آیین های مربوط به کودک در باورهای مذهبی مردم آفریقا (تولد)

اصلاح موى مادر
اصلاح موى مادر عمل دیگرى است که نماد و نمایش مرگ یک مرحله و دوباره برخاستن در مرحله دیگر است. مو باردارى او را نشان مى دهد، اما اکنون که باردارى به پایان رسیده، موى کهنه مى بایست اصلاح شود، تا راه براى موى جدید باز گردد که نماد زندگى جدید است. اکنون او یک شخص جدید است و آماده براى پذیرش کودک دیگرى در رحمش، و لذا به جویبار زندگى اجازه مى دهد به جریان خود تداوم بخشد. همچنین مو نماد ارتباط میان مادر و فرزند است، از این رو اصلاح آن به این نکته اشاره دارد که اکنون کودک نه تنها به او بلکه به همه منسوبان، همسایگان و دیگر اعضاى جامعه تعلق دارد. او دیگر ادعایى بر تملک انحصارى کودک ندارد. اکنون کودک بسان موى اصلاح شده او پراکنده شده است. پس صدها مادر و صدها پدر و صدها برادر و صدها خویشاوند دیگر دارد. ممنوعیت شستن، نظافت خانه و انتقال آتش از خانه اى به خانه اى دیگر، نماد وقفه در زندگى طبیعى، و مرگ زندگى گروهى انتظار ضرب اهنگ جدید زندگى است که در تولد کودک نشان داده مى شود. در تولد کودک، کل جامعه از نو متولد مى شود، تجدید حیات مى یابد، حیات دوباره بدست مى آورد و روح تازه اى در آن دمیده مى شود. زندگى پس از چهار یا پنج روز دوباره با شتابى اضافى شروع مى شود.

مراسم و قربانیهاى خاصى
گوسفند قربانى مى شود، این یکى از لحظه هاى کلیدى زندگى فرد را نشان مى دهد، که در طى آن مردم گیکویو مراسم و قربانی هاى خاصى برگزار مى کنند. نه تنها خداوند، بلکه همچنین مردگان زنده در این تصویر نقش مهمى دارند زیرا آنها در جشن شادمانى شرکت مى جویند: کودک به همان اندازه که بچه آنان است بچه خانواده انسانى نیز هست. به هر حال، براى مردم گیکویو این ختم مراسم مربوط به تولد بچه نیست. در حالى که کودک هنوز کوچک است، شعائر دیگرى برگزار مى کنند که قبل از این که طفل به عنوان عضوى از جامعه پذیرفته شود اجراى آنها را ضرورى مى دانند.

