نحوه درخواست فرزند و استجابت دعای حضرت زکریا علیه السلام

زکریا و درخواست فرزند

زکریا (ع) یکی از پیامبران الهی است که عمر با برکت خویش را در راه دعوت به خداپرستی و خدمت در بیت المقدس سپری نمود. وی آرزومند بود خداوند به او پسری مرحمت کند تا پس از او رسالت پدر را استمرار بخشد و قوم او به گمراهی نیفتند؛ زیرا نشانه های گمراهی میان آنان هویدا بود، ولی پیری و سالخوردگی حضرت و نازایی همسر سالخورده اش امید و آرزوی فرزند داشتن او را کاهش می داد، اما زکریا که به پروردگار خویش ایمان داشت، می دانست هیچ مانعی نمی تواند در برابر قدرت الهی عرض اندام کند. روزی در معبد، بر مریم وارد شد (چه این که مریم شب و روز خود را در آن جا می گذراند) در برابر او خوراک و آشامیدنی و میوه های غیر فصلی ملاحظه کرد، از او پرسید «اینها را از کجا آورده ای؟» پاسخ داد: «اینها از نزد پروردگاری است که به هر که خواهد بی اندازه نعمت می دهد.»
وقتی زکریا این نشانه های بارز قدرت الهی و احترامی را که به مریم پارسا و تنها عنایت کرده بود، مشاهده نمود، او را بر این داشت که با پروردگار خود مناجات کند و عرضه بدارد: «پروردگارا، من پیر و سالخورده گشته ام و استخوان هایم ضعیف و ناتوان شده و موی سرم سپید گشته است، آرزو و امید بسیار دارم که دعایم را بپذیری و به من فرزندی عنایت کنی، چه این که من خود را از عطای بی انتهای تو هرگز محروم ندانسته، بلکه با استجابت دعایم انتظار سعادتمندی دارم. پروردگارا، من به جهت خواسته دنیوی و صرف علاقه به فرزند به درگاهت دعا نکردم، اما ملاحظه می کنم که خویشاوندان من به تبهکارترین مردم تبدیل شده اند و مطمئن نیستم پس از من احکام دین را به پاداشته و میان مردم به عدالت رفتار کنند، ولی پروردگارا با وجود نازایی همسرم، تو قادری که دعایم را مستجاب گردانی و به من پسری عنایت کنی تا علم و دانش و دین را از من و ملک و پادشاهی را از آل یعقوب به ارث برد و او را مورد خرسندی خویش قرار ده.»
«کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم أنی لک هذا قالت هو من عند الله إن الله یرزق من یشاء بغیر حساب هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنک ذریة طیبة إنک سمیع الدعاء؛ هر گاه زکریا در مکان عبادت بر مریم وارد می شد، طعامی را نزدش ملاحظه می کرد، گفت: ای مریم، این خوراکی ها را از کجا آورده ای؟ گفت: اینها از نزد خدایند، خداوند به هر که خواهد بی حساب روزی می دهد.» (آل عمران/ 37)

سخن و دعای زکریا (ع) به درگاه خداوند

خداوند می فرماید: «هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنک ذریة طیبة إنک سمیع الدعاء؛ اینجا بود که زکریا پروردگار خویش را خواند و عرضه داشت: پروردگارا، از پیشگاه خودت به من فرزندانی پاک سرشت عنایت کن، به راستی که تو دعا را می شنوی و مستجاب می گردانی.» (آل عمران/ 38)
همسر زکریا و مادر مریم خواهر یکدیگر بودند و اتفاقا هر دو در آغاز، نازا و عقیم بودند، هنگامی که مادر مریم از لطف پروردگار، صاحب چنین فرزند شایسته ای شد و زکریا اخلاص و سایر ویژگیهای شگفت آور او را دید، آرزو کرد که او هم صاحب فرزندی پاک و باتقوا همچون مریم شود، فرزندی که چهره اش آیت و عظمت خداوند گردد، و با اینکه سالیان درازی از عمر او و همسرش گذشته بود، و از نظر معیارهای طبیعی بسیار بعید به نظر می رسید که صاحب فرزندی شود، ولی ایمان به قدرت پروردگار و مشاهده وجود میوه های تازه در غیر فصل، در کنار محراب عبادت مریم، قلب او را لبریز از امید ساخت که شاید در فصل پیری، میوه فرزند بر شاخسار وجودش آشکار شود، به همین دلیل هنگامی که مشغول نیایش بود از خداوند تقاضای فرزند کرد، و آن گونه که قرآن در نخستین آیه فوق می گوید: «در این هنگام زکریا پروردگار خویش را خواند و گفت: پروردگارا! فرزند پاکیزه ای از سوی خودت به من (نیز) عطا فرما که تو دعا را می شنوی و اجابت می کنی.»

