روزی در مجمع دانشمندان مسلمان و مسیحی دانشمندی مسلمان گفت: «مسیح همه کارهایش نیکو بود به جز یک کار؟ اخلاقش! منشش! محبتش! همه خوب و خوب اما فقط در عبادت خدا کاهلی می کرد و زیاد اهل عبادت نبود!» دانشمندان مسیحی سخت بر آشفتند و عصبانی شدند که «خیر مسیح در عبادت خداوند بهترین خلق بود.» و گفتند در جای جای کتاب مقدس آمده است که مسیح خالصانه عبادت پروردگارش را می نموده به عنوان مثال:
«آنگاه عیسی به دست روح به بیابان برده شد تا ابلیس او را تجربه نماید، و چون چهل شبانه روز روزه داشت، آخر گرسنه شد.» (انجیل متی 4: 1و 2)
«پس ابلیس او را به کوهی بسیار بلند برد و همه ممالک جهان و جلال آنها را بدو نشان داده، به وی گفت: "اگر افتاده مرا سجده کنی، همانا این همه را به تو بخشم" (انجیل متی 4: 8-10) آنگاه عیسی وی را گفت: دور شو ای شیطان! زیرا مکتوب است که خداوند، خدای خود را سجده کن و او را فقط عبادت نما.»
«و اما زمانی که همه مطیع وی شده باشند، آنگاه خود پسر هم مطیع خواهد شد او را که همه چیز را مطیع وی گردانید تا آنکه خدا کل در کل باشد.» (نامه پولس به اول قرنتیان 15: 28) و مجلس بحث شلوغ شد و هر یکی از کشیشان مسیحی نمونه هایی از دعا و عبادت مسیح را تند و تند ذکر می کردند ناگهان همان دانشمند مسلمان یک سوال مطرح کرد اگر مسیح این همه عبادت و خضوع و خشوع می کرده این عبادت ها را برای چه کسی انجام می داده؟ خدا؟ یا خودش؟ و اگر مسیح خدا بوده آیا می شود گفت خدا خودش را عبادت می کرده؟
همه انجیل اتفاق دارند که حضرت عیسی (ع) بعد از واقعه صلیب جان سپرد و او را کفن کرده حنوط دادند و دفن کردند و بر سر این مسأله در بین مسیحیان اختلافی نیست اما سؤالی که مطرح می شود این است که آیا واژه مرگ در قاموس خداوندی معنایی دارد؟ ایا خنده دار نیست که فردا بگویند خداوند حتی برای یک ساعت مرده است چه برسد به اینکه سه روز در قبر باشد !! زیرا فنا و مرگ از صفاتی است که در خدا راه ندارد خدایی که بمیرد خدا نیست با این وجود مسیحیان مرگ مسیح را هیچ می انگارند و به علاوه برای اثبات خداوندی مسیح هم به همین داستان استدلال می کنند که او چون بعد از سه روز از مرگ برخواست پس معلوم می شود که وی خداست زیرا کسی جز خدا نمی تواند بعد از مرگ زنده شود در حالی که خود مسیح تاکید می کرده که خدا من را زنده می کند و نمونه های بسیاری بودند که بعد از مرگ زنده شدند و هیچ کدام هم خدا نبودند. (مرقس 16: 37-39) (متی 27:45-53) و اناجیل تصریح دارند که بدن عیسی را دفن کردند پس یوسف جسد او را برداشته آن را در قبری نو که در کتان پاک پیچیده او را در قبری نو که برای خود تراشیده بود گذارد و سنگی بزرگ بر آن قلطانیده و برفت. (متی 27:57) آیا می توان خدایی که می میرد پرستید؟
ما در انجیل به آیاتی بر می خوریم که بیانگر این است که عیسی خدا نیست و دلایل بر عبدیت و پیامبریت حضرت عیسی مسیح (ع) در آن وجود دارد:
1- حضرت عیسی مسیح (ع) بشر است نه خدا: در مزمور 110: 1، آمده است: «رب به رب من گفت: جانب راست من بنشین.» و باز در همین مزمور 110: 4 می آید که الله سبحانه و تعالی به عیسی گفت: «تو برای همیشه (ابد) کاهن هستی.» از نص دوم ثابت می شود که «کاهن» به عیسی لقب داده شده، و خداوند کاهن نیست، پس منظور از «رب» در نص اول عیسی نیست.
