سیر تحول تاریخ و اندیشه بودایی (بودا در جهان معاصر)

سیر تحول تاریخ و اندیشه بودایى در ژاپن
آیین بودایى را که در آغاز در قرن ششم از کره به ژاپن آوردند، به آن به شکل طلسم (یا، جادو)، براى محافظت از این کشور نگاه مى کردند. این دین جدید را خاندان نیرومند سوگا قبول کردند، اما دیگران آن را نپذیرفتند. بنابراین، بگومگو هایى پیدا شد شبیه به آن اختلاف هایى که با ورود آیین بودا به تبت پیدا شده بود. در هر دو کشور، خیلى ها ورود مجسمه هاى بودایى را اهانت به خدایان محلى مى دانستند، و باور داشتند که حاصلى به جز بیمارى هاى مسرى مهلک و بلاهاى طبیعى ندارد. تا اینکه این احساسات به تدریج از میان رفت. با اینکه آیین بوداى خاندان سوگا به شدت جادویى بود، در دوره حکومت شاهزاده شوتوکو که در 593 نایب السلطنه ملت شد، بر جنبه هاى دیگر آیین بودا تأکید مى شد. شوتوکو متون دینى را که بر آرمان هاى شاه و رعیت تأکید مى کردند خواند، و یک «اساس نامه هفده ماده» اى تدوین کرد، که در آن آیین بودا و آیین کنفوسیوس را به منزله بنیاد معنوى دولت، استادانه به هم آمیخت، در دوره هاى بعدى، در همه جا او را به منزله تجلى بوداسف اولوکیتشوره مى دانستند. در دوره نارا (784ـ710) آیین بودا دین دولتى ژاپن شد. امپراتور شومو، با ساخت نارا، پایتخت امپراتورى، با مجسمه «بوداى بزرگ» (داى بوتسو) و مرکز دربار ملى آن، این دین را به طور جدى رواج داد. مکتب هاى بودایى را که از چین آوردند در نارا استوار کردند و معابد استانى دولتى و نظامى را پدید آوردند که در سطح محلى مؤثر بود. پس از انتقال پایتخت در سال 794، از نارا به هى آن کیو (کیوتوى جدید)، آیین بودا همچنان رواج داشت. نفوذ چین همچنان نقش مهمى داشت به ویژه از راه مکتب هاى چینى جدید که بر دربار شاهى چیره شده بودند. کوه هى اى و کوه کویا به مراکز مکتب هاى جدید تن داى و خاص فهم (شینگون) تبدیل شدند. ویژگى این دو مکتب برخوردارى از نظام هاى فلسفى بسیار پیچیده و آداب نمازهاى پیچیده و خالص بود. با این همه، آیین بودا با شین تو و سنت هاى محلى رابطه متقابل داشت، و الگوهاى گوناگون خاص ژاپنى از دین عامیانه بودایى محور به شدت رنگ مردمى به خود گرفت.

مکتب هاى جدید دوره کاماکور
در قرون دوازدهم و سیزدهم، در تاریخ ژاپن به ویژه تاریخ آیین بوداى ژاپنى، یک نقطه عطف وجود داشت. بعدها در قرن دوازدهم، رژیم امپراتورى به همراه مراکزش در هى آن از میان رفت، و یک نهضت جدید فئودالى یا شوگون سالارى، قرارگاهش را در کاماکورا برپا کرد. به دنبال این جریان شمارى از رهبران جدید بودایى پیدا شدند و مکتب هاى آیین بوداى ژاپنى را بنیاد نهادند. این اصلاح گران اینها بودند، هواخواهان سنت ذن مانند ایساى و دوگن، پاک بوم مانند هونن، شین ران و ایپن و سنت نیچى رن، بنیادگذار مکتب جدیدى که شهرت چشمگیرى یافت. سنت هاى خاص ژاپنى را که این اصلاح گران و بنیادگذاران بنیاد نهادند به همراه انبوهى از تعابیر تلفیقى بسیار متنوع در باب دین دارى بودایى شین تویى به مؤلفه هاى اصلى یک فرهنگ بودایى محور تبدیل شد، که زندگى دینى ژاپنى را در قرن نوزدهم سامان بخشید. همچنین در این دوره، بسیارى از روحانیون گروه هاى بودایى ازدواج کردند، که در نتیجه اغلب سرپرستى معابد به دست خانواده هاى خاص افتاد. در دوره شوگون سالارى توکوگاوا (1867ـ1603) آیین بودا شاخه اى از دولت شد. دولت فئودال براى جلوگیرى از گسترش مسیحیت، که آن را تهدیدى سیاسى مى دانست، از معابد براى سرشمارى مردم استفاده کرد. با این همه، رابطه آیین بودا با رژیم توکوگاوا، آن را در آغاز دوره مئى جى (1912ـ1868)، دست کم در میان فرهیختگان به آیینى کاملا غیر مردمى تبدیل کرد. در آن زمان براى آنکه شین تو را به عنوان دین جدید دولتى بنشانند، لازم بود که اقلیت حاکم جدید ژاپن آن را از آیین بودا جدا کند. این به مصادره زمین هاى معابد و خلع لباس بسیارى از رهروان بودایى منجر شد. در دوره فرا ملى گرایى (حدود 1930 تا 45)، براى متحد ساختن شرق در یکى از «سرزمین هاى بزرگ بودا» زیر قیومیت ژاپن، اندیشمندان بودایى را فرا خواندند. اما پس از جنگ، گروه هاى بودایى، چه جدید و چه قدیمى، بر آیین بودا به منزله دین صلح و برادرى تأکید کردند. بزرگ ترین فعالیت چشمگیر میان بوداییان در دوره پس از جنگ، در میان ادیان جدیدى چون سوکاگاکى (انجمن آفرینش ارزش) و ریشو کوسى  کاى (انجمن پایه گذارى درست کارى و روابط دوستانه)، بوده است.

