تأمل و دقت در این بحث، عبرت آموزی بیشتری دارد و مهم ترین هدف قصه های قرآنی و تدبر در آثار و داستان امتهای گذشته است و برای امت اسلامی به ویژه طرفداران حاکمیت دینی دارای آثار سازنده ای می باشد، چرا که خدا نه در نعمت دادن به بنی اسرائیل جانب دارانه عمل کرد و نه در مجازات و تعیین سرانجام آنها تعدی و برخورد ویژه ای نمود، بلکه آنچه انجام شد بخشی از سنت الهی بود و ممکن است بارها تکرار شود و لذا با توجه به حدیث نبوی که امت اسلامی همان خواهد کرد که بنی اسرائیل انجام دادند، توجه و تدبر در سرانجام و پایان کار بنی اسرائیل بسیار مفید و عبرت آموز و سازنده است. در یک جمع بندی اجمالی، قرآن نتیجه عملکرد بنی اسرائیل را فروختن آخرت به دنیا دانسته است که نتیجه آن، این است که در عذاب آنها تخفیف داده نشده و هیچ کس را یاور نیابند و به بیان دیگر قرآن، اینان همانهایی هستند که (خودشان) گمراهی را باهدایت و عذاب را با آمرزش مبادله کردند. راستی چقدر می توانند در برابر عذاب خداوند شکیبا باشند؟! و البته این بدترین معامله و زیانبارترین تجارتی است که یک انسان در طول عمر خود انجام می دهد. البته برخی از این مجازاتها کوتاه مدت و مختص برخی از بنی اسرائیل می باشد و برخی همیشگی و تا قیامت ادامه دارد و برخی هم اساسا مربوط به جهان پس از مرگ و دادگاه الهی و رسیدگی به پرونده ها است. برخی از مجازات ها و نتایج موضع گیری ها و عملکرد بنی اسرائیل که در قرآن به تفصیل مطرح شده، بدین قرارند:
خداوند می فرماید: «و باء و بغضب من الله ذالک بأنهم کانوا یکفرون بایات الله و یقتلون النبین بغیر الحق ذالک بما عصوا و کانوا یعتدون؛ و باز گرفتار خشم خدایی شدند. این بدان سبب بود که آیات الهی را انکار می کردند و پیامبران را به ناحق می کشتند این از آن روی بود که آنها مردمی نافرمان بودند و پیوسته تجاوز می کردند.» (بقره/ 61؛ آل عمران/ 112)
خداوند می فرماید: «و ضربت علیهم الذلة و المسکنة؛ و (مهر) ذلت و مسکنت بر پیشانی آنها زده شد.» (بقره/ 61؛ آل عمران/ 112) از آیه فوق استفاده می شود که آنها به دو جهت گرفتار خواری و ذلت شدند:
یکی برای کفر و سرپیچی از دستورات خدا، و انحراف از توحید به سوی شرک.
دیگر اینکه مردان حق و فرستادگان خدا را می کشتند، این سنگدلی و قساوت و بی اعتنایی به قوانین الهی، بلکه تمام قوانین انسانی که حتی امروز نیز به روشنی در میان گروهی از یهود ادامه دارد، مایه آن ذلت و بدبختی شد. خداوند در سوره آل عمران نیز می فرماید: «ضربت علیهم الذلة أین ما ثقفوا إلا بحبل من الله و حبل من الناس و باءو بغضب من الله و ضربت علیهم المسکنة ذالک بأنهم کانوا یکفرون بایات الله و یقتلون الأنبیاء بغیر حق ذالک بما عصوا و کانوا یعتدون؛ هر جا یافته شوند مهر خواری بر آنها خورده، مگر به ریسمانی از جانب خدا [پذیرش اسلام] و یا به ریسمانی از جانب مردم [پناهندگی به مسلمانان تمسک جویند]. آنها به خشم خدا دچار شدند و مهر بیچارگی بر آنها زده شد. این [عقوبت] از آن روست که آنها همواره آیات الهی را انکار می کردند و پیامبران را به ناحق می کشتند، و آن [قتل انبیا] به سبب این بود که نافرمانی کردند و [پیوسته] تعدی می نمودند.» (آل عمران/ 112)
"ثقفوا" در اصل از ماده "ثقف" (بر وزن سقف) و "ثقافت" به معنی یافتن چیزی با مهارت است، و به هر چیزی که انسان با دقت و مهارت به آن دست یابد گفته می شود. در جمله بالا قرآن مجید می گوید آنها در هر کجا یافت شوند مهر ذلت بر پیشانی آنها زده شده است! گرچه در آیات فوق تصریحی به نام یهود نشده اما با قرائنی که در آیه و آیات سابق است و همچنین به قرینه آیه ای که در سوره بقره آیه 61 وارد شده و مشابه این آیه است و در آن تصریح به نام یهود گردیده، استفاده می شود که این جمله در اینجا نیز درباره یهود است. سپس در ذیل این جمله می فرماید: تنها در دو صورت است که می توانند این مهر ذلت را از پیشانی خود پاک کنند نخست بازگشت و پیوند با خدا، و ایمان به آئین راستین او (إلا بحبل من الله) و یا وابستگی به مردم و اتکاء به دیگران (و حبل من الناس).
