در زندگی و داستان کوچک حضرت یونس (ع) که در قرآن آمده، درسهای بزرگ است، از جمله:
از ماجراى یونس (ع) استفاده مى شود که مؤمن باید دستورات الهى را پیاده و اجرا نموده و با صبر و شکیبایى مردم را به سوى آنها فرا خواند، تا گرفتار سختى ها و مشکلات غیر قابل انتظار نگردد. باید در امور به خصوص نفرین برای نابودی افراد، شتابزدگی نکرد و تا احتمال هدایت وجود دارد، با کمال صبر و مقاومت و وقار برای هدایت مردم تلاش نمود. یونس (ع) از صحنه مأموریت الهى شتابزده خارج شد و این عملى که در شأن یک پیامبر باشد نبود تا در نخستین برخورد ناپسند مردم و یا سرپیچى از فرمان او آن را انجام دهد، ولى خداوند به او درس عبرتى مى دهد و از تنگناى وضعیت مردم بیرون رفته به بلا و سختى هاى شدیدتر و ناگوارترى که گرفتارى در شکم ماهى است مبتلا مى شود، و سپس رحمت الهى شامل حال وى شده و او را از شکم ماهى به بیابان خشک منتقل مى سازد و بدین ترتیب وى به شهرى که آن را ترک کرده بود باز مى گردد تا با اطمینان و آرامش خاطر بیشتر مردم را مجددا به پرستش خداوند دعوت کند و خداى متعال در این رسالت مهم او را موفق مى سازد.
به همین دلیل خداى سبحان پیامبرش حضرت محمد (ص) را به پایدارى و استقامت در راه تبلیغ رسالت الهى، و دست برنداشتن از امت خود، فرا مى خواند: «فاصبر لحکم ربک و لا تکن کصاحب الحوت إذ نادى و هو مکظوم* لولا أن تدارکه نعمة من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم* فاجتباه ربه فجعله من الصالحین؛ در انجام رسالت الهى صابر و شکیبا بوده و مانند یونس که در شکم ماهى گرفتار شد مباش. وى در حالى که اندوهگین بود، خداى خویش را خواند و اگر لطف و نعمت حق شامل حالش نشده بود، با حالتى ملامت آمیز و نکوهیده در بیابان افکنده مى شد. خداوند او را برگزید و از صالحان قرار داد.» (قلم/ 48- 50)
ما باید از سرگذشت یونس (ع) درس بگیریم. کسى که در حال آسایش و رفاه، خدا را عبادت کند، به هنگام گرفتارى و ناملایمات سبب نجات وى خواهد شد. خداى سبحان به ما آگاهى مى دهد که یونس (ع) قبل از آن که به کام ماهى فرو رود از جمله تسبیح کنندگان بود و همان تسبیح و یاد خدا سبب نجات وى از شکم ماهى شد: «فلولا أنه کان من المسبحین* للبث فى بطنه إلى یوم یبعثون؛ پس اگر او از تسبیح گویان نبود، قطعا تا روزى که برانگیخته مى شوند، در شکم آن [ماهى] مى ماند.» (صافات/ 143- 144)
مقصود از تسبیح گنندگان (مسبحین) در اینجا نمازگزاران هستند. یونس (ع) در حالت عافیت و آسایش، بسیار نمازگزارد و خداوند او را از سختى و گرفتاریى که برایش به وجود آمده بود، نجات و رهایى بخشید، به همین دلیل ابن عباس روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: «من کلماتى را به تو مى آموزم، خدا را در نظر داشته باش، او حافظ و نگاهبان تو خواهد بود به دستورات او عمل نما خداوند به تو عنایت خواهد داشت در عافیت و آسایش، خدا را فراموش مکن، خداوند در سختى ها تو را تنها نخواهد گذاشت.» ولى اگر کسى خدا را در خوشى و ناز و نعمت فراموش کرد و از ایمان به او روگردان شد، سبب مى شود که خداوند در دشوارى ها و ناملایمات دعاى او را مستجاب نگرداند، لذا قرآن کریم درباره فرعون سرکش و کافر سخن مى گوید، آن گاه که خواست غرق شود گفت: «آمنت أنه لا إله إلا الذى آمنت به بنو إسرائیل و أنا من المسلمین.» بدو گفته شد: «الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین؛ و بنى اسرائیل را از دریا عبور دادیم. پس فرعون و سپاهش از سر ظلم و تجاوز آنها را دنبال کردند، تا چون غرق شدنش در رسید، گفت: ایمان آوردم که هیچ معبودى نیست جز همان که بنى اسرائیل به او ایمان آوردند و من از تسلیم شدگانم.» (یونس/ 90)
