از آیات قرآن کریم استفاده مى شود که فرشتگان در خلق موجودات توسط خداى تعالى، و در برگشتن آنها به سوى خدا، بین او و مخلوقات واسطه هستند، به این معنا که اسبابى هستند براى ایجاد موجودات و امور، ما فوق اسباب مادى و جارى در عالم ماده که البته کاربردشان تا وقتى است که مرگ نرسیده و موجود به نشاه دیگر منتقل نشده است، چون بعد از مرگ و انتقال، دیگر اسباب مادى سببیتى ندارند. و همچنین وساطت ملائکه در مرحله تشریع دین یعنى نازل شدن، و آوردن وحى، و دفع شیطانها از مداخله در آن، و پشت گرمى و یارى دادن به رسول خدا (ص)، و نیز تایید مؤمنین، و پاک کردن آنان از راه استغفار، و طلب مغفرت کردن از خدا براى آنان، جاى تردید و بحث نیست. برخی از آیات قرآن کریم، به استغفار و طلب آمرزش ملائکه برای مومنین اشاره دارند، که به آنها اشاره می کنیم.
«الذین یحملون العرش و من حوله یسبحون بحمد ربهم و یؤمنون به و یستغفرون للذین آمنوا ربنا وسعت کل شی ء رحمة و علما فاغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک و قهم عذاب الجحیم* ربنا و أدخلهم جنات عدن التى وعدتهم و من صلح من ءابائهم و أزواجهم و ذریتهم إنک أنت العزیز الحکیم* و قهم السیات و من تق السیات یومئذ فقد رحمته و ذالک هو الفوز العظیم؛ آنان که عرش را حمل مى کنند و آنان که پیرامون عرش هستند پروردگار خود را حمد و تسبیح مى گویند و به او ایمان دارند و براى کسانى که ایمان آورده اند استغفار مى کنند که اى پروردگار ما سعه رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته پس کسانى را که توبه کردند و راه تو را پیروى نمودند بیامرز و از عذاب جهنم حفظ فرما پروردگارا! آنها را در باغهاى جاویدان بهشت که به آنها وعده فرموده اى وارد کن، همچنین از پدران و همسران و فرزندانشان هر کدام که صالح بودند، که تو توانا و حکیمى! و آنان را از بدیها نگاه دار، و هر کس را که در آن روز از بدیها نگاه دارى، مشمول رحمتت ساخته اى و این است همان رستگارى عظیم.» (غافر/ 7- 9)
مردم در مقابل دعوت پیامبران دو جورند. یک طایفه آنهایند که ملائکه حامل عرش خدا و طواف کنندگان پیرامون آن برایشان استغفار مى کنند و آنان عبارتند از توبه کنندگان که به سوى خدا بر مى گردند و راه او را پیروى مى کنند و نیز صلحا از پدران و همسران و ذریه ایشانند. و دسته دوم عبارتند از، کسانى که به جرم کفر ورزیدن به توحید، اهل عذابند.
خداى سبحان نه در این آیه و نه در هیچ جای دیگر از کلامش معرفى نفرموده که این حاملان عرش چه کسانى هستند، آیا از ملائکه اند؟ یا کسانى دیگر؟ ولى می توان گفت: حاملان عرش هم از ملائکه اند چون آیه «و ترى الملائکة حافین من حول العرش؛ و ملائکه را مى بینى که پیرامون عرش در طوافند.» (زمر/ 75) تصریح دارد که طواف کنندگان پیرامون عرش از ملائکه اند. پس نتیجه مى گیریم که حاملین عرش نیز از این طایفه اند.
با در نظر داشتن آن بحث معناى جمله "الذین یحملون العرش و من حوله" چنین مى شود: آن ملائکه اى که حامل عرشند (عرشى که تمامى اوامر و همه احکام الهى از آنجا صادر مى شود اوامر و احکامى که با آنها امور عالم تدبیر مى شود) و نیز آن ملائکه اى که پیرامون عرشند، یعنى مقربین از ملائکه، چنین و چنان مى کنند.
