در هر دو روایت اسلامى و زرتشتى، انسان در برابر کارهاى خود در زندگى دنیوى خود مسئول است و لذا، در «پایان دوران»، رفتارهاى خوب و بد هر انسانى، مورد سنجش قرار گیرد تا به فراخور حال، مشمول پاداش و کیفر شود.
در هر دو روایت زرتشتى و اسلامى، آمده است که هر یک از کنش هاى کوچک و بزرگ انسان، بررسی شده و هر یک، متناسبا، پاداش و کیفر خواهد یافت. در قرآن می فرماید: «آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، از آن خداست. و اگر آنچه در دل هاى خود دارید، آشکار یا پنهان کنید، خداوند، شما را به آن محاسبه مى کند؛ آنگاه، هر که را بخواهد مى بخشد، و هر که را بخواهد عذاب مى کند، و خداوند بر هر چیزى تواناست.» (بقره/ 284) در متون زرتشتی نیز آمده: «آمار روان مردمان با سنجه هاى خواست و دانش و توان بررسیده مى شود.» (دینکرد سوم/ 141) و «پاداش کمترین کرفه اى و کیفر کوچک ترین گناهى، گزارده خواهد شد.» (دینکرد سوم/ 2، 232)
مهمترین ابزار سنجش در هر دو روایت اسلامى و زرتشتى، به صورت «ترازو» مجسم مى شود که در جاى خود، مشهورترین نماد عدالت و نیز سنجش دادگرانه است. ترازو در عین حال، مظهر تعادل و بازگشت به وحدت نیز هست. بارى وسیله اصلى سنجش اعمال در قرآن، «میزان هاى عدل» (الموازین القسط) نام دارد. در قرآن می فرماید: «و ترازوهاى داد را در روز رستاخیز، مى نهیم. پس، هیچ کس، در چیزى، ستم نمى بیند و اگر عمل هموزن دانه خردلى باشد، آن را مى آوریم و کافى است که ما حسابرس باشیم.» (انبیاء/ 47)
بر اساس آیات قرآن، با این میزان ها یا ترازوها، وزن اعمال سنجیده مى شود تا هر کسى که سبک عمل باشد (خفت موازینه)، روانه جهنم شود و هر کسى که اعمالش، سنگین باشد (ثقلت موازینه)، به بهشت برود. در آیات قرآن ذکر شده: «پس، آنگاه که در صور، دمیده شود، دیگر میانشان نسبت خویشاوندى وجود ندارد و از حال یکدیگر نمى پرسند، پس، کسانى که کفه میزان اعمال آنان، سنگین باشد، ایشان رستگارانند و کسانى که کفه میزان اعمالشان سبک باشد، آنان، به خویشتن زیان زده و همیشه، در جهنم مى مانند. آتش، چهره آنان را مى سوزاند و آنان در آنجا، ترش رویند.» (مؤمنون/ 101- 104) و در آن روز، سنجش اعمال درست است؛ پس، هر کس میزان هاى عمل او گران باشد، آنان خود رستگارانند. و هر کس میزان هاى عمل او سبک باشد، پس، آنانند که به خود زیان زده اند، چرا که به آیات ما، ستم کرده اند.» (اعراف/ 98)
در روایت زرتشتى، نیز، به صورت مشخص، سخن از ترازویى براى سنجش کارها در میان است که تصویر تجسمى مشخصى دارد و جاى برپایى آن در پاى کوه البرز است.
در متون زرتشتی اشاره شده: «گوید به دین، که چگادى هست یکصد مرد بالاى، میان جهان، که چگاد دائیتى خوانند؛ آن، یوغ ترازوى رشن ایزد است، تیغه اى به بن کوه البرز به سوى اباختر و تیغه اى به سر کوه البرز، به سوى نیمروز دارد.» بر این ترازو، ایزدى به نام «رشن» موکل است که داراى صفاتى چون «عادل» و نیز «مینوى راستى» «رشن، مینوى راستى است» (بندهش/ 116) است و محاسبه کارهاى انسان را انجام مى دهد.
