معنای لغوی
غلو، مانند علو، مصدر فعل «غلى، یغلو»، تجاوز از حد و حق هر چیز را گویند و چنانچه در مورد انسان ها به کار رود، به معنى زیاده روى در قدر و منزلت آنان باشد. غالى، اسم فاعل از همین ماده، به کسى را گویند که غلو کند و جمع آن غلاة است. (تاج العروس، ج10، ص 269؛ المفردات، ص 377؛ لسان العرب، ج 15، ص 131ـ133؛ قاموس المحیط، ج4، ص371).
معنى غلو در اصطلاح فرقه شناسان
معنى غلو در اصطلاح فرقه شناسان عبارت است از قول به مقامات فوق بشرى براى پیامبر یا امام على (ع) و فرزندان او، و در افراطى ترین حد، اعتقاد به جنبه هاى الوهى براى آنان و به عبارتى دیگر، حد خلق از آنان برداشتن و حکم خالق بر آنان بارکردن. (فرق الشیعة، ص22؛ الملل و النحل، ج1، ص173.) نوبختى ضمن گزارش فرقه هاى غلات انتساب الوهیت یا نبوت یا فرشته بودن را به امامان شیعه از جمله عقاید غالیانه آنان برشمارده است. (فرق الشیعه، ص 22ـ70). فرقه نویسان دیگر نیز کمابیش گزارش هاى مشابهى از اقوال آنان نسبت به مقام و جایگاه معنوى امامان ارائه کرده اند. (المقالات والفرق، ص 19ـ70؛ الزینة، ج3، ص79ـ88) بنا به نقل شهرستانى، از جمله اقوال غالیان، افزون بر حکم آنان به اوصاف الهى براى امامان، چهار عقیده تشبیه، بداء، رجعت و تناسخ است. البته باید توجه داشت که غلو به لحاظ اصطلاحى در تاریخ اسلامى دچار تطور مفهومى شده، نمى توان تعریف دقیق، یا جامع و مانعى از آن به دست داد. فرقه نویسان، فهرست هاى گوناگونى را از اعتقادات کلامى غالیان ارائه کرده اند.
عدم وجود ضوابط مشخص در مورد اعتقادات انتساب به غلو
این در حالى است که مى باید میان اعتقادات غالیانه و دیگر اعتقادات آنان تفکیک کرد. اگرچه مبانى فکرى و نوع نگرش غلات، نظام کلامى خاصى را براى آنان پدید مى آورده، اما، لزوما، این بدان معنى نیست که همه اقوال آنان غالیانه قلمداد شود. براى مثال، قول به بداء، رجعت یا تناسخ را نمى توان از نشانه ها و عقاید غالیانه در شمار آورد. فرقه نویسان افراد و فرقه هاى بسیارى را به عنوان غلات ذکر کرده اند، اما پاره اى از این گزارش ها محل تردید جدى است. براى نمونه، شهرستانى هشامیه، پیروان هشام بن حکم را یکى از طوایف غلات دانسته است. وى نقل مى کند که هشام به الوهیت امام على (ع) حکم کرده است. (الملل و النحل، ج1، ص184ـ185). این در حالى است که هشام یکى از برجسته ترین متکلمان روزگار خویش و از شاگردان بارز امام صادق (ع) بوده، چنین نسبتى به او بسیار بعید مى نماید. گزارش هاى فرقه نویسان در این باره حاکى از عدم وجود ضوابط مشخص و دقیقى در مورد انتساب غلو به اشخاص و فرقه هاى اعتقادى است. اشعرى غلات را یکى از گرایش هاى اصلى شیعى دانسته و آنان را در پانزده فرقه طبقه بندى کرده است؛ از جمله: بیانیة، حربیة، مغیریه، منصوریه، خطابیة، سبائیه. نوبختى سبائیه منسوب به ~عبدالله بن سبا را اولین فرقه غالى در اسلام دانسته و گفته است: عبدالله بن سبا در ابتدا زبان در طعن خلفاى ثلاث گشود و بعدها مرگ امام على را انکار کرد. ابوحاتم رازى آورده است که او امام على را خدا مى دانست.
