شواهد و مدارک در زمینه آیین بوداى ایرانى متأسفانه کم و پراکنده و تکه تکه تر از هر یک از دین هاى تاریخى دیگر ایران است. این امر دست کم تا حدى از این حقیقت سرچشمه مى گیرد که آیین بودا دینى است که روزگارى در ایران رواج داشت و بعد پاک از این سرزمین ناپدید شد، و این ناپدید شدن در حدود هزار سال پیش کامل شد. در نتیجه، آگاهى از رابطه ایران با این دین جهانى بزرگ بیشتر محدود به استنباط ها و مفروضاتى است که مبتنى بر منابع نا روشن و دست دوم است. با این همه، روشن است که در تعدادى از کشورها نسبت عظیمى از جمعیت ایرانى به آیین بودا عمل مى کردند، خصوصا در شرق، و به همین اندازه روشن است که بودایى هاى ایرانى این سنت را با شمار بزرگى از اندیشه هاى ایرانى متمایز پر کردند که خصوصا در آیین بوداى مهایانه امروزى حى و حاضر است.
پیدایش آیین بودا
آیین بودا در زمانى در حدود قرن پنجم قم در هند شمالى پیدا شد، در محیطى که فرهنگ هاى آریایى و بومى آسیاى جنوبى نزدیک به یک هزاره آنجا با هم حشر و نشر داشتند. به این ترتیب، از همان ابتدا این محیط فرهنگى تاحدى در میراث فلات ایران مشترک بود. آموزه اصلى بودا بیشتر فلسفه بود تا دین، اگرچه بالاخره اندیشه هاى آن عمومیت پیدا کرد و همین باعث شد که گروه مدام رو به گسترش باورها و اعمال دینى آن پیدا شود که اینها را از خیلى از فرهنگ هاى محلى که آیین بودا آنجاها جا خوش کرده بود جذب کرده بود. خود بودا، که اسم کوچکش سیدارته بود، از طایفه شاهى گئوتمه، نظرى در زمینه واقعیت و عملى براى زندگى در آن واقعیت توسعه داد.
چهار حقیقت جلیل بودا
آموزه اش در «چهار حقیقت جلیل» خلاصه مى شد زندگى رنج است، این رنج علتى دارد به اسم «تشنگى» یا «آز»، و راهى براى پایان دادن به رنج هست و آن «راه هشتگانه جلیل» است، یعنى شناخت درست، اندیشه درست، گفتار درست، کردار درست، زیست درست، کوشش درست، آگاهى درست، و یکدلى درست یا تمرکز درست. فقط بعدها بود که خیلى از پیروان بودا چیزى را عمومیت دادند و از آن بت ساختند که خیلى ساده به صورت یک انضباط فکرى خیلى خشک و سخت شروع شده بود. چون اولین گسترش آیین بودا در بیرون هند در جهت شمال غرب و در میان اقوام ایرانى بود، طبیعى بود که خیلى از باورها و اعمال دینى محلى این اقوام به سنت عامیانه بودایى راه پیدا کند.
