اقتدار دینی و وظایف رهبران و رعایا در آ‌یین هندو

اقتدار دینی در آیین هندو
هندوها توافق کرده اند که درباره اقتدار اساسی عالم جهان شناختی توافق نداشته باشند. اقتدار غایی از آن نیرویی خلاق و نامرئی است، که گاهی خدا، یا برهما (یعنی عبادت کردن. نخستین عضو تثلیث هندوان: برهما (خالق)، ویشنو (محافظ) و شیوا (مخرب)) خوانده می شود، اما به عنوان برهمن، قدرت شامل مطلق قائم به ذات، نیز از آن یاد می شود. ظاهرا، برهما، هیچگاه جایگاه والایی در عبادات هندوان نداشته است. برهمن همتایی به نام اتمن (سانسکریت) یعنی دم، نفس. جوهر حیات، خودفردی) در زمین دارد، که جوهر یا اصل حیات است. این الهه به اشکال متعددی تجسم می یابد. این قدرت، خود را در همه موجودات انسانی، و در واقع در همه مخلوقات، ظاهر می سازد؛ اما اینک به نظر می رسد که آن قدرت تضعیف شده که نمی تواند کنترل اجتماعی لازم را اعمال نموده، یک حیات بسامان را در قالب دارما تضمین کند. ظاهرا، تنها در یک عصر طلایی اولیه، نوع بشر آن قدر کف نفس داشته که بتواند حیات اجتماعی را تنسیق نماید. این موضوع در قالب نیاز به قانون، یا بهتر بگوییم ویاواهارا یعنی دادرسی، مطرح گردیده است. در این خصوص نارادا اسمریتی می نویسد: «هنگامی که انسان فانی جز به انجام وظیفه خود نمی کوشید و عادتا صادق بود، نه دعوایی وجود داشت، نه نفرتی و نه انانیتی. اینک که عمل به وظیفه از میان نوع بشر رخت بربسته است، ویاواهارا مقرر گشته است؛ و شاه برای صدور رأی در دعاوی تعیین شده، زیرا صلاحیت کیفر کردن را دارد».
این وضع به شاه یا حاکم (راجا)، نوعی اقتدار الهی به عنوان داور غایی می بخشد. بسیاری از متون دیگر تأکید دارند که نهاد حاکم برای محافظت از بشر ایجاد شده است. در واقع راجا، یک "رب النوع در کالبد انسانی" است. آن گونه که نوشته های هندو نشان می دهد، فرض بر آن است که این نظام از طریق ترس از کیفر بی رحمانه و بازدارنده عمل می کند. اما لازم است حاکم همواره از راجادارما (مرکب از دو کلمه راجا و دارما، یعنی وظایف حاکم) خود، که قبل از هر چیز از حفاظت از رعایای خود و ارتقاء دارمای آنان از طریق اعمال کف نفس حکایت دارد، آگاه باشد. در سطوح پایین تر اجتماعی، کدخدایان و سرپرستان کلان ها و خانواده ها وظایف حفاظتی مشابه وظیفه حاکم را برعهده دارند. در اینجا نیز می توان ملاحظه کرد که نظم جهانی کلان هندوان از مجموعهء جهانهای خرد بسیاری ترکیب یافته است.

ثقات و چهره های مقتدر دینی در هندوئیسم
هندوئیسم فاقد تعلیمی بنیادین است که جوهره آن دین را تشکیل دهد، و هیچ خدای اعلی، پیامبر قدسی و کتاب مقدس ندارد. اقتدار اساسی نیز در این نظام دینی تجزیه شده است. برای هندوان، شخصیتی چون پاپ وجود ندارد؛ شارعی، اعم از الهی یا انسانی بر این دین سلطه ندارد. کتابهای مشتمل بر الهامات الهی در قالب چهار ودا و برخی مطالب مؤخر، چون شروتی، وجود دارد، که حقیقت یا معرفت الهی (ودا) تلقی می شود، و آنها را شمار کثیری از حکمای باستان شنیده اند. قرن ها بعد، این معرفت مبتنی بر الهامات الهی، که شفاها از آموزگاران به شاگردانشان انتقال می یافت، در کتابهای جدیدی گردآوری شد. این مطالب که بر پایه حافظه نویسندگان آنها استوار بود، به عنوان اسمریتی به معنی "آنچه در خاطره مانده است"، طبقه بندی شد. این کتابها، پیکره اصلی نوشته های سانسکریت را، از دارماسوترا (حدود 800 ق م) تا مجموعه های اسمریتی، که در روزگار ما انشاء می شود، تشکیل می دهد.