گرچه درباره این دو تعبیر (حبل من الله و حبل من الناس) مفسران احتمالات متعددی داده اند اما آنچه گفته شد با معنی آیه از همه سازگارتر است زیرا هنگامی که "حبل من الله" (ارتباط با خدا) در برابر "حبل من الناس" (ارتباط با مردم) قرار گیرد معلوم می شود منظور از آنها دو معنی متفاوت است، نه اینکه یکی از آنها به معنی ایمان آوردن و دومی به معنی امان و ذمه از طرف مسلمین باشد.
بنابراین خلاصه مفهوم آیه چنین می شود یا باید در برنامه زندگی خود تجدید نظر کنند، و به سوی خدا بازگردند و خاطره ای که از شیطنت و نفاق و کینه توزی، از خود در افکار دارند بشویند، و یا از طریق وابستگی به این و آن به زندگی نفاق آلود خود ادامه دهند. «و باؤ بغضب من الله و ضربت علیهم المسکنة» "باءوا" در اصل به معنی "مراجعت کردند، و منزل گرفتند" می باشد، و در اینجا کنایه از استحقاق پیدا کردن است، یعنی قوم یهود بر اثر خلافکاری خود مستحق مجازات الهی شدند و خشم پروردگار را همچون منزل و مکانی برای خود انتخاب کردند.
"مسکنت" به معنی بیچارگی است، مخصوصا بیچارگی شدید که راه نجات از آن مشکل باشد، و در اصل از ماده "سکونت" گرفته شده زیرا افراد مسکین کسانی هستند که بر اثر ضعف و نیاز قادر بر حرکت و جنبشی از خود نمی باشند. ضمنا باید توجه داشت که "مسکین" تنها به معنی نیازمند از نظر مال و ثروت نیست، بلکه هر نوع بیچارگی آمیخته با ضعف و ناتوانی در مفهوم آن داخل است. بعضی معتقدند که تفاوت "مسکنت" با "ذلت" این است که ذلت جنبه تحمیلی از طرف دیگران دارد در حالی که مسکنت حالت "خود کم بینی درونی" خود شخص را می رساند.
به این ترتیب جمله فوق می گوید: یهود بر اثر خلافکاری ها نخست از طرف دیگران مطرود شدند و به خشم خداوند گرفتار آمدند و سپس تدریجا این موضوع به صورت یک صفت ذاتی در آمد به طوری که با تمام امکاناتی که دارند باز در خود یک نوع احساس حقارت می کنند و به همین دلیل در ذیل این جمله در آیه استثنایی دیده نمی شود. «ذلک بأنهم کانوا یکفرون بآیات الله و یقتلون الأنبیاء بغیر حق» در پایان آیه، دلیل این سرنوشت شوم یهود بیان شده، می فرماید اگر آنها به چنین سرنوشتی گرفتار شدند، نه به خاطر نژاد و یا خصوصیات دیگر آنها است، بلکه بخاطر اعمالی است که مرتکب می شدند، زیرا اولا آیات خدا را انکار می کردند و ثانیا اصرار در کشتن رهبران الهی و پیشوایان خلق و نجات دهندگان بشر، یعنی انبیای پروردگار داشتند و ثالثا آلوده انواع گناهان مخصوصا ظلم و ستم و تعدی به حقوق دیگران و تجاوز به منافع سایر مردم بوده اند. و مسلما هر قوم و ملتی دارای چنین اعمالی باشند سرنوشتی مشابه آنها خواهند داشت.
