مسائل بنیادی اخلاق اجتماعی در آیین بودا (حقوق بشر)

حقوق بشر غربى بر مفهوم فردیت و نگرش رقابتى تکیه دارد. اما در دنیاى مفهومى آیین بودا هیچ یک از این دو مفهوم را نمى توان یافت. آموزه ناخود و آموزه نیروانه یا بوداگى، که اولى در برابر فردیت است، و دومى در برابر نگرش رقابتى، بنیان حقوق بشر غربى را فرو ریخته است. با این وجود، بوداییان متعهد روزگار ما از این مفهوم استفاده مى کنند. دانشمندان غالبا چنین انگاشته اند که حقوق بشر در آیین بودا نمى تواند جایى داشته باشد؛ ظاهرا خود مفهوم «حقوق» مستلزم فردیت و اثبات خود است، ارزش هایى که با آیین بودا همسازى ندارند. با این همه، بوداییان متعهد در جهان معاصر با طیب خاطر تعبیر «حقوق بشر» را به کار مى بندند.

تفاوت مفهوم حقوق بشر در آیین بودا و غرب
دنیاى مفهومى اى که تعبیر «حقوق بشر» بودایى در آن جاى دارد با دنیاى حاکم غربى از جهاتى مهم مغایر است:
1. در عمل، حقوق بشر بودایى را معمولا براى کل جامعه و کمتر (هر از چند گاهى) براى افراد پدید آورده اند.
2. حقوق بشر بودایى از ادبیات اثبات خود روى گردان است و در عوض، در دفاع از ستمدیدگان و حمایت مهرورزانه از آنها سخن مى گوید.
3. اخلاق بودایى داراى بنیاد اخلاق غیر رقابتى است و «خوبى کردن» به کسى را به بهاى آسیب به دیگرى روانمى شمرد.
4. با آن که در آیین بودا شخص به معناى غربى «فرد» نیست، اما بسیار قدر و ارزش دارد، زیرا مى تواند به بوداگى راه برد.
5. بوداییان در دنیاى معاصر با برداشتى که از پیوستگى دارند به بسیارى از عوامل سیاسى و اجتماعى به عنوان بستر آزادى معنوى اهمیت مى دهند.
6. «خوبى کردن» به انسان نمى تواند دلیل موجهى براى آسیب به غیر انسان یا آسیب به بافت زایشى حیات باشد.

مفهوم حقوق بشر در آیین بودا
مشهور آن است که مفهوم حقوق بشر ریشه در فرهنگ غرب دارد. در واقع، تأکیدى که مغرب زمینیان در عرصه ارتباطات سیاسى بین المللى بر اهمیت حقوق بشر دارند، از نگاه غیر غربیان چه بسا تحمیل ناخوشایند ارزش هاى غربى بر فرهنگ ها یا ملت هاى داراى ارزش هاى دیگر و حتى متضاد است، و از این رو، زیر بار آن نمى روند. افزون بر این، به وضوح رد پاى رشد مفهوم حقوق بشر غربى را مى توان در اندیشه سیاسى لیبرالى غربى، نهضت پروتستان و رنسانس، و در آخر، در برداشت کتاب مقدس از انسان یافت. پس مفهوم حقوق بشر با اندیشه ها و ارزش هاى یهودى، مسیحى ارتباطى ناگسستنى دارد. لزوما دلیلى وجود ندارد که همین ارزش ها در ادیان و فرهنگ هاى دیگر وجود دارد و یا همساز و همخوان با ارزش هاى آنها است. با نظر به اختلاف بسیار زیادى که مسیحیان و بوداییان درباره انسان دارند، به طور خاص مستدل مى توان آیین بودا را نافى مفهوم حقوق بشر انگاشت. چنین برداشتى به جا و درست است. چنان که مشهور است، شمارى از بوداییان و دانشمندان بودایى از منظر مفاهیم و ارزش هاى بودایى دیدى منفى به خود مفهوم حقوق بشر داشته اند. در سال 1956 ویلیام ارنست هاکینگ چنین نوشت: «انسان هاى آزاد، که مدافع حقوق خودند، بهترین میوه مدرنیته اند».

دو مشکل در مورد مفهوم حقوق بشر در آیین بودا
در اینجا دو مشکل در پیش روى یک بودایى قرار دارد:
1. مفهوم فرد مستقل، به عنوان جزیره اى جدا و مجزا، جایى در جهان بینى بودایى ندارد. به نظر یک بودایى، تأکید غربیان بر فرد (الف) تکیه بر چیزى است که وجود ندارد و هیچ گاه نمى تواند وجود داشته باشد؛ و (ب) مشکل کانونى انسان، یعنى خودمدارى و گرایش به خودبینى را بى امان تشدید مى کند. چنان که بوداداسه بیان مى کند: دموکراسى لیبرال آزادى مطلق است و به روشنى تعریف نمى کند که آزادى به چه معناست. این امر به آلودگى هاى موجود درمردم این امکان را مى دهد تا طبق نیروى آلودگى بتوانند از وضعیت آزادبودن سودبرند.
2. بافت معنایى مفهوم حقوق بشر از نگرش رقابتى وسیع تر است: من در مقابل شما، من در مقابل آنها، من در مقابل حکومت، من در مقابل جهان! قهرمانان داستان هاى غربى این گونه ترسیم مى شوند. به وضوح، مشکل نخست، یعنى تأکید بى اندازه بر خود، در اینجا نیز سربرمى آورد، اما بیش از آن، خود نگرش رقابتى مشکل آفرینى مى کند.

