اصول و محورهای اساسی تعالیم مذهبی دین زرتشت

دین اخلاق

دینى که زرتشت این پیامبر ایرانى تعلیم فرمود، یک آئین اخلاقى بود و طریقه یگانه پرستى. دین زرتشت با وجود این که داراى ارزش اخلاقى بسیار است، به اصلاحات اقتصادى و اجتماعى نیز توجه دارد، با چادرنشینى مبارزه مى کند و طرفدار اسکان مردم و خانه سازى است. تربیت چهارپایان اهلى و مراقبت از آنان در چراگاهها، زندگى خانه نشینى، داشتن خانه یا محل سکونت مناسب، رفتار نیکو با گاو نر از دستورات دین بزرگ ایران است.
با قربانى کردن از طریق ریختن خون حیوانات مخالف است. مؤمن حقیقى دهقانى است خدمتگذار و واقعى و مربى چهارپایان مفید، سرپرست خانه، و بزرگ ده و درستکار. بنابراین شغل اصلى زرتشتى کشاورزى و مراقبت از چهارپایان است که در گاتها نمودار است. دین زرتشتى نخستین مذهبى است که در جهان از مسئله حیات عقبى و مسئله قیامت سخن به میان آورده و مسئله آخرالزمان را به مفهوم کامل خود طرح کرده است. در دین زرتشت مفهوم بزرگى وجود دارد که نه در آئین مصریان قدیم دیده مى شود و نه در اندیشه هاى بسیار عمیق هندو: جهان داراى تاریخ است و از قانون تحول پیروى مى کند. وضع فعلى، جهان را به مرحله نهائى رهبرى مى کند، و همه نیروها در کار خود، باید به آن راه بروند. در نظر زرتشت دنیا از برنامه استمرار تاریخ پیروى مى کند و میدان جنگ است. مبارزه اى پرشور نیروها را مقابل یکدیگر قرار داده است و این امر واجب است و نتیجه آن تکامل مردم با تقوى و بهره مندى از زندگى جاویدان است. آئین جین و دین بودا با آئین زرتشت مشابهت دارد.

فلسفه دوگانگی

آزادى در انتخاب دین، بیزارى از قربانى هاى خونین و احترام زندگان، از اصول هر سه دین و نفوذ اصطلاحات زرتشت است. فلسفه دوگانگى و اخلاقى که مبارزه ریشه آن را تشکیل مى دهد، نشان نزدیکى میان آئین جین و دیانت زرتشت است. پس از زرتشت آئین مزدا دوباره به سنن ملى و مراسم قدیمى بازگشت. با برقرارى اهورا مزدا در ردیف اول، خدایان دیگر نظیر ناهید و مهر براى خود جایى در این آئین باز کردند. این آئین با نوشته هاى کارشناسان معاصر پارسى، تفسیر ماوراء الطبیعه اى ساده یافته است. به این صورت که در جنگ با لاوجود (اهریمن) و وجود مطلق (اهورا مزدا) موجود است. ممکن الحدوث و جهان مربوط به آنها را "به وجود" مى خواند و جهان ناقصى که "لا وجود" به نابودى آن مى کوشد، وجود کامل آن را با مشیت الهى و دائمى خود نگهدارى مى کند تا زمانى که بالاخره مطابق با خواست خداوندى پایان پذیرد. کریستن سن مى گوید: «قبل از جدا شدن دو تیره هندى و ایرانى از یکدیگر، تفاوتى میان دو دسته از خدایان عمده آنها وجود داشته است. یک دسته دیوها را مى خوانده اند که در رأس آنها خداى جنگجوئى به نام ایندرا قرار داشت و دسته اى دیگر آسوراها را که به ایرانى اهورا گفته مى شود.» دکتر محمد معین مى گوید: «آریائیان از ارواح مضر متنفر بودند و آنها را لعنت مى کردند.»

