پیشینه و تعالیم آیین بودای جنوبی (آموزه ها)

تاریخ اخیر آیین بوداى جنوبى در واقع همان تاریخ سرى لانکا (سیلان) و آسیاى جنوب شرقى است. این تاریخ کمابیش مبتنى بر سنت ها و گاه نگارهاى محلى و تا حدى بر منابع بیرونى، به خصوص سفرنامه ها و نوشته هاى مبلغان مسیحى است. بسیارى از اطلاعات درباره اعمال دینى امروزى آیین بوداى روستایى را باید در تحقیقاتى بیابیم که روش هاى انسان شناسى اجتماعى را به کار مى برند. آثار مهم در این باره شامل آثار ام. اى. اسپیرو در مورد برمه و کارهای تامبیاه درباره تایلند، اف. بیزوت درباره کامبوج، و آر. اف. گومبریج درباره سرى لانکا است. این آخرى، سیماى کنونى را با آن تصویرى که در گزارش هاى باستانى سیلان داده اند، کامل مى کند. عده اى از محققان در این اواخر، گرایش ها و تحولات جدید در کشورهاى خاص را مورد تحقیق و بررسى قرار داده اند.

تاریخچه بودیسم جنوبی
کتاب وقایع نامه سیلان، به ما می گوید که دین بودایی توسط مسیون مذهبی که از سوی امپراتور آشوکا به سرپرستی پسرش ماهیندا به سیلان فرستاده شده بود به این جزیره وارد شد. مکتب مسلط و غالب نیز «ویبهاجاوادا» به معنای «تعلیم جداگانه» و یا «تعلیمی که تمیز قایل می شود» بود که بعدها به صورت یکی از تقسیمات چهارگانه اصلی سنگهه (اجتماع بودایی) در بودیسم باستانی درآمد. کانون متون دینى این مکتب در قرن اول ق. م در سریلانکا به پالى نوشته شد. در حقیقت، اسناد باستان شناسى نشان مى دهند که سریلانکا در این زمان، مرکز اصلى آیین بوداى آسیاى جنوبى بود. تاریخ اولیه ویبهاجاوادا بیرون از این جزیره آوازه چندانى ندارد، اما به احتمال زیاد همچنان در هند رایج بوده و مناطقى از آسیاى جنوب شرقى را پیش از این زیر پوشش تبلیغى خود داشته است. مطمئنا شکل هاى گوناگونى از ویبهاجاوادا که زبان پالى را به کار مى بردند، در قرن پنجم میلادى در هند جنوبى و میان اقوام «پیو» و «مون» در برمه و تایلند کنونى رواج داشته است. پایتخت آن روز سریلانکا شهر «آنورداپورا» از مرکز آموزش ویبهاجاوادا بود که راهبانی را از نقاط دور دست به خود جلب می کرد. در حقیقت، اکثر نویسندگان برجسته پالی در خلال هزاره اول میلادی خارج از جزیره سریلانکا بودند. معبد بزرگ و افتخارآمیز «ماهاویهارا» (صومعه عظیم) مدعی حفظ و نگهداری شرح ها و تفسیرهای معتبری بود که ابتدا توسط شخص «ماهیندا» (پسر امپراطور آشوکا) به سریلانکا آورده و سپس به زبان محلی نوشته شده بود. در قرن پنجم میلادی بودا گوشا به این جزیره وارد شد و این کتب را به زبان پالی ترجمه کرد تا اینکه به نحو گسترده تری در دسترس همگان قرار داشته باشد. در نتیجه، حجم چشمگیری از نوشتجات به وجود آمدند که تا به امروز باقی هستند. پیروان ماهاویهارا، با عنایت به یک احساس نیرومند استمرار تاریخی که در وقایع نامه های سریلانکا مضبوط است، مقاومت زیادی در برابر افکار و اندیشه های شاخه بودایی مهایانه از خود نشان دادند و سنت های بودایی خاص خود را با اصرار زیاد حفظ کردند. هرچند اندیشه های بودایی هند شمالی برای بعضی از نویسندگان پالی و به ویژه «داماپالا» شناخته شه می باشند، تنها وقتی که با سنت های ماهاویهارا مطابقت و سازگاری داشته باشند، استفاده می شوند. علت نامگذاری «تراوادا» که در ابتدا به معنای چیزی شبیه به «تعلیم اصلی و اولیه» بود، به تدریج به معنای آموزش «بزرگترها» (شیوخ) گرفته شد که در مقابل تعالیم مکاتب دیگر (متأخرتر) قرار داشت. دقیقا متناسب با همه مکتب هاى زنده بودایى، این سنت حدودا پس از 600 میلادى به دنبال ادعاى خود در ارائه تعلیم دست نخورده پیران در سنگهه یکدست قدیمى، این نام را براى خودش منحصرا به کار برد. در نتیجه، نام قدیمى تر ویبهاجاوادا امروزه دیگر به کار نمى رود. نیمه نخست هزاره دوم شاهد تلاش شاهان براى یکدست کردن سنگهه، به رهبرى سنت ارتدوکس ماهاویهارا بود، که سرانجام آن را به خصوص در دربار و دولت، به منزله معتبرترین شکل آیین بودا پذیرفتند؛ اما بسیارى از گونه هاى آیینى محلى همچنان استوار باقى ماند. سنت هاى برخاسته از شاخه هاى دیگر تراوادا، آیین بوداى هندى شمالى آغازین و حتى برخاسته از مهایانه، نفوذ خود را همچنان تا عصر حاضر حفظ کرده بودند. تراوادا در این دوره موفقیت چشمگیرى داشت. یکى از دلایل آن، شاید سادگى سنت نسبتا یکدست ماهاویهارا باشد. اگرچه مراکز باستانى در هند جنوبى به تدریج از میان رفتند، افول مکتب هاى دیگر در جنوب شرق آسیا، با رشد تراوادا هماهنگ بود. مناطق وسیعى که پیش از این زیر نفوذ آیین بوداى مهایانه یا هندوئیسم بود، جولانگاه تراوادا شد. آیین بوداى تراوادا در قرن پانزدهم در میان برمه اى ها، مون ها، تایلندى ها و حتى خمرها، که بیشتر حوزه هاى کنونى اش را تشکیل مى دهد، نفوذ داشت. دوره بعدى شاهد تلاش هاى گوناگون براى ایجاد وحدت، مرکزیت دادن یا اصلاح و حوادث گوناگون جنگ یا تهاجم بود، اما با این همه، این تصویر کلى، اندکى پیش از قرن نوزدهم تغییر کرد. آیین بودا در سرى لانکا دوران سخت ترى داشت. تهاجم هاى آسیاییان و به طور جدى تر اشغال بخش زیادى از این جزیره توسط پرتغالى ها و هلندى ها، که با تبلیغ، آزار و ویرانى همراه بود، پایه اقتصادى فرهنگ سینهالا را سست کرد و به نهادهاى بودایى به شدت آسیب رساند. اما به رغم این مشکلات، آیین بودا از وفادارى اکثر سینهلى ها برخوردار بود و در قرن هجدهم از نو گسترش یافت.