چهار آیین ضرورى دیگر
چهار آیین دیگر ضرورى است:
مچ پوشهاى کوچکى از پوست بز در یکى از آنها، پدر مچ پوشهاى کوچکى از پوست بز بر کودک مى بندد. پس از آن کودک شخص کامل است و اکنون پدر و مادر ممکن است رابطه جنسى عادى داشته باشند. در حدود پنج یا شش سالگى، آیین دیگرى انجام مى شود که به وسیله آن اکنون به کودک اجازه داده مى شود از بزها مراقبت نماید. آیین بستن مچ پوشها نماد پیوند میان کودک و کل قوم است: مچ بند پیوندى است در زنجیره طولانى زندگى، که کودک را هم با افراد زنده و هم مردگان متصل مى کند. مچ بند حلقه پیوند نسلهاى بشرى است که زمنى را با ساسا مى پیوندد. در واقع هر نسلى مانند، مچ بند، حلقه پیوند در زنجیره هستى انسانى است. آن حلقه پیوند مقدسى است که هرگز نباید قطع شود.
در سن بعدى، آیین دیگرى انجام مى گیرد. این آیین به عنوان «تولد ثانى» این آیین نماد تولد جسمانى است، اما در سنى که کودک بتواند این مناسبت را بخاطر آورد اتفاق مى افتد. کودک به تجربه آگاهانه از تولد خود یعنى شروع دوره ساساى خود وارد مى شود. اما همچنین این آیین پایان «طفولیت» اوست، و او را به آستانه کامل شرکت در زندگى جامعه وارد مى کند. اکنون کودک آماده است تا به مرحله تشرف در سطحى بالاتر، یعنى آمادگى براى پیوستن به فعالیت ها و مسئولیت هاى زندگى جمعى انسانى وارد شود. اکنون او از دوره بى خبرى به دوره آگاهى و معرفت عبور مى کند، یعنى از مرحله عضو غیر فعال جامعه به مرحله جدیدى از عضو فعال و مسئول جامعه اى متحد عبور مى کند. انسان سهم خود را در ایجاد، پرورش و رشد کودک که خداوند در وضع جسمانى کامل به جامعه داده ایفا کرده است. در آیین هاى دو گروه از مردم یعنى ولف در ساحل غربى و گیکویو در ساحل شرقى آفریقا با هزار کیلومتر فاصله، نه تنها بین این دو قوم بلکه در میان دیگر اقوام آفریقایى برخى تشابهات نمادین وجود دارد. همچنین تمایزهایى بخصوص در آیینهاى حقیقى و معانى آنها وجود دارد. مى توان به مثالهاى متفاوتى از آیین هاى قبیله هاى ندبل و سونجو و گذاشتن علامت هاى قبیله اى بر کودکان اشاره کرد. مردم ندبل سوراخهائى در لاله هاى گوش کودکانشان که حدود ده سال دارند ایجاد مى کنند، و پس از عمل، سوراخ با تکه اى از چوب پر مى شود تا آن را باز نگه دارد. این علامت قبیله اى شناسائى و پیوند است. تمامى افراد قبیله سونجو مى بایستى این نشانه قبیله اى روى شانه چپ را بر تن داشته باشند که «نتمى» براى نجات آنان در پایان دنیا شناخته شوند. اینها علامتهاى شناسایى، پیوند، عضویت و حقوق کامل هستند، آنها آثارى محونشدنى هستند که «من هستم زیرا ما هستیم، و چون ما هستیم پس من هستم». فرد با بقیه افراد جامعه اش، هم مردگان وهم زندگان، پیوند مى یابد و ازلحاظ انسانى، هیچ چیز نمى تواند او را از این جامعه متحد جدا کند.