اصول تعالیم زرتشت به عقیده جان ناس

جان بی ناس در تاریخ جامع ادیان می نویسد: اصول تعالیم زرتشت چنین است:
1- به پیروان مکاشفات و الهامات خویش، پیامبرى مبعوث. از طرف اهورا مزدا را اعلام کرد. و در گاتها تکرار فرمود که خداوند او را بهترین و کاملترین ادیان است.
2- از آن همه ارواح متعدده تنها یک روان خوب و نیکو را که اهورا مزدا بود، پذیرفته، او را بالاترین و بزرگترین خدایان دانست. آفریدگار و دانا و برترین روانهاى علوى قرار داد که ابدالاباد با بدى و دروغ به نبرد و پیکار مشغول و به راستى و راستگوى راهبر است. و بر خلاف عقاید بعضى متأخرین از جماعت زرتشتیان، آن پیامبر باستانى گفت که بر حسب مشیت و اراده متعال اهورامزدا، تمام موجودات آفریده شده اند. و چنان که در آیه آخرین از گاتها صراحت دارد: "اهورا مزدا موجب و موجد نور و ظلمت مى باشد."
3- اهورا مزدا اراده قدوسى علوى خود را به وسیله روحى مقدس و نیکو نهاد از قوه به فعل مى آورد که آن را سپنتامئى نو نامیده است و اعمال الهى او به دستیارى ارواح مقدسه که امشاسپنتا گفته مى شود، اجرا مى گردد.
4- با آنکه اهورا مزدا در عرش جلال خود هیچ ضد و بدى ندارد، مع ذلک زرتشت معتقد است که در برابر هر نیکى یک بدى موجود است، چنانکه در برابر راستى و حقیقت، دروغ و باطل جاى گرفته و در برابر حیات و زندگى، مرگ قرار گرفته است. به همین قیاس در برابر روح مقدس پاک سپنتامئى نو روح شریر و ناپاک انگرمئى نو جاى دارد که به معناى روان پلید است.
از فحواى کتاب گاتها مشهود است که زرتشت همان طور که دائما در عالم طبیعت به تنزیه و تطهیر هر عناصر بد و موجودات ناپاک دعوت مى کند، در حیات انسانى نیز آدمیان را به روش راستى و نیکى و پرهیز ازدروغ و بدى مى خواهد. و بر آن است که این ضدیت و دوگانگى بین دو عنصر بدى و نیکى از ابتداى خلقت وجود داشته است، اینک دو روان نخستین در عالم شهود مانند، توامان جلوه گر گشته اند: یکى نیک و یکى بد؛ در پندار و گفتار و کردار. دانایان، از این دو، نیکى را برگزیدند و ابلهان بدى را اختیار کردند. روز نخست که این دو روان توأم با یکدیگر پدید آمدند، یکى حیات و هستى را بر قرار کرد و دیگرى فنا و نابودى را.
سرانجام جایگاه جاویدى بدان (دوزخ) بهره پیروان دروغ خواهد بود. لیکن اندیشه پاک و جایگاه جاویدى نیکان (بهشت) نصیب پیروان راستى خواهد شد. از این دو روان توأمان، آن یک که سفلى و پیرو دروغ است، همواره چیزهاى بد را برمى گزیند، ولى آن دیگرى که پاک و نیکوکار است، به دیگرى که دشمن او بود چنین گفت: تا آخرین روز، نه در جهان کنش و گویش و منش و نه در عالم ارواح و اجسام ما دو روان با یکدیگر هم آهنگ نخواهد شد. از این قرار از روز آغاز جهان که روان نیک و طاهر از اهورا مزدا تراوش کرد، با معاندت و تباین روح ناپاک پلید روبرو گردید. این روان پلید همان است مه در ازمنه بعد به نام شیطان ملقب شد. نصوص ‍ کتب زرتشتى درباره حد مسئولیت اهورا مزدا در مسئله ایجاد روح شریر مبهم و غیر مشخص است و معلوم نیست که انگرامین یو یعنى روان پلید هم از روز ازل با اهورا مزدا متفقا به وجود آمد یا آنکه اهورا مزدا بعدا او را آفریده است. به عبارت دیگر: آیا اهورا مزدا روان با پاک اهریمنى را خلق کرد یا آنکه انگرامئى نو موجودى بود، پلید و مزدا او را کشف فرمود. از این رو هر جا که خوبى بود، بدى را در مقابل معین ساخت و هر جا که روشنائى بود، تاریکى را در برابرش پدیدار نمود. گرچه ظاهرا سرودهاى گاتها روى هم رفته مبتنى بر نظریه دوم است، ولى درست معلوم نشده که در سایر نصوص اوستا این معنى چگونه تبیین گردیده و چگونه روح نا مقدس و روان پلید انگرامئى به صورت شیطان در آمده است که همواره با اهوارامزدا که خود خالق و جاعل او است، در ستیز و پیکار است.