2- یسوع (عیسی) در بیت لحم در زمان پادشاهی «هیرودیس» به دنیا آمد. (انجیل متی، اصحاح 2: 1/ انجیل لوقا اصحاح 1: 31، اصحاح 2: 6-7) «مادرش او را حمل کرد و به دنیا آورد مثل سایر افراد بشر»
استدلال: خداوند ذاتی است که متولد نشده از کسی و کسی را نزاییده است. در ثانی: آیا مگر خداوند نیاز دارد که از یک بشر به دنیا بیاید؟ در این صورت خداوند در وجود و ظهور نیازمند دیگران خواهد بود در صورتی که خداوند ذات بی نیازی است.
3- «کجاست آن کودکی که باید پادشاه یهود گردد؟» (عهد جدید: 8 / انجیل متی، اصحاح 2: 2، اصحاح 21: 5) اینجا دایره حکومت و سلطنت او فقط ملت یهود عنوان شده است، در صورتی که سلطنت و پادشاهی الله تبارک و تعالی شامل بر تمام مردم و کائنات است نه اینکه محدود به ملت یهود باشد پس معلوم می شود که عیسی خداوند نیست.
4- «عیسی در آن زمان، برای مدت چهل شبانه روز روزه گرفت، پس در آخر بسیار گرسنه شد.» (انجیل متی، اصحاح 4: 2) این نص ثابت می کند که عیسی روزه گرفته است، حال می پرسیم: روزه که عبادت است، خوب این عبادت را برای چه ذاتی انجام داده است؟ برای خود یا برای خدا؟ این معلوم است که برای خدا انجام داده است نه برای خود. پس او خودش خدا نیست. و اگر خدا می باشد آیا خدا مگر روزه می گیرد و آیا خدا مکلف به روزه است؟! اگر مکلف است چه کسی او را مکلف کرده است؟ اگر کسی او را مکلف کرده خدایی اش باطل می شود. این نص می گوید «او عیسی گرسنه شد»، مگر خدا گرسنه می شود: گرسنگی یکی از خصایص بشر است نه از خصایص الله، پس او انسانی بوده و خدا نمی تواند باشد.
5- از قوال عیسی (ع): «ابانا الذی فی السموات» (پس شما این گونه دعا کنید: ای پدر ما که در آسمانی). حضرت عیسی پدر را به خود و دیگر بنی اسرائیل نسبت می کند: «نا» (ما) که دلالت بر این دارد که خودش را خدا نمی دانست و می فرمود: شما از پدر آسمانی (یعنی الله) بخواهید او شما را اجابت می کند.
6- طاعت خداوند اساس رضایت الله سبحانه و تعالی نزد عیسی مسیح (ع) بود، و هر کسی الله را عبادت کند و اراده مشیت و خواست الله را عملی کند او به بهشت راه خواهد یافت، و بس. «فقط آنانی می توانند به حضور خدا برسند که اراده پدر آسمانی مرا به جا آورند.» (انجیل متی، اصحاح 7: 21)
7- رسالت حضرت عیسی مسیح (ع) جهانی نبوده فقط برای اصلاح وضعیت بنی اسرائیل و آن هم در همان مقطع خاص بود یا اینکه خدای ناکرده عیسی مسیح (ع) بر اساس انجیل نژادپرست بوده است: «عیسی ایشان را به مأموریت فرستاده، چنین گفت: نزد غیر یهودیان و سامریان نروید؛ بلکه فقط نزد قوم اسرائیل که گوسفندان گمشده خدا هستند بروید.» (انجیل متی اصحاح 10: 5-6)
زنی آمد از عیسی مسیح (ع) تقاضای کمک برای نجات فرزندش از چنگ روح پلید نمود، اما عیسی به او چه جوابی داد؟ عیسی فرمود: «خدا مرا فرستاده تا یهودیان را کمک کنم، نه غیر یهودیان را، زیرا یهودیان گوسفندان گمشده خدا هستند.» (انجیل متی اصحاح 15: 24) «عیسی فرمود درست نیست که نان را از دست فرزندان بگیریم و جلوی سگها بیندازیم.» (انجیل متی، اصحاح 15: 26) مطابق نصوص صریح انجیل، به عیسی مسیح (ع) نسبت نژادپرستانه داده شده است و او از رساندن کمک و نجات دیگران هر چند که از او تقاضای کمک می کردند هم امتناع می ورزید، و می گفت: «رسالت من فقط مخصوص بنی اسرائیل است و غیر از بنی اسرائیل دیگران به منزله سگ هستند.»
