در تاریخ پیشینیان، درباره پادشاهان، سلاطین، بزرگان و امت هاى قبل از تاریخ وقایعى نگاشته شده است، اما درباره یاجوج و ماجوج و اقوامى به این نام هیچ سختى به میان نیامده است. همچنین در بعضى از فرازهاى کتب عهد عتیق نام یاجوج و ماجوج ذکر شده است. از آن جمله در اصحاح دهم از سفر تکوین تورات: «اینان فرزندان دودمان نوحند: سام و حام و یافث که بعد از طوفان براى هر یک فرزندانى شد، فرزندان یافث عبارت بودند از جومر و ماجوج و ماداى و باوان و نوبال و ماشک و نبراس.» و در کتاب حزقیال اصحاح سى و هشتم آمده: «خطاب کلام رب به من شد که مى گفت: اى فرزند آدم روى خود متوجه جوج سرزمین ماجوج رئیس روش ماشک و نوبال، کن، و نبوت خود را اعلام بدار و بگو آقا و سید و رب این چنین گفته: اى جوج رئیس روش ماشک و نوبال، علیه تو برخاستم، تو را برمى گردانم و دهنه هایى در دو فک تو مى کنم، و تو و همه لشگرت را چه پیاده و چه سواره بیرون مى سازم، در حالى که همه آنان فاخرترین لباس بر تن داشته باشند، و جماعتى عظیم و با سپر باشند همه شان شمشیرها به دست داشته باشند، فارس و کوش و فوط با ایشان باشد که همه با سپر و کلاهخود باشند، و جومر و همه لشگرش و خانواده نوجرمه از اواخر شمال با همه لشگرش شعبه هاى کثیرى با تو باشند.»
مى گوید: «به همین جهت اى پسر آدم باید ادعاى پیغمبرى کنى و به جوج بگویى سید رب امروز در نزدیکى سکناى شعب اسرائیل در حالى که در امن هستند چنین گفته: «آیا نمى دانى و از محلت از بالاى شمال مى آیى.» و در اصحاح سى و نهم داستان سابق را دنبال نموده مى گوید: «و تو اى پسر آدم براى جوج ادعاى پیغمبرى کن و بگو سید رب اینچنین گفته: اینک من علیه توام اى جوج اى رئیس روش ماشک و نوبال و اردک و اقودک، و تو را از بالاهاى شمال بالا مى برم، و به کوه هاى اسرائیل مى آورم، و کمانت را از دست چپت و تیرهایت را از دست راستت مى زنم، که بر کوه هاى اسرائیل بیفتى، و همه لشگریان و شعوبى که با تو هستند بیفتند، آیا مى خواهى خوراک مرغان کاشر از هر نوع و وحشى هاى بیابان شوى؟ بر روى زمین بیفتى؟ چون من به کلام سید رب سخن گفتم، و آتشى بر ماجوج و بر ساکنین در جزائر ایمن مى فرستم، آن وقت است که مى دانند منم رب...»
و در خواب یوحنا در اصحاح بیستم مى گوید: «فرشته اى دیدم که از آسمان نازل مى شد و با او است کلید جهنم و سلسله و زنجیر بزرگى بر دست دارد، پس مى گیرد اژدهاى زنده قدیمى را که همان ابلیس و شیطان باشد، و او را هزار سال زنجیر مى کند، و به جهنمش مى اندازد و درب جهنم را به رویش بسته قفل مى کند، تا دیگر امتهاى بعدى را گمراه نکند، و بعد از تمام شدن هزار سال البته باید آزاد شود، و مدت اندکى رها گردد.»
آن گاه مى گوید: «پس وقتى هزار سال تمام شد شیطان از زندانش آزاد گشته بیرون مى شود، تا امتها را که در چهار گوشه زمینند جوج و ماجوج همه را براى جنگ جمع کند در حالى که عددشان مانند ریگ دریا باشد، پس بر پهناى گیتى سوار شوند و لشگرگاه قدیسین را احاطه کنند و نیز مدینه محبوبه را محاصره نمایند، آن وقت آتشى از ناحیه خدا از آسمان نازل شود و همه شان را بخورد، و ابلیس هم که گمراهشان مى کرد در دریاچه آتش و کبریت بیفتد، و با وحشى و پیغمبر دروغگو بباشد، و به زودى شب و روز عذاب شود تا ابد الآبدین.»