در کتاب دینکرد، به علاوه، ذکر شده است که رشن راست گفتار، در پشیمان کردن مردم از گناه در جهان مادى، مؤثر است. (دینکرد سوم/ 2، 257) در بندهش و مینوی خرد ذکر شده: «رشن روان مردمان را نیز، به گناه و کرفه، آمار کند.» (بندهش/ 116) «و رشن عادل، اعمال روان درگذشته را مى سنجد.» (مینوى خرد/ 24) قابل ذکر است که ترازوى زرتشتى، دو کفه دارد و با آن، روان مردمان به گناه و کرفه، آمار مى شود. در همین چارچوب، این قطعه از دینکرد قابل ملاحظه است: «پاداش تبه خویان، برابر کمترین کار ثوابى که در زمین از ایشان سر زده است... از کیفر آنان کاسته مى گردد... و کیفر پارسایان، برابر کمترین گناهى که از ایشان در جهان مادى سر زده و بر گردن آنان است، از میزان پاداش کرفه هاشان... پاک شود.» (دینکرد سوم/ 1، 232)
پل نماد گذر مخاطره آمیز،از این سو به آن سو، از زمین به آسمان، از ناسوت به لاهوت است. در نتیجه، در باورهاى بسیارى از اقوام و ملل، پل به عنوان «جایگاه آزمون الهى» دیده مى شود. باور به این مفهوم، در آخرت شناخت اسلامى و زرتشتى هم وجود دارد که البته، اغلب و به اشتباه، در شمار «ابزار سنجش» محسوب مى شود: در روایات اسلامى، از «صراط الجحیم» یاد شده که در رستاخیز، همگان از آن عبور مى کنند. مردم آن را در افواه خود، «پل صراط» مى گویند؛ گرچه، قرآن بر تجسم آن به شکل پل تصریح ندارد. در قرآن واژه صراط، علاوه بر «صراط المستقیم»، (فاتحه/ 6- 7؛ اعراف/ 16) تنها در یک مورد دیگر و به صورت «صراط الجحیم» به کار رفته است که در آن، جهنم را داراى طریق و راهى مى داند که ظالمان و مشرکان، آن را مى پیمایند. چنانکه می فرماید: «کسانى را که ستم کرده اند، با همردیفانشان و آنچه غیر از خدا مى پرستیده اند، گرد آورید و به سوى "راه جهنم"، رهبرى شان کنید و بازداشتشان نمایید که آنها مسئولند.» (صافات/ 22- 24)
موقعیت این «صراط»، بر روى جهنم یا بهتر است بگوییم که در درون آن است. چه، بر اساس برخى آیات، «عبور همه مردمان از جهنم» حتمى شمرده شده است. در سوره مریم می فرماید: «آیا انسان به یاد نمى آورد که ما او را قبلا آفریده ایم و حال آنکه چیزى نبوده است؟ پس، به پروردگارت سوگند که آنها را با شیاطین، محشور خواهیم ساخت. سپس، در حالی که به زانو درآمده اند، آنان را گرداگرد دوزخ، حاضر خواهیم کرد؛ آنگاه، از هر دسته اى، کسانى از آنان را که بر خداى رحمان سرکش تر بوده اند، بیرون خواهیم کشید. پس از آن، به کسانى که براى درآمدن به جهنم سزاوارترند، خود داناتریم. و هیچ کس از شما نیست، مگر اینکه در آن جهنم وارد مى گردد. این امر همواره بر پروردگارت، حکمى قطعى است. آنگاه کسانى را که پرهیزگار بوده اند، مى رهانیم و ستمگران را به زانو درافتاده، در دوزخ رها مى کنیم.» (مریم/ 68- 72)
در برابر، در معادشناسى زرتشتى نیز، پل یا گذرگاه داورى که از آن با نام «پل چینوت» یاد مى شود، اهمیتى به سزا دارد. زرتشت در «گاهان»، به کسانى که در زندگى، پیرو «منش نیک» هستند، وعده مى دهد که از «گذرگاه داورى»، عبورشان خواهد داد و بدکاران را هشدار مى دهد که هنگام نزدیک شدن به آن، دچار وحشت شده و «کنام دروج» را نصیب خواهند برد.
چنانچه در اوستا اشاره شده: «اى مزدا اهوره، به درستى مى گویم: هر کس (چه مرد، چه زن) که آنچه را تو در زندگى، بهترین کار شناخته اى بورزد، در پرتو "منش نیک" از پاداش "اشه" و "شهریارى مینوى" برخوردار خواهد شد. من چنین کسانى را به نیایش تو رهنمون خواهم شد و همه آنان را از گذرگاه داورى، خواهم گذراند.» (یسنه/ 46،10) و «کرپان و کوى، با توانایى خویش و با وادار کردن مردمان به کردارهاى بد، زندگانى آنان را به تباهى مى کشانند؛ اما روان و دینشان، هنگام نزدیک شدن به گذرگاه داورى، در هراس خواهد افتاد و آنان، همواره، باشندگان کنام دروج خواهند بود.» (یسنه/ 46، 11) به هر حال، در سنت زرتشتى، عقیده بر این است که سه روز پس از مرگ، روان پیش از آنکه در معرض داورى قرار گیرد، درباره زندگى اش به تفکر مى پردازد. آنگاه، اندیشه ها، گفتارها و کردارهاى نیک و بدش با ترازو سنجیده مى شوند. اگر کفه نیکى ها سنگینى کند، آنگاه دوشیزه اى زیبا، که نمودگار دین (دئنا پهلوى: دین) در اوستا به «وجدان» یا «نیروى ایزدى بازشناسى نیک و بد» تعبیر کرده اند. این نیرو را آغاز و انجام نیست. اهوره مزدا، آن را در تن انسان نهاده است تا بتواند از نیکى و زشتى کردار خویش آگاه شود. اگر انسانى بر این نیروى درونى دست یابد، هرگز به بدى گرفتار نخواهد شد. پس از درگذشت انسان، در جهان دیگر، دین انسان درست کردار، به صورت دوشیزه اى زیبا و درخشان به استقبال او مى آید؛ اما دین انسان زشت کردار، به صورت پتیاره اى زشت رو، بر او، عیان خواهد شد. شخص است، روان او را از روى پل (که به اندازه پهناى نه نیزه فراخ مى شود) به سوى بهشت هدایت مى کند.
