زمان و فرضیه ادوار جهانى در آیین هاى هندو
همه مکاتب هندو به گردش زمان و فرضیه ادوار جهانى معتقد بوده و آن را به صورت دوران منظم انحلال، و خلقت پى در پى مى دیده اند، که به موجب آن آفرینش در آغاز زمان به وقوع مى پیوندد و ادوار انحطاط و اضمحلال خود را مى پیماید و بر اثر انحلال بزرگ، کائنات و موجودات به اصل خود باز مى گردند و از نو ساخته مى شوند. در هند اولین فرضیه مربوط به زمان را مى توان در کتب آسمانى وداها مشاهده کرد. در «اتهروه ودا» زمان، پدید آورنده همه چیزهایى است که بوده و خواهد بود. در «اوپانیشاد» ها برهما که وجود مطلق است، هم مبدأ زمان و هم فراسوى آن است. در رساله بهگودگیته، کریشنا چنین مى گوید: «من زمانم؛ زمان نیرومند و جهان نابود کن، ولى براى حفظ جهان در اینجا ظهور یافته ام». در «میتریه اوپانیشاد» آمده است: «مخلوقات در زمان جریان دارند، همچنین در زمان شروع به رشد مى کنند و در جوف زمان ناپدید مى گردند. زمان هم صورت دارد، هم ندارد». به یقین دو نوع برهما وجود دارد، مقید به زمان و فوق زمان (یعنى حادث و قدیم). آنکه مقدم بر آفتاب است، اجزاء ندارد و بى زمان (قدیم) است، ولى آنچه با آفتاب شروع مى کند اجزاء دارد و زمان است، و به راستى صورت آن سال است و این مخلوقات از سال نشأت مى گیرند و پس از حصول به وسیله سال رشد مى کنند و در سال ناپدید مى گردند. پس به راستى سال آفریدگار و زمان غذا و مأواى برهما و «آتمن» است؛ چنانکه گفته اند زمان است که مخلوقات در آن پخته مى شوند. در واقع همه چیزها در «نفس بزرگ» هستند. اما اینکه خود زمان در کجا پخته مى شود این را کسى مى داند که «ودا» را فهمیده است.
اقیانوس بزرگ آفریده زمان مجسم است. در او «سویترى» (آفتاب) مأوا دارد که ماه و ستاره ها و سیارات و سال و اشیاء دیگر از آن برمى آیند. و از آنها هم این همه جهان و آنچه در این جهان دیده مى شود، نشأت مى گیرند. زمانى که اجزاء دارد سال است و منظور از سال دوره جهانى است. از سوى دیگر در «اوپانیشاد» سال را با «پرجاپتى» (خداوند آفرینش؛ خدایى که ناظر به مخلوقات و حافظ حیات است؛ نام ده مخلوقى که ابتدا برهما آنها را آفرید؛ همچنین این نام به برهما، ویراج Viraj، سویترى، سومه، اگنى، ایندره و به ویژه ده ریشى بزرگ یا خداوندان خلقت که منوى (مانو) نخستین آنها را خلق کرده، اطلاق مى شود.) یکى دانسته و «پرجاپتى» اولین مخلوق آفریده در روز ازل است و بدین جهت «صورت نوعى Archetype» تمامى موجودات مى باشد. «جین»ها جین (جینه Jina) به معنى فاتح و پیروز؛ جین ها پیروان «وردهه مان مهاویره VardhamaÎna mahavira هستند که تقریبا بین سال هاى 599 تا 527 قبل از میلاد زندگى مى کرده است و عقاید سه «Tirthan Kara» (مؤسسان طریقت) را مدون ساخت و اسامى آنها رشبهه R¨abha، اجیت ناتهه Ajitanatha، و اریش تنمى Aris¨tanemi بوده است که همه مربوط به زمان بسیار قدیم و مذکور در «یجور ودا» است. مذهب جین مرجعیت وداها را قبول ندارد و فقط در مواردى که حقائق بیدها با واقعیت وفق دهد، آن