اهورامزدا که بعدها اورمزد خوانده شده به معنی «خدای حکمت» یا «خدای حکیم» است. همه جا حضور دارد، همه توان و همه دان است، آفریننده و نگهدارنده و پروراننده است. قابل لمس و رؤیت نیست. صادق و عادل و رحمان است. حبیب و حامی کسانی است که دوستیش را می جویند و اشتیاق محبت او را دارند. خدای اهورا مزدا دارای صفات بسیار است که عارض بر وجودش نیستند، بلکه عین ذاتش هستند. تجلی مادی او نور است و تجلی اخلاقی او حقیقت است.
اشو زرتشت خداوند را به نامهای اهورا، مزدا، اشا یا ترکیبی از آنها و بیشتر به نام اهورامزدا و یا مزدا اهورا و گاهی هم مزدا اشا خوانده است (برای نمونه: واژه «اهورامزدا» در یسناهای 2-28 و 1-53؛ واژه «مزدا اهورا» در یسنا 10-50؛ واژه «مزدا اشا» در یسناهای 7 و 6-49 و 7 و 3-50؛ واژه «اهورا» در یسنا 5-28 و 3-44؛ واژه «مزدا» در یسناهای 1-28 و 2-44 آمده است). اهورا مزدا به چم (معنی) هستی بخش، سرور دانا و داور هستی است. آنچه که فردوسی «خداوند جان و خرد» خوانده است.
اهورا از اندیشه اه به معنای هستی؛ مزدا از ریشه من به معنای منش و خرد و اشا به معنای راستی و داد است. «اشا» همچنین، هنجار (قانون) طبیعی و خدایی است که آفرینش، را سامان می دهد و اندیشه، گفتار و کردار آدمیان را ارزیابی می کند. این سه نام، ویژگی بنیادی خداوند را که هستی (مطلق وجود)، دانایی (عقل) و داد (عدل) باشد، باز گو می کند. با توجه به اینکه خداوند کلی و مطلق و آدمی جزئی و آدمی جزئی و نسبی است؛ شناخت خداوند با تواناییهای محدود آدمی و تعریف او با واژه های قراردادی شدنی نیست. با همه اینها، آدمی کوشاست تا با خرد «من» وجدان «دانا» و بینش «بادا» حقیقت هستی (وجود) را دریابد و دهنده هستی (خالق) را بشناسد. خدای زرتشت، اهورا مزدا، هستی دهنده و خرد است.
نخستین بخش نام خداوند «اهورا» به چشم هستی بخش است. «هستی» را می توان دریافت ولی نمی توان بیان کرد. در بودن (تحقق) هستی دو دلی (تردید) روا نیست. اوستا از هستی و ناهستی، زندگی و نازندگی، سپنتامینیو و انگرمینیو سخن می گوید. زندگی و سپنتامینیو، هستی؛ نازندگی و انگرمینیو، ناهستی اند. هستی و ناهستی هر دو واقعیتند. یعنی در خارج تحقق دارند ولی تنها هستی، هستی دارد. ناهستی واقعیت دارد ولی هستی ندارد. در دانش دین زرتشتی، تنها داده های اهورامزدا هستی دارند. جهان، زندگی، راستی، نیکی، پیشرفت، آدمی، حیوان، گیاه و جماد، همه هستی دارند.
هستی (وجود) در این مفهوم همان است که در فلسفه ایرانی به وجود اعتباری انتزاعی به معنای عام بدیهی بیان می شود. زیرا داده اهورامزدا هستند. مرگ واقعیت است ولی، هستی ندارد. زیرا داده اهورامزدا نیست بلکه پدیده ای است غیر اهورایی. گوهر هستی یکی، جهانی، کلی و همه جا گسترده است. به گفته اشو زرتشت: «اهورامزدا، آن هستی جهانی و کلی است که همه هستیها داده او و پایدار از اوست.». از این رو اشو زرتشت آن سرچشمه نادیده را اهورا یعنی هستی، سرچشمه هستی و دهنده هستی می خواند.