دیدگاه علامه طباطبایی

علامه طباطبایی می فرماید انگیزه زکریا از اینکه گفت: "رب هب لی من لدنک ذریة طیبة" این بود که در این درخواست کرامتی بود که از خدای تعالی درباره خصوص مریم مشاهده کرد، کرامتی که دلش را از امید پر کرده و اختیار را از دستش ربود و وادارش ساخت که چنین درخواست عظیم و کرامت مهمی را بکند، لذا باید گفت: منظورش از ذریه طیبه فرزندی بوده که نزد خدا کرامتی شبیه به کرامت مریم و شخصیتی چون او داشته باشد، و به همین جهت است که خدای تعالی عین همین درخواست را در باره اش مستجاب نمود، یحیی (ع) را به او داد که شبیه ترین انبیا به عیسی (ع) است و جامع ترین پیغمبری است که همه صفات کمال و کرامتهای موجود در مریم و عیسی را واجد بود، و به خاطر همین جامعیت فرزند زکریا بود، خدا او را یحیی نامید و درباره اش فرمود: "مصدقا بکلمة من الله و سیدا و حصورا و نبیا من الصالحین؛ خداوند تو را به [ولادت] يحيى كه تصديق كننده [حقانيت] كلمة الله [عيسى] است و بزرگوار و خويشتندار [پرهيزنده از آنان] و پيامبرى از شايستگان است مژده مى‏ دهد.» (آل عمران/ 39) و این صفات نزدیکترین صفات است برای انسانی که شبیه به مریم و فرزندش عیسی (ع) باشد.
همین ماجرای دعا و سخن گفتن و درخواست زکریا از خداوند در سوره مریم نیز ذکر شده است «ذکر رحمة ربک عبده زکریا* إذ نادی ربه نداءا خفیا* قال رب إنی وهن العظم منی واشتعل الرأس شیبا ولم أکن بدعائک رب شقیا* وإنی خفت الموالی من ورائی وکانت امرأتی عاقرا فهب لی من لدنک ولیا* یرثنی ویرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا؛ پروردگار تو از رحمت خویش بر بنده اش زکریا سخن می گوید، آن گاه که زکریا خدای خود را نهانی خواند و عرض کرد: پروردگارا، استخوان هایم سست گشته و پیری مویم را سپید نموده است، ولی من هیچ گاه از عطای تو محروم نبوده ام. بار خدایا، من از این وارثان کنونی بیمناکم که راه باطل پویند و همسرم نیز نازاست، از پیشگاه خود به من جانشینی شایسته عنایت کن که وارث من و همه آل یعقوب باشد، خداوندا، او را وارثی پسندیده و صالح مقرر دار.» (مریم/ 2- 6)
علامه طباطبایی می فرماید در اینجا حضرت زکریا زمینه چینی برای درخواست بزرگی از خدا می کند. مراد از رحمت، استجابت دعای زکریا به وسیله خدای سبحان است که تفصیل آن از جمله "إذ نادی ربه" شروع شده. "إذ نادی ربه نداء خفیا". ظرف " اذ" متعلق است به جمله "رحمة ربک" و کلمه "نداء" و همچنین "مناداة" به معنای صدا زدن به آواز بلند است، در مقابل "مناجات" که به معنای آهسته صدا زدن است. شاید گفته شود: اگر نداء به این معنا است پس چرا خدای تعالی آن را با وصف "خفی" توصیف کرد؟ در پاسخ باید گفت: منافاتی ندارد، زیرا ممکن است همین دعوت با صدای بلند در جایی صورت گیرد که احدی آن را نشنود، مانند بیابان و امثال آن، بعضی گفته اند: توجه، در تعبیر به نداء این است که حضرت زکریا خود را از خدا دور تصور کرده، و خواسته است رعایت این ادب را بکند که گناهان و بدیهایش او را از خدا دور کرده است، هم چنان که حال هر کسی که از عذاب خدا بترسد همین طور است که خود را دور می بیند. «قال رب إنی وهن العظم منی؛ گفت پروردگارا! من از پیری استخوانم سست گردیده است.» این آیه زمینه چینی می کند برای درخواستی که بعدا از زکریا نقل می نماید که گفت: «فهب لی من لدنک ولیا؛ مرا از نزد خود فرزندی عطا کن.»