تولد دوقلو یا سه قلو در جوامع آفریقا
تولد دوقلو یا سه قلو واقعه اى غیر معمول است. از اینرو، در بسیارى از جوامع آفریقا با دوقلوها و سه قلوها با ترس و یا مراقبت ویژه رفتار مى شود. قبلا بعضى جوامع عادت داشتند این گونه بچه ها را بکشند، بعضى جوامع دیگر هم مادر و هم فرزندان را به قتل مى رساندند. معهذا این رسمى عمومى نبود، زیرا جوامع دیگر از تولد دوقلوها به عنوان نشانه اى از حاصلخیزى زیاد با شادمانى و رضایت استقبال مى کردند. در برخى جوامع باور بر این است که کودکانى با چنین تولدهایى داراى قدرتهاى ویژه اى هستند. براى مثال، در آفریقاى مرکزى آنان را بچه هاى خداوند و آسمان (تیلو) مى دانند، و هنگامى که دهکده با تهدید روبروست، مردم به آنها روى مى آورند تا از جانب گروهشان به درگاه خداوند دعا کنند. با وجود این، این رفتار دوگانه با دوقلوها و سه قلوها را باید به دقت مورد بررسى قرار داد. از یکطرف مردم از دیدن جریان یافتن حیات انسانى شاد مانند، اما به گونه اى تناقض آمیز آن شادمانى هنگام تولد دوقلوها تبدیل به غم و اندوه مى شود. از آنجا که تولد دوقلوها امرى غریب و بیرون از آهنگ طبیعى موجودات است، احساس و عواقب وخیمى را برمى انگیزد: یا عواقب بدبختی ها، که ضرورت کشتن بچه ها (و اگر لازم باشد کشتن مادر) را ایجاب مى کند و یا پى آمدهاى قدرتهاى غیر طبیعى که نیاز به مراقبت و برخورد ویژه با آنها را ضرورى مى گرداند. همین امر زمانى که کسوف یا بى نظمی هایى در طبیعت واقع مى شود اتفاق مى افتد. اگر گزارش هاى تاریخى و دیگر حوادث نگهدارى مى شد، این بى نظمی ها با درنظر گرفتن اوقات نجومى دیگر امور غیر طبیعى به حساب نمى آمدند. حوادث آن گونه که در زندگى سنتى مى یابیم، و در اذهان مردم نگه داشته مى شود مستعد اغراق یا حفظ تعادل به قیمت ابعاد درست مى گردد. این که چه موقع و در کجا کشتن دوقلوها و سه قلوها اتفاق مى افتد، نباید صرفا براساس عکس العمل هاى احساسى مورد قضاوت قرار گیرد. هر چند این رسم به دلایل اخلاقى جدا باید محکوم شود. از نقطه نظر جامعه متحد، چنین تولدهایى به عنوان پیام آوران بدبختى تجربه مى شوند. مردم مورد اشاره آنها را تهدیدى براى کل هستى خود مى دانستند، نشانه چیزى که عمل خطایى اتفاق افتاده بود و سبب این تولدها شد و این که اگر «شر» از میان نرود باز هم چیزى بدتر براى کل جامعه اتفاق خواهد افتاد. بنابراین کودکان را بخاطر جامعه بزرگتر و پاک کردن، نجات دادن و حمایت از بقیه مردم مى کشتند. اگر این کار انجام نمى شد، نه تنها خود دوقلوها رنج مى بردند، بلکه بقیه جامعه در خطر نابودى قرار مى گرفتند. پس به نظر مى آید که کشتن با نیات خیرخواهانه انجام مى شده است، و به هیچ وجه عملى جنایتکارانه علیه کودکان به شمار نمى آمد. این عملى بى رحمانه بود که توسط گروه متحد به خاطر گروه متحد و براى گروه متحد انجام مى شد. از آنجا که این باور در برخى از جوامع ریشه هاى عمیقى داشت، من شک دارم که آیا عمل کشتن دوقلوها توسط دولتهاى جدید کاملا متوقف شده است یا نه. براساس این ملاحظات باید به میزان بسیار بالاى مرگ نوزادان در جوامع سنتى اشاره نمود. در بعضى موارد این رسم خشونت آمیزى بود که در نتیجه آن حدود نیمى از تمام کودکان زنده متولد مى شدند و در ده سال اول زندگیشان مى مردند. اما به شکرانه کاربرد پزشکى جدید و مراقبت بهتر از بچه ها این میزان بالاى مرگ و میر در میان کودکان به گونه فزاینده اى تقلیل پیدا کرده است. این کار بزرگ توسط میسیونرهاى مسیحى شروع شد و به سرعت توسط دولتهاى آفریقایى دنبال و تکمیل شده است. اما بیمارى وسوء تغذیه هنوز هم بزرگترین دشمن نوزادان و کودکان آفریقایى بخصوص در دوره بلافاصله پس از شیر گرفتن آنان است. در جوامع سنتى به سختى مادرى وجود دارد که رنج و اندوه از دست دادن کودکى را نچشیده باشد. او در غم و اندوه خود تنها نیست. آنها غم جامعه و در سطح وسیعتر غم جوامع آفریقایى اند.