مطالعه دانشگاهى و آکادمیک تراوادا
معلوم نیست یونانیان و رومیان یونان گرا تا چه حد با آیین بودا آشنا بودند، اگرچه در منابع باقى مانده چندین بار از نام بودا سخن به میان آمده است. به دلیلى مى توان باور کرد رهروانى که گهگاه مسافرت مى کردند، احتمالا به دریاى مدیترانه رسیده اند، و بوداییان غیر رهرو باید به بندرگاه هاى مصر، که با هند فعالانه دادوستد داشت، سفر کرده باشند. البته مطمئنا آیین بودا براى یونانیان آسیایى اخیر و شرق ایران شناخته شده بود. اگرچه عموما چنین مى اندیشند که در جهان باستان درباره آیین بودا اطلاعاتى وجود داشته است، به هر حال پس از افول علم کلاسیک دیگر چیزى باقى نماند. از آن پس اروپا چشم به سفرنامه ها داشت. این سفرنامه ها از چند رهرو مروج آیین بود که در آسیا سفر مى کردند و سفیران و تاجرانى که هر از گاهى به سفر مى رفتند و مشهورترین آنها مارکو پولو است. آشنایى با کشورهاى آسیایى فقط در قرون شانزدهم و هفدهم از راه تجارت، کشورگشایى و شمارى از سفرنامه هایى که از کشورهاى گوناگون بودایى پیدا کردند، بیشتر شد. اما در این نوشته ها بحث از دین صرفا تصادفى است. نخستین شناخت دقیق از زمینه فرهنگى هندى فقط با رشد تدریجى مطالعات سنسکریت حاصل شد. این، در اوایل قرن نوزدهم، به آغاز مطالعات آثار سنسکریتى بودایى و عمدتا آثار مهایانه منجر شد که به ویژه در نپال ادامه پیدا کرد. در تحقیقات سنتى سریلانکا روش متن شناسى باستانى را به کار بردند. افسران و مبلغان مذهبى مستعمراتى انگلیس در این نوآورى نقش داشتند؛ سیاحان و محققان دانمارکى نیز نقش هاى مشابهى داشتند. اگرچه این کار ارزشمند بود، اما فرقى با یک گزارش تبلیغى از آیین بودا نداشت. این گزارش با آنکه اطلاعات بسیار مهمى را، هم درباره متن ها و هم درباره شیوه اعمال دینى امروزى به دست مى داد، به مناطقى توجه داشت که اروپاییان آیین بودا را ناقص مى دانستند و ارزیابى هاى منفى نامعقولى را منتشر مى ساخت، که با تأثیر زیادى در بعضى از محافل باقى ماند. خلاصه آنکه آیین بودا را به شکل آیینى «بدبین» و «انکارکننده» زندگى و مانند اینها نشان مى داد. این قضاوت کمابیش برخاسته از نگاه گزینشى آنها به بعضى از عبارت هاى متون و نادیده گرفتن اعمال و عقاید بسیار متنوع در آیین بودا است. به دنبال این گزارش انجمن نشر آثار پالى کانون پالى را به طور کامل در دسترس قرار داد. کار رایس دیویدس، بنیادگذار آن و شمارى از محققان دیگر، عمدتا از انگلستان، آلمان و اسکاندیناوى، موجب شد دانشگاه جدید مطالعات بودایى تأسیس شود. به عقیده اینان در متون پالى یک نسخه اصلى کهن از کانون بودایى محفوظ مانده بود که معتبرتر از متون دیگر بود و اطلاعات دقیق و مفصلى از زندگانى و آموزه هاى بودا به دست مى داد. تصویرى نسبتا دل پذیر از آیین بوداى باستان پیدا شد که به شدت زیر تأثیر اندیشه هاى خردگرایانه و پروتستان قرار گرفت. عناصر معجزه آسا، مناسکى و پرستشى این آثار را نوآورى هاى اخیر به شمار آوردند. نفوذ سرى لانکا نقش مهمى در تأسیس این دانشگاه داشت، اما در نهایت، خود این دانشگاه بر نوگرایى بودایى به شدت تأثیر نهاد.