نبرد خیر و شر

5- نفطه اصلى و پایه اساسى اخلاق در آئین زرتشت بر روى این قاعده است که نفس و ضمیر هر فرد آدمیزاد، یک میدان نبرد نزاع دائمى بین خیر و شر است و سینه آدمى تنورى است که آتش این جنگ همواره در آن مشتعل مى باشد. روزى که اهورامزدا آدم را بیافرید، او را آزادى عمل کرد که خود عمل خود را برگزیند، یعنى داراى نیروى اختیار گردید که ما بین دو راه خطا و صواب هر یک را بخواهد انتخاب نماید. هر چند اهورا مزدا به وسیله نیروى نیکى یعنى سپنتامئى نو و نیز به دستیارى وهومنه همیشه آدمى را به سوى راستى مى کشاند، ولى در همان حال نیروى زشتى و بدى انگرامئى نو نیز در او ظهور یافته و در خاطره او همواره وسوسه مى کند، از این رو تکلیف و وظیفه هر فرد بشر آن است که در دل خود ما بین آن دو منادى یکى را اجابت کند. یعنى فرشته نیک را اطاعت کرده و خوبى را اختیار کند و یا آن که سخن دیو را شنیده و راه بدى را برگزیند. البته نیکان بدى را نمى پسندند.
6- اما خیر و شر در کتب زرتشتى، چنان که باید، به وضوح تعریف نشده اند. البته از متن گاتها که سرودها و مناجاتهائى بیش نیست و کتاب کلامى و فلسفى روشنى نمى باشد، انتظار تصریح و بیان روشنى در این باب نمى توان داشت، ولى آنچه از فحواى آن مستفاد مى شود، مى توان اختلاف علمى واضحى بین خطا و صواب تشخیص داد. مثلا مردم نیکوکار و صائب، در دیده زرتشت کسانى هستند که به دین بهى ایمان مى آورند و آدمیان بد عمل و خطاکار کسانى هستند که از آئین مزدا روى گردانند، خاصه آنان که کیش قدیم عوام را که عبارت از پرستش دیوها باشد، اختیار کردند.
از متن گاتها به خوبى معلوم مى شود که دیوها در صف نیروى انگرامئى نو قرار دارند و در نتیجه هر کس ‍ که آنها را پیروى کند، در زندگى خود در ردیف بدکاران و شریران منسک مى شود. این گونه کسان نابکار را نباید رها کرد، بلکه باید با اسلحه قتال و آلات رزم با آنها پیکار نمود. «من دیو را دشمن مى دارم و مزدا را مى پرستم. من پیرو زرتشت هستم که دشمن دیوان و پیامبر یزدان بود. روان هاى مقدس ‍ جاویدى امشاسپندان را مى ستایم و نزد خداى دانا پیمان مى بندم که همیشه نیکى و نیکوکارى پیشه کنم. راستى را برگزینم. با فره ایزدى بهترین کارها را در پیش گیرم. درباره گاو که از عطاهاى خیر فرد است، مهربان باشیم. قانون عدالت و انوار فلکى و پرتوهاى آسمانى را که منبع فیض یزدانى اند، محترم شمارم. من فرشته ارمى تى (سپندارمذ) را که پاک و نیکوست، بر مى گزینم؛ امید که او از من باشد. از دزدى و نابکارى و آزار به جانوران و ویرانى و نابودى دیه ها و شهرها که مزدا پرستان منزل دارند، بپرهیزم.»
7- از تشریفات و آداب و عبارت و اعمال مذهبى از مذهب اصلى زرتشت چیز مهمى باقى نمانده. همین قدر معلوم است که زرتشت رسوم و مناسک آریانهاى قدیم را که مبتنى بر اعتقاد به سحر و جادو و بت پرستى بوده، به کلى منسوخ فرموده است. تنها یک رسم و یک عبادت از زمان زرتشت باقى است و آن چنان که گفته اند: وى در هنگام انجام مراسم پرستش در برابر محراب آتش مقدس به قتل رسید و در هنگام عبادت جان سپرد. در یکى از سرودهاى گاتها آمد است که زرتشت مى گوید: «هنگامى که بر آذر مقدس نیازى تقدیم مى کنم، خود را راست کردار و نیکوکار مى دانم.» در جاى دیگر آتش مقدس را عطیه یزدان مى شمارد که اهورا مزدا آن را به آدمیان کرامت فرموده. ولى باید دانست که زرتشت خود آتش را نمى پرستد و آن عقیده که پیشنیان و نیاکان او درباره این عنصر مقدس ‍ داشته اند، وى نداشته است و معتقدات او با آنچه بعدها آتش پرستان اخیر عنوان کرده اند، اختلاف دارد. بلکه او آتش را فقط یک رمز قدوسى و نشانى گرانبها از اهورا مزدا مى دانسته است که به وسیله او به ماهیت و عصاره حقیقت علوى خداوند دانا پى مى توان برد. این است که آنچه به طور خلاصه از منطق و فلسفه زرتشت استنباط مى توان کرد.
