خداشناسی در فرهنگ یونان باستان (مهمترین خدایان)

آفرودیته؛ خدای زیبایی و عشق

آفرودیته (Aphrodite، اسم لاتین او ونوس)، خدای زیبایی و عشق یونانیان است. و از کف امواج دریاها به دنیا آمده است. او زیباترین خداست. همسر هفائیسیتوس زشت رو و معشوقه آرس (Ares) خدای جنگ. اهمیت عشق در زندگی و افکار یونانیان قدیم از تکیه ای که در افسانه ها بر آن می شود، روشن می گردد. به توصیف زیبای زیر از عشق توجه کنیم: آفرودیت در کمربند خود نیروی معجزه آسای عشق را پنهان دارد. اروس (عشق، هوس Eros)، که با تیرهای خود عشق را به آتش می کشد پسر اوست. آفرودیت خدای بهار است. خدای باغ ها و گل ها. او همچنین به عنوان خدای کشتیرانی مورد ستایش قرار می گیرد. او از خاورمیانه برخاست و در قبرس به عنوان مادر آسمانی پرستش شد. بدون تردید، در آغاز خدای مادران و مسبب تولید نسل و باروری گیاهان و جانوران و انسان ها بود. در جریان پیشرفت تمدن، چون دامنه امنیت بسط یافت و جمعیت افزونی گرفت، مردان به جای تکیه بر زایندگی زنان، زیبایی آنان را مورد تأکید قرار دادند. بر اثر این تحول، از آن پس آفرودیته به عنوان مظهر زیبایی و لذات جنسی مورد پرستش یونانیان قرار گرفت و به صورت های گوناگون تجلی کرد، آفرودیته آسمانی (خدای عشق پاک) و آفرودیته زمینی (الاهه شهوات جنسی) و آفرودیته زیبا (ونوس رومی). در آتن و کورنت، زنان روسپی به نام آفرودیته معابدی می ساختند و او را پشتیبان خویش می شناختند. در برخی از شهرهای یونانی، نخستین روز آوریل را به عنوان عید بزرگ آفرودیته جشن می گرفتند؛ در این جشن، مردان و زنان می توانستند آزادانه به فعالیت جنسی پردازند. ساکنان جنوب، که شور جنسی حادی داشتند، آفرودیته را خدای عشق می شمردند، حال آنکه شکارچیان سرد مزاج شمال، آرتمیس را خدای عشق می دانستند. بنابر اساطیر، این مظهر عشق و شهوت، همسر هفایستوس لنگ شد، ولی با آرس، هرمس، پوسیدون، دیونوسوس، و بسیاری از آدمیان مانند آنخیسس و آدونیس (بنابر روایات، آدونیس جوانی است زیبا روی و مورد مهر آفرودیته و پرسفونه. اما آرس، که به آدونیس حسد می برد، به صورت گراز در می آید و او را می کشد. از خون آدونیس، گل شقایق می روید، و آفرودیته به غم می افتد. زئوس به آفرودیته فرمان می دهد که آدونیس (گل شقایق) را نصف سال به پرسفونه واگذارد تا با او به زیرزمین رود. در قبرس و فنیقیه، مردم، در عید آدونیس، برای مرگ آدونیس (به زیرزمین رفتن او در زمستان) و ظهور مجدد او (رویش او در بهار) هم سوگواری و هم شادمانی می کردند) به عشقبازی پرداخت، تا از رنج همسری هفایستوس برهد. پاریس در مسابقه ی زیبایی، که بین آفرودیته و هرا و آتنه صورت پذیرفت، سیب زرین (سیب نفاق) مراد سیبی است که آریس (الاهه ی نفاق)، که به یک مجلس عروسی دعوت نشده بود، برای زیباترین زن به مجلس جشن انداخت. داور سیب را به آفرودیته داد و مدعیان دیگر (هرا و آتنه) را خشمگین کرد، همین امر موجب جنگ تروا شد.) را به عنوان جایزه به او داد. پراکسیتلس مجسمه بسیار زیبایی از او ساخت، به طوری که یونانیان مستغرق جمال او شدند و گناهانش را فراموش کردند.

