درسها و نکات جالب و پندآموز داستان ذوالقرنین

یکی از مهم ترین قسمت های نقل هر داستان، طرح نکات جالب و آموزنده آن است. داستان ذوالقرنین نیز حاوی نکات جالب و آموزنده ای می باشد:
1- نخستین درسی که از این داستان می آموزیم، آن است که در این جهان هیچ کاری بدون توسل به اسباب آن انجام نمی گیرد. به همین جهت، خداوند برای پیشرفت کار ذوالقرنین اسباب پیشرفت و پیروزی را به او داد: «واتیناه من کل شیء سببا؛ و وسایل دستیابی به هر چیزی را در اختیارش گذاردیم.» (کهف/ 84)و او هم از این اسباب به خوبی بهره گرفت: «فاتبع سببا» بنابراین آن ها که انتظار دارند بدون تهیه اسباب و وسایل لازم و بدون استفاده از آن ها به پیروزی برسند، به جایی نخواهند رسید، حتی اگر ذوالقرنین باشند!
2- یک مدیریت فراگیر، نمی تواند نسبت به تفاوت و تنوع مجموعه تحت اداره اش و شرایط مختلف آن ها بی اعتنا باشد، به همین دلیل ذوالقرنین که صاحب یک حکومت الهی بود، به هنگام برخورد با اقوام گوناگون که هرکدام زندگی مخصوص به خود داشتند، متناسب با آن ها رفتار کرد و همه را زیر بال و پر خویش گرفت. هیچ حکومتی نمی تواند بدون تشویق خادمان و مجازات و کیفر خطاکاران به پیروزی برسد، این همان اصلی است که ذوالقرنین از آن به خوبی استفاده کرد و گفت: "آنها را که ظلم و ستم کرده اند مجازات خواهیم کرد، و آنها را که ایمان و عمل صالح دارند به نحوی شایسته و نیکویی پاداش خواهیم داد".
علی (ع) در فرمان معروفش به "مالک اشتر" که یک دستور العمل جامع کشورداری است می فرماید: «و لا یکون المحسن و المسی ء عندک بمنزلة سواء، فان فی ذلک تزهیدا لاهل الاحسان فی الاحسان، و تدریبا لاهل الاسائة علی الاسائة؛ هیچگاه نباید نیکوکار و بدکار در نظر تو یکسان باشند، زیرا این امر سبب می شود که نیکوکاران به کار خود بی رغبت شوند و بدکاران جسور و بی پروا.»
3- تکلیف شاق هرگز مناسب یک حکومت عدل نیست. به همین دلیل ذوالقرنین بعد از آن که تصریح کرد: من ظالمان را مجازات خواهم کرد و صالحان را پاداش نیکو خواهم داد، اضافه نمود: «وسنقول له من امرنا یسرا؛ و به او از فرمان خود تکلیفی آسان خواهیم گفت.» (کهف/ 88) یعنی ما برای مردم صالح این سرزمین قوانین و برنامه های آسانی وضع خواهیم کرد تا توانایی انجام آن را از روی میل و رغبت و شوق داشته باشند.
4- از نکات جالب این داستان وجود سه نوع متفاوت از مردم به طور همزمان در مناطق مختلف می باشد، مردمی گرفتار ظالمین داخلی و تا حدی متمدن، به طوری که گویا ذوالقرنین بعد از برقراری نظم و مجازات ظالمین، برای آنان قوانینی هم وضع کرد; مردمی از جهت تمدن در حد صفر، به طوری که حتی سایبانی هم برای خود نساخته بودند; و مردمی دیگر از جهت صنعت و اقتصاد در حدی مطلوب، ولی گرفتار ناامنی و غارتگران خارجی.
5- ذوالقرنین حتی جمعیتی را که به گفته قرآن سخنی نمی فهمیدند و ساده لوح بودند، از نظر دور نداشت و به درد دل آن ها گوش فراداد و نیازشان را برطرف ساخت و میان آن ها و دشمنشان سد محکمی برپا کرد; با اینکه می توانست چنین مردمی را با وعده و وعید قانع کند و زحمتی برای آنان متحمل نشود، ولی بدون هیچگونه چشم داشتی به سازندگی در آن منطقه همت گماشت. در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم: «اسماع الاصم من غیر تضجر صدقة هنیئة؛ بلند سخن گفتن آن چنان که شخص ناشنوا بشنود مشروط بر اینکه توأم با اظهار ناراحتی نباشد همچون صدقه گوارایی است.»
