بلا از دیدگاه عطار نیشابوری (قرآن و حدیث)

بلا

بلا در ظاهر کلام، با لغاتی چون سختی، مشقت و محنت مترادف است. اما این معنی، لایه ظاهری واژه را مد نظر دارد، زیرا در بلا و درد، رحمت ها و نعمت هایی نهفته است که برای تشخیص آن، باید از دیده ای تیزبین برخوردار بود. شلاق بلا، باعث هشیاری انسان و دور کننده او از ظلمت فراموشی خداوند است. در بلایا، نباید فقط با دید منفی نگریست، چرا که آثار مثبت آن می تواند انسان را تا بالاترین مراحل کمال، همراهی کند. بیداری، جبران اشتباه گذشته، شکر بر نعمت، اکتساب بالاترین مدارج انسانی همچون صبر، تسلیم و رضا، و عشق حقیقی، همه و همه در کیمیای بلا پنهان شده اند. بلا، قلب را می پالاید و «من وجودی» انسان را ویران می سازد تا از او هیچ نمانده و لایق تزیین به عشق الهی باشد. بلا، تکلیف انسان را با خویش روشن می سازد، انسان درمی یابد که تا چه میزان، از نعمت ایمان راستین برخوردار است. وقتی لطف خداوند شامل حال مخلوقی گردد، حق تعالی او را با سرانگشت بلا و مصیبت از دیگر افراد جدا می سازد، و هیچ لذتی از آن بالاتر نیست که بنده، آنچنان مورد توجه پروردگارش قرار می گیرد که: او را می آزماید، می گدازد و می نوازد!

معنای بلا در لغت و اصطلاح
بلاء به فتح اول، در لغت به معنی آزمایش، سختی، غم، اندوه،مصیبت و آفت است. و در اصطلاح صوفیان ظهور امتحان حق است بنده را در تحقق حالش هنگام ابتلاء و هر چه بلا بر بنده قوت بیشتری پیدا کند، قربت او با حق تعالی زیادتر می شود، و آنچه کافران را اتفاق می افتد شقا می باشد. امتحان نیز به کسر اول، در لغت به معنی آزمودن و در محنت و بلیه افتادن است و در اصطلاح، آزمایش اولیاء است با بلا از خوف و حزن و قبض و هیبت و مانند آن که بر دل مقبولان درگاهش فرود می آید. (شرح اصطلاحات تصوف، ص 328)