از جمله درس هاى آموزنده داستان یونس (ع) این است که مؤمنین باید در گرفتارى ها و ناملایمات به خدا پناه برده و نزد او تضرع و زارى کنند تا خداوند گرفتارى آنان را برطرف سازد، یونس (ع) در شکم ماهى این گونه به پیشگاه پروردگار خویش تضرع و زارى نمود که: «لا إله إلا أنت سبحانک إنى کنت من الظالمین* فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجى المؤمنین؛ پس درون تاریکى ها ندا در داد که معبودى جز تو نیست. منزهى تو. به راستى که من از ستمکاران بودم. پس دعایش را اجابت کردیم و او را از اندوه رهانیدیم، و مؤمنان را چنین نجات مى دهیم.» (انبیاء/ 87- 88) آن حضرت خداى خویش را با جمله «لا إله إلا أنت سبحانک» که وصف کمال ربوبیت است، توصیف نموده و او را از هرگونه عیب و نقصى، از جمله عجز و ناتوانى مبرا ساخته است و خویشتن را با این جمله «إنى کنت من الظالمین» یاد نموده است؛ یعنى، ناتوانى و کوتاهى در اداى حق بندگى، که به طور ضمنى اعتراف به گناه وى و ابراز توبه او نیز هست، تا خداوند گرفتارى را از او بردارد و دعاى وى را مستجاب گرداند. ذیل آیه شریفه خداوند فرموده: «و کذلک ننجى المؤمنین» و این خود وعده اى است از ناحیه خدا به مؤمنین که اگر خدا را عبادت کرده و به او پناه جویند، خداوند به همان نحو که یونس (ع) را رهایى و نجات بخشید، آنان را نیز از گرفتارى ها و مشکلات مى رهاند.
با توجه به آیات فوق از سوره انبیاء و از جمله: «و کذلک ننجی المؤمنین؛ و همین گونه مؤمنان را نجات میدهیم.» فهمیده میشود که این یک قانون سرنوشت ساز برای همه مؤمنان است و اختصاصی به یونس (ع) ندارد، هر مؤمنی باید دارای این ویژگیها باشد یعنی:
1. به حقیقت توحید و معبود یکتا توجه کند.
2. ذات پاک خدا را از هر گونه عیب و نقص منزه بداند.
3. به گناه خود اعتراف و اقرار کند.
چرا که مجازاتهای الهی به دو گونه است: 1. مجازات استیصال 2. مجازات تنبیهی، در مجازات تنبیهی قبل از ورود مجازات، اثر مجازات به بنده میرسد، و اگر بنده خود را پاک سازد، نجات پیدا میکند.
4. پیامبر اسلام (ص) و امامان (ع) در مناجات و راز و نیاز خود به خدا عرض میکردند: «اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا؛ خدایا مرا به اندازه یک چشم به هم زدن، هرگز به خودم وانگذار.»
ام سلمه (ع) شبی پیامبر اکرم (ص) را در این حال دید که این دعا را میکرد. علت را پرسید. پیامبر (ص) فرمود: «ایمن نیستم. خداوند یک لحظه یونس (ع) را به خودش واگذارد، آن همه دچار بلا شد.» (بحار، ج 14، ص 384) ابن ابی یعفور میگوید امام صادق (ع) را دیدم دستهایش را به طرف آسمان بلند کرده و قطرات اشکش از روز محاسنش جاری بود و میگفت: «رب لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا لا اقل من ذلک و لا اکثر؛ پروردگارا! مرا به اندازه یک چشم به هم زدن و نه کمتر و نه زیادتر از این به خودم وانگذار.»