سیر تحول تاریخ و اندیشه بودایى در تبت
بنابر سنت تبتى، آیین بودا را در آغاز در دوره سرونگ تسان گام پو (حدود 627 تا650) در تبت معتبر دانستند. این شاه دو ملکه داشت که در آغاز هواخواهان این دین به شمار مى آمدند و بعدها به آن دو به شکل تجلیات تارا،نجات بخش بودایى، نگاه مى کردند. کرى سرونگ تسان از این دین به شدت هواخواهى کرد. در دوره او (حدود 755 تا 797)، نخستین دیر بودایى تبت در سمیه ساخته شد، اولین گروه هفت نفره از رهروان، خرقه رهروى به تن کردند و پدمه سمبوه، استاد پر آوازه تنترى هندى را به تبت فرا خواندند. مى گویند پدمه سمبوه بر ارواح و شیاطین بون، دین بومى تبتى، چیره شد و آنان را به بند کشید تا به آیین بودا خدمت کنند. در آن هنگام آیین بوداى چینى در تبت نفوذ زیادى داشت، با این همه نوشته اند که در شوراى سمیه (794ـ792) حکم به برترى سنت هندى دادند. پس از یک دوره سرکوبى که تقریبا دو قرن (از اوایل دهه 800 تا اوایل دهه 1000)، طول کشید، آیین بودا در تبت جان تازه گرفت. بسیارى از تبتى ها در قرون یازدهم و دوازدهم به هند سفر کردند تا متون بودایى را بیاموزند و آنها را ترجمه کنند و در بادى نظر و عمل به تربیت بودایى دل بسپارند. با کمک اتیشه، استاد پر آوازه هندى، که در سال 1042 وارد تبت شد، آیین بودا به منزله دین برتر شناخته شد. از اینجا به بعد، آیین بودا فرهنگ اصلى فرهیختگان شد، به نیرویى قدرتمند در امور دولتى تبدیل شد و عمیقا در همه جنبه هاى زندگى تبتى راه یافت. یکى از بزرگ ترین دستاوردهاى انجمن بودایى در تبت، ترجمه مجموعه هاى گسترده از آثار بودایى بود، یعنى کانجور (سخن بودا) و تانجور (آموزه ها).

تحول اصلى در دین بودایی تبت
تحول اصلى در اواخر قرن چهاردهم یا پانزدهم شکل گرفت، یعنى هنگامى که اصلاح گر بزرگ بودایى مشهور به زونگ کاپا، مکتب گى لوک پا را که اغلب در میان مردم به «کلاه زردها» شهره است، بنیاد نهاد. در سال 1578، نمایندگان این مکتب توانستند دین آلتان خان مغول را تغییر دهند و رهبرشان (معروف به سومین دالاى لاما)، زیر حمایت مالى خان به قدرت رهبانى چشمگیرى رسید. در میانه قرن هفدهم، خانان مغول پنجمین دالاى لاما را به عنوان رهبر دینى تبت نشاندند. پنجمین دالاى لاما براى رئیس دیر تاشى لون پو، واقع در غرب لهاسا، منصب عالى پانچن لاما را ایجاد کرد. پانچن لاماها را به منزله تجلیات پشت همى امیتابه مى نگرند. منچورى ها در قرن هجدهم و پس از آن انگلیسى ها، ملى گرایان چینى و کمونیست هاى چین، همه کوشیده اند تا از تقسیم قدرت میان پانچن ها و دالاى لاماها براى رسیدن به مقاصد خویش بهره بجویند. در سال 1950 نیروهاى چینى تبت را اشغال کردند، و در سال 1959، پس از یک شورش ناموفق، دالاى لاما به هند فرار کرد. سپس کمونیست هاى چین بر نیروهاى غیر روحانى او چیره شدند. پیروان دالاى لاما اینک در درمه سله و هند استقرار دارند، و در 1995، دالاى لاما و دولت چین هر یک شخص متفاوتى را به عنوان یازدهمین پانچن لاما تعیین کردند.