بلا در قرآن و احادیث

بلا در قرآن با تعابیر گوناگونی مانند: ابتلاء، امتحان، اختبار و مشتقات دیگر وارد شده است که در اصل به معنی آزمایش کردن است لکن گاهی به وسیله نعمت است که به آن بلای حسن گویند و گاهی به وسیله مصائب، شدائد، محنت و بیماری است که به آن بلای سییء اطلاق می گردد. (تفسیر المیزان، ج 9، ص 39) قرآن کریم امر هدایت را مختص به ذات باری تعالی می داند و هدایت را به تمام موجودات تعمیم داده است و می فرماید: «هو الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی؛ خدایی که خلقت هر چیزی را به آن چیز داد و سپس هدایت کرد.» (طه/ 50) در هدایت عمومی خدایتعالی هر چیزی را به سوی کمال وجودش راهنمائی کرده و آن را به هدف از خلقتش می رساند. از میان همه انواع موجودات، نوع بشر نوعی از وجود است که امرش تمام نمی شود و به کمال نمی رسد مگر با یک سلسله افعال اختیاری و ارادی که آن نیز سر نمی زند مگر از اعتقاداتی نظری و عملی. در نتیجه خصوصا این نوع باید تحت قوانین زندگی کند، حال چه قوانین حق و چه باطل. خدایی هم که عالم تکوین را راه انداخته باید برای او از طرفی یک سلسله اوامر و نواهی که جامع آن را شریعت می نامیم تشریع کند و از سوی دیگر حوادث اجتماعی و فردی پدید بیاورد تا انسان در برخورد با این دو، آنچه را در قوه و استعداد دارد فعلیت دهد و در آخر یا سعادتمند شود، و یا شقی و بدبخت گردد، اینجاست که نام محنت و بلا و امتحان و امثال آن، هم بر این حوادث منطبق می شود و هم بر این تشریع.
با اینکه خداوند بر نهفته های انسان آگاه است او را امتحان می کند تا آنچه در درون خود دارد کاملا خالص و ظاهر گردد (تفسیر نمونه، ج 1، ص 385) «و لیبتلی الله ما فی صدورکم و لیمحص ما فی قلوبکم و الله علیم بذات الصدور؛ براى اين است كه خداوند آنچه را در دلهاى شماست [در عمل] بيازمايد و آنچه را در قلبهاى شماست پاك گرداند و خدا به راز سينه ‏ها آگاه است.» (آل عمران/ 154) واژه تمحیص از ریشه محص به معنای تخلیص و پاک کردن به کار می رود. ابتلا سنت جاوید الهی است و طی آن مومن با جان و مالش آزمایش می شود و باید خود را برای سختیها و ناکامیهای دنیا آماده نماید. قرآن کریم می فرماید: «ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما یأتکم مثل الذین خلوا من قبلکم مستهم البأساء و الضراء و زلزلوا حتی یقول الرسول و الذین آمنوا معه متی نصرالله. الا ان نصرالله قریب؛ آیا می پندارید بدون اینکه آنچه بر سر اقوام و ملل گذشته از مصائب درونی و برونی (آزمایش و ابتلائات) بیامد بر سر شما آید، داخل بهشت شوید؟ نه ممکن نیست شما نیز مانند آنها امتحان خواهید شد. آنها آنچنان آزمایش سختی شدند که دچار تزلزل گشته حتی رسول و مؤمنین گفتند: پس نصرت خدا چه وقت است آنگاه به ایشان گفته شد: آگاه باشید که نصرت خدا نزدیک است.» (بقره/ 214)
در آین آیه کلمه بأساء به معنای شدت و سختی است که از خارج نفس آدمی به آدمی وارد می شود و ضراء شدتی است که به جان و تن انسان می رسد، و کلمه زلزال که به معنای لغزیدن است در این آیه شریفه کنایه از اضطراب و دهشت است و این آیه دلالت دارد بر اینکه مسأله ابتلا و امتحان در امت اسلام نیز جریان دارد و این سنتی همیشگی است. ابتلا مظهر تلطف خداوند است نسبت به بنده مومن رسول اکرم (ص) می فرمایند: «اذا احب الله عبدا ابتلاه و اذا احبه الحب البالغ اقتناه. قیل: یا رسول الله و ما اقتناه؟ قال: لایترک له مالا و لاولدا؛ چون خدای بنده ای را دوست بدارد، او را به بلا گرفتار کند و چون او را به تمامی دوست بدارد می چیند. پرسیدند: ای رسول خدا، چیدن او به چه معنی است؟ گفت: او را دارائی و فرزندی باقی نگذارد.» (فرهنگ مأثورات متون عرفانی، ص 22) ابتلا محک ایمان مومن است تا مشخص شود چه میزان به معتقداتش پایبند است و در برابر آن بلا صبر و استقامت نشان می دهد.
حضرت رسول (ص) می فرمایند: «اول ماکتب الله فی اللوح المحفوظ انی انا الله، لا الا اله انا، من لم یرض بقضائی و لم یشکر لنعمائی و لم یصبر علی بلائی، فلیطلب ربا سوائی؛ نخستین چیزی که خداوند در لوح محفوظ نوشت این بود که من خدایم و جز من خدایی نیست. کسی که به قضای من رضا ندهد و سپاس نعمت های مرا نگذارد و بر بلاهای من صبر نکند، باید خدایی جز من بجوید.»