را مى پذیرد. از مشخصات اساسى مذهب جین طبقه بندى واقع بینانه موجودات و فرضیه دانش و اخلاق پرهیزکارانه آن است. جین ها به دو دسته یا فرقه بزرگ تقسیم مى شوند یکى «دیگامبارا Digambara» و دیگرى «شویتامبارا Svetambara»، و هریک از دو دسته مذکور در داخل خود به فرقه هاى کوچک و بزرگ چندى منقسم مى گردند. زمان را دو قسم مى دانند یکى زمان مطلق و واقعى که موجب پیوستگى و بقاء اشیاء است، و نه آغاز دارد و نه پایان؛ و دیگرى زمان نسبى و تجربى که علت فرعى تبدیلات و دگرگونى هاى مادى است. همچنین از زمان در نظر گروهى از حکماء و اندیشمندان «جین» به نوعى جوهر تعبیر مى شود، که مرکب از ذرات بى شمار است و این ذرات هرگز با هم نمى آمیزند. تعداد ذرات زمانى مساوى با تعداد نقاط فضایى است و در هر نقطه، فقط یک ذره زمانى موجود است. زمان به مدت و لحظات متوالى تقسیم مى شود؛ و «ذره» یا لحظه زمانى مساوى با مدتى است که در طى آن، یک ذره مادى از نقطه اى به نقطه دیگر فضا حرکت مى کند. جین ها معتقدند که یک ذره مادى، یک ذره زمانى و یک نقطه فضایى به صورت واحد تفکیک ناپذیرى موجوداند و همه با هم تار و پود جهان طبیعى را تشکیل مى دهند. از این نظرگاه، جهان ازلى، قدیم (غیر مخلوق) و مستقل است و از مقولات جیوه Jiva، مدرک یا ذى شعور و اجیوه Ajiva، غیر مدرک یا غیر ذى شعور محسوب مى شود. «اجیوه» یا غیر مدرک به دو طبقه تقسیم مى شود:
1ـ آنها که فاقد صورت اند (اروپه a-rupa)، مثل «دهرمه Dharma» (ناموس یا اصل حرکت)، «ادهرمه a-dharma» (ناموس سکون یا اصل سکون، زمان و مکان).
2ـ آنها که داراى شکل و صورت اند (روپه Rupa) مثل ماده (پودگله Pudgala).
به عقیده مردمان دوره برهمنى، گردش دورانى آفرینش و زمان ویرانگرى جهان، هریک دوره اى کامل و به اندازه صد سال از زندگى برهماست. در پایان این دوره، همه جهان، برهما، خدایان، دانشمندان و فرزانگان (ریشى ها)، اهریمنان، انسان ها، حیوانات و اشیاء و تمام مراتب وجود در انحلال بزرگ جهان «مهاپرلایه» (قیامت کبرى؛ بنابر عقیده هنود در قیامت کبرى هفت آسمان و عوالم سه گانه (Triloka) و ساکنان آنها همه و همه نابود مى شوند. گاهى قیامت کبرا به نامهاى «جهانکا Jahanaka»، «کشیتى Ks¨iti» و «سنهاره Sanhara» نیز خوانده مى شود.) حل شده و به مبدأ باز مى گردد. هر انحلال بزرگ صد سال آشفتگى و درهمى (Chaos) به دنبال دارد و با پایان گرفتن آن، برهمایى دیگر زاده مى شود. با زاده شدن برهماى نو گردش دورانى جدید آغاز مى شود. با بیدارشدن برهما سه جهان (آسمان، جو یا فضاى میانه و زمین) دیگر بار آفریده مى شوند و به هنگام خواب برهما به درهمى باز مى گردند. در پایان هر روز برهما، همه موجودات رهایى نیافته از چرخ زایش مورد قضاوت قرار مى گیرند و به تناسب استحقاق براى تولدى دیگر، در روز دیگر و به هنگام بیدار شدن برهما آماده مى شوند. بنا به «پورانه ها» (پورانه (پران PuraÎna) نام عمومى یک رشته از ادبیات مقدس و قدیم هندو؛ و از این رو حکایات و قصص باستانى را نیز «پورانه» خوانده اند.)