سیر تحول تاریخ و اندیشه بودایى در مغولستان
شکل خاص آیین بودا که در تبت تحول یافت، بر مناطق و اقوام همجوار به شدت تأثیر نهاده است. مهم ترین تأثیر، تغییردین قبایل در تبت شمالى و شرقى بود. بنابر شواهدى پیداست که آیین بودا در اوایل قرن چهارم، در میان مغول ها رواج داشت و در قرن سیزدهم، میان دربار مغول در چین و بعضى از رهبران آیین بوداى تبتى رابطه هاى تنگاتنگى ایجاد شد. کوبلاى خان خود یکى از هوا خواهان شکل تبتى آیین بودا شد. مشاوران تبتى کوبلاى خان کمک کردند تا براى زبان مغولى یک خط سنگى ساخته شود، و بسیارى از متون بودایى را از تبتى به مغولى ترجمه کردند. اما این دین، در طى این دوره، مقبولیت گسترده عام نیافت. در سال 1578 یک موقعیت جدید پیدا شد و آن هنگامى بود که آلتان خان نسخه گلوک پاى سنت تبتى را پذیرفت و آن را در همه سطوح جامعه مغولى در میان پیروانش رواج داد. دانشمندان مغولى در طى قرون، مجموعه هاى بزرگى از متون را از تبتى به مغولى ترجمه کردند، و متون اصلى پیچیده خویش را پدید آوردند. مغولان، آموزه، عمل و انجمن خویش را بر بنیاد الگوهاى تبتى نهادند، اما آنها را به شیوه اى متمایز تحول بخشیدند و سازگار کردند. میان سال هاى 1280 و 1368، که چین بخشى از امپراتورى مغول به شمار مى آمد، مغولان شکل آیین بوداى تبتى شان را در چین استوار کردند. هنگامى که مغولان هنوز در چین پا سفت نکرده بودند، سنت هایى را که در سرزمین آبا و اجدادى شان در استپ هاى آسیاى میانه شکل داده بودند، همچنان حفظ مى کردند. اما در قرن بیستم، رژیم هاى کمونیستى که در مناطق مغولى شوروى سابق، مغولستان و چین فرمان مى راندند، پایه هاى آیین بوداى مغولى را سست کردند.

تاریخ و اندیشه بودایى در غرب
در طى روند طولانى تاریخ بودایى، تأثیرات بودایى گه گاه به جهان غرب رسیده است، و در نوشته هاى آباى کلیساى مسیحى ارجاعات پراکنده اى هست که به نظر مى رسد به سنت هاى بودایى مربوط است. اما در دوره جدید، حضور جدى بودایى در جهان غرب گواه آن است. در آغاز نیمه دوم قرن نوزدهم، آیین بودا وارد ایالات متحد و کشورهاى غربى دیگر شد. ورود آیین بودا به این کشورها با شمار زیادى از مهاجران، در آغاز از چین و ژاپن و در این اواخر از کشورهاى دیگر، به ویژه از کشورهاى آسیاى جنوب شرق همراه بود. آیین بودا در میان شمار چشمگیرى از متفکران غربى و به ویژه در دهه 1960 و اوایل دهه 70 در میان جوانانى که جویاى شکل هاى جدید بیان و تجربه دینى بودند، راه یافت. علاقه غربیان به آیین بودا با آثار مبلغان بودایى مانند د. ت سوزوکى (1966ـ1870) و شمارى از آموزگاران بودایى تبتى که پس از اشغال سرزمین آبا و اجدادى شان توسط چینیان در اواخر دهه 1950 به غرب رفتند، افزایش یافته است.

آیین بودا در جهان معاصر
در قرون نوزدهم و بیستم، آیین بودا ناگریز در قبال چالش ها و فرصت هاى جدیدى که با الگوهاى دینى و فرهنگى منطقه اى مغایرت داشت، واکنش نشان داده است، الگوهایى که مشخصه آیین بودا در دوره پیش از تجدد بود. شمارى از کشورهاى بودایى و حتى آن کشورهایى که نتوانستند بر احساس فشار سنگین تأثیر دینى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى غربى چیره شوند، دستخوش قانون غربى اند. الگوهاى عقلى و علمى جدید اندیشه، مفاهیم جدید دموکراسى، لیبرالى و سوسیالیسم، و الگوهاى جدید سازمان اقتصادى وارد این کشورها شدند و به مهم ترین عناصر در اندیشه و زندگى بوداییان و غیر بوداییان تبدیل شدند. واکنش بوداییان در چنین موقعیتى مضاعف شد. اینان بر آن شدند که آیین بودا را با هویت دینى و فرهنگى پیوند دهند. جویاى آن بودند که این هویت را در برابر برترى غرب حفظ کنند و بر آن تأکید کنند. افزون بر این، اینان جویاى اصلاحاتى بودند که در جهان جدید به آیین بودا نیرویى گیراتر و مؤثرتر مى داد. گرایش بوداییان در به چالش خواندن برترى غرب، خود را هم در حوزه به ویژه دینى و هم سیاسى دینى نشان داد.