ج ـ نامگذارى و پرورش کودکان
قریب به همه اسامى آفریقایى داراى معنى هستند. لذا نامگذارى کودکان مناسبت با اهمیتى است که اغلب در بسیارى از جوامع با جشن و سرور برگزار مى شود. بعضى از اسامى ممکن است بیانگر موقع تولد کودک باشند. بطور مثال، اگر تولد هنگام نزول باران باشد، به کودک نامى را مى دهند که به معنى «باران»، «بارانى» یا «آب» است؛ اگر در آن زمان مادر در سفر باشد، ممکن است کودک «مسافر»، «غریبه»، «جاده» یا «سرگردان» نامیده شود; اگر زمان تولد مصادف با هجوم ملخها باشد ممکن است او را «ملخ»، «خشکسالى» یا «درد» بنامند. بعضى اسامى شخصیت یا منش یا حادثه اى کلیدى در زندگى فرد را توصیف مى کند. در بسیارى از جوامع نامگذاری ها پایانى ندارد، بطورى که یک شخص مى تواند تا سالمندى مجموعه قابل ملاحظه اى از اسامى داشته باشد. نامهاى دیگرى که به کودکان داده مى شود ممکن است از مردگان زنده اى باشد که تصور مى رود تا حدى در کودک تجسم پیدا کرده اند، بخصوص اگر اعضاى خانواده برخى ویژگیهاى مشترک را میان کودک و یکى از مردگان زنده مشاهده کنند. در بعضى از جوامع دادن نامهاى پدر و مادربزرگها به کودکان رسم است. نام یک شخص است و اغلب بسیارى از نام ها معروف شخصیت است، به خصوص نامهایى که شخص در زمان دوره رشد خود به دست مى آورد. با در نظر گرفتن رسم نامگذارى افراد صحبت درباره «نامهاى خانوادگى»، بى معنى و گیج کننده است زیرا هر فردى نامى خاص خود دارد. جدا از چند جامعه، «اسامى خانوادگى» یکسانى که بین افراد یک خانواده مشترک باشد وجود ندارد. همچنین باید یادآورى نمود که آفریقاییها اسامى را بدون هیچگونه تشریفاتى در ارتباط با آن تغییر مى دهند، و ممکن است یک شخص (مثلا در مدرسه، دانشگاه و اداره مالیات) امروز با نامى و فردا با نام دیگر شناخته شود. این عمل نه تنها سبب اغتشاش بلکه گاهى موجب آزردگى مى شود.