این است قدر و قیمت ارزش بشر نزد انجیلیان و مسیحیان! باز مهمتر اینکه اگر عیسی خدا می بود آنطور که مسیحیان به آن معتقدند نفع و رحمتش عام می شد فقط ویژه یک قوم و ملت خاص که بنی اسرائیل باشد نمی شد. اما محمد رسول الله (ص) وقتی که خبر می شود یکی از خادمان یهودیش که پسر بچه ای بود مریض شده، فورا بدون تقاضای والدینش بر بالینش حاضر شده، و می کوشد که در آخرین لحظات حیات پسر بچه او هدایت یابد و در آخرت به بهشت وارد شود و رسول الله (ص) با تلقین کلمه شهادت او را هدایت می دهد.
8- عیسی نه خدا است، نه پیامبر آخر الزمان (آخرین پیامبر) «یحیی (ع) از او می پرسد: آیا تو همان مسیح موعود هستی، یا هنوز باید منتظر او باشیم؟» (انجیل متی: اصحاح 11: 3) اگر عیسی خدا می بود چرا یوحنا خدا را نمی شناخت تا مجبور بشود از او استفسار نماید؛ چون یحیی (ع) پیامبر بود و او را خدا فرستاده بود، مگر او خدایی که او را فرستاده و مبعوث کرده بود نمی شناخت؟ در ضمن اگر عیسی برای خدا شدن برای رهایی تمام بشریت آمده بود دیگر چه نیازی به آمدن یحیی (ع) بود؟ چرا از او نپرسید تو همان کلمه هستی؟! «یا هنوز هم منتظر دیگری باشیم» دلیل بر این است که مسیح (ع) برای فدا شدن جهت کفاره گناهان بشریت نیامده است؛ بلکه او یک انسان بوده و آن هم پیامبر الله تعالی می باشد. و بعد از او هم پیامبری خواهد آمد، و آن حضرت محمد (ص) می باشد.
9- «آیا او پسر نجار نیست،..... عیسی به ایشان فرمود: پیامبر را در همه جا گرامی می دارند مگر در شهر خود میان خویشاوندان و خانواده های خویش، و او نتوانست معجزه ی بزرگی در آن شهر انجام دهد.» (انجیل متی اصحاح 13: 55-56/. انجیل مرقس اصحاح 6: 3-4-5؛ انجیل مرقس اصحاح 3: 31)
استدلال: -آیا خدا برادر و خانواده و خویشاوند دارد؟
-اگر او خدا بود آیا برادران وخواهران او همه خدا هستند؟
-اگر عیسی خدا بوده چه تفاوتی بین او و دیگر برادرانش بوده است مگر اینها همه برادر نبودند؟
10- معجزات حضرت عیسی مسیح (ع)
1- شفای زن مستحاضه. (متی، اصحاح 9: 22)
2- زنده. کردن دختر بچه. (متی، اصحاح 9: 25)
3- عیسی پیاده قدم زنان روی دریا راه رفت. (متی اصحاح 14: 25)
4- زنده کردن جوانی. (لوقا اصحاح 7: 14-15)
5- آب را به شراب تبدیل کردن. (یوحنا اصحاح 2: 9)
6- زنده کردن میت. (یوحنا اصحاح 11: 44)
7- «حال ای مردان اسرائیلی به من گوش دهید! همانطور که خود نیز می دانید خدا به وسیله عیسی ناصری معجزات عجیب ظاهر کرد تا به همه ثابت کند که عیسی از جانب او آمد است. (اعمال رسولان 2: 22) از نص آخر ثابت شد که عیسی از خود نمی توانسته معجزه ای ظاهر کند؛ و اگر معجزه ای از معجزات فوق را ظاهر کرده همه اش به استمداد از الله بوده، و عیسی تمام قوت و نیروی خود را از الله می گرفته است. پس خودش چطور خدا می شود؟
وقتی کتاب مقدس را مطالعه میکنیم با برخی از ایاتی روبرو می شویم که بسیاری از مسیحیان به این ایات برای اثبات الوهیت مسیح استدلال می کنند:
1- اتحاد با خدا: یکی از استدلالتی که بزرگان کلیسا برای الوهیت مسیح ذکر می کنند این جمله مسیح است که فرمود: «من و پدر یکی هستیم.» (یو حنا 10: 30) و این جمله را یکی از واضحترین استدلالات خود بر الوهیت مسیح می دانند زیرا مسیح خود گفته من با پدر یکی هستیم یعنی ذات هر دو یکی است