8- هستیا و پوسیدون؛ خواهر و برادر زئوس
خواهر زئوس، هستیا، الاهه ی اجاق خانواده، و برادر سرکش او، پوسیدون (نپتونوس رومی)، حاکم دریاها بود. پوسیدون خود را با زئوس برابر می شمرد، و بسا اقوام، حتی اقوامی که در قاره ها دور از دریاها به سر می بردند، او را پرستیدند، زیرا نه تنها بر دریاها فرمان می راند، بلکه بر رودها و چشمه ها و مجاری نهفته در زیرزمین نیز حکومت داشت و، به وسیله ی جریان امواج مد، ایجاد زلزله می کرد. ملاحان یونانی در جزیره های خطرناک برای او معبد می ساختند تا از خشم دریا ایمن باشند.

خدایان کم اهمیت اولمپی
در میان خدایان یونانی و حتی در میان خدایان اولمپی، خدایان کوچک کم اهمیت بسیار فراوان بودند، و هریک برخی از مظاهر بی شمار طبیعت را نمایش می دادند. از این زمره اند: هستیا (وستای رومی، خدای اجاق و آتش مقدس)، ایریس (رنگین کمان، قاصد زئوس)، هبه (خدای جوانی)، ایلیتویا (یاور زنان باردار)، دیکه (خدای عدالت)، توخه (بخت)، اروس (خدای عشق) که هزیود او را آفریننده ی جهان می دانست و ساپفو او را موجودی کینه توز و تلخ و شیرین خواند، هومنئوس (نغمه ی ازدواج )، هوپنوس (خواب)، اونیروس (رؤیا)، گراس (پیری)، لته (فراموشی)، تاناتوس (مرگ)، و موزها یا موسای (هنرهای زیبا)،کلیو، موز تاریخ؛ ائوترپه، موز شعر بزمی؛ تالیا، موز نمایشنامه های کمدی و اشعار عاشقانه؛ ملپومنه، موز تراژدی؛ ترپسیخوره، موز رقص و آواز؛ اراتو، موز غزل و اشعار هزل آمیز؛ پولومنیا، موز سرودها؛ اورانیا، موز نجوم؛ و کالیوپه، موز شعر حماسی. سه الاهه ی رحمت وجود داشتند، و دوازده خدای «ساعت» آنها را خدمت می کردند. خدایی به نام نمسیس نیک و بد را میان مردم تقسیم می کرد و کسانی را که در روزگار فراوانی نعمت افراط می نمودند (یعنی دستخوش هوبریس یا سعادت غرور آمیز بودند)، به بدبختی می انداخت. الاهگان انتقام یا ارینوئس هیچ ستمی را بی انتقام نمی گذاردند و یونانیان، از سر ترس، آنها را ائومنیدس (مهربانان) می نامیدند. الاهگان سرنوشت یا مویرای حوادث را تعیین و تثبیت می کردند. مفهوم سرنوشت چنان بر اندیشه ی یونانی سلطه می ورزید که حتی خدایان یونانی هم در اسارت سرنوشت هایی محتوم به سر می بردند. با چنین مفاهیمی، مذهب یونان محدودیت های خود را یافت و راه به علم و قانون باز کرد.

