طبقات مردم در عصر طلایی یونان باستان (جنگ طبقاتی)

آغاز جنگ های طبقاتی

آغاز جنگهای طبقاتی، در سرزمین آتیک، کشمکشی است که بین مالداران تازه به دوران رسیده و اشراف زمین دار پدید آمده است. خاندانهای کهن هنوز زمین و خاک کشاورزی را دوست دارند و بیشتر در املاک خود عمر به سر می برند. تقسیم املاک بین فرزندان، در طی نسلهای پی در پی، موجب کم شدن وسعت زمینهای شخصی می شود. (آلکیبیادس دولتمند فقط هفتاد ایکر تقریبا 5 , 28 هکتار زمین دارد). صاحب زمین غالبا خودش به زراعت یا اداره ی املاک خویش می پردازد، ولی اشراف با وجود آنکه ثروتی ندارند، متکبر و خودخواهند، برای ابراز اصالت و اثبات اشرافیت، نام پدران خود را بر نام خویش می افزایند و تا حد امکان خود را از طبقه ی تاجر بورژوازی که ثروت روز افزون تجاری آتن را در اختیار می گیرد، دور نگاه داشته اند. زنان آنان خانه ی شهری آرزو می کنند و با اشتیاق تمام زندگی پر تنوع شهری و فرصتهایی را که در آن است خواستارند؛ دخترانشان هوس دارند که در آتن زندگی کنند و شوهران مالدار به چنگ آورند؛ پسرانشان امیدوارند که در آنجا از فاحشه های ممتاز برخوردار شوند و به شیوه ی نودولتان ضیافتهای سرورانگیز بر پا دارند. اشراف، چون نمی توانند در تجملات با تاجران و صاحبان صنایع رقابت کنند، لذا آنان یا فرزندان آنان را به عروسی یا دامادی خود در می آورند؛ و آن طبقه نیز، به ارتقای به سلک اشراف اشتیاق فراوان دارند و در این راه از بذل مال دریغ نمی دارند. در نتیجه ی این گونه وصلتها، زمینداران و پولداران به هم می پیوندند، و یک طبقه ی عالی اولیگارشی به وجود می آید که مورد کینه و حسد فقیران است.

دومین مرحله جنگ طبقاتی
کبر و گستاخی نودولتان، دومین مرحله ی جنگ طبقاتی یعنی مبارزه ی شارمندان تهیدست بر علیه دولتمندان را موجب می شود. بسیاری از تاجران بورژوا، چون آلکیبیادس، به مال و مکنت خود مغرورند، لکن عده ی معدودی از آنان می توانند با گستاخی نافذ و اثر بخش خویش، و وقار و لطف بیانی که دارند، «توده ی کارگر» را مجذوب و فریفته سازند. جوانانی که از استعداد و شایستگی خویش باخبرند، ولی به علت فقر مجال ابراز آن را نمی یابند، نیاز خاص خود را به بشارتنامه انقلاب عمومی تبدیل می کنند. روشنفکران نیز، که مشتاق اندیشه های نو و شیفته ی ستایش های ستمدیدگانند، برای انقلاب آنان غرض و هدف معین می دارند. شعار آنان اشتراکی کردن صنعت و تجارت نیست، بلکه الغای وامها، و توزیع مجدد اراضی میان شارمندان را خواستارند، زیرا در نهضت قرن پنجم آتن، فقط رأی دهندگان فقیر شرکت داشتند، و در این مرحله، تصور آزادشدن بردگان و بهره بردن اتباع خارجی از توزیع اراضی ممکن نبود. رهبران این نهضت از گذشته ای طلایی، که در آن همه ی مردم ثروتی یکسان داشته اند، حکایت می کنند، ولی هنگامی که از تجدید بنای آن بهشت گمگشته سخن می گویند، دلشان نمی خواهد که مردم به مفهوم لفظی و حقیقی آن تکیه کنند. آنچه در سردارند، ایجاد یک اجتماع کمونیستی اشرافی است قصدشان ملی کردن اراضی به دست دولت نیست، بلکه می خواهند که املاک به طور مساوی بین شارمندان تقسیم شود. و چنین اظهار می کنند که با وجود اختلافات روزافزون و فاحش اقتصادی، تساوی حقوق سیاسی تحقق پذیر نیست؛ ولی مصممند که، با استفاده از قدرت سیاسی شارمندان تهیدست، مجلس را بر آن دارند که از طریق جرمانه و خدمات عمومی و مصادره و کارهای همگانی مقداری از ثروت تمرکز یافته اغنیا را در کیسه ی فقیران جای دهد؛ نیز، رنگ سرخ را نشانه ی انقلاب خود قرار می دهند تا برای انقلابیان آینده سرمشق شود.