ساختار آموزه های بودایی
بسیارى از مشاهده گران در تطبیق نظریه هاى بودایى با اعمال دینى روستایى معمولى درمانده اند. بخش زیادى از این اختلاف ظاهرى، به ارائه تصویرى نا هماهنگ از اندیشه بودایى باز مى گردد، که عناصر در آن با اعمال عامیانه پیوند داشت. اینها ممکن است در نظر خوانندگان غربى غیر جذاب یا بى اهمیت، یا گاهى نوآورى هایى بزرگ، اما جنبى به شمار آید. اغلب نیز، عقل گرایى در تقابل با عاطفه گرایى است، که حاصل آن تقابل، تصویرى بسیار گمراه کننده است. اگر ساختار سنتى آموزه بودایى بررسى شود، این سخن واضح تر مى گردد. عبارتى که حدودا بیست بار در کانون پالى آمده است، این را به وضوح توضیح مى دهد: «سپس آن سرور گفتار گام به گام را عرضه کرد. این گونه گفتار درباره دهش، گفتار درباره دستورهاى اخلاقى، گفتار درباره جهان هاى آسمانى؛ او خطر را گوشزد کرد، این سرشت پست را و میل به آلودگى امیال حسى و موضوعات حسى و فضیلت ترک آنها را. آنگاه که آن سرور دریافت که دل شنونده آماده، گشوده، آزاد از حجاب ها، شاد و در آرامش است، پس آموزه دمه متعالى بودایان را اعلام کرد، یعنى رنج، خاستگاه (رنج)، توقف (رنج) و راه (توقف رنج). معمولا شنونده ادراک مستقیمى از دمه پیدا مى کند «درست مانند پارچه پاک و بى آلایشى که به آسانى رنگ مى گیرد».