اگر کفه بدى ها سنگینى کند، آنگاه، عجوزه اى زشت رو، روان او را در حالتى ترسان و لرزان، به پل هدایت مى کند؛ و پل در این هنگام چنان باریک مى شودکه روان به ژرفاى دوزخ سقوط مى کند. (بندهش/ 130ـ131) پل چینوت در باور زرتشتى، گذرگاه میان دو کفه ترازوى رشن ایزد است؛ ترازویى که یک کفه آن در بن رشته کوه البرز افسانه اى است (که بر گرد زمین کشیده شده است) و کفه دیگر آن، بر قله دیگرى از همان رشته کوه قرار دارد. تجسم ما از این ساختار چنین است: روان شخص بر کفه اى که روى زمین است، به سوى مقابل حرکت مى کند و همزمان، «دین» شخص بر کفه دیگر، مى ایستد. اگر شخص نیکوکار باشد، وزن «دین» او، آن کفه را متناسبا، پایین مى آورد و در نتیجه، پل چینوت که بین دو کفه ترازو قرار دارد، حول محور طولى خود، مى گردد و به پهنا مى ایستد تا روان از روى آن، به سلامت، عبور کند. پل، بر چگاد دائیتى قرار دارد که قله اى است که سوراخ دوزخ، در فرورفتگى ژرف میان آن قرار داد. در نتیجه، اگر وزن «دین» شخص، در نتیجه گناهکارى کم باشد، روان، پس از آنکه به سختى بر فراز رفت، از روى پل باریک، به درون دوزخ مى افتد.
مهم ترین تفاوت، در هنگام انجام «سنجش»، در دو روایت اسلامى و زرتشتى است. زیرا، چنان که پیشتر گفته آمد، سنجش کارهاى انسان ها، بى درنگ، پس از جدا شدن روان از تن، انجام مى شود، در حالی که در آن اسلامى، این کار موکول به پایان دوران است. این تفاوت، به روشنى با منطق حاکم بر «سانحه ازلى» هر یک از دو روایت اسلامى و زرتشتى، منطبق است. چه، در محدوده باور اسلامى، معیار اطاعت امر «الله» است و در نتیجه، به فرجام، باید اعمال انسان ها از این حیث سنجیده شود تا با عذاب طغیان گران، پاسخى مطلوب به «سانحه ازلى» داده شود.
حال آنکه در روایت زرتشتى، این امر منطقى جداگانه دارد و چنان که پیشتر اشاره کردم، در آن، روان انسان، تنها قطعه اى از مینو است که اهریمن مى تواند آن را آلوده سازد. در نتیجه، این قسمت مستقل از رخدادهاى فرجامین، مورد سنجش قرار مى گیرد و این امر، همچون مقدمه اى است بر فرشگرد. از سویى دیگر، تفاوت دو ترازوى اسلامى و زرتشتى، در چارچوب مفهوم «سانحه ازلى»، به آسانى قابل درک است: در روایت اسلامى، انسان، زیان کارى است که تنها با عمل صالح، مى تواند مایه نجات خود را فراهم آورد؛ در حالی که در روایت زرتشتى، انسان جزیى است از سلاح اهوره مزدا براى نبرد با اهریمن که باید در فرجام جهان، همچون همه آفریده هاى دیگر اهوره مزدا، از تمام بدى هاى جسمى و روحى، پالوده گردد و به همین جهت، باید گناهان او هم آمار شود. درست به همین دلیل است که در روایت زرتشتى، سخن از جایى به نام «همستگان» در میان است که در آن، روان کسانى که ثواب و گناه شان به یک اندازه است، به سر مى برند.
قابل ذکر است که بر اساس پندارهاى سطحى، از تشابه میان صراط و چینوت، بسیار گفته اند، اما، این دو را نمى توان مشابه دانست. چینوت، جزیى از ساختار سنجش است که با ترازوى زرتشتى، ارتباطى ارگانیک دارد؛ در حالی که صراط در مفهوم قرآنى، راه عبور پر مخاطره اى است در درون جهنم که همه آدمیان باید بر آن، گام نهند. درست است که هر دو، مظهر عبور از یک مرحله به مرحله دیگر هستند، اما، این تشابه، به کارکرد یکسان مغز انسان ها در بهره گیرى از نمادها راه مى برد و به هیچ وجه، نمى توان آن را نمونه اى از یک وام گیرى دانست. اما، از سویى دیگر، در باورهاى عوامانه، اغلب مردمان، صراط را به صورت یک پل مجسم مى کنند و به احتمال، عبارت «پل صراط»، از تلفیق «پل چینوت» با «صراط الجحیم» پدیدار شده است.