تشکیلات مخفی ثروتمندان
ثروتمندان در برابر این تهدید، به صورت دسته هایی پنهانی، تشکیلاتی می یابند و پیمان می بندند که در مقابل این خطر، که افلاطون، علی رغم کمونیسم خاص خودش، آن را «درنده ی مهیب» توده ی خشمگین و گرسنه خواهد خواند، جمعا و مشترکا اقداماتی کنند. کارگران آزاد نیز (که دست کم از عهد سولون متشکل شده اند) در انجمن ها و مجامع صنفی، چون مجمع بنایان و سنگ تراشان، درودگران، عاج تراشان، سفالگران، ماهیگیران، بازیگران، و غیره به هم پیوستند؛ سقراط عضو یکی از مجامع سنگ تراشان است (سنگ تراشان و معماران یونانی انجمنی ترتیب دادند که با شعایر و آداب مذهبی اسرارآمیزی همراه بود. اینان بعدها پیشقدمان آزاد اروپا شناخته شدند.) ولی این انجمن ها، بیش از آنکه یک اتحادیه ی تجارتی باشند، اجتماعاتی برای تبادل منافع مشترکند: اعضای هر صنف در مجامعی به نام «جایگاه مقدس» گرد هم آمده، جشن و سرور بر پا می کنند، به بازی می پردازند، خدای پشتیبان خود را ستایش می کنند، به اعضای بیمار اعاناتی می دهند، و برای کارهای خاص و مهم، جمعا قراردادهایی منعقد می دارند، ولی علنا در مبارزه ی طبقاتی آتن وارد نیستند. صحنه ی این کارزار میدان ادب و سیاست است. رساله نویسانی از قبیل «اولیگارش کهن»، برخی دموکراسی را مورد انتقاد و اتهام قرار می دهند، و برخی دیگر به حمایت از آن بر می خیزند. کمدی نویسان، چون برای نمایش دادن آثار خود به پول و به اشخاص پولدار نیازمندند، از دراخما طرفداری می کنند و رهبران انقلابی و کشورهای خیالی آنان را به باد طعن و ریشخند می گیرند، آریستوفان، در زنان در شورا (اکلسیازوسای)، 393، ما را با زن کمونیستی به نام پراکساگورا آشنا می کند که در خطابه ی خود چنین می گوید: من می خواهم که همه کس از همه چیز بهره ور گردد؛ و همه ی اموال بین همه ی مردم مشترک باشد. دیگر از این پس فقیر و غنی وجود نخواهد داشت. دیگر از این پس نخواهیم دید که یکی از کشتزارهای وسیع سودجویی کند، و دیگری حتی به قدر گوری زمین نداشته باشد تا در آن دفن شود. مقصود من آن است که همه ی مردم در شرایطی یکسان و برابر زندگی کنند و در این راه، اولین قدم آن است که زمین و پول، و هر چیز دیگری را که ملک شخصی است، بین همه ی مردم مشترک سازم زنان عموما به همه ی مردم تعلق خواهند داشت. ولی بلپوروس می پرسد: «کیست که از عهده ی این کار برآید؟» پراکساگورا در جواب می گوید «بردگان». در کمدی دیگر آریستوفان به نام پلوتوس، یعنی «ثروت»، «فقر» که در خطر زوال و فنا قرار گرفته است از خود به عنوان محرک لازم برای کوشش ها و فعالیتهای انسانی دفاع می کند: منشاء همه ی برکات شما، تنها منم؛ و سلامت و امنیت شما همه، تنها به وجود من وابسته است. اگر آدمی می توانست آزاد و فارغ از کار و کوشش زندگی کند، چه کسی بود که به خرسندی خاطر آهن بکوبد، کشتی بسازد، خیاطی کند، چوب بتراشد، چرم ببرد، آجر بپزد، کتان بشوید، پوست دباغی کند، زمین را با خیش بشکافد، و نعمات دمتر را در انبارها ذخیره کند؛ اگر نظام شما (کمونیسم) برقرار شود، دیگر بر بستر نخواهید خفت، زیرا هرگز چیزی در کارخانه ها ساخته نخواهد شد؛ و برقالی نخواهید نشست، زیرا کیست که پول داشته باشد، و در آن حال پشم و پنبه ببافد؟