سطوح مختلف آموزه ها
این آموزه داراى سطوح گوناگونى است:

1. گفتار گام به گام: (الف) بخش نخست: دهش (دانا)، دستورات اخلاقی (سیلا) و آسمان ها. (ب) بخش دوم: زیان هاى شهوت و فایده رهایى از آن.
2. آموزه خاص یا متعالى، یعنى چهار حقیقت جلیل: درد و رنج، خاستگاه و منشأ ظهور آن، توقف و فرونشاندن آن، و راه توقف آن.

گفتار گام به گام خاص بوداییان نیست بلکه نشانه هایى از آن را در دین هند باستان مى توان یافت. بخش نخست عمدتا به رفتار ظاهرى و شیوه زندگى مربوط مى شود. بخش دوم بیشتر درباره پاکى درونى دل است و دل بستگان سلوک معنوى از آن بسیار الهام مى گیرند و درنهایت دلى تبدل یافته مى یابند. فقط در چنین حالتى است که شنونده آماده شنیدن آموزه متعالى و عمیق تر است، که معمولا به چهار حقیقت جلیل مشهور است. چهار حقیقت جلیل آموزه مشهور بودا است، و اغلب آن را بدون توجه به مفهوم بودایى آن مى فهمند. این چهار حقیقت جلیل خاص شنونده کمال یافته معنوى است که زندگى ظاهرى اش را با کارها هماهنگ کرده ودلش را از ترس و دل بستگى هاى ناسالم پاک کرده است، یعنى اینک مى تواند غم خوارگى و شناخت تجربى داما، هر دو را در خود جمع کند.

گفتار گام به گام: بخش نخست
دانا یا دهش (دادن)، شالوده عمل بودایى است. صدقه و بنده نوازى اگرچه ارزشمند است، مقصود از دانه آن نیست. دانه بودایى عملى دینى است که با توجه زیاد و میل و رغبت انجام مى شود. دانه را معمولا به یک شخص متعهد، به ویژه عضوى از یک سنگهه بودایى مى دهند. عقیده بر آن است که دهش به چنین شخصى عملى خاص و باشکوه است و قدرتى عظیم به همراه دارد. دانه صراحتا جاى قربانى برهمنى با ویژگى جادویى نیرومند و دینى اش مى نشیند. در حقیقت، دانه حاوى بعضى از این عناصر جادویى است. بى گمان بودا بر آن بود تا نیروى دینى قربانى را حفظ کند، و در عین حال عناصر خرافى و خانمان سوز آن را رد کند. نیروى دانه، را به شکل پیشکش کردن دارایى هاى خویش، نه از واسطه گرى موجودات آسمانى یا قدرت خدایى که از شیوه کنش قانون دل مى دانند. اینان عقیده دارند که دانه دل را متبدل مى کند. بازتاب نیت دهنده به هنگام دهش در دقت، توجه و حال خوش است. هرچه حالت دل بالاتر باشد، کردار (کمه) قوى تر است. حالت دل گیرنده نیز مهم است، که به نوعى سرشت خاص عمل دهش به آن منتقل مى شود. یکى از این دو براى تأثیر گذاشتن کافى است، هرچند با هم که باشند حتى نیرومندترند. دانا را معمولا بنابر تأثیرات آینده اش، به ویژه تأثیرات در زندگانى هاى بعدى، توضیح مى دهند. جستجوى دقیق در احوال شخص، پاداش هاى کنونى را نیز فورا نشان مى دهد. دهنده (دایکه) اغلب حالى خوش یا تأثرانگیز دارد، که در بافت نسبتا رسمى یا آیینى شدیدتر مى شود. این در نظریه بودایى تجربه اى کوتاه از حالتى برتر یعنى مقدمه اى براى مراحل بعدى راه است. نوشته ها و گفتارهاى بودایى در باب ستایش دانه مبالغه آمیزند؛ دقیقا به این خاطر که به طور دقیق و طبیعى به مراحل بالاتر هدایت مى کند. وانگهى، مال دوستى و خودپرستى را تقلیل مى دهد، که طبعا شخص را به غم خوارگى در قبال نیازمندان وا مى دارد. این حالت براى کنترل کردارهاى بیرونى شخص یعنى مرحله بعدى، انگیزه اى درست پدید مى آورد.
(ادامه دارد..)


منابع :

  1. جان ر. هینلز- راهنمای ادیان زنده- ترجمه عبدالرحیم گواهی- جلد 1- صفحه 786-741

  2. ال.اس.کازینز- آیین بودا- مترجم علیرضا شجاعی- ناشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- تاریخ نشر 1384

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113779