نحوه رواج آیین بودا
آیین بودا اولین فلسفه کلى جهان بود. بودا تعلیم مى داد که تحلیل او از گرفتارى انسان و راه خلاص شدن از آن کارى وابسته به فرهنگ نبود، بلکه براى همه صادق بود. خیلى نگذشت که رهروها یا رهبان هاى بودایى راهى اشاعه آموزه هاى بودا شدند. حتى در افسانه اى آمده که دو بازرگان ایرانى، به اسم هاى تپسو و بلیکه که در هند تجارت مى کردند، مجلس بودا را از زبان خود او شنیدند و پیام او را به وطن شان در ایالت باکتریا آوردند. اگرچه سند محکمى از این دو تن در دست نیست، دست کم داستان شان قابل قبول به نظر مى رسد. اما از این معلوم نمى شود که رواج آیین بودا پیش از عهد آشوکاشاه، از سلسله مئوریه در اواسط قرن سوم ق. م، شروع شده باشد. اگرچه حالا بعضى دانشمندها شک دارند که خود آشوکا هیچ وقت بودایى بوده باشد، دست کم او حامى گسترش آموزه بودایى بود، که به آن فقط به صورت درمه اشاره شده است. به دستور آشوکا تعدادى کتیبه بودایى را در سراسر قلمرو او روى سنگ ها و میل ها نوشتند. قلمرو او از شمال هند تا حواشى شرقى امپراتورى یونانى سلوکیه کشیده مى شد. سلوکیه فقط نیم قرن پیش جاى سلسله هخامنشى را گرفته بود. دست کم شش تا از کتیبه هاى آشوکا در شمال غرب هند حاوى ترجمه هایى به زبان آرامى بودند که قبلا زبان دیوان سالارى هخامنشى بود و به این ترتیب احتمالا مقصود از این کتیبه ها ایرانى ها بودند. فرمان هاى شاهى او صراحت به این دارد که داعیان یا بشیرانى را براى گسترش درمه پیش کمبوجه ها (ایرانى ها)، و یونه ها (یونانى ها) فرستاد. ترجمه هاى آرامى فرمان هاى آشوکا تلاش آگاهانه اى را در اضافه کردن طعم ایرانى به آن فرمان ها نشان مى دهد، مثل اضافه کردن مکرر صفت «خوب» (یک اشاره احتمالى به «بهدین» یا دین بهى زردشتى ها) و حذف اشارات به دیوه ها، که هندى ها آنها را خدایان کوچکترى مى دانستند اما در آیین زردشت آنها را دیو دانسته بد داشتند. رهروهایى که مى خواستند رهنمودهاى آشوکا را دنبال کنند و آموزه بودا را گسترش دهند به دلایل آشکارى مى بایست در طول راه هاى بزرگ تجارى سفر کنند. خطرات سفرهاى دور و دراز ایمنى تعداد مسافران را مى طلبید، و عقل حکم مى کرد هر که مى خواست راهى سفر شود همسفر یکى از کاروان ها بشود. بنابراین گسترش آیین بودا بستگى تنگاتنگى با سفر دور و دراز داشت. این رهروان هر وقت که فرصتش پیش مى آمد اسکان مى گرفتند و در نقاط گوناگون در طول راه هاى تجارى دیرهایى بنا مى کردند. به مرور بازرگان هاى مسافر در طى سفرهاى شان شروع کردند به پوست تخت انداختن در دیرها. این دیرها نه فقط منزلگاهى براى علاقه مندان به آیین بودا بود، بلکه جایى هم براى پیشکش آوردن مسافرها براى بودا به شکل انواع بذل و بخشش بود، که به آنها امید یک سفر بى خطر مى داد، و دیرها از این راه ثروتمند مى شدند. خیلى نگذشت که بعضى دیرها در واقع حسابى صاحب مال و مکنت شدند، که این به آنها قدرت خرید مزارع و انواع دارایى هاى دیگر مى داد. به این طریق همزیستى رهبان ها و بودایى هاى معمولى که در اصطلاح «پیش نشین» خوانده مى شوند، محرک اقتصادى متقابلا تقویت کننده اى براى رشد و گسترش اجتماع بودایى به وجود آورد. دقیقا همین الگو بعدها در گسترش مسیحیت، مانویت و اسلام هم دیده مى شود. این خطه شمال غرب شبه قاره هند، منطقه انتقال بین ایران و جهان هندى بود، درست همان طور که بین النهرین بین ایران و قلمرو سامى بود. در ابتداى فتوحات اسکندر فرهنگ یونانى هم به این معجون اضافه شد. بعدها این منطقه تسلیم امواج پى درپى آسیایى هاى ایرانى و ترک هاى آسیاى مرکزى مى شود که دنبال در اختیار گرفتن شبکه هاى تجارت اند، و از این راه هم چنان عناصر فرهنگى بیشترى را به این محیط جهان شهرى مى آورند. آیین بودا، که با درگیرى اش در اقتصاد تجارت راه دشوار و دور تقویت شده بود، دین اصلى این خطه شد و توانست تا فتوحات اعراب در قرن هفتم م دوام بیاورد. اما آیین بودا در مقام یک جهان بینى رو به توسعه در هند شمال غربى زیر تأثیرات اقوام فراوان آن منطقه بود.