داستان شگفت خدای دیونوسوس

یکی از محبوب ترین خدایان یونانی که تشخیص وضع و مقام او در سلسله مراتب خدایان بسی دشوار است، دیونوسوس است. این خدا در آغاز یکی از معبودهای تراکیا و مظهر شراب بود و سابازیوس نام داشت. یونانیان او را، که سرانجام برای نجات بشریت تن به مرگ داد، خدای شرب و مستی و نگهبان تاک و ضامن فراوانی نعمت می شمردند. سرگذشت او از آمیختن چند داستان پدید آمده است. بنابر اساطیر یونانی، دیونوسوس از آمیزش زئوس با دختر خود پرسفونه زاده و در بادی امر به صورت زاگرئوس (کودک شاخدار)، بوده است. چون مورد محبت شدید زئوس قرار داشت و در کنار زئوس بر مسند آسمانی می نشست، هرا بر منزلت او رشک برد و تیتان ها را به کشتن او برانگیخت. زئوس، برای دفع خطر، دیونوسوس را نخست به صورت میش، و سپس به صورت گاو درآورد. اما تیتان ها او را در هیئت گاو شناختند، پس او را پاره پاره کردند و پاره ها را در دیگی افکندند. آتنه دل او را از دیگ بیرون آورد و نزد زئوس برد. زئوس دل را به سمله داد، و سمله از آن آبستن شد، و کودکی که از سمله به دنیا آمد، خود سابازیوس بود، و این بار دیونوسوس نام گرفت. موضوع مرگ و زندگی مجدد دیونوسوس، موجد مراسم دینی بسیار گشت. در فصل بهار، هنگامی که درختان مو، جوانه می زدند، زنان یونان برای مشاهده ی تولد مجدد دیونوسوس به کوه ها می رفتند و دو روز تمام در آنجا به سر می بردند. میگساری می کردند و معتقد بودند که هر کس با شراب، عقل از سر ندهد، بی خرد است. مردم از شنیدن داستان عذاب و مرگ و زندگی مجدد خدای خود به شور می آمدند، در حایل که خود سراسر این داستان را به خوبی می دانستند. در طی مراسم می گساری و رقص، زنان چنان دچار هیجان می شدند که پا بر هر گونه قیود و مقررات می نهادند. مهم ترین قسمت مراسم این بود که زنان میش یا گاو و گاهی انسانی را که تجسم خدا می انگاشتند، می گرفتند و اعضای او را، به یاد مثله شدن بدن دیونوسوس، پاره پاره می کردند و از گوشت آن یک شام ربانی مقدس برای خود می ساختند و می خوردند. عقیده داشتند که خدا بدین وسیله داخل بدن انسان می شود و با روح انسان می آمیزد. در چنین حالی، خود را وابسته ی دیونوسوس و جاوید می پنداشتند و، مطابق یکی از القاب او، که باکوس یا باکخوس بود، خود را باکخوی یعنی وابسته ی باکخوس می نامیدند. حالتی را که بدیشان دست می داد «خلسه» یا «جذبه» می خواندند و بر آن بودند که در این حالت از قید جسم آزاد می شوند و می توانند پرده های غیبی را پس زنند و از آینده خبر دهند و در حقیقت، خدا شوند. این مراسم پرشور، که از تراکیا به یونان سرایت کرد، یونان را از دست خدایان سرد و رسوای اولمپی بیرون آورد و تدریجا دین یونانی را با هیجان آمیخت و سرور بخش کرد. کاهنان معبد دلفی و فرمانروایان آتن خواستند این گونه مراسم دینی را منسوخ کنند، ولی توفیق نیافتند. فقط توانستند از سویی دیونوسوس را در شمار خدایان اولمپی در آورند و رنگ یونانی بدو بدهند و عید او را یکی از اعیاد رسمی کنند، و از سوی دیگر، بدمستی های جنون آمیز پیروان دیونوسوس را به مراسم سنگین و نمایش باشکوهی مبدل کنند. پس، دیونوسوس تحت الشعاع آپولون قرار گرفت، چنان که بعدا آپولون هم، با همه سجایای عالی خود، میدان را برای عیسی مسیح خالی کرد.