6- امنیت، نخستین و مهم ترین شرط یک زندگی سالم و اجتماعی است. به همین جهت ذوالقرنین برای تامین امنیت قومی که مورد تهدید و غارت بودند، پرزحمت ترین کارها را بر عهده گرفت و برای جلوگیری از یورش مفسدان، نیرومندترین سدها را ساخت. اصولا تا وقتی که جلو مفسدان با قاطعیت و با نیرومندترین مانع گرفته نشود، جامعه روی سعادت را نخواهد دید. به همین دلیل حضرت ابراهیم (ع) هنگام بنای کعبه نخستین چیزی که از خداوند سبحان برای آن سرزمین تقاضا کرد، نعمت امنیت بود: «رب اجعل هذا البلد امنا واجنبنی وبنی ان نعبد الاصنام؛ پروردگارا! این شهر (مکه) را شهر امنی قرار ده! و فرزندانم را از پرستش بت ها دور نگاه دار.» (ابراهیم/ 35)
نیز به همین دلیل در نظام قضایی اسلام سخت ترین مجازات ها برای کسانی است که امنیت جامعه را به خطر می اندازند: «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا ولهم فی الاخرة عذاب عظیم الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم فاعلموا ان الله غفور رحیم؛ مجازات آنان که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی خیزند و اقدام به فساد در روی زمین می کنند و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله می برند، فقط این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا چهار انگشت (از) دست (راست) و پای (چپ) آن ها، به عکس یکدیگر بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید شوند. این رسوایی آن ها در دنیاست و در آخرت، مجازات عظیمی دارند مگر آن ها که پیش از دست یافتن شما بر آنان توبه کنند. پس بدانید (خدا توبه آن ها را می پذیرد) و خداوند آمرزنده و مهربان است.» (مائده/ 32- 33)
7- درس دیگری که از این ماجرای تاریخی می توان آموخت، این است که صاحبان اصلی درد باید در انجام کار خود شریک باشند. به همین خاطر ذوالقرنین به گروهی که از هجوم اقوام یاجوج و ماجوج شکایت داشتند، گفت: «فاعینونی بقوة اجعل بینکم و بینهم ردما؛ مرا با نیروی انسانی کمک کنید تا میان شما و آن ها سد محکمی ایجاد کنم.» (کهف/ 95) و در تمام مراحل سدسازی از نیروی کار آنان بهره جست. اساسا چیزی که با همکاری استفاده کنندگان آن ساخته شود، هم بهتر و زودتر ساخته می شود و هم نتیجه حاصل از آن مورد ارج و قدردانی مناسبی قرار می گیرد; چرا که استفاده کنندگان خود رنج تهیه آن را چشیده اند و به ارزش آن واقفند.
8- هر شخص یا گروهی که خواستار انجام کاری است، خود باید حاضر به هرگونه همکاری و تلاش در راه انجام آن باشد. در نتیجه این آمادگی و تلاش همه جانبه (به اضافه مدیریت صحیح و امین) است که انسان دست به انجام هر کار مهم و بزرگی بزند، در آن موفق می شود; چنان که آن مردم توانستند آن چنان سد مهم و محیرالعقولی بسازند.
9- یک رهبر الهی باید بی اعتنا به مال و مادیات باشد و به آنچه خدا در اختیارش گذارده، قناعت کند. لذا می بینیم که ذوالقرنین بر خلاف سلاطین دیگر که حرص و ولع عجیبی به اندوختن اموال دارند، هنگامی که پیشنهاد مال و اموال به او می شود نمی پذیرد و می گوید: «ما مکنی فیه ربی خیر؛ گفت: تمکنی که پروردگارم به من داده بهتر است.» (کهف/ 95) آنچه پروردگارم در اختیارم گذاشته از مالی که شما پیشنهاد می کنید، بهتراست. بنابراین من از شما اجر و مزد نمی خواهم.