اگر کلمه "رب" را جلوتر آورد خواسته در مقدمه دعا، دریای رحمت خدا را به خروش آورد و بعد دعا کند. و اگر با کلمه "ان" مطلب خود را تاکید کرد برای این است که برساند حاجتش به داشتن فرزند حاجتی است مبرم و حیاتی. و کلمه "وهن" به معنای ضعف و نقصان نیرو است. و اگر این ضعف خود را به استخوانهایش اختصاص داد برای این است که آدمی در تمامی حرکتها و سکونهایش بر آن قرار می گیرد. و اگر نگفت "استخوانهایم" و یا "استخوانم" برای این است که ضعف را به جنس استخوان نسبت دهد، و هم اینکه این ابهامی باشد برای توضیح بعدی. که جمله "و اشتعل الرأس شیبا؛ و سرم سفید شده است" اشتعال به معنای انتشار زبانه آتش و سرایت آن است، در هر چیزی که قابل احتراق باشد.
در کتاب مجمع البیان گفته جمله "و اشتعل الرأس شیبا" از بهترین استعارات است، و معنایش این است که سفیدی موی در سر من منتشر شده آن چنان که شعاع آتش منتشر می شود، و کانه منظور از شعاع آتش همان زبانه آن است «و لم أکن بدعائک رب شقیا؛ و در زمینه خواندن تو ای پروردگار بی بهره نبوده ام.» "شقاوت" خلاف سعادت است، و گویا منظور از آن محرومیت از خیر است که یا لازمه شقاوت است و یا خود آن.
کلمه "بدعائک" متعلق به شقی است، و "باء" آن باء سببیت و یا به معنای "فی" است. و معنای آیه این است که: پروردگارا! من همواره به سبب دعای خود قرین سعادت بوده ام و هر وقت تو را می خواندم اجابتم می فرمودی، بدون اینکه مرا شقی و محروم سازی. و یا این است که پروردگارا من هیچ وقت در دعای خود از ناحیه تو محروم و ناامید نبوده ام، مرا به اجابت کردنت عادت داده ای و هر وقت تو را می خواندم قبول می نمودی.
"و إنی خفت الموالی من ورائی و کانت امرأتی عاقرا". تتمه تمهید و زمینه چینی است که قبل از دعای خود کرده. و منظور از "موالی" عموها و پسر عموها هستند. بعضی گفته اند منظور از "موالی" نسب اصلی (پدر و مادر و فرزندان) است، و بعضی دیگر گفته اند (همه فامیل به غیر از پدر و مادر و فرزندان) است. و بعضی گفته اند تنها پسر عموها است، و بعضی گفته اند که منظور ورثه است. و به هر حال، به هر معنا که باشد غیر اولاد اصلی است. و مقصود از اینکه گفت "از موالی می ترسم" این است که از عمل موالی می ترسم. و مقصود از "من ورائی" بعد از مرگ است. و خلاصه اینکه حضرت زکریا می ترسیده از اینکه از دنیا برود و نسلی که وارث او باشند، نداشته باشد، و این کنایه از همان بی اولاد مردن است. کلمه "عاقر" در جمله "و کانت امرأتی عاقرا" به معنای زن نازا است، و مرد عاقر آن مردی را گویند که فرزنددار نشده باشد.
اینکه چنین تعبیر کرده که "همسرم عاقر است" خود دلالت می کند بر اینکه همسرش علاوه بر اینکه تا آن روز که این دعا را می کرده فرزند نیاورده از سن فرزنددار شدن هم گذشته بوده است.
مجموع کلام "و إنی خفت الموالی" "عاقرا" فصل واحدی از داستان است، و این معنا را می رساند که چون همسرم عاقر است جا دارد که از ورثه بعد از خودم بترسم. پس مجموع زمینه چینی هایی که آن جناب برای دعای خود کرده است به دو بخش بر می گردد: اول اینکه خدای عز و جل او را در طول زندگیش و تا روزی که پیری سالخورده شده به استجابت دعا عادت داده. دوم اینکه او از ورثه بعد از مرگش می ترسد، چون همسرش عاقر است. و ممکن است کلام را به سه بخش تقسیم نمود، به اینکه پیری خودش را یک بخش و عاقر بودن همسرش را بخش مستقل دیگری شمرد.