نتایج انقلاب دموکراتیک
اصلاحات فیالتس و پریکلس اولین نتایج انقلاب دموکراتیک است. پریکلس مردی است صاحب خرد و معتدل. او خواهان نابود کردن اغنیا نیست، بلکه بر آن است که باید مردمان تهیدست را مرفه و آسوده خاطر ساخت و بدان وسیله دولتمندان و اقدامات مفیدشان را برقرار داشت. ولی پس از مرگ او، دموکراسی چنان جنبه ی انقلابی به خود می گیرد که حزب اولیگارشیک، باز به یاری اسپارت در 411، و بار دیگر در 404، به نفع ثروتمندان دست به انقلاب می زند. ولی مع هذا، چون در آتن ثروت فراوان است و عده ی کثیری کم و بیش از آن برخوردار می شوند، و نیز چون بیم انقلاب بردگان شارمندان را از تندی و ستمکاری باز می دارد، لذا جنگ طبقاتی در این شهر آرام تر و معتدل تر از شهرهای دیگر یونان است و زودتر به مصالحه ای مؤثر و پایدار می رسد، زیرا در سایر کشورهای یونان، طبقه ی متوسط چندان نیرومند نیست که بتواند بین اغنیا و فقرا حایل و میانجی شود. در سال 412، انقلابیان در ساموس حکومت را به دست می آورند، دویست تن از اشراف را می کشند و چهارصد تن دیگر را تبعید می کنند، خانه ها و زمینها را میان خود قسمت می کنند، و سرانجام باز اجتماعی دیگر، نظیر همان که برانداخته اند، برقرار می سازند، در 422، توده ی مردم لئونتینی، اولیگارش ها را اخراج می کنند. ولی، اندکی بعد، خود مجبور به فرار می شوند. در 427، اولیگارش ها در کورکورا شصت تن از رهبران حزب مردم را به قتل می رسانند، دموکراتها حکومت را به دست می گیرند، چهارصدتن از اشراف را به زندان می افکنند، و از آن میان پنجاه نفر را در محکمه ای شبیه به کمیته ی امنیت عمومی محاکمه و هر پنجاه را در دم اعدام می کنند. زندانیانی که باقی مانده اند به کشتن یکدیگر مشغول می شوند، دیگران از مشاهده ی این وضع خود را به قتل می رسانند، و بقیه ی آنان، که به معبدی پناه جسته اند، در همانجا با دیوارهایی محصور می شوند و از گرسنگی جان می دهند.