در پاسخ باید گفت: خود مسیح منظورش را دقیقا در ادامه آیه توضیح می دهد: اگر به در ادامه همین آیه دقت کنیم کنیم می بینیم که منظور مسیح این نبوده که خداست زیرا وقتی یهود اعتراض می کنند که تو با این حرف خود را خدا دانستی پس مستوجب مرگی در ادامه مسیح می فرماید: آیا در تورات نوشته نشده است که من گفتم شما خدایان هستید؟ پس اگر آنانی را که کلام خدا به ایشان نازل شد خدایان خواند و ممکن نیست که کتاب محو گردد. "آنکه را که خدا تقدیسش کرده و او را فرستاده به شما سزاوارتر است " یعنی من سزاواترم به این معنی خدا (سرور) باشم تا شما و پر واضح است که به معنای خدا و سرور ظاهری است نه خدای واقعی دلیل بر این مطلب همان ضرب المثلی است که در ادامه برای آنها زد و فرمود در شریعت شما به شما اطلاق خدایان می شود در حالی که خدایان حقیقی نیستید پس این لفظ به خاطر آن بر شما اطلاق شده چونکه کلمه خدا پیش شما آمده است و من نیز در این فضیلت با شما شریکم یعنی آمدن کلمه خدا به نزد من و هر کسی که به این معنی مورد لطف خدا قرار گیرد با خدا دو تا نیست چرا که دوست نمی دارد مگر آنچه خدا دوست دارد و دوشمن نمی دارد مگر آنچه خدا دشمن دارد همانند پیامبران و انبیا.
2- پدر در من است و من در پدر: یکی از استدلالات ارباب کلیسا برای اثبات الوهیت مسیح آیه ذیل می باشد «نه برای اینها فقط سوال می کنم بلکه برای آنها نیز که به وسیله کلام ایشان را به من ایمان خواهند آورد تا یک گردند چنانکه تو ای پدر در من هستی و من در تو تا ایشان نیز در ما یک باشند.» (یوحنا 17: 20) و این کلام مسیح به نظر دانشمندان کلیسا بر این مطلب گواهی می دهد که مسیح خداست زیرا به وضوح گفته است خدا در مسیح است و مسیح در خدا و یکی از بهترین دلیل بر الوهیت مسیح به شمار می آید. در پاسخ باید گفت: ما وقتی به جملات مشابه این جمله در دیگر موارد انجیل می گردیم می بینیم که منظور نه اتحاد واقعی با خدا بلکه نوعی اتحاد مجازی است مثلا در نامه اول یوحنا آمده است که هر که اقرار کند عیسی پسر خداست خدا در وی ساکن است و وی در خدا (نامه اول یوحنا 4: 15) همچنین مثل این حرف را در جای دیگری تکرار می کند که خدا محبت است و کسی که در محبت ساکن است در خدا ساکن است و خدا در او (ساکن است) (نامه اول یوحنا 4: 16) یوحنا این جمله معنای مجازی فهمیده نه اتحاد حقیقی با خدا وگرنه که باید بگوییم همه ایمانداران خدا هستند و این را هیچ کسی معتقد نیست و جای شکی باقی نمی ماند که مراد از این آیات معنی مجازی است نه معنی حقیقی
3- کلمه خدا (یی) بود: یکی از مهمترین استدلالات مسیحیان بر الوهیت مسیح آیه اول یوحنا است. «در ابتداء کلمه بود و کلمه پیش خدا بود و کلمه خدا بود.» (یوحنا 1: 1) پیروان تثلیث ادعا می کنند که این به معنی آن است که «کلمه» (به یونانی هرلوگوس) که به صورت عیسی مسیح بر زمین آمد خود خدای قادر مطلق بود و به این آیه استناد می کنند که مسیح خدا بود. در پاسخ باید گفت: چگونه شخصی که پیش شخص دیگری است همان شخص است؟ اما توجه کنید که در اینجا نیز مضمون متن، زمینه را برای درک دقیق مطلب مهیا می سازد. این آیه می گوید که «کلمه پیش خدا بود.» فردی که «پیش» شخص دیگری باشد نمی توان همان شخص باشد.