سپس به من رو کرد و فرمود: «خداوند یونس (ع) را به اندازه کمتر از یک چشم به هم زدن به خودش واگذاشت و چنان گناه (ترک اولی) و مکافاتی به سراغش آمد.» عرض کردم: «آیا حالش به حالت کفران رسید؟» فرمود: «نه ولی اگر کسی در این گونه حالت باشد و (بی توبه) بمیرد، هلاک میشود.» (اصول کافی، ج 2، ص 581) آری راه، بسیار باریک است. باید از درگاه خدا همواره استمداد نمود، وگرنه یک لحظه هوسرانی، یک عمر پشیمانی را به دنبال خواهد آورد.
در میان اقوام گنهکار مشمول عذاب الهی، تنها یک قوم که همان قوم یونس (ع) بودند قبل از عذاب ایمان آوردند و نجات یافتند، و این موفقیت به خاطر راهنماییهای یک عالم آگاه و دلسوز اتفاق افتاد. خداوند در قرآن میفرماید: «چرا در هیچ یک از شهرها و آبادیها به موقع ایمان نمیآورند تا موجب جلوگیری از عذاب آنها شود، جز قوم یونس (ع) که آنها به موقع ایمان آوردند و از عذاب رسوا کننده دنیا نجات یافتند، و تا پایان زندگیشان از مواهب زندگی بهرهمند شدند.» (یونس/ 98) اگر دیگران هم چنین باشند مانند آنها نتیجه خوبی خواهند گرفت.
عرفا گویند (چنان که در اشعار مثنوی آمده): گرچه قرار گرفتن یونس (ع) در شکم ماهی یک نوع مکافات بود، ولی همان معراج او بود که عجایب دریا را دید، و ساخته و تربیت شد و پاک و با صفا بازگشت. اگر معراج پیامبر اسلام (ص) در آسمانها بود، معراج یونس در دریاها بود. برای خدا بالا و پایین فرقی ندارد. بنابراین باید هم چون یونس (ع) در سختیها و شدتها با گفتن: «لا اله الا الله سبحانک انی کنت من الظالمین» خود را به معراج ببریم، و در ملکوت اعلی سیر کنیم تا نجات یابیم. به قول یکی از عرفا؛ یونس (ع) در چهار تاریکی امتحان شد: 1. تاریکی ذلت 2. تاریکی بیم و عقوبت 3. تاریکی دریا و تلاطم 4. تاریکی شکم ماهی.
پیامبر (ص) فرمود: «لا تفضلونی علی یونس بن متی؛ مرا (در این جهت که یونس ترک اولی کرد و در شکم ماهی قرار گرفت) بر او ترجیح ندهید.»
گـفت پـیغمبـر کـه مـعـراج مـرا *** نـیـست بـر مـعـراج یـونـس اجـتبـا (برگزیدگی)
آن مـن بـالا و آن او نـشیب *** ز آن که قرب حق برون است از حسیب
قرب نی بالا، نه پستی رفتن است *** قـرب حـق از حبس هستی رستن است
نیست را، چون جای بالایست و زیر *** نیست را نه رود و نه زود و نه دیر
کـارگاه صـنع حـق در نیستی است *** غره هستی چه دانی نیست چیست
کوتاه سخن آن که چنان که مولانا در این اشعار گوید پلههای معراج به محو شدن و خود را هیچ دانستن در برابر عظمت خدا است، کسی که در حقیقت خدا را شناخت و با تمام وجود اقرار به تقصیر و ناچیزی خود کرد، در مسیر معراج قرار گرفته است. یونس (ع) چنین کرد، و به معراج رسید و سرانجام بر قله معراج راه یافت.