خدایان دیگر
آهنگر المپ هفائیسیتوس (Hephaistos، اسم لاتین او ولکانوس Volkan به معنی آتش فشان)، است. خدای آتش یک آهنگر نیرومند است. او فلج و زشت اما به همان نسبت قوی پنجه و خوش قلب است. اوست که نیزه طلائی زئوس را ساخته و او را مسلح کرده است. او سازنده اولین دستگاه های اتوماتیک است. خدمتگذارانی از طلا و سه پایه هائی که خود راه می روند. او سازنده المپ است که در آغاز کارگاه او بود. بعدها کارگاه او به غارهای کوه اتنا منتقل می شود.

خدای هرمس
هرمس (Hermes اسم لاتین مرکور)، هم یکی از پسران زئوس است. او طبیعتی باهوش و چابک دارد. خبر آور خدایان است و با کفش های بالدار خود به سرعت در جهان در حرکت است. هرمس خواب و خواب های قابل تعبیر را به همراه می آورد و ارواح را تا قعر زمین همراهی می کند. به قوه فهم و درک عملی که دارد به انسان ها ثروت می بخشد، خدای راه ها، رفت و آمد، خدای تاجران و حتی دزدان و کلاهبرداران است.

خدای دریاها
پوزیدون (Poseidon، لاتین نپتون)، خدای قدرتمند دریاهاست. نیزه سه سر او مد (عکس جزر)، را باعث می شود و طوفان ها را تحریک می کند. او زمین را می لرزاند و در ضمن خدای حافظ دریانوردی است. در تنگه های راه کورینت جشن هائی بر گزار می شوند که اوج آنها مسابقه کالسکه رانی است. به این دلیل پوزیدون به عنوان خدای رام کننده اسبان نیز شناخته می شود.

خدای شراب
دیونیوس (Dyonyos باکوس). قبلا اشاره شد که افسانه های یونان قدیم مخلوق ذهن یک شاعر یا نویسنده نیست و احتمالا بخشی از این داستان ها خود مردم بنا به احتیاجات فکری، روانی و اجتماعی خود با شاخ و برگ دادن به اتفاقات و شخصیت های زمان خود ساخته اند و نویسندگان و شاعران زمان این تصورات را باز شاخ و برگ بیشتری داده به رشته تحریر در آورده اند. برای مثال دیونیوس یا باکوس تازه پس از دوران هومر (٩٠٠ سال قبل از میلاد مسیح)، به میان خدایان یونان می آید. او خدای فراوانی و بخصوص خدای شراب بود. قدرت او همانقدر که به نشاط می انجامد به تهور بیجا، سرعت در اسب دوانی و حتی دیوانگی می انجامد. او با همراهان خود نیمفه ها (Nymphen، الهه های طبیعت که در آبها و جنگل ها زندگی می کردند)، شیاطین و دیگر منسوبین خدایان به سراسر جهان تا لیبی، مصر و هند مسافرت می کرد تا نمازگزاری و پرورش درخت مو و ساختن شراب را ترویج دهد. پس از اینکه تمام جهان را به نماز گزاری خود جلب می کند به المپ می رود و در میان دوازده خدای المپ به خدائی پذیرفته می شود. الهه هستیا خواهر زئوس، حافظ آتش در اجاق خانه و دولت به نفع او در یک مجلس مهمانی از سمت خود در المپ صرفنظر می کند.