خداوند می فرماید: «بل لعنهم الله بکفرهم؛ آری خداوند آنها را به خاطر کفرشان از رحمت خود دور ساخته است.» (بقره/ 88) و در آیه دیگر می فرماید: «لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داود و عیسی ابن مریم؛ کافران بنی اسرائیل بر زبان داوود و عیسی بن مریم لعن (و نفرین) شدند.» (مائده/ 78)
در اینکه چرا تنها نام این دو پیامبر (ص) برده شده است مفسران احتمالاتی داده اند گاهی گفته می شود، علت آن این است که سرشناسترین پیامبران بعد از موسی (ع) این دو پیامبر بودند، و گاهی گفته می شود که بسیاری از اهل کتاب افتخار می کردند که فرزندان داودند، قرآن با این جمله اعلام می کند که داود از کسانی که راه کفر و طغیان پیش گرفتند، متنفر بود، و بعضی گفته اند که این آیه اشاره به دو واقعه تاریخی است که خشم این دو پیامبر بزرگ را برانگیخت و جمعی از بنی اسرائیل را نفرین کردند، داود در مورد ساکنان شهر ساحلی ایله که به "اصحاب سبت" معروفند و سرگذشت آنها در سوره اعراف خواهد آمد، و حضرت مسیح درباره جمعی از پیروان خود که بعد از نزول مائده آسمانی باز هم راه انکار و مخالفت را پیش گرفتند لعن و نفرین نمود.
در هر حال آیه اشاره به این است که بودن جزء نژاد بنی اسرائیل و یا جزء اتباع مسیح، ما دام که هماهنگی با برنامه های آنها نبوده باشد باعث نجات کسی نخواهد شد بلکه خود این پیامبران از اینگونه افراد ابراز تنفر و انزجار کردند. جمله آخر آیه نیز این مطلب را تاکید می کند و می گوید: "این اعلام تنفر و بیزاری بخاطر آن بود که آنها گناهکار و متجاوز بودند" (ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون) به علاوه آنها به هیچ وجه مسئولیت اجتماعی برای خود قائل نبودند، و یکدیگر را از کار خلاف نهی نمی کردند، و حتی جمعی از نیکان آنها با سکوت و سازشکاری، افراد گناهکار را عملا تشویق می کردند (کانوا لا یتناهون عن منکر فعلوه) و به این ترتیب برنامه اعمال آنها بسیار زشت و ناپسند بود (لبئس ما کانوا یفعلون).
در آیه دیگر نیز اشاره می کند که «اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون؛ خدا آنها را لعنت کند و همه لعن کنندگان نیز آنها را لعن می کنند.» (بقره/ 159)
خداوند می فرماید: «و القینا بینهم العداوة و البغضاء الی یوم القیامة؛ و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنی افکندیم.» (مائده/ 64) در اینکه منظور از این "عداوت و بغضاء" چیست در میان مفسران گفتگو است، ولی اگر ما از وضع استثنایی و ناپایدار کنونی یهود صرفنظر کنیم و تاریخچه زندگی پراکنده و توام با دربدری آنها را در نظر بگیریم خواهیم دید که یک عامل مهم برای این وضع خاص تاریخی عدم وجود اتحاد و صمیمیت در میان آنها در سطح جهانی بوده است، زیرا اگر اتحاد و صمیمیتی در میان آنها وجود می داشت در طول تاریخ این همه شاهد پراکندگی و بدبختی و در به دری نبودند.
خداوند می فرماید: «فقلنا لهم کونوا قردة خاسئین» (بقره/ 65؛ اعراف/ 166) این آیه به روح عصیانگری و نافرمانی حاکم بر یهود و علاقه شدید آنها به امور مادی اشاره می کند: نخست می گوید: "قطعا حال کسانی را که از میان شما در روز شنبه نافرمانی و گناه کردند دانستید" (و لقد علمتم الذین اعتدوا منکم فی السبت). و نیز دانستید که ما به آنها گفتیم: به صورت بوزینه گان طرد شده ای در آئید و آنها چنین شدند (فقلنا لهم کونوا قردة خاسئین). خلاصه ماجرا چنین بود: خداوند به یهود دستور داده بود، روز "شنبه" را تعطیل کنند، گروهی از آنان که در کنار دریا می زیستند به عنوان آزمایش دستور یافتند از دریا در آن روز ماهی نگیرند، ولی از قضا روزهای شنبه که می شد، ماهیان فراوانی بر صفحه آب ظاهر می شدند، آنها به فکر حیله گری افتادند و با یک نوع کلاه شرعی روز شنبه از آب ماهی گرفتند، خداوند آنان را به جرم این نافرمانی مجازات کرد و چهره شان را از صورت انسان به حیوان دگرگون ساخت. ما به آنها گفتیم به صورت بوزینه هایی طرد شده درآیید.
