نظام حکومتی که در سده ی ششم و پنجم و چهارم پ. م. در یونان رو به پیشرفت گذاشت همانا دموکراسی بود.
مفهوم دموکراسی یونان
در آن هنگام دموکراسی عبارت بود از حکومت به دست عموم یا Demos که همانا به معنی جمهور و همه ی مردم شهر باشد. یعنی حکومت اکثریت. سنت ها باید برای خواننده عبارت «مردم شهری» را توضیح داد. بندگان و بندگان آزاد شده و بیگانگان و حتی یونانیان زاده شده در آن شهر که پدرشان از شهری از هشت یا ده میلی آن سوتر آمده باشند به حساب نمی آمدند. بیشتر دموکراسی های کهن، از شهریان، شایستگی مالی می خواستند. شایستگی مالی عبارت بود از مالکیت زمین. از این شرح بر می آید که دموکراسی یونان با مفهوم دموکراسی امروز بسیار متفاوت بود. البته در آخر سده ی پنجم پ. م. شایستگی مالی در آتن ملغی شد. اما پریکلس که از سیاستمداران بزرگ آتن بود، در 451 پ. م. قانونی وضع کرده بود که شهریان را محدود کرده بود به کسانی که از هر دو سو یعنی از پدر و مادر آتنی باشند. پس چنان که گفته شد در دموکراسی های یونان و همچنین در حکومتهای الیگارشی (یا گروهی متنفذان) شهریان دست به هم داده و فرمانروایی می کردند و گاهی مانند آتن بر گروهی انبوه از بندگان و بیگانگان حکومت می راندند.
تفاوت میان «الیگارشی» و دموکراسی یونانی
تنها تفاوت واقعی میان «الیگارشی» و دموکراسی یونانی آن بود که در الیگارشی مردم تنگدست و نا مهم حق رأی نداشتند و در دموکراسی همه ی شهریان حق رأی داشتند. ارسطو در کتاب سیاست، نتایج عملی این تفاوت را بسیار آشکار بیان می کند. در الیگارشی میزان مالیات بر شانه ی توانگران سنگینی نمی کرد. اما در دموکراسی ها مالیات توانگران سنگین بود و به تهیدستان بیشتر کمک خرج می دادند. در آتن به شهریان وجوهی حتی برای شرکت در مجامع عمومی هم پرداخته می شد. غیر شهریان بیشتر کار می کردند و فرمانبردار بودند و اگر دادخواهی داشتند و نیاز به پشتیبانی از قانون، ناچار دست به سوی یکی از شهریان دراز می کردند و از او می خواستند تا ایشان را حمایت کند. زیرا که تنها شهریان می توانستند به دادگاهها مراجعه کنند. اندیشه ی امروزی که هر کس که در شهری مسکن دارد، شهری شمرده می شود به نظر دموکراتهای آتن شگفت و ناپسند می نمود.
تضادها و همسوییهای کشور شهرهای یونان
یک نتیجه ی آشکار انحصار حق رأی به طبقه ی شهریان آن بود که میهن پرستی ایشان بسیار شدید و تعصب آمیز می شد. کشور شهرها با یکدیگر اتحادیه تشکیل می دادند، ولی هرگز با هم مؤتلف نمی شدند. همین امر بسیار دشواری ها در زندگی مردم آتن پدید می آورد. حدود ناچیز جغرافیای این کشورهای یونان نیز این شور میهن پرستی را شدیدتر می کرد؛ زیرا کسی که کشور، شهر خویش را می پرستید نسبت به دین و خانه ی خود که همه ی اینها به هم پیوندی استوار داشتند تعصبی سخت پیدا می کرد. البته بندگان چنین احساساتی نداشتند و در کشورهای الیگارشی، چه بسا طبقه های محروم که در سیاست کشور دستی نداشتند و به سبب دشمنی که نسبت به طبقه ی فرمانروا داشتند به بیگانگان گرایش هم می یافتند. ولی اصلا میهن پرستی یونانیان شوری بود شخصی و بسیار فراوان که گاهی خطرناک می نمود و همچون عشق سرخورده چه بسا که به تنفر می انجامید. تبعیدیان یونانی همانند مهاجران فرانسوی و روسی گریخته از دست حکومت انقلابی بودند! برای رهایی میهن از دست ابلیس صفتانی که آنان را تبعید کرده بودند آماده بودند دست به هر کاری بزنند.