از این قسمت که نقل شده استفاده مى شود که "ماجوج" و یا "جوج و ماجوج" امتى و یا امتهایى عظیم بوده اند، و در قسمت هاى بالاى شمال آسیا از آبادى هاى آن روز زمین مى زیسته اند، و مردمانى جنگجو و معروف به جنگ و غارت بوده اند.
تاریخ امم آن روز جهان هم اتفاق دارد بر اینکه ناحیه شمال شرقى از آسیا که ناحیه احداب و بلندیهاى شمال چین باشد موطن و محل زندگى امتى بسیار بزرگ و وحشى بوده امتى که مدام رو به زیادى نهاده جمعیتشان فشرده تر مى شد، و این امت همواره بر امتهاى مجاور خود مانند چین حمله مى بردند، و چه بسا در همانجا زاد و ولد کرده به سوى بلاد آسیاى وسطى و خاورمیانه سرازیر مى شدند، و چه بسا که در این کوه ها به شمال اروپا نیز رخنه مى کردند. بعضى از ایشان طوائفى بودند که در همان سرزمین هایى که غارت کردند سکونت نموده متوطن مى شدند، که اغلب سکنه اروپاى شمالى از آنهایند، و در آنجا تمدنى به وجود آورده، و به زراعت و صنعت مى پرداختند. و بعضى دیگر برگشته به همان غارتگرى خود ادامه مى دادند. بعضى از مورخین گفته اند که یاجوج و ماجوج امتهایى بوده اند که در قسمت شمالى آسیا از تبت و چین گرفته تا اقیانوس منجمد شمالى و از ناحیه غرب تا بلاد ترکستان زندگى مى کردند این قول را از کتاب "فاکهة الخلفاء و تهذیب الاخلاق" ابن مسکویه، و رسائل اخوان الصفا، نقل کرده اند. عبارات کتب عهد عتیق و نظریات تاریخى، این احتمال که اقوام یاجوج و ماجوج همان اقوامى باشند که سابقا در شمال شرقى آسیا زندگى مى کردند را تقویت مى کند. آنها مردمانى جنگجو، جنگ طلب و غارتگر بوده اند.
در دو سوره قرآن کریم، از یاجوج و ماجوج سخن به میان آمده است; یکى آیات سوره کهف و دیگرى آیه 96 سوره انبیاء. خداوند در سوره کهف می فرماید: «قالوا یاذا القرنین إن یأجوج و مأجوج مفسدون فى الأرض فهل نجعل لک خرجا على أن تجعل بیننا و بینهم سدا؛ گفتند: اى ذوالقرنین! یأجوج و مأجوج سخت در زمین فساد مى کنند، آیا ممکن است براى تو هزینه اى قرار دهیم تا میان ما و آنها سدى بسازى؟» (کهف/ 94) مردمى که نزدیک آن تنگه زندگى مى کردند، از هجوم و غارت اقوام یاجوج و ماجوج در زحمت و شکنجه بودند. اقوام یاجوج و ماجوج طوایفى جنگ طلب و غارتگر بودند که در جایى پشت آن تنگه و کوه ها زندگى مى کردند و هر از گاهى از طریق آن تنگه به این مردم حمله کرده و آن ها را قتل و غارت مى کردند. لذا این تنگه، محل نفوذ یا موضعى سوق الجیشى براى برترى نظامى آن اقوام غارتگر بوده است.
آیات قرآن به خوبى گواهى مى دهد که این دو نام متعلق به دو قبیله وحشى خونخوار بوده است که مزاحمت شدیدى براى ساکنان اطراف مرکز سکونت خود داشته اند. در تورات در کتاب "حزقیل" فصل سى و هشتم و فصل سى و نهم، و در کتاب رؤیاى "یوحنا" فصل بیستم از آنها به عنوان "گوگ" و "ماگوگ" یاد شده است که معرب آن یاجوج و ماجوج مى باشد. به گفته مفسر بزرگ، علامه طباطبائى در "المیزان" از مجموع گفته هاى تورات استفاده مى شود که ماجوج یا یاجوج و ماجوج، گروه یا گروه هاى بزرگى بودند که در دوردست ترین نقطه شمال آسیا زندگى داشتند مردمى جنگجو و غارتگر بودند. بعضى معتقدند این دو کلمه عبرى است، ولى در اصل از زبان یونانى به عبرى منتقل شده است و در زبان یونانى "گاگ" و "ماگاگ" تلفظ مى شده که در سایر لغات اروپایى نیز به همین صورت انتقال یافته است. دلائل فراوانى از تاریخ در دست است که در منطقه شمال شرقى زمین در نواحى مغولستان در زمانهاى گذشته گویى چشمه جوشانى از انسان وجود داشته، مردم این منطقه به سرعت زاد و ولد مى کردند، و پس از کثرت و فزونى به سمت شرق، یا جنوب سرازیر مى شدند، و همچون سیل روانى این سرزمینها را زیر پوشش خود قرار مى دادند، و تدریجا در آنجا ساکن مى گشتند.