معنای جمله «و یستغفرون للذین آمنوا؛ و براى کسانى که ایمان آورده اند استغفار مى کنند.» این است که از خداى سبحان مى خواهند تا هر کس را ایمان آورده بیامرزد.
و جمله «ربنا وسعت کل شی ء رحمة و علما؛ اى پروردگار ما سعه رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته.» حکایت شیوه استغفار ملائکه است، ملائکه قبل از درخواست خود نخست خدا را به سعه رحمت و علم ستوده اند، و اگر در بین صفات خداوندى رحمت را نام برده و آن را با علم جفت کردند، بدین جهت است که خدا با رحمت خود بر هر محتاجى انعام مى کند و با علم خود احتیاج هر محتاج و مستعد رحمت را تشخیص مى دهد.
حرف فاء که بر سر جمله «فاغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک و قهم عذاب الجحیم؛ پس کسانى را که توبه کردند و راه تو را پیروى نمودند بیامرز و از عذاب جهنم حفظ فرما.» آمده، مى فهماند که ای جمله فرع و نتیجه ستایشى است که در جمله قبلى کرده، و خدا را به وسعت علم و رحمت ستودند. و مراد از راهى که مؤمنین از آن پیروى کردند، همان دینى است که خدا براى آنان تشریع کرده، و آن دین اسلام است. و پیروى دین اسلام عبارت است از اینکه عمل خود را با آن تطبیق دهند. پس مراد از "توبه" این است که با ایمان آوردن به طرف خدا برگردند.
لازم به تذکر است که در قرآن کریم چه اینکه بنده خدا با ایمان آوردنش از کفر و شرک توبه کند و به سوی خداوند برگردد، و چه بعد از ایمان آوردنش به وسیله اطاعت از معصیت توبه کند، هر دو قسم برگشتن توبه نامیده شده است. و معناى جمله این است که: خدایا حال که رحمت و علم تو واسع است، پس کسانى را که با ایمان آوردن به یگانگى تو و با پیروى دین اسلام، به سوى تو برگشتند، بیامرز و از عذاب جحیم حفظشان فرما. و این همان غایت و غرض نهایى از مغفرت است. «ربنا و أدخلهم جنات عدن التی وعدتهم» و همچنین اضافه می کنند: «و من صلح من آبائهم و أزواجهم و ذریاتهم» مراد از "صلاحیت"، صلاحیت براى داخل بهشت شدن است. و معناى جمله چنین است: پروردگارا و هر کس از ایشان و پدران و همسران و فرزندان ایشان که صلاحیت داخل شدن بهشت را دارند، داخل بهشت هاى عدن بفرما. در این آیه مجددا نداى "ربنا" را تکرار کردند تا عطوفت الهى را بیشتر برانگیزند. و مراد از وعده اى که خداى تعالى داده، وعده هایى است که به زبان انبیایش و در کتب آسمانى اش داده است.
از نحوه بیان آیات به خوبى معلوم است که استغفار ملائکه براى عموم مؤمنین است و نیز معلوم است که مؤمنین را دو قسمت کردند: یکى آن مؤمنینى که خودشان توبه کرده و راه خدا را پیروى کردند که خدا هم وعده جنات عدن به ایشان داده. و قسم دوم آن مؤمنینى که خودشان چنین نبوده اند ولیکن صلاحیت داخل شدن در بهشت را دارند.
از این تقسیم برمى آید طایفه اول اشخاصى هستند که در ایمان و عمل کاملند، چون مقتضاى حقیقت معناى "للذین تابوا و اتبعوا سبیلک" همین است، بنابراین اول این طایفه را ذکر کردند و از پروردگار خود خواستند تا ایشان را بیامرزد و وعده بهشت عدنى که به ایشان داده در حقشان منجز فرماید.