جنگ طبقاتی آتن از نظر توسیدید
توسیدید، در عباراتی جاویدان، جنگ طبقاتی آتن را چنین وصف می کند: در طی هفت روز، مردم کورکورا به کشتار کسانی از همشهریان خود مشغول بودند که آنان را دشمن می پنداشتند. گرچه جرم این گروه کوششی بود که در امحای دموکراسی کرده بودند، برخی از آنان بر اثر کینه های خصوصی کشته شدند و برخی دیگر را مقروضینشان برای رهایی از چنگال قرض نابود ساختند. بدین منوال، مرگ به انحای مختلف شیوع یافت و زورگویی، که از خواص چنین اوضاعی است، از حد و حصر گذشت و به هر گوشه و کناری رسید. پدران پسران خود را کشتند، کسانی که به معابد پناه برده بودند از محراب ها بیرون کشیده شدند یا در همانجا به قتل رسیدند. بدین ترتیب، انقلاب از شهری به شهر دیگر می رفت، و شهرهای آخرین، که شرح وقایع و حوادث قبلی را شنیده و از اعمال شورشیان نواحی دیگر با خبر شده بودند، برای کشتار و خونریزی راههای افراطی تر و بهتری یافته بودند. و در انتقام کشیدن بی رحمی و شقاوت بیشتر به کار می بردند. این خونریزی ها، یعنی انتقام کشیدن طبقه ی محکوم طبقه ای که هرگز لذت مساوات را نچشیده و جز ظلم و جور از حاکمان ندیده بود نخستین بار، چون زمانش فرا رسید، در کورکورا روی داد؛ نیز، نیات ظالمانه ی کسانی که رهایی از چنگال فقر دیرین خویش را آرزو می کردند و مشتاقانه به اموال همسایگان طمع بسته بودند، و همچنین تجاوزات و بی اعتدالیهای بی رحمانه و وحشیانه ی مردمانی که با خشم، تمام اختلافات طبقاتی را به مبارزات حزبی بدل کرده بودند، همه، در کورکورا آغاز و سرمشق مردم شهرهای دیگر شد. زندگی مردم یونان در این هنگام به پریشانی و آشفتگی افتاده بود و، با خشم و هیجانی افسار گسیخته، عدل و انصاف را زیر پا گذارده هر نوع برتری و تسلطی را دشمن می دانست. وقاحت و گستاخی هم پیمانان وفادار شهامت و دلیری به شمار می رفت، حزم و دوراندیشی جبن و بزدلی بود؛ اعتدال و رزانت نقابی بود که نامردی و ضعف را پنهان می داشت، قدرت بررسی و تحقیق در جوانب امور سست عزمی و تزلزل محسوب می شد.

ریشه جنگ های طبقاتی
علت همه ی این زشتکاری ها قدرت طلبی و برتری خواهی بود که از حرص و طمع سرچشمه می گرفت. رهبران شهرها هر یک بهترین حرفه ها را به دست آورده بودند. یک طرف صلای برابری سیاسی مردمان را در می داد، طرف دیگر از اشرافیت معتدل دفاع می کرد. رهبران هر طرف خود را مدافع و محافظ منافع عمومی وانمود می کردند، ولی در حقیقت قصدشان آن بود که خود از آن منافع طرفی بر بندند؛ و چون در تلاش های خود وسیله ای برای ارتقا و کسب مقام نمی یافتند، به شنیع ترین جنایتها و بی اعتدالیها دست می زدند. هیچ یک از دو حزب به مذهب اعتنایی نداشت، ولی به کار بردن الفاظ فریبنده برای نیل به اغراض زشت رواج کامل داشت. آن سادگی و پاکدلی قدیم که سبب افتخار و شرف بود، در این روزگار، مایه ی خنده و تمسخر شده و از میان رفته بود، و اجتماع به صورت اردویی در آمده بود که در آن هیچ کس بر رفیق خود اعتماد نداشت. در این گیرودار، شارمندان بی طرف و میانه رو فنا می شدند، زیرا، یا در مبارزات دخالت نمی جستند، یا بر اثر طمع و حسد از میدان نمی گریختند. سراسر جهان هلنی را تشنج و اضطراب گرفته است.