روشهاى نامگذارى کودکان در مناطق مختلف آفریقا
می توان به روشهاى نامگذارى کودکان در مناطق مختلف آفریقا اشاره نمود، مردم قبیله ولف یک هفته پس از تولد کودکان را نامگذارى مى کنند. براى این مناسبت دوستان و خویشان خانواده مربوطه قبلا مطلع مى شوند، و اگر فرزند اول باشد، گروه کثیرى جمع مى شوند. مراسم در محل تولد برگزار مى شود، و درست قبل از ظهر شروع مى گردد. در روز موعود، ما در کودک آتش را خاموش و خانه را جارو مى زند، حمام مى کند و کودک با آب شفا بخش شستشو مى شود. اینها اعمال نمادین و نشانگر پایان یک مرحله از زندگى و آغاز مرحله جدیدى است. مهمانان و ملاقات کنندگان هدایایى مى آورند، زنان هدایا را به مادر کودک و مردان به پدر مى دهند. در وسط حیاط فرشى گسترده مى شود که غالبا زنى پیر، معمولا قابله، با کودک در آغوش او مى نشیند. موى سر کودک از سمت راست اصلاح مى شود. در نزدیکى او کاسه اى گلى با جوزکولاى سفید و قرمز، پنبه و ارزن قرار دارد. جوزکولا نمایشگر زندگى طولانى و رنگ سفید آن نمایانگر نیک بختى است. شخص مسن در حالى که دستش را بر سر کودک مى کشد و دعا مى خواند در گوش و سر او نامش را زمزمه و تلقین مى کند. پس از آن، نام کودک با صداى بلند براى جمعیت اعلام مى شود سپس دعاهایى براى زندگى طولانى و کامکارى او خوانده مى شود. اگر تولد اولین فرزند باشد، او به همراه مادرش پنهان شده تا از چشم زخم کسانى به آنها بدور باشند. حضار بقیه روز را به جشن و پایکوبى مى پردازند، و یک بز یا گوسفند براى این مناسبت کشته مى شود. معمولا نام بچه مطابق با روز هفته اى است که در آن متولد شده است رسمى که در میان مردم غنا نیز دیده مى شود. قوم شونا بود، و اگر او قبل از مراسم نامگذارى بمیرد مادر از لحاظ آیینى نجس است و مى بایستى پاک شود. وقتى نامگذارى انجام شد، پدر و مادر نزدیکى جنسى آیینى را در آن شب بجا مى آورند. این رسم، علامت جدایى کودک از ارواح و مردگان زنده و پیوستن او به اجتماع انسانهاست. نامها توسط زنانى انتخاب مى شود که داراى فرزند مى باشند، و اغلب آن اسامى با معنى هستند. دوره و روش شیر دادن بچه ها بسیار متفاوت است. برخى از جوامع مدت دو سال یا بیشتر به مادران زمان مى دهند تا فرزندان خود را شیر دهند، و در طول این مدت همسران اجازه ندارند با شوهران خود رابطه جنسى داشته باشند. در جوامع دیگر ممکن است از هر زن شیرده خواسته شود فرزند کس دیگرى را شیر دهد. در جوامع دیگر بخشى ازفرآیند پرورش و شیرگرفتن کودک شامل فرستادن او به خانه خویشاوندان است. طى دوره شیردهى، کودک روى پشت یا سینه مادر یا عضو مونث دهکده حمل مى شود. این ارتباط مستقیم میان مادر و فرزند به فرزند احساس امنیت روانى عمیقى مى دهد. زنان آفریقایى على القاعده فرزندان خود را بدون شرم و حیا در هر کجا که بخواهند با سینه باز شیر مى دهند. سینه ها نمادهاى زندگى اند و هر چه بزرگتر باشند مردم بیشتر به آنان احترام مى گزارند، زیرا نشانه ذخیره فراوان شیر براى کودک مى باشند. شیر دادن بچه ها توسط مادران با سینه هاى باز در بازارها، اجتماعات کلیسا یا اتوبوس ها چیز شهوانى و برهنه نیست، و کسانى که در مورد چنین مادرانى به عنوان مادرانى ناشایست قضاوت مى کنند باید در بینش خود درباره مفهوم آفریقایى «برهنگى» تجدید نظر کنند. کنده کاریهاى چوبى که صورت مادر و فرزند در آنها نقش بسته، اغلب «سینه ها» را غلوآمیز نشان مى دهند: زیرا ارزش مادر بودن در اینهاست و این پیام را اعلام مى کنند که من «بارور هستم» و این خواسته آرمانى هر زن آفریقایى است. حال متوجه مى شویم که چگونه تولد و طفولیت فرآیندى مذهبى است، که در آن کودک پیوسته در اعمال و رفتارهاى مذهبى که بسیار قبل از تولد انجام مى پذیرد غرق مى شود. نه تنها کودک زندگى جسمانى را ادامه مى دهد که در برخى جوامع تصور مى شود تجسم دوباره افراد در گذشته است که در برخى از جوامع کانون عمیقا مذهبى حفظ پدران در مرتبه جاودانگى شخصى است. جنبه هاى جسمانى تولد و جشنهائى که ممکن است با باردارى، تولد و طفولیت همراه باشند با تجربه و حسى مذهبى نگریسته مى شوند این که وجود مذهبى دیگرى در جامعه اى مذهبى و جهانى عمیقا دینى متولد شده است.


منابع :

  1. جان اس. مبیتی- ادیان و فلسفه آفریقایی- مترجم مرضیه شنکایی- نشر ادیان- تاریخ نشر 1383

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113634