درخواست فرزند از خداوند

خداوند این درخواست را اینگونه بازگو می نماید: «فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیا؛ پس مرا از جانب خود فرزندی عطا کن. که هم وارث من باشد و هم وارث خاندان یعقوب، و ای پروردگار من! او را پسندیده گردان.» (مریم/ 6)
این همان دعائی است که برای ادای آن زمینه چینی کرد، و در آن موهبت الهیی را که درخواست کرد مقید به قید "من لدنک" نمود، چون از اسباب عادی مایوس شده بود. یکی از اسباب عادی که در اختیار او و هر فرد دیگری است استعداد شوهر است که آن جناب این استعداد را به خاطر پیری از دست داده بود. یکی دیگر استعداد همسر است برای باردار شدن که وی این را هم نداشت، زیرا همسرش در جوانی عاقر بود تا چه رسد به امروز که پیری سالخورده شده. و اگر از خدا ولیی درخواست کرد بدین جهت بود که ولی هر کس عبارت است از آن شخصی که متولی و عهده دار کار او باشد، و ولی میت آن کسی است که به امر او قیام می کند، و جانشین او در ارثیه اش می شود.
کلمه "آل" در آل یعقوب به معنای خاصه، یعنی کسانی است که امرشان به او محول است، مانند فرزندان و خویشاوندان و سایران. و بعضی گفته اند این کلمه در اصل اهل بوده. و منظور از "یعقوب" فرزند اسحاق بن ابراهیم (ع) است. و بعضی گفته اند مراد یعقوب بن ماثان برادر عمران بن ماثان پدر مریم است، و همسر زکریا خواهر مریم بوده. و بنا بر این معنای" یرثنی و یرث من آل یعقوب" این می شود که: از من و از همسرم که یکی از افراد خاندان یعقوب است ارث ببرد. آن وقت مناسب تر این است که بگوییم کلمه "من" در جمله "من آل یعقوب" برای تبعیض است، هر چند که اگر ابتدائیه هم بگیریم صحیح است. "و اجعله رب رضیا" کلمه "رضی" به معنای "مرضی" (پسندیده) است. و اطلاق رضاء، اقتضاء دارد که این مطلق شامل علم و عمل هر دو شود. پس مراد آن کسی خواهد بودکه هم اعتقادش و هم عملش مورد پسند باشد، یعنی خدایا او را آراسته به علم نافع و عمل صالح گردان.
خدای عز و جل این داستان را در سوره آل عمران هم که سوره ای است مدنی و بعد از سوره مریم نازل شده در ذیل داستان مریم آورده و فرموده: «هنالک دعا زکریا* ربه قال رب هب لی من لدنک ذریة طیبة إنک سمیع الدعاء؛ اینجا بود که (امید زکریا به لطف خدا به هیجان آمده) پروردگار خود را ندا کرد که ای پروردگار من مرا از نزد خودت ذریه پاکی ارزانی دار که تو شنوای دعائی.» (آل عمران/ 37- 38) و هر کس در این دو آیه دقت کند جای شکی برایش باقی نمی ماند که تنها چیزی که زکریا را به دعاء وادار کرد و آن دعای مذکور را نمود همان کرامتی بود که از خدا نسبت به مریم مشاهده کرد، و عبودیت و خلوصی بود که مریم نسبت به خدایش داشت.
از مشاهده این وضع لذت برد، و دوست داشت که ای کاش بعد از او هم فرزندی دارای قرب و کرامتی این چنین می داشت، لیکن از سوی دیگر متوجه سالخوردگی و ناتوانی خود و پیری و نازایی همسرش شد و به یاد وارثانش که هیچ یک حال و وضعی چون مریم ندارند افتاده، دچار وجد و شعفی سوزان گردید، و ناگهان جرقه ای در دلش شعله زد و به یاد این معنا افتاد که خدای تعالی تا این روز از زندگیش وی را به استجابت دعا و کفایت همه مهمات عادت داده بود، لذا دست به دعا بلند کرده با دلی سرشار از امید ذریه ای طیب درخواست نمود. پس جمله "رب هب لی من لدنک ذریة طیبة" در سوره آل عمران در مقابل "فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیا" است. و کلمه "طیبة" در آنجا مقابل جمله "و اجعله رب رضیا" در اینجا است و مراد از "رضی" هم همان قرب و کرامتی بود که از خدا نسبت به مریم دید، و آن عمل صالحی بود که از مریم نسبت به خدا مشاهده کرد.
باقی می ماند جمله "هب لی من لدنک ذریة" در آنجا، در مقابل "فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب" در اینجا که در حقیقت تفسیر کننده کلمه "ولیا" در آنجا است. پس مقصود از جمله "ولیا یرثنی" فرزند صلبی است که از او ارث ببرد. زکریا (ع) از خداوند فرزند صلبی خواسته که از او ارث ببرد و اینکه ادعای برخی از مفسرین که مراد از ارث را وراثت نبوت یا علم یا... دانسته اند بدون قرینه و شاهد است. برخی گفته اند: زکریا در جمله "فهب لی من لدنک ولیا یرثنی" از خدا کسی را خواسته که قائم مقام و وارث او باشد چه فرزند و چه غیر فرزند.
همچنین گفتار بعضی دیگر که گفته اند: "او از فرزنددار شدن از همسرش مایوس بود، و لذا از خدا کسی را خواست که از او ارث ببرد و قائم مقام او شود هر چند از سایر مردم باشد". وجه فساد آنها این است که آیه سوره آل عمران صریح در این است که فرزند خواسته، چون گفته است: «رب هب لی من لدنک ذریة طیبة؛ پروردگارا مرا از ناحیه خود فرزندی و نسلی پاک ببخش.» (آل عمران/ 38) علاوه بر اینکه تعبیر به عبارتی مانند: "هب لی" خود مشعر به نوعی ملکیت است که زکریا مالک آن شود و با سایر مردم سازگاری ندارد، چون معنا ندارد زکریا مالک مردم بیگانه شود، و اگر منظور آن بود که این مفسرین پنداشته اند جا داشت بگوید: "اجعل لی ولیا؛ ولیی برایم قرار ده" هم چنان که در آیه 75 سوره نساء فرموده: «و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا؛ و از ناحیه خودت سرپرستی برایمان بفرست و یا از جانب خود یار و مددکاری برایمان قرار ده.»
از اینجا این معنا روشن می شود که مراد از جمله "ولیا یرثنی" فرزند پسر است، هم چنان که در سوره آل عمران از آن به ذریه تعبیر فرموده، پس منظور از "ولی" ذریه ای است که ولی در ارث است، و بی شک متبادر به ذهن از ارث همان ارث بردن ما ترک میت از اموال و اسباب زندگی است، حال یا به خاطر اینکه این کلمه حقیقت در همان ارث مالی است، و در غیر مال مجاز است، چنانچه می گویند فلانی علم و شجاعت و زهد و سایر صفات معنوی را از پدرش ارث برده. و یا به خاطر این است که به ارث مال انصراف دارد هر چند که در ارث صفات هم حقیقت باشد. پس به هر حال لفظ، ظاهر در وراثت مال است لیکن با انضمامش به ولی متعین می شود که مراد از وارث تنها همان فرزند است، جمله "و إنی خفت الموالی من ورائی" که قبل از جمله مورد بحث بود، این ظهور را تقویت می کند.