چهره های مقتدر اصلی در هندوئیسم
از آنجا که شناسایی یک چهره مقتدر اصلی در هندوئیسم غیر ممکن است، هندوئیسم گروه یا خانواده ای از ادیان، و نه یک دین واحد، خوانده می شود، که تا حدودی نیز موجه است. اما به رغم وجود مجموعه گیج کننده ای از مذاهب، مکاتب فلسفی، تجسدات گوناگون خدایان و مظاهر منطقه ای هندوئیسم، در میان آنها علقه ای وجود دارد که وحدت بخش است. و این همان مفهوم منعطف دارماست. نوشته های سانسکریت رهنمودهای اخلاقی و معنوی فراوان، و نیز تجسدات متفاوت خدایان، مانند راما (یکی از موارد سه گانه تجسد ویشنو در زمین) و کریشنا (تجسد ویشنو در زمین)، و یا در حال حاضر، سای بابا و دیگر رهبران دینی را به دست می دهد. اما هیچ چهره مقتدری را نمی توان در میان هندوان سراغ گرفت که مدعی آن باشد که مبین حقیقت مطلق، انحصار قوانین نافذ و الگویی با کاربرد جهانی باشد؛ مگر آنکه این تعابیر را در عبارتی بسیار موسع طرح کرد که بتوان با انعطاف آنها را تفسیر نمود. برای حفظ انعطاف لازم و قابلیت انطباق با شرایط جدید، در چهارچوب دارما، هیچ دو وضعیتی مشابه تلقی نشده است و هیچ قاعده ای که یک بار برای همیشه تثبیت شده، و در وضعیت های مختلف حیات روزمرهء هندوان قابل اجرا باشد، وجود ندارد. بنابراین، در این شرایط خطوط هادی، و شخصیت های نمونه و سرمشق آنها می تواند بسیار نیرومند باشد. در باگاوادگیتا، قهرمانی چون ارجونا، از فکر اینکه در جنگ مجبور به کشتن خویشاوندان خود گردد خشمگین است. کریشنا، صریحا می گوید که دارمای او آن است که به جنگ برود و کاری به نتیجه آن نداشته باشد، زیرا او برای حفظ دارما اقدام می کند. برای هندوان، این نکته تلویحا حاکی از آن است که انجام عمل مناسب، بدون توجه به منافع شخصی، یک وظیفه همگانی است. اما در هر صورت پاسخی به این سؤال نیست که کدام کار صحیح است. بنابراین، لازم است فرد فرد هندوان همواره بکوشند میان منافع شخصی خود و علایق وسیع تر تعادل برقرار سازند.

وظایف رهبران در آئین هندو
الگوی گورو (یعنی محترم، معلم، راهنما)، نشان می دهد که هرکس در قبال کسانی که تحت نظارت و هدایت او هستند، مسئولیتی مشخصا بزرگ برعهده دارد. بنابراین، زندگی هندوان در سطوح بالا دشوارتر از زندگی هندوان عادی، و متضمن پذیرش وظایفی اضافی و بالقوه بسیار شاق است. از رهبران دینی و نیز والدین، آموزگاران و به طور کلی هر کس که در قبال دیگران مسئولیتی دارد، مانند سرپرست یک خانواده مشترک هندو، انتظار می رود که معیارهای والای رفتاری و کف نفس را اعمال نماید.

وجود حاکم یا پادشاه راجا در آئین هندو
در نوشته های دارماشاسترا، سلطنت شکل عادی حکومت تلقی شده است. هر کس که از کشترا یا "قدرت فرماندهی" برخوردار باشد، حاکم می شود. بدیهی است که این شخص ضرورتا نباید از بدو تولد کشتریا باشد، زیرا وظیفه اداره کشور این صفت را در او ایجاد خواهد کرد. در این متون، به این نکته که چگونه شخص به پادشاهی می رسد توجه نشده، زیرا تمام توجه متن بر وظایف حاکم متمرکز است. وجود حاکم یا پادشاه (راجا) برای حفظ نظم اجتماعی ضروری شمرده می شود و نخستین وظیفه او محافظت از ملت خود است. سعادت پادشاه در سعادت رعایای اوست، و پادشاه باید نسبت به همهء مردم چون پدر رفتار کند. با توجه به وظایف سلطنت، گاهی پادشاه چون خدا تلقی می شود. اگرچه پادشاه مستقل از رعایای خود تلقی می گردد، اما پادشاه هندو حاکمی خودکامه نیست، زیرا در چهارچوب راجادارما، یعنی مجموعه پیچیده ای از وظایف، و نه حقوق، عمل می کند.