چهار عصر هر دوره جهانى
هر دوره جهانى به چهار عصر تقسیم شده که عبارت اند از:
1. کریته یوگه Krita-yuga یا ستیه یوگه Satya-yuga
2. ترته یوگه Treta-yuga
3. دواپاره یوگه DvaÎpara-yuga
4. کلى یوگه Kali-yuga
این چهار عصر را مى توان با اعصار چهارگانه طلا، نقره، مفرغ و آهن در اساطیر یونانى مقابله کرد. پیش از هریک از ادوار چهارگانه مذکور سندهیه Sandhya یا صبحدم آن دور مى آید و پس از سندهیه اول، سندهیانسه Sandhyansa یا صبحدم دوم آغاز مى گردد و طول هریک از این دو صبحدم، با یک دهم طول زمان یا دوره مربوطه خود مساوى مى باشد. بنابراین عمر جهان مرکب از چهار دور است و طول مدت آنها بر حسب سال هاى خدایان به قرار زیر است:
1. کریته یوگه 4000 سال، سندهیه 400 سال، سندهیانسه 400 سال؛ جمع 4800 سال.
2. ترته یوگه 3000 سال، سندهیه 300 سال، سندهیانسه 300 سال؛ جمع 3600 سال.
3. دواپاره یوگه 2000سال، سندهیه 200سال، سندهیانسه 200سال؛ جمع 2400 سال.
4. کلى یوگه 1000 سال، سندهیه 100 سال، سندهیانسه 100 سال؛ جمع 1200 سال.
جمع کل 12000 سال؛ هر سال خدایان برابر 360 سال بشرى است. بدین ترتیب هر یک از ادوار چهارگانه مذکور مساوى است با:
1728000 = 360 × 4800
1296000 = 360 × 3600
864000 = 360 × 2400
432000 = 360 × 1200
جمع کل 4320000 سال که یک دوره بزرگ یا «مهایوگه Mahayuga» خوانده مى شود. نسبت این ادوار چهارگانه با یکدیگر از لحاظ مدت، نسبت چهار به یک است. هزار مهایوگه معادل یک کلپه Kalpa یا کالپا، یعنى یک روز برهما است و هر روز برهما با آفرینش آغاز مى گردد و با انحلال بزرگ پایان مى پذیرد. هر «کلپه» به چهارده منوانتره manvantara یا عصر منو Manu تقسیم مى شود و هر «منوانتره» معادل هفتاد و یک «مهایوگه» است. این ترتیب زمان شناسى و تقسیم بندى آن، ظاهرا بین دوره ریگ ودا و تألیف مهابهارته به وجود آمده، زیرا در سرودهاى ریگ ودا ابدا به آن اشاره اى نشده؛ حال آنکه در حماسه مهابهارته مشخص گردیده است. خصوصیات و شرح این ادوار چهارگانه در «مهابهارته» از قول «هنومان» (رئیس دانشمند بوزینگان)، به تفصیل بیان شده است که خلاصه اى از آن را عبارت است از: در دوره اول کریته یوگه، تقواى کامل در بین مردمان حکم فرما بود و هیچ کس از وظیفه خود شانه خالى نمى کرد. مردم محتاج کار و کوشش نبوده، میوه هاى زمین فقط با خواهش به دست مى آمده است. بدخواهى، گریه، تکبر، فریب، خودبینى، تنفر، ظلم، ترس، رنج، حسد و غبطه وجود نداشته است. هریک از طبقات مردم (کاست ها)، به طور مرتب وظایف و تکالیف خود را انجام مى داده و پیوسته یک خدا را پرستش مى نموده و فقط یک قانون و رسم و نماز داشته اند. آنها هر چند وظایف جداگانه اى داشتند، همه تابع یک «ودا» و عامل یک تکلیف بوده اند.