حمایت آتن از مالکیت خصوصی
ولی آتن از این پریشانی جان سلامت به در می برد، زیرا هر یک از افراد آن قلبا خودپرست و معتقد به فردگرایی است و مالکیت خصوصی را دوست می دارد. علاوه بر این، دولت آتن نیز در امور تجاری و مالی نظمی معتدل برقرار داشته و، از این راه، بین فردگرایی و اصول سوسیالیسم طریقه ای عملی پیدا کرده است. دولت از وضع قواعد و تنظیم امور بیمی ندارد: میزان جهاز دختران و هزینه ی تشییع جنازه را محدود، و نوع لباس زنان را معین می سازد؛ به تجارت مالیات می بندد و بر آن نظارت می کند؛ اوزان و مقیاسها را به وضعی عادلانه و صحیح محفوظ می دارد؛ می کوشد که فروشندگان، از لحاظ جنس و نوع کالا، تا آنجا که خلاقیت مکنون در شیطنت انسانی ایجاب می کند، شرافت و درستی را رعایت کنند؛ صدور غذا را ممنوع داشته و، به وسیله ی قوانین شدید، تجارت و داد و ستد را با امانت و صحت مقرون ساخته، بر آن تسلط کامل دارد؛ در خرید و فروش غلات نظارت می کند و نمی گذارد که کسی در یک نوبت بیش از هفتاد و پنج بوشل (2700 کیلو) گندم بخرد یا بفروشد بدین طریق از احتکار شدیدا جلوگیری می کند، و حتی مجازات آن را اعدام قرار داده است؛ به کشتی های صادر کننده ی کالا وام نمی دهد مگر آنکه فرستنده تعهد کند که، با همان کشتی، غلات به پیرایئوس وارد سازد؛ همه ی کشتیهای متعلق به مردم آتن را، که غله حمل می کنند، ملزم می دارد که محصول خود را به پیرایئوس بیاورند؛ و هیچ کشتی را اجازه نمی دهد که بیش از یک ثلث غله ای که به این بندرگاه آورده است، صادر کند. دولت آتن غلات فراوان در انبارهای دولتی ذخیره می کند، و هرگاه قیمت ها به سرعت و بیش از اندازه ترقی کند، آن را به بازار می ریزد؛ بدین وسیله نمی گذارد که قیمت نان بیش از استطاعت مردم بالا رود و از گرسنگی مردمان فقیر میلیونر و دولتمند به وجود آید. دولت نمی گذارد هیچ یک از آتنیان گرسنه بماند؛ از طریق مالیات بندی و خدمات عمومی، ثروت را تنظیم و تعدیل می نماید؛ ثروتمندان را مجبور یا ترغیب می کند که مخارج تجهیز بحریه و ترتیب نمایش ها را تأمین کنند و وجوهی در اختیار دولت بگذارند تا تهیدستان بدان وسیله به تئاترها و مسابقه ها راه یابند. در سایر موارد، آتن از آزادی تجارت و مالکیت فردی پشتیبانی می کند و مجال فعالیت و سودجویی را برای همگان باز می گذارد زیرا معتقد است که این امور از لوازم و ضروریات آزادی انسانی است و بزرگ ترین مشوق و محرک کارهای صنعتی و تجارتی، و عامل مؤثر تأمین سعادت است.

نتیجه آزادی اقتصاد فردی
این آزادی اقتصادی فردی، که با قوانین و ترتیبات اجتماعی تعدیل گردیده، نظامی پدید آورده است که تحت آن، ثروت در آتن جمع شده و به نحوی بین مردم توزیع می شود که امکان انقلاب شدید را از میان می برد. از این رو تا پایان دوران آتن قدیم، مالکیت خصوصی همچنان برقرار و در امان است. بین سالهای 480 و 431، تعداد شارمندانی که عایداتی نسبتا مکفی دارند، دو برابر می شود. در آمدهای عمومی افزایش می یابد و میزان مخارج عمومی نیز بالا می رود، مع هذا، خزانه ی دولت همواره سرشار است، به نحوی که در تاریخ یونان بی سابقه است. اساس آزادی و صنعت و تجارت و هنر و فکر، از لحاظ مالی و اقتصادی، در آتن مستحکم است؛ در برابر همه افراط ها و اسرافهای عصر طلایی به آسانی پایداری می کند، جز در برابر جنگ که موجب ویرانی سراسر یونان خواهد شد.

 


منابع :

  1. ویل‌ دورانت‌- تاریخ‌ تمدن‌- جلد دوم‌- یونان‌ باستان‌- تهران‌- انتشارات‌ علمی‌ و فرهنگی‌- 1359

  2. پایگاه اطلاع رسانی کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه یونانیان

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114033