بلا برای انبیاء و اولیاء

محبوب ترین خلق خدا (انبیاء و اولیاء) به بلاهای بزرگ و مصیبت های بیشماری که دیگران تاب تحمل آن را ندارند، گرفتار شدند. جمله معروف «البلاء للولاء» مبین همین اصل است که خدا بنده ای را که مورد لطف خاصه اوست، بیشتر گرفتار سختی ها می کند. امام صادق (ع) می فرمایند: «ان اشد الناس بلاء الانبیاء، ثم الذین یلونهم ثم الامثل فالامثل؛ همانا پرگرفتارترین مردم انبیاء هستند و در درجه بعد کسانی که از حیث فضیلت بعد از ایشان قرار دارند و سپس هر کسی که با فضیلت تر است.» و در حدیث قدسی آمده است: «من احبنی ابتلیته؛ هر که مرا دوست بدارد، مبتلای بلای من شود.» حضرت رسول (ص) نیز می فرمایند: «ان الله ادخر البلاء لاولیائه کما ادخر الشهاده لاحبائه؛ خداوند بلا را برای اولیاء خود ذخیره کرده است همچنان که شهادت را برای دوستانش ذخیره کرده است.»
در ابتلاء حضرت زکریا (ع) آمده است: «چون قومش قصد کشتن او را کردند او فرار کرد. در آن موضع درختی بود، اشارت به آن درخت کرد، شکافته شد و زکریا به درون درخت رفت، ابلیس گوشه ردای زکریا را گرفت و بیرون درخت نگه داشت و درخت فراهم آمد. کفار رسیدند و ابلیس را به صورت پیری دیدند. از او پرسیدند که مردی به این صفت ندیدی کجا رفت؟ ابلیس گفت: درون این درخت است و گوشه ردای او را به آنها نشان داد. گفتند ای پیر او را به چه تدبیر از میان درخت بیرون آوریم تا هلاکش گردانیم. شیطان گفت: همینجا هم می توان او را هلاک کرد و تعلیم داد تا اره ای دو سر حاضر کردند و بر سر درخت نهادند تا به دو نیم ببرند، از غیب به زکریا ندا رسید که: هان تا ننالی و آهی نکنی که نامت از جریده صابران محو کنیم.»

تمییز عاشق از مدعی

در نظر عطار، بلا امتحان دشوار الهی است برای بندگان، به ویژه عشاق تا در این میانه، عاشق راستین از مدعی شناخته شود عطار می گوید: حق تعالی، ارواح را سه هزار سال پیش از اشباح آفریده و همه را در یک صف پیوست و قرارداد و دنیا را بر آنها جلوه داد. نه تن از ده تن ارواح، به دنیا گراییدند. آنگاه بهشت از سوی راست پدید آمد و دوزخ از سمت چپ آشکار گردید. عده کمی باقی ماندند که میل دنیا نکردند و آرزوی بهشت و بیم دوزخ آنها را فرا نگرفت. خدا به آنها خطاب کرد: «ای دیوانه دلان، شما چه می خواهید که از دنیا و آخرت آزادید؟» خروشی از آن جانهای پاک برخاست که: «خدایا تو بهتر می دانی، ما تو را خواهیم و دیگر هیچ.» حق گفت: «پس مستعد و آماده بلا شوید که به شمار موی جانوران و ریگ بیابان و به عدد قطره باران و برگ درختان، بر شما انواع بلا فرو خواهیم ریخت و سینه ریش شما را به خدنگ آتشین داغ خواهیم کرد.» (شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، ص 191) و این اشاره شاعرانه ای است به آیه شریفه: «الست بربکم، قالوا بلی؛ من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بله.» (اعراف/ 172) خداوند در خطاب الست با ارواح آدمیان پیمان عشق بست و آنها را از انواع بلاها، آگاه گردانید.
خــطاب آمد که گر خواهان مایید *** همه خواهان انواع بلایید
همی چندان که موی جانور هست *** دگـر ریگ بیابان سر به سر هست
دگـر چندان که دارد قطره باران *** دگـر چندان که برگ شاخساران
فـزون زان بیش از رنج و بلا من *** فرو ریزم به زاری بر شما من
آنان به پیمان حق بلی گفتند و این بلی برای بنده بلا بود و نشان آنان که به میثاق حق وفادار ماندند نیز، پذیرش همین بلا بود. عطار معتقد است که قرب پروردگار نیز با بلا همراه است چنانچه می گوید:
صلای عشق جانان بی بلا نیست *** زمانی بی بلا بودن روا نیست
اگر صد تیر بر جان تو آید *** چو تیر از شست او باشد خطا نیسـت
از آنجا هر چه آید راست آیـد *** تو کژ منگر که کژ دیدن روا نیـــست
سر مویی نمی دانی از این سر *** تو را گر در سر مویی رضا نیســت
بلاکش تا لقای دوست بیــنی *** که مرد بی بلا مرد لقا نیست
 


منابع :

  1. ماه نامه اطلاعات حکمت و معرفت- 1387- سال 1- شماره 1- فروردین

  2. رضا اشرف زاده- فرهنگ کاربرد آیات و روایات در اشعار عطار نیشابوری- زمستان 1372

  3. محمدحسین طباطبائی- تفسیر المیزان- جلد 9- سال 1393 ق.

  4. فریدالدین عطار نیشابوری- تذکره الاولیاء- محمد استعلامی- سال 1378

  5. فرید‌الدین عطار نیشابوری- منطق‌الطیر- توضیح محمدرضا شفیعی کدکنی- 1374

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113992