تحول در اندیشه بوداییان در مورد مفهوم حقوق بشر
البته قسمت اعظم تفکر بودایى در دنیاى باستان و قرون وسطی ساخته و پرداخته شده است. با این وجود، اکثر کشورهاى بودایى، خوب یا بد، در حال امروزى شدن هستند. با امروزى شدن اندیشه بودایى، مفهوم هسته اى پیوستگى ابعاد تازه اى به خود گرفته است. بسیارى از رهبران بودایى معاصر، پیوستگى متقابل را تنها نشان دهنده محض نمونه ارتباطات کلاسیک بین دوازده حلقه زنجیر تولید مشروطى که ما را از زندگى به مرگ، و به زندگى هاى بى شمار آینده مى برد، نمى دانند. دیدگاه هاى نوین درباره پیوستگى متقابل حاکى از این برداشت آشکار است که بسیارى از استادان بودایى با آن که روشن شدگى را مقصد و مقصود زندگى معنوى و مهم ترین جنبه زندگى بشر مى شمارند، اما این جنبه زندگى را از هیچ یک از جنبه هاى دیگر زندگى چون جنبه هاى اقتصادى، اجتماعى، سیاسى، روان شناسى، فرهنگى، و مانند آن جدا نمى کنند. بدین سان، بوداییانى، که به آرمان سنتى روشن شدگى دل داده اند، اخیرا بى اندازه به دیگر جنبه هاى زندگى انسان، که مستقیما بر تلاش ها و آرمان هاى معنوى افراد تأثیر مى گذارند، اهمیت مى دهند. بدین ترتیب، بسیارى از فعالان اجتماعى بودایى معاصر رشته اى مطلق از نیازها را قبول دارند. فعالان اجتماعى بودایى، با الگویى چون بودا که براى سیر کردن گرسنه اى سخنرانى اش را ناتمام گذاشت، سلسله اى از نیازها را تأیید مى کنند که از آن جمله اند:
(الف) حراست و حفاظت حیات که بسیار بنیادى است.
(ب) نیازهاى طبیعى اى چون صلح و امنیت عادلانه، بنیاد مادى مناسب براى زندگى، از جمله غذا، مسکن، و مانند آن.
(ج) نیازهاى روانى و اجتماعى، مانند آموزش و پرورش، حراست از منزلت و شأن انسان در جامعه، و مانند آن.
(د) آزادى معنوى. راه یابى به آزادى معنوى بسیار دشوار است، و بر پایه نیازهاى اجتماعى، اقتصادى، روانى و سیاسى استوار است. تا هنگامى که در جاى جاى زمین آتش جنگ شعله ور است، کسى به روشن شدگى نمى رسد. خود بودا روزه را سد راه روشن شدگى مى دید، لذا از آن دست کشید. بدین سان بوداییان جویاى منافع اجتماعى، اقتصادى، و سیاسى ویژه انسان، یعنى منافعى که با برنامه فعالان حقوق بشر هم پوشى نسبتا زیادى دارد، سرمایه اى تازه در کف دارند.

ارتباط رهبران بودایى با جامعه جهانى
بى تردید، آن دسته از رهبران بودایى، (خصوصا دالاى لاما، تیچ نهات هانه و سولاک سیورسکه که ارتباطى بسیار گسترده با جامعه جهانى دارند، در سخن از حقوق بشر هیچ تردیدى از خود نشان نمى دهند؛ در گفتارها و نوشتارهاى خود زیاد از این زبان یارى مى گیرند. این افراد در درجه نخست، رهبرانى معنوى، و در درجه دوم، رهبرانى اجتماعى سیاسى اند. آنها بر آن نیستند که نمى توان از مفهوم «حقوق بشر» استفاده کرد. آنها با زبان و قلم خود آن را برگزیده اند: بوداییان مى توانند براى کار با مفهوم حقوق بشر راهى بیابند.

ارتباط مفهوم حقوق بشر با نگرش رقابتى
حقیقت آن است که برنامه حقوق بشر در نگرش رقابتى نقش گریز ناپذیرى دارد؛ این برنامه تنها درباره گروه یا فردى علیه گروه یا فردى دیگر است. اما بیایید باریک بینانه تر کندوکاو کنیم. برنامه حقوق بشر حراست از گروه ها و افراد در برابر گروه ها و افراد قدرتمندتر است و بس. آیین بودا، از آغاز تا به امروز، با تأکید بر مهرورزى و همدردى، براى حراست و مساعدت مستمندان و ستمدیدگان به مهرورزى فعال اعتقادى ژرف دارد. میته سوته مى گوید: «دقیقا همان طور که مادر در نگاهدارى یگانه فرزندش حتى از جان خود مى گذرد، با این حال دل بى کرانش را به همه موجودات مى پرورد». اگر حقوق بشر عبارت است از حمایت و یارى نیازمندان، آیین بودا هیچ مخالفتى با این هدف ندارد.
(ادامه دارد...).


منابع :

  1. سِلى بى کینگ- فصل نامه هفت آسمان- شماره 23- مقاله حقوق بشر در آیین بودا- مترجم خلیل قنبری

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113798