در میان قومش داشت، و بنابر نقلى از رؤسا قوم محسوب مى شد. و قوم عاد نیز از اعراب پیش از تاریخ، ساکن در جزیرةالعرب به حساب مى آیند، این قوم از مردمى قوى و قدرتمند با قامت هاى بلند همچون نخل با عمر طولانى برخوردار بود، قوم عاد مردمى کشاورز بودند که از مزارع و نخیلات سرسبز و نافع درآمد لازم را کسب مى کردند و شهرها و آبادى هاى زیبا با بناهاى رفیع و مستحکم براى خود ساخته بودند که این مطلب مى تواند نشانگر وضع خوب اقتصادى و نیز تمدن آن قوم باشد.
از دیدگاه قرآن کریم این مردم با تمام امکانات مناسب و برکات فراوانى که داشتند از معایب و دردهاى همچون بت پرستى، جهل و اطاعت کورکورانه از نیاکان و اشراف فاسدشان و ظلم و ستم نیز رنج مى بردند. از این رو خداوند انسان تربیت شده و صالحى را از میانشان برگزید تا آنها را پند و اندرز دهد، درد آنها را مداوى کند و از بت پرستى و جهل و غیره... نجاتشان دهد، لکن دو مانع بزرگ برسر راه هود (ع) خودنمایى مى کرد:
1- اشراف فاسد که عنان مردم را به دست گرفته و براساس منافع خود به هرسمتى مى کشیدند.
2- اطاعت متعصبانه و کورکورانه عامه مردم از این سران فاسد و نیاکان گمراه.
و اگرچه بنابر نقلى آن حضرت نیز از سران قوم محسوب مى شد و طبعا باید مردمى نیز از وى متابعت مى کردند، لکن اشراف و سران فاسد دیگر قوم مانع این مى شدند که مردم به سوى هود (ع) بروند. اما آن جناب با این که مردم را خوب مى شناخت و آن دو مانع بزرگ را هم مى دید اما به وظیفه مى اندیشید از این رو با صبر و بردبارى و استقامت و پایدارى دعوت خود را آغاز نمود و بدون کوچکترین ترس و واهمه اى از ظالمان ستمگر در پند و اندرز قوم نهایت سعى را کرد و خیرخواهى خود را به همه آنها نشان داد و راه حق را از باطل براى آنان روشن نمود تا هیچ عذرى براى آنان نماند با این حال مردم خیرخواهى آن جناب را رد کردند و به انکار و مقابله با آن پرداختند و به جز عده کمى به او ایمان نیاوردند و اکثریت قوم به طبع اشراف فاسد به لجاجت و عناد نسبت به وى پرداختند و تا آنجا پیش رفتند که از او خواستند اگر راست مى گویى عذابى را که وعده مى دهى بیاور.