آیین بودا در ایران شرقى
بعد از سقوط سلسله مئوریه در اول قرن دوم ق م منطقه مرزى ایران شرقى هند شمال غربى غالبا بازى گاه بى ثباتى شد که گروه هاى گوناگون براى رسیدن به قدرت در آن با یکدیگر رقابت مى کردند. اینها بیشتر پارتى هاى ایران شمال شرقى بودند؛ سکاها، یک قوم در اصل چادرنشین ایرانى استپ هاى اوراسیا؛ و کوشانیان، که به یک زبان ایرانى (باکتریایى) حرف مى زدند اما در اصل از قسمت شرقى آسیاى داخلى بودند و شاید تا حدى خاستگاه شان از تخارى هاى هند و اروپایى زبان بود هر یک از این گروه ها به بردبارى دینى پاى بند بودند، و این کار هم آمیزى اندیشه ها و عجین شدن سنت ها را آسان مى کرد. شکوفایى و تحول آیین بودا بیشتر ناشى از حمایت بازرگان هاى مسافرى بود که به دیرها و بقاع بودایى بذل و بخشش مى کردند. به این دیرها ویهاره و به این بقعه ها که معمولا بقایاى جسد بودا را در آن نگه دارى مى کردند، استوپه مى گفتند. اهمیت اقتصادى و دینى استوپه ها به دوره اسلامى کشیده مى شود و تا امروز هم در افغانستان و آسیاى مرکزى ادامه دارد. بقاع مشایخ صوفیه، مثل استوپه هاى پیش از آن، زیارتگاه و مراکز اصلى دین عامیانه اند. نماد این استمرار را مى توان در علم هایى دید که روزگارى ایرانى هاى بودایى بالاى استوپه ها مى افراشتند، و امروزه هم در آن منطقه همان علم ها زینت بخش قبه هاى بقاع صوفیه اند. آیین بودا در قرن هاى قبل از فتوحات اعراب در قسمت شرقى سراسر جهان ایرانى رواج داشت. مکان هاى بودایى را در افغانستان، ترکمنستان، اوزبکستان و تاجیکستان، و همین طور در خود ایران، پیدا کرده اند. مدت ها معروف بود که منطقه باکتریا جایى که قسمت شمالى افغانستان است و تا حد زیادى فارسى زبان مانده است در دوره پیش از اسلام مرکز بودایى مهمى بود.
نقش مهم پارتى ها در انتقال آیین بودا
آن چه فقط تازگى ها بیشتر از کار باستان شناختى در ترکمنستان، معلوم شده نقش مهمى است که پارتى ها در قرن هاى پیش تر در انتقال آیین بودا داشته اند. اگرچه در منابع چینى ذکر تعدادى از رهبان هاى مهم بودایى آمده که از پارتیا پارت آمدند، مثل ان شیگائو، مترجم قرن دومى متن هاى بودایى. نظر بیشتر بوداشناسان غربى این بود که آیین بودا فقط در بخش کوچکى از خود پارت رواج داشت. اما کار باستان شناختى در دوره شوروى حکایت دیگرى مى گوید. هم حجم و هم تمایز دستکارى هاى بودایى از کاوشگاه هاى بودایى حضور نیرومند بودایى را آنجا در زمان هاى پارتى و کوشانى، از حدود قرن اول تا قرن سوم، القا مى کند، یعنى موقعى که قدرت ساسانى حمایت روزافزونى براى زردشتى گرى با خود آورد. ماریکو نامبا والتر یادآور مى شود که دانشمندهاى غربى فقط تازگى ها از میزان یافته هاى دوره شوروى با خبر شده اند. او یادآور مى شود که موزه تاریخ ترکمن در عشق آباد پراست از اشیاى بودایى کاوش شده از ناحیه مرو که روزگارى تا عهد مغول در قرن سیزدهم مرکز تجارى مهمى در جاده ابریشم بوده است و با آمدن مغول ها ویران شده است. در حدود صد سنگ نوشته بودایى که بیشترشان اهدائات بودند در مارگیانا (مرغیانا) ناحیه مرو پیدا شده اند که تاریخ شان از قرن اول قم تا قرن پنجم م است. متن هاى سنسکریت مکتب سرواستى وادین، که تاریخ شان به قرن پنجم مى رسد، آنجا کشف شده اند. متأسفانه، چون