تقسیم قدرت میان خدایان یونان باستان

در میان خدایان یونان مرزهای قدرت و مسئولیت ها تقسیم شده و مشخص است. هر خدائی در مورد مسائل مربوط به بخش خود اختیار تام دارد. حتی دخالت رئیس خدایان زئوس در امور مربوط به دیگران حد معینی دارد. خود زئوس نیز همه کاره و هیچ کاره نیست. او نیز در بخش معینی مسئولیت خود را داراست. او حاکم جهان و خدای آسمان است. در میان ابرها، رعد، برق، طوفان و باران ظاهر می شود. به همین جهت ستایش از او نیز بر فراز قله ها که نزدیک تر به آسمان ها هستند انجام می گیرد. اما او خدا است و قدرت پیشگوئی دارد. او سرنوشت انسان ها را در ترازوی سرنوشت سبک و سنگین می کند. او بر نظم اجتماعی انسان ها نظارت دارد و زوجات، خانواده ها، دولت، سوگند و حفظ حقوق میهمانان را مراغب است. برخلاف آنچه که در غالب ادیان دیگر به خدا نسبت داده می شود اصل عاری بودن از خطا و به همین جهت مبری بودن از هرگونه مسئولیت در میان خدایان یونان وجود ندارد. خدایان یونان نیز مانند انسان ها گرفتار احساسات، عواطف و خواسته های خویشند. زئوس نیز گاه و بیگاه دچار خطا می شود. او خود قانون مقدس خانواده را زیر پا می گذارد و برای همسر خود انگیزه حسادت ایجاد می کند. تعداد فرزندانی که الهه ها (خدایان زن) و انسان ها به او هدیه کرده اند از شمار خارج است. چون برای خدایان نیز احتمال ارتکاب خطا وجود دارد زمینه پیروی کورکورانه از این انسان ها به مراتب کمتر از موقعی است که خدایان مظهر کمال و عاری از کوچکترین خطا و مسئولیت ها تلقی شوند. انسان ها به خود اجازه می دهند اعمال خدایان را نیز مورد بازرسی و بررسی قرار دهند و در مورد درست یا نادرست بودن این اعمال نظر خود را داشته باشند.

تساوی خدایان زن و مرد در یونان باستان
در میان خدایان یونان الهه های زن همانقدر خدا و دارای قدرت هستند که خدایان مرد. از همان حقوقی و وظائفی برخوردارند که مردان هستند. برای مثال هرا (Hera) خواهر و همسر زئوس است و بالاترین الهه زن در آسمان به شمار می رود. هرا به عنوان خدای قوانین مقدس خانواده بر کار انسان ها و خدایان نظاره می کند. او بخصوص در فکر حفاظت از شخصیت و حقوق زن است. سختی در طینت اوست. هفائیستوس پسر او می لنگد زیرا که مادر که از زشتی او برافروخته بود او را از المپ به زمین پرتاب کرده است. خدایان همه نوع صفت های زمینی و انسانی را دارا هستند. حسادت، کینه و نفرت در میان خدایان یونان امری روزمره و عادی است. هرا سمت مشاوری زئوس را هم داراست اما به دلیل حسادتش دائما علیه زئوس توطئه می کند.