ادب زکریا (ع) در دعا برای درخواست فرزند از پروردگار

تنها چیزی که آن جناب را وادار و ترغیب کرد که چنین دعائی کند و از پروردگار خود فرزندی بخواهد، مشاهده داستان مریم دختر عمران و زهد و عبادت او بود، و ادب عبودیتی بود که خداوند به وی کرامت کرده و رزق غیبی آسمانی بود که از ناحیه خود ارزانیش داشته بود، و قرآن این داستان را چنین شرح می دهد: «و کفلها زکریا کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انی لک هذا قالت هو من عندالله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب* هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء؛ زكريا را سرپرست وى قرار داد زكريا هر بار كه در محراب بر او وارد مى‏شد نزد او [نوعى] خوراكى مى‏يافت [مى]گفت اى مريم اين از كجا براى تو [آمده است او در پاسخ مى]گفت اين از جانب خداست كه خدا به هر كس بخواهد بى شمار روزى مى‏دهد. آنجا [بود كه] زكريا پروردگارش را خواند [و] گفت پروردگارا از جانب خود فرزندى پاك و پسنديده به من عطا كن كه تو شنونده دعايى.» (آل عمران/ 37- 38)
از دیدن آن عنایاتی که به مریم داشت آتش شوق به داشتن فرزندی طیب و صالح در دلش زبانه کشید، فرزندی که از او ارث ببرد و پروردگار او را به طور مرضی عبادت کند، همانطوری که مریم وارث عمران شد و جد و جهدش ‍ در عبادت پروردگارش به نهایت رسید و از ناحیه مقدسه اش به آن کرامتها نائل آمد، چیزی که هست خود را پیرمردی می دید که قوایش همه از دست رفته و همچنین از همسرش هم مأیوس بود، زیرا او زنی نازای مادر زاد بود، از این نظر حسرتی از محرومیت از فرزندی طیب ومرضی داشت که خدا می داند و بس ولیکن در عین حال از طرفی هم غیرتی نسبت به پروردگار خود داشت و می خواست از پروردگارش که چنین عزتی (اولاد دار شدن در پیری) به وی بدهد. این درخواست، او را بر آن می داشت که به درگاه او رجوع نموده و تضرعی پیش آورد که باعث برانگیختن لطف و ترحم او باشد، و آن این بود که خاطرات خود را از این درگاه بدین تفصیل معروض ‍ دارد که از دوران جوانی تا امروز که استخوانهایش سست و سرش سفید شده دائما معتکف و گدای این درگاه بوده و هیچ وقت ناامید و تهی دست بر نگشته است، و او خدای سبحان را خدائی شنوای دعا یافته است.
این نحو تضرع، خود باعث می شده که خدا این دعایش را نیز شنیده و او را وارثی پسندیده، ارزانی دارد. و دلیل بر اینکه هیجان غم و اندوه مسلط بر نفس زکریا شده و آن جناب را وادار به چنین درخواستی نمود، این است که پروردگار متعال بعد از اینکه به وحی، استجابت دعایش را اعلام می کند از قول آن جناب چنین حکایت می فرماید: «قال رب انی یکون لی غلام و کانت امراتی عاقرا و قد بلغت من الکبر عتیا* قال کذلک قال ربک هو علی هین و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئا؛ گفت پروردگارا چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنكه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شده ‏ام. [فرشته] گفت [فرمان] چنين است پروردگار تو گفته كه اين [كار] بر من آسان است و تو را در حالى كه چيزى نبودى قبلا آفريده ‏ام.» (مریم/ 8- 9) و وجه دلالت این آیه بر مدعای ما روشن است، زیرا آیه شریفه ظهور در این دارد که وقتی زکریا مژده استجابت دعایش را شنیده از خود بیخود شده و از غرابت درخواستی که کرده بوده و جوابی که شنیده به حیرت فرو رفته تا حدی که به صورت استبعاد از این استجابت پرسش نموده و برای اطمینان خاطر درخواست نشانه و دلیلی بر آن نموده است و این درخواستش هم به اجابت رسیده است.
به هر حال ادبی را که آن حضرت در دعای خود به کار برده، همان بیان حالی است که از اندوه درونیش و حزنی که عنان از کفش ربوده، کرده است، و برای اینکه در موقفی قرار دهد که هر بیننده دلسوزی بر او رقت کند مقدم بر دعا این جهت را ذکر کرد که حالش در راه عبادت پروردگارش بکجا انجامیده، و چطور تمامی عمر خود را در سلوک طریقه انابه و مسئلت سپری کرده است، آنگاه درخواست فرزند نمود و آن را به اینکه پروردگارش ‍ شنوای دعا است موجه و معلل کرد، غرضش از مقدمه دعایش این بود نه اینکه خواسته باشد با عبادتهای سالیان دراز خود بر پروردگار خود منتی گذاشته باشد. پس معنی گفتار او، بنابر آنچه که در سوره آل عمران است، که گفت: «رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء» این است که پروردگارا! اگر من از تو این درخواست را کردم نه از این جهت بود که برای عبودیت (دعا)ی چندین ساله ام ارزشی در نزد تو قائلم یا در آن منتی بر تو دارم، بلکه از این جهت بود که تو را شنوای دعای بندگانت و پذیرای دعوت سائلین مضطرب، یافتم، و اینک از ترس خویشاوندان باز مانده ام و همچنین علاقه شدیدم به داشتن ذریه ای طیب که تو را بندگی کند مرا به چنین درخواستی وا داشت.
ادب دیگری که آن جناب در کلام خود به کار برده این بود که دنبال ترس از خویشاوندان گفت: «و اجعله رب رضیا» و کلمه «رضی» گر چه به حسب طبع هیأت و صیغه دلالت می کند بر ثبوت رضا برای موصوف (یحیی) و به حسب اطلاق شامل می شود هم رضای خدا را و هم رضای زکریا را و هم رضای یحیی را، لیکن اینکه در سوره آل عمران گفت: «ذریه طیبه» از آنجائی که دارای چنان اطلاقی نیست دلالت می کند بر اینکه مقصود به رضا، رضای زکریا است و اما اینکه چطور دارای چنان اطلاقی نیست؟ برای اینکه ذریه وقتی طیب است که برای صاحبش باشد نه برای غیر.