کار دانشمندانه در ترکمنستان به طور چشمگیرى از زمان استقلال این کشور در 1991 کند شده، بیشتر این مواد بررسى نشده مانده اند و اهمیت آنها خیلى کم درک شده است. رغبت دانشمندهاى غربى بیشتر این بوده که آیین بودا را ببینند که از گنداره (شمال غربى هند) مستقیما از راه شهرهایى مثل ختن و کوچه در حوضه تاریم به چین رسیده است. اگرچه ظاهرا یک راه انتقال از این طریق بوده، یعنى از گذرگاه هاى سخت گذر کوه هاى قراقورم، اما شواهدى دال بر یک «راه فرعى» غربى از طریق پارت هم وجود دارد. اگرچه هیچ متن بودایى به پارتى در دست نیست، اما تکامل اصطلاحات بودایى در زبان هاى دیگر این را القا مى کند که لااقل در چند مورد آیین بودا از راه پارت منتقل شده بود. این به روشن شدن این نکته کمک مى کند که چرا این همه مترجم مهم بودایى چین از تبار پارتى بودند. اگر آیین بودا در پارت رواج داشته که این ناحیه در قسمت شمال شرقى جهان ایرانى متمرکز بود، روشن نیست که نفوذ آن تا کجاى نواحى دورتر غرب رخنه کرده بود. بازتاب هاى اندیشه هاى بودایى در برخى جنبه هاى مسیحیت دیده مى شوند، و اگرچه سند این امر هنوز کمابیش مه آلود است اما واقعیت این است که هند و مدیترانه از نظر فرهنگى (بیشتر از طریق داد و ستد) مرتبط بودند، و این ارتباط از ایران مى گذشت. از آنجا که آیین بودا قویا همنشین فعالیت تجارى بود، اجتماعات بازرگان هاى بودایى هندى در ایران غربى زندگى مى کردند، یا در آن سفر مى کردند.
آیین بودا در ایران غربى
معلوم نیست، هندى هاى مهاجر در جمع کردن نوگرویده هاى به آیین بودا در ایران غربى و بین النهرین چقدر موفق بودند، اما به نظر مى رسد که تعداد بودایى ها در غرب خیلى کمتر از شرق بود. مدرک حضور بودایى ها در ایران غربى محدود است. کرتیر/ کردیر، موبد ساسانى، شرمنه (رهبان هاى بودایى) را در شمار غیر زردشتى ها مى آورد و امیدوار به از بین بردن آنهاست. عناصرى از شمایل نگارى بودایى در برخى هنر دوره ساسانى وجود دارد. مثلا در طاق بستان، میترا را مى بینیم که روى گل نیلوفر ایستاده است. یادمانه هاى سنگ کند بودایى را در استان فارس، در جنوب ایران، بازشناخته اند، و به تازگى نوزده مجسمه بودا، به سبک گنداره، آنجا کشف شده اند. اسم محل ها سرنخ دیگرى به ما مى دهد. تعدادى از روستاهاى خراسان غربى و حتى تا رى، نزدیک تهران اسم نوبهار دارند، که مشتق از سنسکریت نوه ویهاره یا «دیر بودایى نو» است. در طول ساحل ایران جنوبى هم اسم چاه بهار در بلوچستان و بتخانه و بهارستان در فارس اشاره است به این گذرگاه بازرگان هاى بودایى از هند. تیز، در ساحل مکران، در هشت کیلومترى چاه بهار نزدیک مرز پاکستان، که در شاهنامه آمده، در قرن دوازدهم یک اجتماع بزرگ مهم بودایى داشته است، و شاید حتى در آغاز عصر اسلامى داراى یک دستگاه ادارى بودایى بوده است. البته اینها نشانه هاى کوچک اند. از طرف دیگر، اگرچه اهمیت آیین بودا در پارت همچنان محل بحث است، اما شواهد باکتریا بسیار غنى است. یکى از برجسته ترین نمونه هاى تلفیق ایرانى بودایى پیکره اى از بودا است که در قراتپه پیدا شده است و کتیبه «بودا مزدا» دارد. این دیوارنگاره دوره کوشانى بودا را نشان مى دهد که دورش شعله ها زبانه مى کشد، که ظاهرا یادآور خود اهورا مزدا است. (ادامه دارد..).