در گاتها (کتاب مقدس زرتشت)، هستی بخشی یا آفرینندگی اهورامزدا، با دو واژه «داتار» و «تشا» بیان شده است. داتار یا دادار از ریشه «دا» به معنای دادن دهنده هستی (وجود) و شکل دهنده آن (خالق) است. همان گونه که خورشید نور، گرمی و زندگی می بخشد، «دادار» خوبی و نعمتها را ارزانی می دارد. و همان گونه که معمار و مهندس، سازندگی می کنند و به اشیاء شکل می دهند، «تشا» به موجودات چهره می دهد. بر خلاف نظریه مذاهب ابراهیمی که خداوند همه چیز را از هیچ به وجود آورده است، در دین زرتشت اهورامزدا از آنچه دارد موجودات را هستی می دهد. از همین رو، آفرینش بنا به فلسفه زرتشتی، قدیم است. همیشه با اهورامزدا و در اهورامزدا بوده است. در دین زرتشتی، «اهو» یا گوهر هستی موجودات زنده در «فروهر» اهورامزدا است. «فروهر» نمادگر گوهر هستی است که در همه زندگان، امشاسپندان (فرشتگان برتر) و آدمیان هست، نادیدنی است و پیکره ای که از او ساخته اند، پنداری (خیالی) است. اهورامزدا جهان و همه نعمتها را از «هستی» خود داده است. از این رو جهان هستی از خداوند جدا نیست. ولی اهورامزدا «کلی» و «مطلق» است و گیتی جزئی و نسبی است.
اهورامزدا «کلی» است یعنی اجزایی ندارد. بنابراین، در عین اینکه جهان از خدا جدا نیست، جزئی از خدا نیست. اهورامزدا «کلی» است و حتی به فروزه های خود (امشاسپندان و سپنتامینیو) مقید نیست. هر چند فروزه هایش از او جدا نیستند و گاتها، اهورامزدا را با فروزه هایش می شناساند و بر آنها حمل و تعبیر می کند. این فروزه ها قائم به اهورامزدا هستند و مانند خود اهورامزدا بیکران (نامحدود و نامحصور) ند. این ویژگی اهورامزدا همانست که با «مطلق» بودن بیان می شود. اهورامزدا بی آغاز. بی انجام است. آفرینندگی اهورامزدا را از راه فروزه دهندگی و سازندگی سپنتامینیو می شناسیم. همان گونه که در جایی دیگر خواهیم گفت سپنتامینیو یا گوهر هستی (ذات وجود) یکتاست و با اهورامزدا یکی است. آفریدن و افزودن، اقتصادی ذات اهورامزدا است و آقرینندگی همیشه با او بوده است. شناخت «گوهر» هستی، تنها در خرد و وجدان میسر است. گاتها، اهورامزدا را گوهر هستی و روان افزاینده (مقدس) می خواند. هستی همه موجودات از سرچشمه زاینده گوهر هستی مایه می گیرند.
معنای مزدا
دومین بخش نام خداوند «مزدا» به معنای گوهر و دهنده خرد است. در گاتها خرد فزاینده (مقدس) به عنوان نخستین فروزه اهورامزدا آمده است. اهورامزدا در خرد خود، جهان را آفریده و آفرینش را هنجار داده است. اشو زرتشت از راه خرد، اهورامزدا را شناخت؛ و اهورامزدا خود را در خرد زرتشت ظاهر کرد و اشو زرتشت از راه خرد، مردم را به همکاری و همگامی با اهورامزدا فرار می خواند. خرد مقدس (منش نیک) رشته ای است که سراسر گاتها را به هم پیوند می دهد. گاتها خداوند را همه دانا و سازنده می خواند. همین اندیشه ای که افلاطون و مولوی را سخت تحت تأثیر قرار داد تا خداوند و حقیقت غائی را اندیشه بدانند. در همه جای گاتها به مردمان سفارش شده که در هر کار نخست با خرد خود رایزنی کنند.