هماهنگ با این مطلب، مجله نشریات کتاب مقدس، به سردبیری جوزف آ. فیتس مایر یسوعی، اشاره می کند که اگر قسمت آخر یوحنا 1: 1 به معنی خدای [قادر مطلق] تفسیر شود، در آن صورت «با عبارت پیشین آن در تضاد خواهد بود»، که می گوید کلمه پیش خدا بود. ترجمه های دیگر اکثرا این آیه را «و کلمه خدایی بود» و «و کلمه الهی بود» ترجمه کرده اند. و مسلم است که نه تنها مسیح بلکه همه مقدسان و انبیا هم خدایی بودند و حواریون مسیح هم خدایی بودند چنان که خود مسیح در باره ایشان می فرماید: «ای پدر قدوس اینها (حواریون) را که به من دادی به اسم خود نگاه دار تا یکی باشند چنانکه ما هستیم.» (انجیل یوحنا 17: 12)
4- مسیح پسر خدا یا پسر انسان: یکی دیگر از استدلالات مسیحیان برای خداوندی مسیح این است که در مواردی از کتاب مقدس، حضرت عیسی (ع) خود را پسر خدا خطاب کرده و از خداوند تعبیر به «پدر» یا «پدرم» کرده است، پس فهمیده می شود او پسر خداست. «پس عیسی آوازی بلند برآورد و جان داد... و چون یوزباشی که مقابل وی ایستاده بود، دید که بدینطور صدا زده، روح را سپرد، گفت: فی الواقع، این مرد پسر خدا بود.» (مرقس16: 37-39) در جواب به این دلیل باید گفت که وقتی به کتاب مقدس مراجعه می کنیم، می بینیم در ادبیات این کتب، خداوند پدر همه مؤمنین و صالحین خوانده شده است و در موارد متعدد از مؤمنین تعبیر به فرزندان خدا شده است و افراد بسیاری مانند بنی اسراییل هم پسران خدا خوانده شدند و اگر بنا باشد ما او را فرزند واقعی خدا بنامیم باید بنی اسراییل را هم فرزند واقعی خدا بنامیم و حتی در مواردی در تعالیم حضرت عیسی (ع) آمده است که هنگام دعا کردن خداوند را به عنوان «پدر» خطاب کنید.
مسیح می گوید هر که به من ایمان آرد فرزند خداست و فرزند خدا بودن اختصاصی به مسیح ندارد بلکه هر کسی که اطاعت خدا کند فرزند خدا خطاب می شود «و اما به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند، یعنی به هر که به اسم او ایمان آورد، که نه از خون و نه از خواهش جسد و نه از خواهش مردم بلکه از خداوند تولد یافتند.» (یوحنا1: 12 و 13) یوحنا نیز می گوید: «ای حبیبان، یکدیگر را محبت بنماییم زیرا که محبت از خداست و هر که محبت می نماید از خدا مولود شده است و خدا را می شناسد.» (رساله اول یوحنا 4: 7)
در عهد عتیق هم به مؤمنین و صالحین، فرزند خدا اطلاق شده است و در ادبیات کتاب مقدس همه مؤمنین فرزندان خدا هستند و اختصاصی به مسیح ندارد. حضرت موسی (ع) فرمود: «شما پسران یهوه خدای خود هستید.» (سفر تثنیه14: 1) «(خداوند به حضرت داود فرمود:) تو پسر من هستی امروز تو را تولید کردم.» (کتاب مزامیر، مزمور2: 7) در اول تواریخ می خوانیم: «(خداوند نسبت به حضرت سلیمان می فرماید: من او را پدر خواهم بود و او مرا پسر خواهد بود.» (اول تواریخ17: 11-14) مسیحیان با اینکه در همه این موارد کلمه «پدر» را به معنای مجازی آن حمل می کنند، اما هرگاه حضرت مسیح (ع) کلمه «پدرم» را به کار می برد و با آن اشاره به خدا می کند را به معنای حقیقی آن معنی می کنند و حضرت عیسی را پسر واقعی و حقیقی خدا می دانند.