همبستگی های امپراطور آتن با چند پولیس در سده ی پنجم پ. م
در سده ی پنجم پ. م. آتن همبستگی هایی با چند پولیس دیگر به هم رسانید که مورخان از آن همواره همچون امپراطوری آتن یاد می کنند. اما دیگر کشور شهرها همه حکومت خویش را نگاه داشتند. کار مهمی که این امپراطوری انجام داد همانا نابودی کامل دزدان دریایی و دیگر برقراری گونه ای قانون بین المللی بود. قانون آتن در کشور شهرهای وابسته به این اتحادیه اجرا می شد. امپراطوری آتن در واقع از پیمان دفاعی چند پولیس در برابر حمله ی ایرانیان سرگرفت. پایتخت این اتحادیه در جزیره ی دلوس بود. اعضای اتحادیه در دلوس خزانه ای داشتند که بعدها به آتن برده شد زیرا که بیم آن می رفت تا ایرانیان به آنجا حمله ور شوند. سپس شهرها به جای دادن سپاهی پیشنهاد کمک پولی کردند. چنان که سرانجام آتن همه کاره شد و همه ی وجود هم به خزانه ی آتن می ریخت. یکی یا دو جزیره ی بزرگ هم به آتن یاری می کردند. بدین گونه این «اتحادیه» مبدل به «امپراطوری» شد. اما شهریان کشور شهرهای اتحادیه جز در آنجاها که پیمان اجازه ی ازدواج شهریان با یکدیگر و چیزهایی مانند آن داشتند، کاملا نسبت به یکدیگر بیگانه بودند. شهریان تنگدست آتن بودند که بارگران این امپراطوری را با کار و کوشش و خدمت فراوان و پیوسته ی خویش می کشیدند. هر یک از شهریان آتنی از هیجده تا شصت سالگی چه در میهن و چه در بیرون آن مشمول خدمت نظام بود که گاهی تنها در آتن به کار می پرداخت و گاهی هم به دفاع از شهرهای اتحادیه که پولی به آتن می پرداختند گمارده می شد. هیچ مرد بیست و پنج ساله ای در مجلس آتن نبود که در چند جنگ در مدیترانه یا دریای سیاه شرکت نکرده و انتظار شرکت در جنگهای آینده را نداشته باشد. امپریالیسم امروزی ناپسند شمرده می شود از آن رو که توانگران و ملتهای توانگرند که از دیگران بهره کشی می کنند. اما امپریالیسم آتن بهره کشی طبقات نسبتا تهیدست آتنی بود از دیگر جهانیان.
تفاوت دموکراسی یونانیان با دموکراسی امروزی
تفاوت دیگر یونان آن زمان با اوضاع کنونی که از کوچک بودن کشور شهرهای یونان ناشی شده، این بود که در دموکراسیهای یونان هر یک از شهریان حق حضور و سخنرانی و رأی دادن در مجمع عمومی را داشت. زیرا که در بیشتر این شهرها در مجمع عمومی تنها چند صد تن فراهم می آمدند. بزرگ ترین آنها بیش از چند هزار تن جمعیت نداشتند. این چنین چیزی در دموکراسیهای امروزی که چندین میلیون تن رأی دهنده دارند امکان ندارد. دخالت مردم دموکراسیهای امروزه در امور کشور تنها محدود است به حق رأی که به یکی از چند حزبی که نام آنها در برابرشان گذاشته شده، رأی دهند و آن گاه باید هر چند آن حکومت بر سر کار آمده بخواهد تحمل کنند. ارسطو که روش رأی گیری دموکراسیهای امروزی را بسیار می پسندید گوید که طبقه ی شهری را می توان با دعوت کردن مجمع به دفعات بسیار و نزدیک به هم از میدان به در کرد. در دموکراسیهای اخیر (سده ی پنجم پ. م. ) حتی انتصاب مأموران رسمی جز در مورد مأمورانی که باید علم و اطلاعات مخصوص برای کار خویش داشته باشند با رأی عمومی بود. این کار برای آن بود که شهریان را از نفوذ توانگران و متنفذان و نیرومندان مصون دارند.
رسم استراسیسم
بعضی از دموکراسی ها (مانند آتن و ملطیه) رسمی داشتند به نام استراسیسم و آن عبارت بود از آنکه به روزگار فرارسیدن بحران، هر رأی دهنده ای نامی را بر تکه ای کاشی یا صدف می نوشت و نام هر کس که اکثریت داشت او را برای مدت ده سال تبعید می کردند. خواننده چه بسا چنین انگارد که این رسم بسیار بد بود. اما این خاصیت اصلی این رسم نبود. گیلبرت موری گوید که این راهی بود برای رسیدن به تصمیمی به هنگامی که افکار سیاسی چنان پراکنده و متشتت بود که امکان رسیدن به بن بست در میانه باشد. در دموکراسیهای یونان احزاب و رهبران حزبی هم وجود داشت اما دولت منظمی زمام امور را در دست نداشت و جبهه مخالفی هم در میان نبود. هرگاه رهبر نیرومندی یا گروهی نیرومند در برابر اجرای کاری که مورد توجه همگان باشد ایستادگی می کرد آن کار ممکن نبود به ثمر برسد، اما با این شیوه می شد آن رهبر را از سر راه اجرای کار برداشت بی آنکه آبروی او رفته باشد یا مایملکی از او مصادره شده باشد. این رسم موجب شده است که نام یکی از مردم گمنام و کم سواد آتن جاودانی شود. کسی به نام آریستید در دادگاه ها به سبب عدالتی که در کارها داشت نامی بلند یافته بود. این مرد با تمیستوکل بر سر یک مسئله ی مربوط به سپاه اختلافی به هم رسانید. آریستید هواخواه تقویت نیروی زمینی و تمیستوکل خواهان نیروی دریایی بود. کار به بن بست رسیده بود که دست به سوی استراسیسم بردند و درمان از آن جستند. پلوتارک گوید که آریستید به هنگام رأی گیری در خیابانها راه می رفت که به مردمی از شهریان کشاورز که سواد نداشت برخورد. آن مرد از آریستید خواست تا نام او را بر مهره ی کاشی بنویسد. آریستید پرسید «مگر آریستید تو را رنجانده است؟» نه هرگز او را ندیده ام «اما ازبس نام آریستید عادل را شنیده ام خسته شدم». آن گاه پلوتارک گوید: آریستید بی آنکه چیزی بگوید نام خویش را بر مهره نوشت. .. چون کسی مفهوم این دستگاههای حکومتی یونان را به درستی دریابد و به ویژه چون از انحصار قدرتها در یک طبقه ی ممتاز چه در حکومتهای دموکراسی و چه در الیگارشی آگاه شود در می یابد که برقراری یک اتحاد میان صدها شهر یونان که در مدیترانه پراکنده بودند چقدر ناممکن می نمود و حتی تصور پدید آمدن همکاری مؤثر را برای رسیدن به یک هدف مشترک نیز امکان پذیر نمی نمود.