در میان شیعه، ارباب رجال که گاهى با واژه ارتفاع و مشتقات آن، نیز، به مسئله غلو اشاره کرده اند، بیشتر به این بحث پرداخته اند. گو این که اینان نیز میزان دقیق و مورد وفاقى براى غلو در دست نداشته اند. در واقع، دانشمندان رجال بر پایه مبانى اعتقادى خود کسانى را از زمره غالیان و کسانى را بیرون از دایره غلو دانسته اند. (کلیات فى علم الرجال، ص429). براى نمونه، پیروان مکتب کلامى قم و نیز غضائرى همه کسانى را که سهو را از پیامبر یا امامان نفى مى کرده اند، غالى به حساب آورده اند. همچنین در نزد اینان، مبالغه در نقل معجزات، عجائب و اعمال خارق العاده، اغراق در شأن، تنزیه از نقائص و علم به اسرار و مکنونات آسمان و زمین نسبت به ائمه نیز نشانه ارتفاع و غلو بوده است. (تنقیح المقال، ج3، ص 88) این در حالى است که بسیارى از متکلمان و عالمان بزرگ شیعه همچون شیخ مفید و پیروان او (مکتب بغداد) چنین ملاک هایى را براى غلو انکار کرده و در عوض، قمیون را به تقصیر در حق ائمه متهم کرده اند. (مصنفات شیخ مفید، ج 10، رساله عدم سهو النبى). در مسئله علم غیب، شیخ مفید قول به علم غیب را براى امامان شیعه، قول منکر و بین الفساد دانسته و جماعت امامیه را در این امر موافق خود دانسته و چنین قولى را به مفوضه و غلات منتسب ساخته است. بنابراین، انتساب غلو به افراد، به وسیله عالمان رجال، تا حدى به مبناى کلامى آنان در مورد ملاک هاى غلو بستگى داشته است.
اختلاف علمای شیعه در اعتقادات انتساب به غلو
براى نمونه دیگر به دیدگاه هاى متفاوت علماى شیعه در مورد رجب برسى مى توان اشاره کرد. خوانسارى پیوند غلو با تصوف و استمرار آن را از این طریق موردتوجه قرار داده اند. وى در روضات و در ترجمه حافظ رجب برسى خط سیر غلو و تصوف را از روزگار امامان تا زمان خود ترسیم مى کند. از نظر او، ریشه این جریان در راویان تفسیر منسوب به ~امام عسکرى (ع) است که خود آن را جعل و وضع نمودند، یا در تفسیر فرات ابن ابراهیم کوفى یا افتادن تفسیر فارس بن حاتم قزوینى صوفى به دست مردم، و بلکه از آغاز انتشار توحید مفضل بن عمرو جابر بن یزید جعفى و تدوین بخشى از راویان آن در بصائر الصفار و مجالس الشیخ و کشف الغمه و خرائج الراوندى و فضائل شاذان و فرزندش و سایر کتب فضائل و مناقب اهل بیت، اعم از عربى یا فارسى، در تفاسیر مرتفعین و اخباریان است. از نظر خوانسارى کسانى همچون ابوالحسین بطریق اسدى (در دو کتابش عمدة و خصائص)، سیدرضى، رضى الدین بن طاووس و دسته اى از فضلاى بحرین و قم (در پاره اى از کتابهایشان)، در همین مسیر قرار گرفته اند. از نظر وى، جریاناتى همچون کشفیه، شیخیه و بابیه محصول همین طریق اند. خوانسارى در ترسیم خط سیر مذکور بیشتر به مسئله غلو توجه دارد تا تصوف. وى سخنان رجب برسى را به سخنان مغیریه و خطابیه دو فرقه از غالیان تشبیه کرده است. (روضات الجنات، ج 3، ص 340ـ342). مؤلف الغدیر در تبرئه رجب برسى از اتهام غلو کوشش بسیار نموده است (ج 7، ص 39ـ68). اما، کسان دیگرى همچون مجلسى افندى و محسن امین او را به غلو متهم کرده اند. از این رو، براى اثبات غلو و فساد مذهب متهمان، دقت و تحقیق بسیار بایسته است.