مقابله با مبلغان مسیحى غربى
در حوزه دینى، بوداییان براى مقابله با چالش مبلغان مسیحى غربى، که اغلب به اعمال مسیحى جدید مانند تأسیس ساندى اسکول ها (مدرسه یکشنبه ها)، توزیع اعلامیه هاى تبلیغاتى و مانند اینها دست مى یازیدند، معیارهاى متنوعى را به کار بردند. اینان همچنین کوشیدند با فرستادن مبلغان بودایى، از جمله به غرب و از راه ایجاد همیارى همگانى میان گروه هاى بودایى گوناگون، انگیزه بودایى را تقویت کنند. نهادهایى مانند «انجمن بوداییان جهان» را (در سال 1950) و شوراى جهانى سنگهه بودایى را (در سال 1966) بنیاد نهادند تا همه بوداییان را در همه کشورها و فرقه ها به همدلى فرا بخوانند. در حوزه سیاسى دینى، بسیارى از رهبران بودایى شامل بسیارى از رهروان فعال سیاسى به دنبال آن بودند که آیین بودا را با نهضت هاى ناسیونالیستى گوناگونى که براى رسیدن به استقلال سیاسى، اقتصادى و فرهنگى در حال مبارزه بودند، پیوند دهند. طبعا، موفقیت این سیاست به موفقیت نهضت هاى ناسیونالیستى وابسته بود.

امور مهم در نهضت هاى اصلاحى گوناگون
در نهضت هاى اصلاحى گوناگون، تأکید بر سه چیز به ویژه مهم بوده است. یکم، بسیارى از رهبران بودایى از آیین بودا تفسیرى عقلى، از گونه پروتستانى ارائه کرده اند. تفسیرى که از جنبه هاى فرا بهنجار و آیینى این سنت مهر بر مى داشت و بر پیوستگى فرضى میان آیین بودا و علم جدید و مرکزیت اخلاق و سلوک اخلاقى معطوف مى داشت. هواخواهان این تفسیر مدعى اند که آن، کشف دوباره اى است از آیین بوداى حقیقى بودا.
دوم، تأکیدى است که با اصلاح گران بودایى جدید رابطه تنگاتنگى دارد و در چشم آنان بزرگ جلوه کرده است. این تأکید آیین بودا را به شکل آموزه و عمل دینى نشان مى دهد که گویى از شالوده زندگى اجتماعى، اقتصادى و سیاسى در عصر جدید برخوردار است. در برخى موارد توجه را بدین معطوف داشته اند که اندیشه هاى بودایى گویا مى تواند براى نظم جهانى که مؤید صلح جهانى است، یک مبناى دینى فراهم آورد. بعضى از اصلاح گران، آیین بودا را به شکل پایه اى براى نظم دموکراتیک جدید نشان داده اند یا از شکل سوسیالیسم بودایى هواخواهى کرده اند. سرانجام، اصلاح گران بودایى نهضت هایى را که به غیر رهروان بودایى (و در مواردى زنان بودایى)، نقشى را مى دهند که پیش از این نداشته اند، قبول دارند و از آنان هواخواهى مى کنند. در کشورهاى تیره واده، انجمن هاى غیر رهروان شکل گرفته است و نهضت هاى مراقبه که بر محور غیر رهروان شکل گرفته اند، موفقیت زیادى به دست آورده اند. در آسیاى شرقى یک گرایش دین سالارى ستیز بر محور غیر رهروان که حتى پیش از دوره جدید نمایان بود، به پیدایش و گسترش سریع نهضت هاى جدید و کاملا غیر دینى بودایى، به ویژه در ژاپن، منجر شده است.


منابع :

  1. ال. اس. کازینز- اندیشه بودا- مترجم علیرضا شجاعی- انتشارات باشگاه اندیشه- تاریخ انتشار ویراست اول- تابستان 1386

  2. علیرضا شجاعى- فصلنامه هفت آسمان- شماره بیست و پنجم- مقاله سیر تحول تاریخ و اندیشه بودایى

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113789