راه پیوند پولیس های یونان
هر شهری به دست چند کس یا چند صد کس بود که کروفر آنان وابستگی به استقلال و جدایی این شهر داشت. تنها حمله ی «بیگانه» می توانست آنها را یکی کند. چون سرانجام این شهرها شکست یافتند و مسخر شدند اهمیت خود را از دست دادند و در واقع فرمانبردار گشتند. با این همه همواره یک سنت مشترک پیوستگی میان همه ی یونانیان وجود داشت که بر پایه ی زبان مشترک و خط یکسان وحماسه های پهلوانی رایج میان عموم مردم و ارتباط دریایی آنها استوار بود. گذشته از اینها پیوندهای دینی نیز در میان بود. بعضی زیارتگاه ها مثلا پرستش گاه آپولون در جزیره ی دلوس و پرستشگاه دلفی برای بسیاری از کشورها مقدس بود و اتحادیه ای برای نگهداری آنها و حفاظت زائران بر پا کردند. آیین مهم دیگری که موجب پیوستگی کشور شهرها می شد همانا مسابقات المپیک بود که هر چهار سال برگزار می شد و در آن دو و مشت زنی و کشتی و زوبین اندازی و وزنه پرانی و جهش و گردونه رانی و اسب دوانی از مسابقه های عمده به شمار می رفت و رکورد اول و نام برجستگانی را که به آن مسابقات آمده بودند ثبت می کردند. از 776 پ. م. این مسابقات تا هزار سال مرتبا برگزار می شد. این مسابقات در حفظ زندگی مشترک یونانیان ( پان هلنیسم ) و دور داشتن تعصب شهری گری و میهن پرستی جاهلانه بسیار مؤثر بود.
تضاد پولیس ها در یونان
سال 776 پ. م. که سال برگزاری نخستین المپیک باشد درگاه شماری یونان اهمیتی فراوان دارد. این چنین شورها و همکاری ها در برابر گرایش «جداسری» شدید سازمانهای سیاسی یونان ناچیز بود. از تاریخ هرودوت روشن می شود که پیوسته میان کشورهای یونانی جنگ و خونریزی بی امان برقرار بوده است. به روزگار کهن (مثلا سده ی ششم پ. م.) بسیاری از خاندانهای بزرگ در یونان برپا بودند و همچنان اندکی از نظام خانوادگی آریایی را نگاه می داشتند و بسیار پابند احساسات سخت و شدید و ادامه ی همیشگی خونریزی و جنگ بودند. تاریخ آتن تا سالها پر بود از جنگهای خانگی میان دو خاندان الکمنید و پیزیستراتید. خاندان اخیر نیز از اشراف بودند، ولی طبقات تنگدست از ایشان برای احقاق حق خویش پشتیبانی می کردند. بعدها در سده های ششم و پنجم چنان که ارسطو آورده است بی آنکه علت آن را به دست دهد، در نتیجه ی کاهش توالد و تقلیل افراد خانواده به دو یا سه تن تیره های اشرافی ناپدید گشتند و جنگهای آینده بیشتر نتیجه ی اختلافات در دادوستدها و منازعات شخصی بود تا اختلافات خاندانها. پس به آسانی می توان با در نظر گرفتن این روح جداسری یونانیان دریافت که چرا یونانیان آسیایی و جزیره های کوچک به سرعت به فرمان پادشاهی لودی یالیدی درآمدند و سپس بار دیگر تسلیم کوروش پادشاه ایران که کرزوس پادشاه لیدی را فرمانبردار ساخته بود گشتند.