خداوند می فرماید: «قال فانها محرمة علیهم اربعین سنة ینیهون فی الارض؛ خداوند (به موسی) فرمود این سرزمین (مقدس) تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید و) پیوسته در زمین (در بیابان) سرگردان خواهند بود.» (مائده/ 26) معنای آیه این است که سرزمین مقدس بر آنان حرام شد، یعنی داخل شدنشان به آن سرزمین حرام تکوینی شد، به این معنا که ما چنین مقدر نمودیم که تا چهل سال موفق به داخل شدن در آن نشوند و از صبح تا شام به طرف آن سرزمین راهپیمایی بکنند ولی مانند اسب عصاری در آخر روز ببینند که در همان نقطه ای هستند که صبح از آنجا به راه افتاده بودند، نه قدمی به سوی آن سرزمین نزدیک شده باشند و نه لحظه ای و روزی به شهر دیگری از شهرهای روی زمین برسند و خستگی در آورند، و نه زندگی صحرانشینی داشته باشند تا چون قبائل بدوی و صحرانشین زندگی کنند، پس ای موسی دل تو به حال این مردمی که به قول خودت فاسقند نسوزد و غمشان را مخور که مبتلا به این عذاب یعنی عذاب سرگردانی شده اند برای اینکه اینها فاسقند، و نباید در باره مردم فاسق وقتی که وبال فسق خود را می چشند محزون شد.
خداوند می فرماید: «فها جزاء من یفعل ذلک الا خزی فی الحیاة الدنیا؛ برای کسی که این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین الهی) را انجام دهد جز رسوایی در این جهان چیزی نخواهد بود.» (بقره/ 85)
قرآن مجید یهود و بنی اسرائیل را در برابر اعمال ضد و نقیض و تبعیضشان در میان احکام خدا شدیدا مورد سرزنش قرار داده و به اشد مجازات تهدید می کند، به خصوص اینکه آنها احکام کوچکتر را عمل می کردند، اما در برابر احکام مهمتر یعنی قانون تحریم ریختن خون یکدیگر و آواره ساختن هم مذهبان از خانه و دیارشان، مخالفت می کردند. در حقیقت آنها تنها برای دستوراتی ارج و بها قائل بودند که از نظر زندگی دنیا به نفعشان بود، آنجا که منافعشان اقتضا می کرد خون یکدیگر را می ریختند اما چون احتمال اسارت برای همگی وجود داشت به منظور نجات از اسارت احتمالی آینده از دادن فدیه برای آزاد ساختن اسیران مضایقه نداشتند.اصولا عمل کردن به دستوراتی که به سود انسان است نشانه اطاعت از فرمان خدا محسوب نمی شود، زیرا انگیزه آن فرمان خدا نبوده بلکه حفظ منافع شخصی بوده است، زمانی فرمانبردار از عاصی و گنهکار شناخته می شود که عمل به دستوری بر خلاف منافع شخصی باشد، آنها که از چنین قانونی پیروی کنند، مؤمنان راستین هستند و آنها که تبعیض کنند سرکشان واقعی می باشند.