طایفه دوم در مقام و منزلت پایین تر از طایفه اولند. کسانى هستند که ایمان و عمل صالح خود را به حد کمال نرسانده اند و ایمانى ناقص و ضعیف دارند و عملى زشت. ولى به طایفه اول منسوبند، یا پدر و یا فرزند و یا همسر آنهایند بنابراین سپس این طایفه را ذکر کرده و از خداى تعالى درخواست کرده اند که این طایفه را هم به طایفه اول کاملین در ایمان در جنات عدن ملحق نموده، و از بدى ها حفظشان فرماید.
در آیه دیگری می خوانیم: «تکاد السماوات یتفطرن من فوقهن و الملائکة یسبحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی الأرض ألا إن الله هو الغفور الرحیم؛ این وحى آن قدر عظیم است که مبدأ نزولش یعنى) آسمانها، نزدیک است از بالا شکافته شود و ملائکه هم (که مى بینند خداوند بندگانش را به حال خود وانگذاشته و برای هدایتشان وحى مى فرستد) او را تسبیح و حمد مى گویند و براى ساکنان زمین استغفار مى کنند، و اعلام مى دارند که بدانید خدا آمرزگار رحیم است. (شورى/ 5)
یعنى فرشتگان، خداى را از هر چه که لایق به ساحت قدسش نیست منزه داشته، و او را با شمردن کارهاى جمیلش ثنا مى گویند. و یکى از چیزهایى که لایق ساحت قدس او نیست همین است که بندگان را به حال خود واگذارد، و آنان را به سوى دینى که خود تشریع مى کند، و از راه وحى ابلاغ مى فرماید هدایت نکند، با اینکه این هدایت یکى از کارهایى است که انجامش از ناحیه خدا زیبا و پسندیده است. و از خداى سبحان درخواست مى کنند که اهل زمین را بیامرزد. و معلوم است که حصول این آمرزش سببى دارد که قبلا باید حاصل شده باشد، و آن سبب عبارت است از پیمودن راه بندگى، و آن هم احتیاج به هدایت خود خدا دارد. پس برگشت درخواست مغفرت براى اهل زمین به این درخواست است که خدا براى آنان دینى تشریع کند، و آن گاه کسانى را که به آن دین مى گروند بیامرزد.
بنابراین معناى جمله مورد بحث این مى شود که ملائکه از خداى سبحان درخواست مى کنند که براى ساکنین زمین از طریق وحى دینى تشریع کند، و آن گاه به وسیله آن دین ایشان را بیامرزد.
شاهد بر این معنا این است که جمله مورد بحث در خلال مطالبی واقع شده که در صدد بیان صفت وحى است. و نیز شاهد دیگرش این است که براى اهل زمین طلب مغفرت مى کنند، و معنا ندارد ملائکه براى همه اهل زمین طلب مغفرت کنند، و از خدا بخواهند حتى مشرکین را که مى گفتند «اتخذ الله ولدا؛ خداوند، فرزندى براى خود انتخاب کرده است.» بیامرزد، با اینکه در آیه دیگری از خود ملائکه حکایت کرده بود که «و یستغفرون للذین آمنوا؛ براى کسانى که ایمان آورده اند استغفار مى کنند.» (غافر/ 7)
پس ناگزیر باید بگوییم منظور از طلب مغفرت، طلب وسیله و سبب مغفرت است، و آن همین است که نخست براى اهل زمین دینى تشریع کند، تا سپس متدینین به آن دین را بیامرزد. و در پایان آیه می فرماید «ألا إن الله هو الغفور الرحیم» یعنى آگاه باش که خداى سبحان بدان جهت که متصف به دو صفت مغفرت و رحمت است، و او را به نام غفور و رحیم مى خوانید، ساحت قدسش اقتضاء مى کند که براى اهل زمین کارى کند و زمینه اى فراهم سازد که به مغفرت و رحمت او برسند و آن کار همین است که از راه وحى و رسالت دینى برایشان تشریع کند که به وسیله آن به سوى سعادت خود هدایت شوند.
بعضى از مفسرین گفته اند در جمله "ألا إن الله..." اشاره اى است به اینکه خداى تعالى هم استغفار ملائکه را قبول کرده، و هم بیشتر از آن مقدارى را که ملائکه خواسته اند مغفرت و رحمت مى دهد.