8- سرانجام این نبرد و تنازع بین خیر و شر چگونه خاتمه خواهد یافت؟
هر چند زرتشتیان در ادوار بعد معانى و تفاسیر مبتنى بر سهو و اشتباه در این اصل به عمل آورده اند، اما آنچه مسلم است این که: زرتشت بدون شک معتقد بوده که چون دور زمان تکمیل شود، اهورا مزدا فیروز و بر خصم ناپاک و زشت کار خود چیره خواهد گردید و به هیچ وجه بر آن نبوده که نیروى پلید اهریمنى مانند قوه روانبخش نیکى و پاکى ابدى و جاویدى باشد.
زرتشت به حد کمال داراى روح امیدوارى بوده و ایمان داشتند که سر انجام خوبى بر بدى، مظفر و پیروز خواهد گردید. اما شمار اعمال و داورى بین کارهاى زشت و نیکو. از همان کتاب به طور مبهم چنین بر مى آید که اندکى بعد از مرگ محاکمه مرده آغاز مى شود و سرنوشت روان او از آن پس معلوم خواهد گردید تا آنکه روز رستاخیز در آخرالزمان برپا شود. البته آیات گاتها در این باب بسیار مبهم و مجمل است و آن را مى توان چنین تفسیر کرد که هر روان خواه خوب یا بد باید در روز قیامت از فراز پل جدا کننده (پل چینوت) عبور کند. این پل بر روى دوزخ قرار دارد و یک جانب آن به دروازه بهشت منتهى مى گردد. در روى این پل نامه اعمال آن روح خوانده مى شود و سراسر کارهاى او را در دو کفه ترازو مى گذارند که شاهین آن در دست اهورا مزدا است. اگر کفه حسنات بر کفه سیئات بچربد. هر آینه آن روان به سوى بهشت مى خرامد. ولى اگر کفه سیئات فزونى گیرد، او را به قعر دوزخ مى افکنند. نیکوکاران به هدایت زرتشت از آن پل به سلامت و آسانى مى گذرند، ولى بدکاران راهى و مفرى جز فرو افتادن به اعماق هاویه ندارند. زرتشت مى گوید: «اراده آدمى تنها عامل تعیین سرنوشت نهائى اوست و بس.»
وى درباره شر ابدى چنین گفته است: «روان ناپاک یا نفس پلید انسان هنگامى که به پل (جدا کننده) چینوات مى رسد، دچار شکنجه و عذاب خواهد گردید و جاویدان در خانه دروغ زندان خواهد بود. گمراهان خطاکار که در برابر وجدان خود محکوم به گناهند، به پاى خود به سوى سرنوشت خود مى روند. بر حسب گاتها دوزخ یا خانه دروغ مکانى است که به نام جایگاه ناخوشى نامیده مى شود. در آنجاست که پندار نابکار و اندیشه هاى بد جاى دارند. سرزمینى است که بوئى گند از آن بر مى خیزد و پر است از چرکى و پلیدى و در اعماق ظلمانى آن فریاد شیون و ناله غم به گوش مى رسد و هر کس که در آنجا بیفتد، تنها به شکنجه ابدى معذب است.
بر خلاف راستکاران که در آن سوى پل در خانه نغمات که به گفته گاتها بهشت برین است، جاى مى گزینند و آن مکان، جایگاه خوشى است و سرزمین اندیشه هاى سخن و پندارهاى پسندیده که آفتاب در آنجا هیچگاه غروب نمى کند و نیکوکاران در آنجا از برکات و طیبات روحانى برخور دارند و با یاران و هم نشینان سعادتمند، روزگار مى گذرنند.»
از سخنان زرتشت چنین مستفاد مى شود که وى از روى دل و خلوص جان ایمان داشته است که دین بهى و آئین مزدا عاقبت پیروان و گرویدگان بسیار خواهد داشت و سرانجام بر اعمال سر و اهریمن چیره و کامیاب خواهد گردید و امیدواربوده است که برخى از پیروان اهورا مزدا مانند خود او بعدها براى نجات و رهبرى فرزندان آدم خواهند آمد. وى نجات دهندگان آینده را سااوشیان یا سوشیانت (سیاوش) نامیده است. با آنکه زرتشت شک نداشته است که اهورا مزدا آخرالامر کامیاب و فیروز است، مع ذلک کى گوید مبادا این مردم که شاهد منازعه و جدال بین راستى و دروغ هستند، راستى را فروهشته و دروغ را برگزینند.


منابع :

  1. حسین توفیقی- آشنایی با ادیان بزرگ- بخش ادیان ایران باستان

  2. عبدالله مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد اول- بخش ادیان و مذاهب ایران باستان- جان بى ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- صفحه 458- 468

  3. رسول رضوى- مقاله اصول اعتقادى و عملى زرتشت چیست؟

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113500