بنابراین تبعیض در اجرای قوانین نشانه روح تمرد و احیانا عدم ایمان است. و به تعبیر دیگر اثر ایمان و تسلیم، آنجا ظاهر می شود که قانونی بر ضد منافع شخصی انسان باشد و آن را محترم بشمرد، وگرنه عمل به دستورات الهی در آنجا که حافظ منافع انسان است نه افتخار است و نه نشانه ایمان، و لذا همیشه مؤمنان را از منافقان از این طریق می توان شناخت، مؤمنان در برابر همه قوانین الهی تسلیمند و منافقان طرفدار تبعیض. و همانطور که قرآن می گوید: نتیجه این عمل، رسوایی و ذلت و بدبختی است، ملتی که جز به جنبه های مادی دین آن هم فقط از دریچه منافع شخصی و خصوصی، نمی اندیشد دیر یا زود در چنگال ملتی قوی پنجه اسیر می گردد، از اوج عزت به زیر می آید و در جوامع انسانی رسوا می گردد. این از نظر دنیا و اما از نظر آخرت همانگونه که قرآن می گوید شدیدترین مجازات در انتظار این گونه تبعیض گران است.
خداوند می فرماید: «فبظلم من الذین هادوا حرمنا علیهم طیبات احلت لهم؛ به خاطر ظلمی که از یهود صادر شد (و نیز) به خاطر جلوگیری بسیار آنها از راه خدا بخشی از چیزهای پاکیزه را بر آنها که به آنها حلال بود حرام کردیم.» (نساء/ 160)
خداوند می فرماید: «و اذن ناذن ربک لیبعثن علیهم الی یوم القیامة من یسومهم سوء العذاب؛ و (نیز به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت اعلام کرد تا دامنه قیامت کسی را بر آنها مسلط خواهد ساخت که همواره آنها را در عذاب سختی قرار دهد.» (اعراف/ 167) این آیه در حقیقت اشاره به قسمتی از کیفرهای دنیوی آن جمع از یهود است که در برابر فرمانهای الهی قد علم کردند و حق و عدالت و درستی را به زیر پا گذاردند.
می گوید: به خاطر بیاور زمانی که پروردگار تو اعلام داشت که بر این جمعیت گنهکار، عده ای را مسلط می کند، که به طور مداوم تا دامنه قیامت آنها را در ناراحتی و عذاب قرار دهند. "تاذن" و "اذن" هر دو به معنی اعلام کردن است، و نیز به معنی سوگند یاد کردن آمده است، در این صورت معنی آیه چنین می شود که خداوند سوگند یاد کرده است که تا دامنه قیامت چنین اشخاصی در ناراحتی و عذاب باشند. از این آیه استفاده می شود که این گروه سرکش، هرگز روی آرامش کامل نخواهند دید، هر چند برای خود حکومت و دولتی تاسیس کنند، باز تحت فشار و ناراحتی مداوم خواهند بود، مگر اینکه براستی، روش خود را تغییر دهند، و دست از ظلم و فساد بکشند.
خداوند می فرماید: «حبطت اعمالهم هل یجزون الا ما کانوا یعملون؛ اعمالشان نابود می گردد، آیا جز آنچه را عمل می کردند پاداش داده می شوند.» (اعراف/ 147) "حبط" به معنی باطل و بی خاصیت نمودن عمل است، یعنی این گونه افراد حتی اگر کار خیری انجام دهند، نتیجه ای برای آنها نخواهد داشت.
خداوند می فرماید: «فارسلنا علیهم رجزا من السماء بما کانوا یظلمون؛ از این رو به خاطر ستمی که روا می داشتند بلایی از آسمان بر آنها فرستادیم.» (اعراف/ 162) و مجازاتشان کردیم. در این آیه می فرماید: با اینکه درهای رحمت به روی آنها گشوده بود، و اگر از فرصت استفاده می کردند می توانستند، گذشته و آینده خود را اصلاح کنند، اما ستمکاران بنی اسرائیل نه تنها استفاده نکردند بلکه فرمان پروردگار را بر خلاف آنچه به آنها گفته شده بود عمل کردند (فبدل الذین ظلموا منهم قولا غیر الذی قیل لهم). سرانجام به خاطر این نافرمانی و طغیان و ظلم و ستم بر خویشتن و بر دیگران عذابی از آسمان بر آنها نازل کردیم (فأرسلنا علیهم رجزا من السماء بما کانوا یظلمون).
باید توجه داشت که مضمون این دو آیه نیز با تفاوت مختصری در سوره بقره آیه 58 و 59 آمده است. واژه "رجز" چنان که "راغب" در "مفردات" می گوید در اصل به معنی اضطراب و انحراف و بی نظمی است، مخصوصا این تعبیر در مورد شتر به هنگامی که گامهای خود را نزدیک به هم و نامنظم، به خاطر ضعف و ناتوانی، برمی دارد گفته می شود.