روابط میان خدایان در یونان باستان

قوانین هم در مورد خدایان و هم در مورد انسان ها صادقند. برای مثال هرا که حافظ قوانین مقدس خانواده است هم بر کار انسان ها و هم بر کار خدایان نظاره دارد. اگر خدائی دچار خطا شود مجازات می شود و اگر این خطا بزرگ باشد خدای مزبور از خدائی خلع و به نیم خدا تبدیل می شود. زئوس علی رغم برتری اش بر دیگر خدایان قادر مطلق نیست. تعظیم و بله قربان گوئی در میان خدایان وجود ندارد و در افسانه های یونان به چشم نمی خورد. در میان خدایان یونان دموکراسی حاکم بود. دوازده خدای المپ جلسات بحث و مشاوره و تصمیم گیری دارند. در این جلسات هر خدا دارای یک رای است. اموری که مربوط به همه خدایان است در مجلس خدایان طرح و پس از بحث و مشاوره در مورد آن قضاوت و تصمیم گیری می شود. تصمیمات مربوط به مجازات های شدید خدایان به این جلسات مربوط می شد. در آئین یونانیان بر خلاف آئین های دیگر خوبی کامل در یک طرف و بدی کامل در طرف دیگر (خدا و شیطان، اهورا مزدا و اهریمن)، دوآلیسم تفکر وجود نداشت. خوبی وبدی هر دو با هم بروز می کردند و یک شخص معمولا درستکار می توانست در موارد متعددی نیز دچار اشتباه گردد. این مساله که در زندگی انسان کشیدن مرز روشن میان خوبی ها و بدی ها غالبا بسیار مشکل است در فلسفه این افسانه ها کاملا منعکس است. انسان ها خود را با خدایان سر بسر می دانستند و "فاصله" خدایان المپ با انسان ها به "فاصله" خدایان با مردم در ادیان دیگر نبود. حتی یک خدا در جنگ مستقیما به نفع گروهی از انسان ها علیه دیگران شرکت می کرد. همچنین یک انسان می توانست با خدائی رابطه زناشوئی بر قرار سازد. از ازدواج یک خدا و یک انسان یک نیم خدا به دنیا می آمد که عمر جاودانه داشت. اساس افسانه های یونان یک تئوری خشک و بی روح نبود بلکه یک زندگی شیرین، جوشان و سرشار از عشق و تحرک را در بر داشت. گوستاو شواب پیدایش افسانه های یونان را چنین توضیح می دهد: "یونان قدیم جامعه برده داری بود. فرهنگ آن فرهنگی بود که برده داران بر آن حاکم کرده بودند. هنگامی که از میان توده مردم که اکثرا دهقان وابسته به زمین و بردگان بودند توده جدیدی به نام "انسان های آزاد" یا "انسان های ممتاز" تشکل یافت، در میان این انسان های آزاد اعتقاد به خدایان مرسوم شد و از میان این خدایان خدایان المپ موجودیت خاصی یافتند". بدین ترتیب قابل توضیح می شود که این انسان ها (آنطور که انگلس در کتاب منشا خانواده می نویسد)، حاضر نبودند به عنوان پلیس و ژاندارم (نه برای حفظ امنیت بلکه، نگارنده)، به عنوان وسیله زور و اعمال قدرت طبقات حاکم علیه طبقات دیگر بکار گرفته شوند و از قبول این قبیل شغل ها سر باز می زدند. مدل فکری خدایان المپ متعلق به حدود سه هزار سال پیش است اما این مدل هنوز نکات آموزنده بسیاری دارد. نسبت به دوران خود یونان جامعه شکوفائی بود. فلاسفه ای چون سقراط، افلاطون و ارسطو که از اولین پایه گذاران علوم بشری هستند از این جامعه بودند. اشعار و نوشته هائی که از شاعران و نویسندگان این جامعه به جای مانده است شاهد شکوفائی و رونق علم، دانش و فلسفه در جامعه یونان هستند. در این دوران اولین قانون اساسی به رشته تحریر در آمد و به آزمایش و اجرا گذاشته شد. اولین کوشش ها برای تدوین قوانین مدنی، تعریف حق و عدالت انجام گرفت. قوانین مدنی نسبتا پیچیده ای تدوین گردید و به صورت اجرا در آمد. بناها، نقاشی های روی ظروف و مجسمه هائی که از این دوران باقی هستند گواه رشد معماری و رونق علم و هنر در این دورانند. جامعه یونان خود را جامعه ای بر مبنای دموکراسی می دانست. این دموکراسی چنان فرهنگی از خود برای بشر به جای گذاشته است که جوامع امروزی هنوز خود را متاثر از آن می دانند. این دموکراسی نبود که بعد ها آتن را به نابودی کشانید، بلکه برده داری که کار شهروندان آزاد را تحقیر می کرد باعث نابودی آتن شد.

 


منابع :

  1. ویل‌ دورانت‌- تاریخ‌ تمدن‌- جلد دوم‌- یونان‌ باستان‌- تهران‌- انتشارات‌ علمی‌ و فرهنگی‌- 1359

  2. پایگاه اطلاع رسانی کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه یونانیان

  3. سایت باشگاه اندیشه، مقاله خدایان یونان- همایون مه منش

  4. عبدالله مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- ج اول- بخش ادیان و مذاهب یونان باستان

  5. حسین توفیقى- آشنایى با ادیان بزرگ- بخش ادیان ملل گذشته- یونان

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113983