در دوره دوم، قربانى شروع گردید و از میزان تقوا و پرهیزگارى یک چهارم کاسته شد. مردمان این زمان پیرو حقیقت و راستى بوده، به تقوایى که با مراسم و تشریفات در ارتباط بود وابسته بودند. قربانى وافعال نیک و شعائر مختلف، در همه جا حکم فرما، و اعمال مردم براى تحصیل اجر و انجام مراسم مذهبى و نذور بوده است و آنها هیچ گونه احتیاجى به ریاضت نداشته اند.
در دوره سوم، نیمى از تقوا کاسته گردید و «ودا» ها به چهار قسمت تقسیم شد. بعضى از مردم چهار ودا و بعضى سه ودا و بعضى دو ودا و گروهى یک ودا را مطالعه و قرائت کردند و جمعى هم هیچ یک از وداها را نمى خواندند و شعائر و مراسم مذهبى به طرق بسیار مختلف انجام مى گردید. در اثر افول نیکى تنها عده معدودى پیرو حقیقت باقى ماندند. وقتى مردم از نیکى دور شدند، بیمارى ها و بلایا و خواهش ها که زاییده تقدیرند بر آنها حمله ور شدند و در اثر صدماتى که به مردمان وارد گردید به طرف ریاضت رفتند و آنهایى که به سرور آسمانى مایل شدند قربانى کردند، و بدین طریق بشر در اثر از دست دادن بسیارى از خصال نیک خود و کاهش میزان تقوا تنزل کرد.
در دوره چهارم، فقط یک چهارم از تقوا باقى ماند. پیروى از وداها و اعمال نیک و شعائر مذهبى و قربانى ها ترک شد، بلایا، بیمارى ها، خستگى، عیوب (مثل خشم) و بدبختى، گرسنگى و بیم در همه جا حکم فرما گردید؛ با پیشرفت زمان، بیش از پیش درجه تقوا تنزل و آدمى به همان نسبت از مرتبه انسانیت فرود مى آید و وقتى رو به خرابى و تباهى مى رود، مقاصد آن نیز تضعیف شده، یک افول اخلاقى عمومى مردمان را پست مى سازد. «کلى یوگه» یا دوره انحطاط، از نیمه شب بین 17 و 18 ماه فوریه سال 3102 قبل از میلاد مسیح شروع گردیده است و ما اینک در این دوره زندگى مى کنیم. تباهى در این دوره با علائمى دهشت بار که پیش از آن پدیدار مى شود آغاز مى گردد، «پس از صد سال خشکسالى و قحطى هفت خورشید در آسمان پدیدار مى گردد و همه آب ها را مى خشکاند. آتش و در پى آن باد سراسر زمین را جارو کشیده، زمین و جهان زیرین را ویران مى سازد. بر آسمان ابرهایى چون پیل نمایان و تندر غریدن مى گیرد، دوازده سال پى درپى باران باریده، همه جهان را در خود غرق مى کند. برهما در درون نیلوفر آبى شناور بر امواج، با باد مى رود و مى خسبد؛ تا زمانى که هنگام بیدار شدن او فرا رسد و دوباره همه چیز آفریده شود. در این دوره خدایان و انسان ها براى مدتى در برهمن و روح جهان جذب مى شوند. آفرینش آینده در بردارنده همان عناصر پیشین و تبدل آنهاست و چنین مى نماید که از نظر جغرافیایى این جهان اسطوره اى اندکى دگرگون مى شود و زمین چون چرخى مى شود در میانه هفت قاره تو در تو و کوه مرو meru در وسط جهان قرار دارد. قله این کوه 84000 فرسنگ ارتفاع دارد و قله آن جایگاه آسمان برهما است. کوه مرو را رود گنگ در میان گرفته، و جایگاه «ایندره» و دیگر خدایان است. بر دامنه کوه مرو خانه ارواح نیک خواه چون گنده روه ها Gandharva یا مطربان بهشتى، و دره هاى این کوه مأواى اهریمنان است. جهان بر تاج اژدر مارى بزرگ به نام «ششا» (نام مار یا اژدهاى هزار سر افسانه اى که زمین را روى یک سر خود نگاه داشته و قصه آن در مهابهارته مذکور است. وى علامت ابدى و جاویدان مى باشد)، که خود بر پشت لاک پشتى شناور چنبر زده، استوار است، و در روایات دیگر بر روى چهار فیل یا چهار غول استوار گشته؛ و خسته شدن تکیه گاه هاى زمین و جابجایى آن موجب پیدایش زلزله مى گردد.