مفسر بزرگ طبرسی در مجمع البیان می گوید: «"رجز" در لغت اهل حجاز به معنی عذاب است.» و حدیثی از پیامبر (ص) نقل می کند که در مورد طاعون فرمود: «انه رجز عذب به بعض الامم قبلکم؛ آن یک نوع عذاب است که بعضی از امتهای پیشین به وسیله آن معذب شدند.» و از اینجا روشن می شود چرا در بعضی از روایات، "رجز" در آیه مورد بحث به یک نوع "طاعون" تفسیر شده که به سرعت در میان بنی اسرائیل شیوع یافت و عده ای را از میان برد. ممکن است گفته شود بیماری طاعون چیزی نیست که از آسمان فرود آید ولی این تعبیر ممکن است به خاطر آن باشد که عامل انتقال میکروب طاعون در میان بنی اسرائیل گرد و غبارهای آلوده ای بوده است که به فرمان خدا با وزش باد در میان آنها، پخش گردید. عجیب اینکه یکی از عوارض دردناک طاعون آن است که مبتلایان به آن گرفتار اضطراب و بی نظمی در سخن و در راه رفتن می شوند که با معنی ریشه ای کلمه "رجز" نیز کاملا متناسب است. این نکته نیز شایان توجه است که قرآن در آیه فوق به جای "فانزلنا علیهم" می گوید "فأنزلنا علی الذین ظلموا" تا روشن گردد که این عذاب و مجازات الهی تنها دامان ستمگران بنی اسرائیل را گرفت و هرگز خشک و تر با هم نسوختند.
علاوه بر این در پایان آیه جمله "بما کانوا یفسقون" را ذکر می کند تا آن هم تاکید بیشتری بر این موضوع باشد، که ظلم و فسقشان علت مجازاتشان گردید. با توجه به اینکه تعبیرات جمله مزبور، نشان می دهد که آنها بر این اعمال سوء اصرار داشتند و آن را ادامه می دادند، معلوم می شود هنگامی که گناه به صورت یک عادت و حالت در جامعه متمرکز گردید، احتمال نزول عذاب الهی در آن هنگام بسیار است.
خداوند می فرماید: «ضربت علیهم الذلة و المسکنة؛ و (مهر) ذلت و نیاز بر پیشانی آنها زده شد.» (بقره/ 61)
خداوند می فرماید: «فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون؛ آنها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود.» (بقره/ 81)
و نیز «یوم القیامة یردون الی اشد العذاب؛ و در روز رستاخیز به شدیدترین عذابها گرفتار می شوند.» (بقره/ 85) و البته همه اینها نتیجه عمل و رفتار خود آنها بود وکسی به آنها ظلم نکرد بلکه بیشترین ظلم را آنها به خود کردند که به فرموده قرآن: «و ما ظلمناهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون؛ اما با همه این معاصی و ظلم ها، باز خدا راه بازگشت را بر آنها نبست و آنها را به ایمان و تقوی دعوت کرد و وعده بخشش داد و اعلام کرد اگر به کتابهای آسمانی عمل کنند نعمت های آسمانی و زمینی را روزی آنها خواهد نمود.» (نحل/ 118)
«ولو أن أهل الکتاب آمنوا واتقوا لکفرنا عنهم سیئاتهم و لأدخلناهم جنات النعیم* ولو أنهم أقاموا التوراة والإنجیل و ما أنزل إلیهم من ربهم لأکلوا من فوقهم و من تحت أرجلهم؛ و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند گناهان آنها را می بخشیم و آنها را در باغهای پرنعمت بهشت وارد می سازیم. و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه از سوی پروردگارشان بر آنها نازل شده قرآن برپا دارند از آسمان و زمین روزی خواهند خورد. و این سنت و قانون الهی است که ایمان و بندگی خدا و تسلیم بودن در برابر حق نعمت ها و الطاف خدا را به دنبال دارد و لجاجت و تکذیب آیات الهی، عذاب را موجب می شود.» (مائده/ 65- 66)
«و لو أن أهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والأرض ولکن کذبوا فأخذناهم بما کانوا یکسبون؛ و اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان می آوردند و تقوی پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشودیم؛ ولی (آنها حق را) تکذیب کردند ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم!» (اعراف/ 96)