مژده ولادت یحیی (ع)

خداوند دعای زکریا را به استجابت رساند و فرشتگانی را نزد او فرستاد تا به او مژده دهند که خدای متعال به زودی به او فرزندی عنایت خواهد فرمود و نام یحیی را برایش برگزیند که ویژه اوست و هیچ کس را به این اسم نام گذاری نکرده است و به زودی برکات الهی بر او وارد می شود. وی به کتاب الهی ایمان می آورد و پیشوای قوم خود خواهد بود و از شهوات و هوای نفس اجتناب و دوری می کند. زکریا از این مژده شگفت زده شد؛ زیرا او پیرمردی سالخورده بود و همسری نازا داشت که حتی در دوران جوانی، فرزندی از او متولد نشده بود. بدو گفته شد: خداوند این چنین اراده فرموده و این کار بر او آسان است، چنان که خداوند تو را نیز از نیستی به هستی آورد.
اینجا بود که زکریا از پروردگار خویش خواست تا نشانه و علامتی برای او ارائه دهد که پی ببرد همسرش باردار است و خدای متعال او را مطلع ساخت. علامتی که به واسطه آن بر بارداری همسر خود آگاه گردد، این خواهد بود که مدت سه روز نمی تواند با مردم سخن بگوید و چیزی را جز با اشاره دست یا چشم و یا حرکت دادن سر و امثال آن، نمی تواند بدانان بفهماند. زکریا سه روز بدین منوال گذراند، چه این که خداوند به او دستور داده بود در مدت این سه روز خدا را زیاد یاد کرده و در صبح و شام او را تسبیح گوید؛ زیرا وی هر چند توان سخن گفتن با مردم را ندارد، ولی می تواند عبادت نموده و خدا را تسبیح گوید.
خدای متعال فرمود: «یا زکریا إنا نبشرک بغلام اسمه یحیی لم نجعل له من قبل سمیا* قال رب أنی یکون لی غلام وکانت امرأتی عاقرا وقد بلغت من الکبر عتیا* قال کذلک قال ربک هو علی هین وقد خلقتک من قبل ولم تک شیئا* قال رب اجعل لی آیة قال آیتک ألاتکلم الناس ثلاث لیال سویا* فخرج علی قومه من المحراب فأوحی إلیهم أن سبحوا بکرة وعشیا؛ ای زکریا، ما تو را به پسری به نام یحیی مژده می دهیم، و قبلا کسی را به این اسم ننامیده ایم. عرض کرد: پروردگارا، چگونه من صاحب فرزند می شوم، در صورتی که همسرم نازاست و من پیری سالخورده ام. فرشته گفت: خداوند فرمود: این کار بر من آسان است و من خودت را از نیستی به هستی آوردم. عرض کرد: پروردگارا، برایم نشانه ای قرار ده. فرمود: نشانه ات این باشد که سه روز با مردم سخن نگویی. وی از محل عبادت خارج و نزد مردم رفت و خداوند به آنان وحی کرد که صبح و شام به ذکر و تسبیح خدا بپردازید.» (مریم/ 7- 11)
در سوره آل عمران آمده: «فنادته الملائکة وهو قائم یصلی فی المحراب أن الله یبشرک بیحیی مصدقا بکلمة من الله وسیدا وحصورا ونبیا من الصالحین* قال رب أنی یکون لی غلام وقد بلغنی الکبر وامرأتی عاقر قال کذلک الله یفعل ما یشاء* قال رب اجعل لی آیة قال آیتک ألا تکلم الناس ثلاثة أیام إلا رمزا واذکر ربک کثیرا وسبح بالعشی والإبکار؛ سپس فرشتگان زکریا را که در محراب عبادت به نماز ایستاده بود، ندا کردند که خداوند تو را به ولادت یحیی مژده می دهد، چه این که او نبوت عیسی را تصدیق می کند و خود فردی پیشوا وپارسا و پیامبری از شایستگان است، عرضه داشت: پروردگارا، چگونه من صاحب فرزندی شوم در صورتی که پیر و سالخورده گشته ام و همسرم نیز نازاست: گفت: چنین است کار خدا، هر عملی را بخواهد انجام می دهد. عرض کرد: پروردگارا، برایم نشانه ای مقرر فرما، فرمود: نشانه ات این است که مدت سه روز با مردم جز به اشاره سخن نگویی، و پروردگار خویش را صبح و شام بسیار ذکر و تسبیح بنما.» (آل عمران/ 39- 41)
علامه طباطبایی در تفسیر این آیات می فرماید بعد از دعای زکریا برای فرزنددار شدن خداوند خواسته اورا اجابت کرد و به او بشارت آمدن فرزندی راداد. در جمله اول آیه یک نکته ادبی به نام (کوتاه گویی) به کار رفته، و توضیح آن چنین است: "فاستجبنا له و نادیناه یا زکریا؛ دعایش را مستجاب کردیم و ندایش دادیم که ای زکریا" در سوره انبیاء همین جمله حذف شده را اظهار نموده و فرموده: «فاستجبنا له و وهبنا له یحیی؛ پس دعای او را اجابت نمودیم و یحیی را بدو بخشیدیم.» (انبیاء/ 90) و در سوره آل عمران نیز اظهار نموده و فرموده: «فنادته الملائکة و هو قائم یصلی فی المحراب أن الله یبشرک بیحیی؛ ملائکه ندایش دادند در حالی که او در محراب به نماز ایستاده بود که خداوند تو را بشارت می دهد به یحیی.» (آل عمران/ 39)
آیه آل عمران گواهی نمی دهد که جمله "یا زکریا إنا نبشرک" در آیه مورد بحث وحی و کلام خدای تعالی بوده که ملائکه آن را به زکریا رسانده، و این معنا در آیه بعد که می فرماید: «قال کذلک قال ربک هو علی هین؛ (حامل پیام به وی) گفت: پروردگار تو چنین است، و همو فرموده که این بر من آسان است.» (مریم/ 9) روشن تر به نظر می رسد. آیه مورد بحث دلالت دارد بر اینکه خدای تعالی خودش فرزند زکریا را به نام یحیی نام نهاده چون می فرماید: "اسمش یحیی است و ما قبل از او احدی را بدین نام ننامیده ایم، و کسی در این نام شریک او نیست". و بعید نیست مقصود از کلمه "سمی" همنام نباشد بلکه مثل و مانند باشد، هم چنان که در آیه «فاعبده و اصطبر لعبادته هل تعلم له سمیا؛ پس او را بپرست و در برابر پرستش او بر دشواریها صبر کن، آیا کسی را مانند او سراغ داری.» (مریم/ 65) چنین می باشد. شاهدش هم این است که اوصافی که خدای تعالی در کلامش برای یحیی شمرده اوصافی است که در هیچ پیغمبری قبل از او نظیرش نیست، مثل دارا شدن حکم را در کودکی «و آتیناه الحکم صبیا؛ از كودكى به او نبوت داديم.» (مریم/ 12) و سیادت و ترک ازدواج و «سیدا و حصورا؛ بزرگوار و خويشتندار.» (آل عمران/ 39) و سلام کردن خدا بر او در روز ولادت و روز مرگ و روز قیامتش «و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا؛ درود بر او روزى كه زاده شد و روزى كه مى ‏ميرد و روزى كه زنده برانگيخته مى‏ شود.» (مریم/ 15)
حضرت مسیح (ع) پسر خاله آن جناب هر چند در این اوصاف با او شریک است، لیکن او بعد از یحیی متولد شده، پس تا روز بشارت به ولادت یحیی هیچ پیغمبری در این صفات نظیر او نبوده است.