در قرآن مجید به طور مکرر در داستان انبیاء می خوانیم که یکی از اساسی ترین سخن های ایشان این بوده: «وما اسئلکم علیه من اجر ان اجری الا علی رب العالمین؛ حضرت نوح (ع) بعد از اعلام رسالت خویش به قوم خود گفت: و من برای این دعوت هیچ مزدی از شما نمی طلبم، پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است.» (شعراء/ 109) شبیه این سخن را قرآن در چندین مورد از زبان انبیای پیشین (شعراء/ 127 و 145 و 164 و 180 و هود/ 29 و 51 و انعام/ 90) و پیامبر اسلام نقل کرده است. این سخن از پیامبر اسلام به چهار صورت در قرآن آمده است:
اول: «قل لا اسئلکم علیه اجرا ان هو الا ذکر للعالمین؛ بگو در برابر این رسالت و تبلیغ، پاداشی از شما نمی طلبم. این چیزی جز یک یادآوری برای جهانیان نیست! یعنی این وظیفه من است.» (انعام/ 90)
دوم: «قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم ان اجری الا علی الله وهو علی کل شی ء شهید؛ بگو: هر اجر و پاداشی از شما خواسته ام برای خود شماست. اجر من تنها بر خداوند است و او بر همه چیز گواه است!» (سبا/ 47)
سوم: «قل ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا؛ بگو: من در برابر ابلاغ آیین خدا هیچ گونه پاداشی از شما نمی طلبم مگر کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش برگزیند. یعنی گزینش این راه پاداش من است.» (فرقان/ 57)
چهارم: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی ومن یقترف حسنة نزد له فیها حسنا ان الله غفور شکور؛ بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم) و هرکس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی اش می افزایم چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.» (شوری/ 23)
از مجموعه این چهار آیه چنین نتیجه گیری می شود که پیامبر اسلام اجر مادی و دنیایی از امت خویش نخواسته است و فقط دوستی و محبت اهل بیت (ع) را که پایه ای برای رهبری آینده اسلام و راهیابی به اهداف عالی و الهی است، به عنوان پاداش ذکر نموده است ; چیزی که در اصل به نفع خود امت می باشد. و این شبیه آن است که پزشکی بعد از معاینه و تجویز دارو و دستورها به مریض بگوید من از تو مزدی نمی خواهم فقط دارو را درست مصرف کن و توصیه ها را درست انجام بده. خب در اینجا اگرچه عمل و توصیه های پزشک به صورت اجر و مزد مطرح شده است، اما این مزدی نیست که نفعش به طبیب برسد; بلکه نفع آن به شخص مریض خواهد رسید.
بنابراین عمل ابلاغ رسالت همه پیامبران با خلوص کامل و بدون هیچ گونه چشمداشتی به اموال مردم یا منافع دنیایی، تقدیم بارگاه الهی شده است. در عوض این زحمت و خلوص، ثواب و رضوان الهی متناسب با جود و کرم خداوند سبحان نصیب آنان می گردد.
10- درس دیگر این داستان محکم کاری است. ذوالقرنین در بنای این سد از قطعات بزرگ آهن استفاده کرد و برای اینکه این قطعات به هم جوش بخورند، آن ها را در آتش گداخت و برای اینکه عمر سد طولانی شود و در برابر تاثیرات هوا و رطوبت باران مقاومت کند، آن را با لایه ای از مس پوشاند.
11- انسان هرقدر قوی، نیرومند و متمکن باشد و از عهده انجام کارهای بزرگ برآید، هرگز نباید به خود ببالد و یا مغرور شود. این درس دیگر این داستان است. ذو القرنین در همه جا به قدرت پروردگار تکیه می کرد. به هنگام پیشنهاد کمک مالی گفت: «ما مکنی فیه ربی خیر؛ آنچه پروردگارم در اختیارم گذارده بهتر است.» و بعد از اتمام کار سد گفت: «هذا رحمة من ربی؛ این سد نعمت و رحمتی از پروردگار من است.» (کهف/ 98)
12- همه چیز زایل شدنی است و محکم ترین بناهای این جهان سرانجام خلل خواهد یافت; هرچند از آهن و پولاد یکپارچه باشد. این نیز درسی است برای انسان ها که دنیا را جاودانه ندانند و در جمع مال و کسب مقام، بی قید و شرط و حریصانه نکوشند و بدانند که تمام آنچه در دنیاست (سد ذو القرنین که سهل است خورشید با آن عظمتش) خاموش و فانی می شود. کوه ها با تمام صلابتشان متلاشی می شوند و نیز انسان که در این میان از همه آسیب پذیرتر است: «کل من علیها فان* و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام؛ همه کسانی که روی زمین هستند فانی می شوند. تنها ذات شکوهمند و گرامی پروردگار تو است که باقی می ماند.» (الرحمن/ 26- 27) آیا اندیشه در این واقعیت کافی نیست تا جلو خودگامگی های انسان را بگیرد؟
طالب این فصل، عموما از تفسیر شریف نمونه انتخاب شده که بعضی با همان عبارات و بعضی دیگر به همراه بازنویسی در اینجا آورده شده است و البته برخی مطالب نیز اضافات نویسنده است. اید دانست که نکات پندآموز این داستان محدود به این دوازده نکته نیست و شما نیز می توانید با تعمق در جوانب داستان نکات بیشتری به دست آورید.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 12 صفحه 538-542

  2. محمدرضا امین زارع- ذوالقرنین در قرآن

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113220