جهان و ادوار جهانى جین
جهان نمادین جین به هیأت انسان بى سرى است که از سه بخش تنه، کمرگاه، و پاها تشکیل یافته است. پاى راست را هفت دوزخ تشکیل داده که جایگاه ارواح بدکاران است و هر دوزخ شکنجه گاه تنى خاص مى باشد. پاى چب که پاتالا نام دارد، جایگاه ده خداى کوچک و دو گروه از اهریمنان است که هر یک از آنان بر درختى به رنگ خاص مأوا دارند: اهریمنان ویانتاره سیاه بر درختان سیاه، و اهریمنان ویانتاره سفید بر درختان سفید مأوا دارند. ویانتاره ها به گروه هاى مختلفى تقسیم مى شوند. ویانتاره هاى سیاه عبارت اند از: پیشنحه ها، بهوتاس، یکشه ها، گندهروه ها، ماهوراگه ها که بر درختان سیاه مأوا دارند. ویانتاره سفید، یعنى «راکشس ها» و کیم پوروشه ها که بر درختان سفید مأوا دارند. وحشت بارترین اهریمنان این گروه وانا ویانتاره نام دارند که خود به انه پنى نا، پنه پنى، ایسى وایى، بهوتاوایى، کندایه، مهاکندایه، کهندایه و پهنگه تقسیم مى شوند.
قلمرو میانه جهان
قلمرو میانه جهان، همانا جهان آدمیان است که به هیأت حلقوى از هشت قاره محاط در دایره هشت اقیانوس تشکیل شده، و در مرکز آن، کوه مرو قرار دارد. قلمرو فراز در فروترین بخش، یعنى «کلپه» شانزده آسمان را در بر مى گیرد. بر فراز کلپه، کلپه تیته که خود به چهارده قلمرو تقسیم مى شود، قرار دارد. خدایان داراى مدارج مختلف در این آسمان ها جاى دارند. «جین» ها علاوه بر نگاه خاصشان به جهان، زمان را چون چرخى مدام گردنده مى دانند. به نظر ایشان زمان و دوره فراز اوتسرپینى تحت نفوذ اژدر مارى خوش یمن، و زمان و دوره فرود، یعنى اوسرپینى تحت نفوذ یک اهریمن قرار دارد. «اوتسرپینى» از شش عصر یا دوره پیاپى آبادانى و نیک بختى و «اوسرپینى» از شش عصر متواتر فساد تشکیل مى شود. «اوسرپینى» به انهدام کامل نمى انجامد و در پى آن «اوتسرپینى» جدیدى آغاز مى شود. همچنین ایشان معتقدند هر زمان که فساد و انحطاط و تباهى جهان را فرا گیرد، شخص کاملى که آن را تیرتنکره گویند ظهور مى کند و تباهى را از بین مى برد و پاکى، آبادانى و نیک بختى را از نو برقرار مى سازد. در هر «اوتسرپینى» و «اوسرپینى» بیست و چهار «تیرتنکره» پدیدار مى شود. دو نفر از متأخرین «تیرتنکره»ها یکى پارشواناته و دیگرى «مهاویره» (قهرمان بزرگ؛ لقب بیست و چهارمین فرد مقدس (تیرتنکره) یا آموزگار جین ها) مى باشند. عصر ما آخرین عصر یا دوره «اوسرپینى» است.