مسیحیان به برخی از افعال و کارهای مسیح استدلال میکنند که چون برخی از کارهای خدا گونه از وی سرزده پس وی می تواند خدا باشد که برخی از آنها عبارتند از:
1- معجزات مسیح نشانی از خداوندی اوست. مسیحیان عقیده دارند، پیامبران باید معجزه داشته باشند و آنها این اعجاز را با نیروی خود انجام نمی دهند بلکه با قدرتی که خداوند به آنها داده انجام می دهند. اما این مسأله نسبت به مسیح فرق می کند. مسیح معجزات را با نیروی خدایی و قدرت الهی خودش به انجام می رساند. این معجزه ها روشن ترین دلیل بر الوهیت مسیح است. زیرا کسی که آن را به نیروی ذاتی خودش انجام می دهد، معلوم است قدرت الهی دارد. موسی و سایر پیامبران هم معجزه داشتند اما این معجزه ها با نیروی ذاتی خودشان نبود؛ حتی فراتر از این عمل می کرد و نیروی خود را به فرستاده ها و شاگردانش نیز می بخشید.
آنچه که از پطرس وصی عیسی نقل شده است در اعمال رسولان: «ای پسر اسرائیل این کلام را بشنو: عیسی ناصری مردی بود که خدا او را به وسیله معجزات و عجائب و علاماتی که بر دستان او در میان شما جاری ساخت و شما آنها را می دانید، تایید کرد.» (اعمال رسل 2: 20) مسیح از پیش خود هیچ کاری نمی تواند انجام دهد، همچنین مسیح اعتراف دارد که نمی تواند کاری را از پیش خودش انجام دهد. یوحنا در انجیلش می گوید: «به راستی به راستی به شما می گویم که پسر هیچکاری را نمی تواند از پیش خودش انجام دهد بلکه می بیند هر چه که پدر کرد او هم همان کار را می کند.» (یوحنا 5: 191)
2- تولد اعجاز گونه مسیح دلیل بر خداوندی وی است. یکی دیگر از دلایل الوهیت مسیح، تولد منحصر به فرد و اعجازگونه اوست؛ یعنی بدون پدر به دنیا آمد.
تولد مسیح (ع) در واقع عبارت است از اتحاد کلمه خدا با جسم، در اندام های درونی مریم عذرا (ع). در بین جنس انسان ها، تنها کسی که این ویژگی منحصر به فرد را دارد مسیح است.
شکی در این نیست که ولادت مسیح بدون پدر یک معجزه است و به همین خاطر هم هست که در قرآن مسیح. مادرش را به عنوان یک آیه و نشانه ذکر کرده است: «و جعلنا ابن مریم و امه آیه؛ و پسر مريم و مادرش را نشانه اى گردانيديم.» (مومنون/ 50) اما قرآن این ولادت عجیب را شبیه خلقت آدم می داند و می فرماید: «ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون؛ در واقع مثل عيسى نزد خدا همچون مثل [خلقت] آدم است [كه] او را از خاك آفريد سپس بدو گفت باش پس وجود يافت.» (آل عمران/ 59) خداوند متعال در رد استدلال مسیحیان می فرماید و اینکه می گویند برای خداوندی مسیح همین بس که از بشری زاده نشده و اگر مخلوق بود می بایست از بشر زاده می شد باید گفت که در این صورت باید آدم خدای مسیح باشد و آدم سزاوارتر است که خدا باشد چرا که او نه پدر داشت و نه مادر ولی مسیح مادر داشت و حواء را هم باید به عنوان پنجمین خدا بپذیرید چرا که او مادر نداشت و این از خلقت مسیح هم عجیبتر است.