سومین نام خداوند «اشا» به معنای راستی، داد و هنجار (قانون) اهورایی است که جهان و آفرینش را سامان می دهد. «اشا» خواست اهورایی (مشیت الهی) است. در دین زرتشت، قانون خدایی با قانون طبیعی یکی و آن «اشا» است: کنش قانونی که باراستی و داد یگانه است. اشا، میزان (شاخص) است. این آدمی است که باید کنش خود را با «اشا» هم آهنگ کرده، با راستی و داد رفتار کند تا خوشبخت شود. «اشا» داده اهورامزدا است. اشا در کارهای آدمی دخالتی ندارد. آدمی از آزادی گزینش (اختیار) برخوردار است. ولی نتایج کار آدمی با میزان اشا سنجیده می شود. اشا میزان سنجش چندی و چونی است و این زندگی و آینده انسان، مقدر نیست، ولی قانونی که نتیجه و پاداشی کارهای آدمی را معین می کند، مقدر است، هر کس با آگاهی از نتایجی که بر هر علمی باز است می تواند راه خود را انتخاب کند. سنجش، کارکرد رابطه علت و معلول است.
اهورامزدا «خوبی و داد» مطلق و بدون قید و شرط است بدی در آستان او راه ندارد. خداوند زرشت، کینه توز و انتقامجو نیست. او از بدی و ویرانگری دور است. او خشم نمی شناسد و از همین رو مورد پرستش است. آنان که بدی می کنند، محصول کاشته خود را که طبق قانون اشا همان بدی است، درو می کنند. انتقامجویی و یا مجازات کار خدا نیست. اهورامزدا برای همه خوشبختی می خواهد. از این رو «راه درست زیستن» را از پیش نشان داده است.
آنان که کجروی می کنند و با اشا بیگانه می شوند، سرانجام رنج می بینند و این میوه کارکرد خودشان است و نه مجازات خداوند. اشو زرتشت پس از اینکه خداوند را هستی بخش (اهورا)، همه دانا (مزدا) و دادگر (اشا)، فراگیرنده و دهنده همه خوبیها (سپنتامینیو) معرفی می کند، شش فروزه بنیادی دیگر برای خداوند برمی شمارد و همچنین می گوید که پرتوی از این فروزه ها در آدمی نیز وجود دارد. اشو زرتشت خداوند را جهان برونی (RANSCENDENCE)، جهان درونی (IMMANCENCE) و اهورایی توصیف می کند. از جنبه جهان برونی اهورامزدا همه جا هست: در جهان و ماوراء آن. جهان، وابسته به اهورامزداست ولی او به جهان متکی نیست.
او خارج از زمان و مکان است ولی زمان و مکان در او و با اوست. از جنبه جهان درونی خداوند در همه چیز جلوه گر است: در سنگ ریزه بیابان، در دانه گیاه، در زندگی حیوان و در اندیشه و روان انسان. او در همه هستیها هست. هستی تنها بر اهورامزدا استوار است. خداوند اهوراست، اندام و پیکره ندارد ولی از راه فروزه های خود (که منحصرا نیک و اخلاقی هستند) با افرادی که بخواهند ارتباط شخصی برقرار می کند. گفتیم که پرتوی از فروزه های اهورایی در آدمیان هست، از این رو می گوییم که اهورامزدا آدمی را در شبه اخلاقی خودش هست کرد. این «شبه» نشان دهنده اشتراک فروزه هاست و این اشتراک فروزه ها ایجاد رابطه ای می کند که بین نیکوکاران و اهورامزدا برقرار می شود. اهورامزدا پیکره ندارد. به گفته جرج کارتر، دین زرتشت کمتر از هر دین دیگری فروزه های مادی بشری (اندام و خصوصیت مربوط به آنها) را به خداوند نسبت داده است. پیکره خیالی فروهر را برخی از روی ناآگاهی پیکره اهورامزدا، خوانده اند که درست نیست.
در (برخی از) ادیان ابراهیمی، هم خداوند در برابر پیامبر ظاهر می شود (معراج در اسلام و حضور پیامبر در پیشگاه خداوند در کوه طور) و هم پیامبر به حضور خداوند می رود البته بدون اینکه خداوند را ببیند.