زمینه های ظهور غلو در میان شیعه و مبارزۀ امامان شیعه با این پدیده
به نظر مى رسد، غلو در میان شیعه در اصل تحت تأثیر شخصیت پرجاذبه و فوق العاده امام على (ع)، تأکید قرآن بر محبت اهل بیت پیامبر و وجود کمالات و فضائل بارز امامان شیعى، شکل گرفت و به تدریج به ضمیمه عوامل دیگرى همچون ریاست طلبى، دنیا خواهى، میل طبیعى به مبالغه و غلو و پاره اى کژ اندیشى هاى سردمداران جریان غلو، گسترش یافت. (غالیان؛ کاوشى در جریان ها و برآیندها، ص 42ـ51) اما، امامان شیعه با این پدیده انحرافى به شدت مبارزه کرده و غالیان را از خود رانده، تکفیر و لعنشان کردند. این مبارزه را امام على (ع) آغاز کرد و ائمه بعد بدان تداوم بخشیدند. امام على (ع) خود، دستور قتل عبدالله بن سبا را صادر کرد. از امام على (ع) نقل شده است که فرمود: «دو کس درباره من تباه شدند؛ دوست دار غالى و خصم تندرو.» (نهج البلاغه صبحى صالح، حکمت 109). نیز از امام رضا روایت شده است که فرمود: «غالیان خداوند را با همه عظمتش کوچک شمردند، از این رو، کسى که آنان را دوست بدارد، دشمن ماست و هر کس آنان را دشمن بدارد، دوست دار ماست. هر کس شیعه ماست، آنان را ولى و یار خود نگیرد» (توحید صدوق، ص 364؛ عیون اخبار الرضا، ج2، ص 203). امام صادق (ع) غالیان را از یهود، نصارا، مجوس و مشرکان بدتر دانسته، جوانان شیعه را از غلات برحذر مى دارد (امالى شیخ، 2:264). روایات فراوانى در این مورد آمده است. (براى نمونه بنگرید به قرب الاسناد ص31 و 61؛ رجال کشى ص 297ـ306 و ص 306ـ308) این روایات نشان مى دهد که امامان شیعه در پى پاک ساختن دامن تشیع از معتقدات غالیانه بلکه حتى طرد غالیان از میان مسلمانان بودند. بنابراین در شمارآوردن غلات از فرق شیعى توسط فرقه نویسان یا از روى تسامح، یا به جهت اعتقادات شیعى غلات قبل از انحراف، یا به جهت اشتراک آنان با شیعه در اصل توجه به ائمه و یا تعصبات فرقه اى بوده است. در هر صورت، اگرچه عالمان شیعه در پاره اى از ملاک هاى غلو و گستره آن اختلاف نظر دارند، اما در این امر که غلات از شیعه نیستند وفاق دارند؛ از این رو، غلات را نباید از فرق شیعى به حساب آورد. به همین سبب عالمان شیعه کتاب هاى زیادى را در رد غلات تألیف کرده اند. (براى فهرستى از این کتاب ها ر. ک: غالیان؛ کاوشى در جریان ها و برآیندها، ص 169ـ170). البته با وجود همه مبارزاتى که از سوى امامان و عالمان شیعه در برابر جریان غلات صورت گرفت، آنان نیز تلاش هاى زیادى کرده، در بسیارى از روایات شیعه دست بردند و نیز دست به جعل و وضع احادیث زیادى زدند و از این طریق، رسوبات فکرى مهمى در میان شیعه بر جاى نهادند. (مکتب در فرآیند تکامل، ص 50ـ51)
غلو در مذهب اهل سنت و ادیان دیگر
نکته مهمى که در مورد غلو باید بدان توجه کرد، آن است که غلو اگرچه، در فرهنگ اسلامى یادآور جریان هاى تند و افراطى منتسب به شیعه است، نباید آن را به جریان هاى پدیدآمده در میان شیعه منحصر کرد. این امر در گرایش هاى سنى مذهب و در ادیان دیگر نیز مصداق دارد. برخى گفته اند فرقه نویسان از مسئله غلو در میان اهل سنت تغافل ورزیده اند (غالیان؛ کاوشى در جریان ها و برآیندها، ص 37ـ42). اما به نظر مى رسد، اگرچه اصل وجود غلو در میان برخى جریان هاى سنى وجود داشته، مع الوصف کثرت وشدت گروه هاى برخاسته از جریان شیعى را نداشته است. به هرحال غلو در میان اهل سنت نیز وجود داشته، هرچند فرقه نویسان از آن تعافل کرده اند. (غالیان؛ کاوشى در جریان ها و برآیندها، ص37ـ42). در مورد غلو در ادیان دیگر کافى است به آیات متعدد قرآن درباره غلو اهل کتاب نسبت به حضرت مسیح (ع) توجه شود. قرآن کریم مسیحیان را غالى دانسته و آنان را از غلو درباره مسیح (ع) بازداشته است. (نساء، 171؛ مائده، 17 و 72). از نظر قرآن این اعتقاد مسیحیان که حضرت عیسى (ع) پسر خداست، مصداق غلو است. از آنجا که این اعتقاد از آموزه هاى اصلى و بنیادین مسیحیان است، از دیدگاه قرآنى، جریان اعتقادى مسیحیت بر غلو استوار است و قرآن مسیحیان را از غلو درباره مسیح بازداشته است مگر آن که تفاسیر خلاف ظاهرى از این آموزه مورد نظر نصارا باشد.
ادامه دارد...
(در قسمت دوم به زمینه های ظهور غلاه در کوفه، متون و مشاهیر غالیه و فرقه هاى غلاة امروزى: اهل حق و نصیریه (علویان) اشاره خواهد شد.)