شگفت زده شدن زکریا از بشارت به پسردار شدن

«قال رب أنی یکون لی غلام و کانت امرأتی عاقرا و قد بلغت من الکبر عتیا؛ گفت: پروردگارا! چگونه باشد مرا پسری با اینکه همسرم نازا است و خودم از پیری به فرتوتی رسیده ام؟» (مریم/ 8)
اینکه حضرت زکریا عرض کرد به عتی رسیده ام کنایه از بطلان شهوت ازدواج و نومیدی از فرزنددار شدن است. این تعجب خاصیت بشریت است، و با ایمان به قدرت خدا منافات ندارد، و در حقیقت پرس و جو از خصوصیات آن است، که چطور صورت می گیرد، نه انکار. به هر بشری بشارتی بدهند که به خاطر وجود موانع و نبود وسائل و اسباب، انتظار و توقعش را ندارد آن دلش مضطرب گشته و به محض شنیدن شروع می کند به پرسش از خصوصیات آن بشارت، تا به این وسیله آن اضطراب درونی را ساکن و آرام کند، با اینکه از همان اول یقین دارد که بشارت راست است.

پاسخ خداوند به استفهام و استعجاب زکریا

«قال کذلک قال ربک هو علی هین و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئا؛ (حامل پیام به وی) گفت: پروردگار تو چنین است، و همو فرموده که این بر من آسان است، از پیش نیز تو را که چیزی نبودی خلق کرده ام.» (مریم/ 9) این آیه پاسخی است از سوال زکریا و پرس و جویی که به منظور آرامش خاطر کرده بود. ضمیر در "قال" به خدای تعالی بر می گردد، و کلمه "کذلک" مقول قول خدا است، و خبری است برای مبتدایی که حذف شده، و تقدیر آن "و هو کذلک" است، یعنی واقع مطلب همین است که گفتیم و در این بشارت هیچ شکی نیست.
جمله "قال ربک هو علی هین" گفته دومی است برای "قال" ی اول، و معنایش این است که "گفت این چنین پروردگارت، گفت که این برای من آسان است." و به منزله تعلیل برای "کذلک" است که با آن هر تعجبی را بر طرف می سازد، و می رساند که هیچ مرادی از اراده او تخلف نمی پذیرد، و امر او چنین است که وقتی اراده چیزی کند بگوید: بباش، می باشد. پس خلق کردن فرزندی از پدری پیر و زنی نازا برای او آسان است.
این استفهام و جواب در لحن داستان در سوره آل عمران به این تعبیر آمده: «قال رب أنی یکون لی غلام و قد بلغنی الکبر و امرأتی عاقر قال کذلک الله یفعل ما یشاء؛ زکریا گفت: ای پروردگار من! از کجا باشد مرا پسری در حالی که پیری من رسیده و زنم نازا است. به همین حال که هستید، خدا آنچه را که بخواهد انجام می دهد.» (آل عمران/ 40)
جمله "قال ربک هو علی هین" در آیه مورد بحث در سوره مریم مقابل "الله یفعل ما یشاء" است. و همین اختلاف تعبیر، معنایی را که ذکر شد، تایید می کند. و جمله "و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئا" بیان بعضی از مصادیق خلقت است، که تعجب را بر طرف می سازد. در تفسیر آیه وجوه دیگری ذکر کرده اند، یکی این است که گفته اند: کلمه "کذلک" متعلق به کلمه "قال" دومی است، و مجموع جمله، جواب از استفهام زکریا است. و بنابراین تفسیر، معنا چنین می شود "پروردگارت به این معنا امر کرده، و این چنین قضا رانده است" و آن وقت جمله "هو علی هین" مقول دیگری است برای قول دومی و یا به منظور حکایت آورده شده.
یکی دیگر این است که خطاب در "ربک" به رسول خدا (ص) است نه به زکریا (ع) ولیکن سیاق با هیچ یک از این وجوه مساعد نیست. «قال رب اجعل لی آیة قال آیتک ألا تکلم الناس ثلاث لیال سویا؛ گفت: پروردگارا! برای من علامتی بگذار. گفت: نشانه ات این باشد که سه شب تمام با مردم سخن گفتن نتوانی.» (مریم/ 10)