براى حرکت سیل آساى این اقوام، دورانهاى مختلفى در تاریخ آمده است که یکى از آنها دوران هجوم این قبائل وحشى در قرن چهارم میلادى تحت زمامدارى "آتیلا" بود که تمدن امپراطورى روم را از میان بردند. و دوران دیگر که ضمنا آخرین دوران هجوم آنها محسوب مى شود در قرن دوازدهم میلادى به سرپرستى چنگیزخان صورت گرفت که بر ممالک اسلامى و عربى، هجوم آوردند و بسیارى از شهرها از جمله بغداد را ویران نمودند. در عصر کورش نیز هجومى از ناحیه آنها اتفاق افتاد که در حدود سال پانصد قبل از میلاد بود، ولى در این تاریخ، حکومت متحد ماد و فارس به وجود آمد و اوضاع تغییر کرد و آسیاى غربى از حملات این قبائل آسوده شد. به این ترتیب نزدیک به نظر مى رسد که یاجوج و ماجوج از همین قبائل وحشى بوده اند که مردم قفقاز به هنگام سفر کورش به آن منطقه تقاضاى جلوگیرى از آنها را از وى نمودند، و او نیز اقدام به کشیدن سد معروف ذوالقرنین نمود.
علامه طباطبایی می فرماید: «بحث از تطورات حاکم بر لغات و سیرى که زبانها در طول تاریخ کرده ما را بدین معنا رهنمون مى شود که یاجوج و ماجوج همان مغولیان بوده اند، چون این دو کلمه به زبان چینى "منگوک" و یا "منچوک" است، و معلوم مى شود که دو کلمه مذکور به زبان عبرانى نقل شده و یاجوج و ماجوج خوانده شده است، و در ترجمه هایى که به زبان یونانى براى این دو کلمه کرده اند "گوک" و "ماگوک" مى شود، و شباهت تامى که ما بین "ماگوک" و "منگوک" هست حکم مى کند بر اینکه کلمه مزبور همان منگوک چینى است هم چنان که "منغول" و "مغول" نیز از آن مشتق و نظائر این تطورات در الفاظ آن قدر هست که نمى توان شمرد. پس یاجوج و ماجوج مغول هستند و مغول امتى است که در شمال شرقى آسیا زندگى مى کنند، و در اعصار قدیم امت بزرگى بودند که مدتى به طرف چین حمله ور مى شدند و مدتى از طریق داریال قفقاز به سرزمین ارمنستان و شمال ایران و دیگر نواحى سرازیر مى شدند، و مدتى دیگر یعنى بعد از آنکه سد ساخته شد به سمت شمال اروپا حمله مى بردند، و اروپائیان آنها را "سیت" مى گفتند. و از این نژاد گروهى به روم حمله ور شدند که در این حمله دولت روم سقوط کرد.»
در سابق گفتیم که از کتب عهد عتیق هم استفاده مى شود که این امت مفسد از سکنه اقصاى شمال بودند. این بود خلاصه اى از کلام ابوالکلام، که هر چند بعضى از جوانبش خالى از اعتراضاتى نیست، لیکن از هر گفتار دیگرى انطباقش با آیات قرآنى روشن تر و قابل قبول تر است. آنچه تا کنون مشخص شده این است که یاجوج و ماجوج اقوامى مفسد و خونخوار از انسان ها بوده اند که همواره براى ساکنان اطراف محل سکونت خویش مزاحمت و ناامنى ایجاد مى کرده اند. اکنون مى گوئیم که اکثر مؤلفین و اهل تفسیر، یاجوج و ماجوج را طوایفى از مغول دانسته اند که در مناطق شمالى آسیا مى زیسته اند. البته باید دانست قبول این نکته که یاجوج و ماجوج اقوامى از مغول هستند، غیر از نظریه اى است که ذوالقرنین را کوروش مى داند; یعنى ممکن است کسى قبول نکند که ذوالقرنین کوروش است; ولى در عین حال یاجوج و ماجوج را مغول بداند. به همین جهت، بسیارى از کسانى که ذوالقرنین را کوروش نمى دانند، یاجوج و ماجوج را طوایفى از مغول مى دانند. علاوه بر آن، تحلیل تاریخى علامه طباطبایى، این نظریه را تقویت مى کند.