در دین زرتشت پیامبر هیچ گاه، با اهورامزدا روبرو نمی شود بلکه اشو زرتشت تنها در اندیشه و وجدان خود اهورامزدا را می بیند و پیام او را دریافت می کند. این همان ارتباطی است که بین اهورامزدا و آدمیان از راه خرد، وجدان، مهر و دیگر فروزه های اهورایی برقرار می شود. اشو زرتشت از راه اندیشه، وجدان و بینش خدا را شناخت و پیام او را دریافت داشت. بنابراین آنچه زرتشت از خدا می شناسد، فروزه ها و تواناییهای اوست. همچنین زرتشت به یاری خرد و اشا در می یابد که پرتوی از این فروزه ها در آدمی وجود دارد. او متوجه هست که آدمی با تواناییهای جزئی و نسبی و با به کاربردن واژه های قراردادی نخواهد توانست خداوند کلی و مطلق را بیان کند.
از این رو از اهورامزدا درخواست دارد که به همه آدمیان آن خرد (وهومن)، وجدان (دانا) و بینش (بادا) را ارزانی دارد تا بتوانند برای خود به هستی (وجود) و دهنده هستی (خالق) پی برند. اشو زرتشت، دین تازه ای را آموزش داد که در آن خداوند، هستی بیکران، کمال اخلاق، خوبی افزاینده، راستی و داد مطلق و پیشرفت دهنده است؛ که در آن آدمی با داشتن پرتوی از همه فروزه های اهورایی همکار اهورامزداست؛ که در آن سپنتامینیو بازتاب افزایندگی و سازندگی اهورامزدا و نشان دهنده فراگرد دائمی آفرینش است؛ که در آن اشا قانون تغییرناپذیر راستی و پیشرفت است؛ که در آن تقدس چیزی جز خوبی، افزایندگی، فراوانی و پیشرفت نیست.
اشوزرتشت گفت که خداوند نیازی به قربانی و نذر ندارد و با مراسم ظاهری فریب نمی خورد؛ که مردمان امناء جهان و موجودات آن هستند و باید در نگاهداری آن کوشا باشند؛ که خشونت به انسانها، آزار به حیوانات، صدمه به گیاه و تخریب محیط زیست ناسپاسی نسبت به اهورامزداست. بزرگی و شکوه خداوندی که اشو زرتشت او را به نام «اهورامزدا» توصیف کرده و به مردم نشان داده است در نوشته های دینی و فلسفی جهان بی همتاست.
آذر که در گاتها «آتر» است به معنای آتش و یکی از ایزدان است. در هیچ کجا گاتها خدا را با آتش یکی ندانسته است. در همه ادیان «نور» نماد خداست. در سنت یهود، خدای یهود در آتش و نور ظاهر می شود و با موسی گفتگو می کند. در انجیل آتش در حد کمالش نمادی از خداست. در قرآن خداوند نور آسمانها و زمین است. در اوستا نیز اهورامزدا نور خوانده شده است. در همه اقوام ابتدایی وقتی می خواستند به خدایان نذر و فدیه بدهند آنها را در آتش می ریختند زیرا باور داشته اند که با رفتن شعله و دود به آسمانها، خواهش فدیه دهندگان زودتر برآورده می شود.
نور، نماد و تجلی خداوند
زرتشتیان نور را نمادی از اهورامزدا می دانند و در هنگام نماز به نور، خواه خورشید ماه و آتش نگاه می کنند. نور و روشنایی سر منزل خدایی است. با توجه به اینکه خدا همه جا هست و نور خورشید همیشه بر بخشی از زمین می تابد، قبله گاه زرتشتیان نور است زیرا خدا همه جا هست و سرمنزل او جای معینی ندارد. و از این رو، نور مناسب ترین قبله گاه به نظر می رسد. نکته دیگر این است که هنگامی که یک نفر زرتشتی می گوید آتش مقدس است و نباید آلوده شود، او یک دستور مذهبی را انجام می دهد- تقدس در فرهنگ زرتشتی یعنی راستی، پاکی، سازندگی و فراوانی. همه عناصر طبیعت مقدسند و باید از آلودگی حفظ شوند. آب، خاک، هوا، آتش و هر چیز دیگر. ریختن چیزهای پلید در آتش باعث آلودگی هوا (POLLUTION) می شود. (امروزه در همه کشورهای متمدن، جنبشی در جهت جلوگیری از POLLUTION در جریان است).