در سوره آل عمران بشارت فرزنددار شدن را ملائکه به زکریا القاء نمودند، چون در آنجا داشت: «فنادته الملائکة و هو قائم یصلی فی المحراب أن الله یبشرک بیحیی» (آل عمران/ 39) و زکریا درخواست آیت و نشانه ای کرد تا حق را از باطل تمیز دهد، و بفهمد ندایی که شنیده وحی ملائکه بوده نه القاء شیطانی، و لذا در جواب به او گفته شد: نشانه الهی بودن آنکه شیطان در آن راهی ندارد این است که سه روز زبانت جز به ذکر خدا به چیز دیگر باز نشود، چون انبیاء معصوم به عصمت الهی هستند و دیگر شیطان نمی تواند در نفوس ایشان تصرفی کند.
پس اینکه گفت: "خدایا برایم نشانه ای قرار بده" درخواست نشانه ای است برای تمیز. و جمله "نشانه تو اینکه سه روز تمام با مردم حرف نزنی" اجابت آن درخواست است، که سه روز هر چه جز ذکر خدا بخواهد بگوید زبانش به کار نیفتد، در عین اینکه زبانش صحیح و سالم است، و به مرض و آفتی مبتلی نشده باشد. پس منظور از حرف نزدن این است که نتواند حرف بزند، و مقصود از "ثلاث لیال" سه شب با روزهای آنها است و این تعبیر در استعمال شایع است. حضرت زکریا در این سه شبانه روز سرگرم عبادت و ذکر خدا بود، ولی نمی توانست با مردم حرف بزند مگر با رمز و اشاره. خواهی گفت: رمز و اشاره را از کجای آیه استفاده کردی؟ می گوییم از آیه سوره آل عمران که صریحا می فرماید: «قال رب اجعل لی آیة قال آیتک ألا تکلم الناس ثلاثة أیام إلا رمزا و اذکر ربک کثیرا و سبح بالعشی و الإبکار؛ زکریا گفت: برای من نشانه ای قرار ده. خدای تعالی گفت: علامت تو این است که سه روز قادر به سخن گفتن نباشی، مگر به صورت اشاره، و پروردگار خود را بسیار یاد کن و به پاکی در آخر و اول روز.» (آل عمران/ 41) «فخرج علی قومه من المحراب فأوحی إلیهم أن سبحوا بکرة و عشیا؛ پس از عبادتگاه نزد قوم خود شد و با اشاره به آنان دستور داد که صبح و شام خدا را تسبیح گویید.» (مریم/ 9)

تولد یحیی (ع)

اراده الهی تحقق یافت و همسر زکریا (ع) باردار شد، پس از پایان مدت حمل، یحیی متولد گشت، خداوند به وی موهبت های بزرگی بخشید، از جمله به او هوشمندی و خوش فهمی عنایت کرد و به او دستور داد تا تورات را بخواند و با عزمی راسخ به دستورات آن عمل نماید و از همان کودکی به وی بینشی عطا کرد که توان درک و فهم دین و احکام آن را داشته باشد و از رحمت وافر خویش به او نفسی رؤوف و قلبی مهربان عنایت کرد و او را از پلیدی ها پاکیزه گرداند و پرهیزکار و فرمانبردار خدا قرار داده و در مدت زندگی مرتکب گناهی نشد و به پدر و مادر فوق العاده نیکی و احسان می نمود. او انسانی فروتن و خوش رفتار بود. خداوند بر او درود پاک فرستاد و او را در عافیت و امان قرار داد تا هیچ گونه گزندی در روز ولادت، و روز وفات و روز قیامت که برای حسابرسی در پیشگاه خداوند زنده می شود، به او نرسد.

 


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏14 صفحه 10- 22 و جلد ‏3 صفحه 275

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏2 صفحه 533

  3. عفیف عبدالفتّاح طبّاره- همراه با پیامبران در قرآن

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113185