قرآن کریم در آیه 96 و 97 سوره انبیاء چنین فرموده است: «حتى اذا فتحت یاجوج و ماجوج و هم من کل حدب ینسلون و اقترب الوعد الحق؛ تا آن زمان که یاجوج و ماجوج گشوده شوند، آن ها از هر محل مرتفعى به سرعت عبور مى کنند و وعده حق (قیامت) نزدیک مى شود.»
این آیه پیش بینى کرده است که در آخرالزمان، یاجوج و ماجوج دوباره از کوه ها سرازیر شوند و.... اکثر مورخین و اهل تفسیر گفته اند که این پیش بینى قرآن با حمله تاتار در نیمه اول قرن هفتم هجرى تحقق یافته است. مغولان (که همان تاتار هستند) در این هجوم به مناطق غربى آسیا حمله آورده و در خونریزى، نسل کشى، ویرانى و غارتگرى از هیچ کارى فروگذار نکردند. چین و ترکستان و ایران و عراق و شام و قفقاز را تا آسیاى صغیر تاختند و هر شهر و دیارى که در مقابل ایشان مقاومت کرد، ویران نمودند و اهالى آن را از دم تیغ گذراندند. آن ها بعد از استیلا بر این مناطق و مدتى حکومت بر آن ها، به شهرهاى خود برگشتند و حمله دوباره اى به اهالى روسیه، مجار و روم انجام دادند و رومیه را وادار به پرداخت جزیه کردند.
در اینجا یک سؤال مطرح مى شود که اگر هجوم دوباره یاجوج و ماجوج همان حمله مغول است، چطور سد ذوالقرنین جلوى آن ها را نگرفته است؟ مگر آیه قرآن نفرموده است: «فما اسطاعوا ان یظهروه و ما استطاعوا له نقبا» پس از آن دیگر آن گروه مفسد قادر نبودند از روى آن عبور کرده یا راه نفوذ و حفره اى در آن ایجاد کنند. در جواب آن عرض مى کنیم: با توجه به اینکه یاجوج و ماجوج اقوامى از انسان ها بوده اند و سد ذوالقرنین نیز یک مانع طبیعى محکم و مرتفع بوده است، این سد تا زمانى مانع یاجوج و ماجوج بوده که تمدن بشرى پیشرفت نکرده بوده و انسان ها توان عبور از مکان هاى مرتفع و دور زدن آنها را نداشتند. آیه قرآن هم منحصرا منظورش این نیست که یاجوج و ماجوج هرگز و الى الابد نمى توانند از آن عبور کنند، بلکه اگر در مدتى بسیار طولانى (مثلا مدت زندگى یک یا چند نسل) توانایى عبور از آن را نداشته باشند، باز این استعمال صحیح است.
بنابراین، تصور اینکه هنوز یاجوج و ماجوج در پشت آن سد قرار گرفته اند، تصور صحیحى نیست. اگرچه ممکن است ما نظریه تاریخى تطبیق هجوم دوباره اقوام یاجوج و ماجوج را با حمله مغول نپذیریم و بگوئیم هنوز حمله یاجوج و ماجوج که در آیه 96 سوره انبیا پیش بینى شده اتفاق نیفتاده است و بگوئیم یاجوج و ماجوج یکى از اقوام فعلى جهانند، ولى همان طور که در زمان ذوالقرنین به وسیله سد از حمله و غارتگرى آنان جلوگیرى شد، الان نیز خداوند با وسایل دیگرى از هجوم آنان جلوگیرى کرده است، ولى در آینده و در زمان مشخص دوباره به غارتگرى خواهند پرداخت.»