وظایف حاکم و رهبر
در چند جمله، وظایف حاکم در جهت اجرای قوانین مربوط به کاست ها، صنوف، مناطق و مراحل زندگی، یعنی به رسمیت شناختن قوانین عرفی محلی، که شالوده بسیاری از قوانین هندو را تا زمان ما تشکیل می دهد، مشخصا مود تأکید قرار گرفته است. بنابراین، قدرت تقنینی پادشاه آن قدر محدود شده که تقریبا چیزی از آن بجا نمانده است. از آنجا که نظم در قالب دارما مقدر شده، وظیفه حاکم، فعال ساختن فرایندهای حقوقی و نه قانونگذاری، است. وظایف قضایی پادشاه با تفصیل بیشتری مورد بحث قرار گرفته است، زیرا در مواردی که خطری دارما را تهدید کند، شاه باید مجرمان را به کیفر برساند. پادشاه باید بکوشد مجازاتی را که درخور جرم و عادلانه است، تعیین نماید. این نکته بسیار مهم است که حاکم باید در دسترس کسانی که شکایتی دارند، باشد. شاید این امر به خاطر تضمین حقوق اساسی بشر بوده است؛ اما مدارک فراوانی دال بر سوء استفاده حاکمان هندو از قدرت وجود دارد. طبیعی است که حاکم مسؤل ادارهء کفایتمندانه قلمرو خود است. این متون پادشاه را به حمایت و احترامی دائمی نسبت به برهمین (عضو کاست اول، یعنی طبقه روحانیان)، عالم متعهد می سازد. امروزه بر طبق یک قانون اساسی به سبک غربی، هند عملا یک "دموکراسی برخوردار از مشخصه های هندویی" است، و بسیاری از مفاهیم هندویی حکومت همچنان در آن به عمل در می آید، که البته اغلب در سطح ناخودآگاه است. اینکه هند معاصر الگوی رهبری سلسله ای را با انتخابات دمکراتیک تلفیق می نماید، نشان می دهد که شخصیت رهبر تا چه حد برای هند مهم است. عملکرد دمکراسی هند معاصر، به رغم شگفتی کارشناسان غربی، بخش عمده موفقیت خود را مدیون این مفهوم است که کسانی که بر سر قدرتند، در مقابل کسانی که بر آنها حکومت می کنند، احساس مسئولیت می نمایند. این مفهوم باستانی هندو که حاکم خدمتگذار دارماست، آشکارا نیرویی قوی در هند امروز نیز هست.

تکالیف و وظایف رعایا در برابر رهبران
اسوادارما (یعنی نفس خود، یا دارمای فرد) هندوانی که در مواضع پست تر قرار دارند بناچار عنصر اطاعت از بزرگترها و دیگر افراد مافوق، بخصوص پادشاه، را در بر می گیرد. باید از سرمشق خوب رهبران، که عنصر مهمی در تحقق دارماست، پیروی نمود. گفته می شود که محاسن و معایب رعایا به پادشاه منتقل می شود، و انگیزه بیشتری برای کنترل رعایا به او می دهد. باید حاکم را با پرداخت مالیات حمایت نمود (برطبق برخی منابع تا یک ششم درآمد). جالب است بدانیم که برهمین ها، که متخصص ودا بودند، می توانستند مدعی معافیت از پرداخت مالیات گردند. اطاعت، وظیفه ای والاست، اما، احتمالا بدان دلیل که مسلم فرض شده، در متون تصریح نگردیده است. منواسمریتی آشکارا اخطار می نماید که هر کس از پادشاه تنفر داشته باشد، بزودی نابود خواهد شد. قدرت قهری کیفر پادشاه، که در دندا، چوبدست تنبیهی پادشاه تجسم یافته است. اما اگر حاکمی ظالم و ستمگر باشد زیرا که اغلب واقعیت از آرمان شاستراها بسیار دور بود اقتضای دارمای رعیت با تکلیف به اطاعت از پادشاه یا بزرگان بناچار برخورد می یابد. از رعیت مظلوم، که ازستم حاکمی به ستوه آمده، خواسته نمی شد که با اطاعتی انفعالی رنج را بر خود هموار سازد. به نظر می رسد حق اخلاقی مخالفت با حاکم بدکار و مستبد پذیرفته شده باشد؛ البته در متون دینی این موضوع به تفصیل از دید رعیت مورد بحث قرار نمی گیرد. اما دربارهء اینکه چگونه حاکم باید خود را در مقابل خطر کشته شدن به دست دشمنان خود حفظ نماید، تفصیل مبسوطی ارائه گردیده است. ولی همواره مشخص نیست که این دشمنان رقبای پادشاه هست یا رعایای ناراضی.

مجازات حاکمان بد
اگرچه برای کنترل اختیارات پادشاه قوانین مختصری پیش بینی شده است (احتمالا مجالس باستانی تا حدودی این نقش را بر عهده داشته اند)، ولی سخت ترین مجازات حاکمان بد دارای ماهیتی دینی و معنوی بود. هنگامی که منواسمریتی اصرار می ورزد که شهرت حاکمان بد زوال می پذیرد، در واقع این نکته بدیهی را مورد نظر دارد. منواسمریتی مقرر می دارد که حاکم ظالم در نتیجه اعمال بد خود هلاک می شود؛ نابودی، سرنوشت پادشاه ظالم است. ظلم در عین حال قاضی را هم به نابودی می کشاند، چه پادشاه باشد و چه نباشد. این گونه اظهارات نشان می دهد که این اعتقاد وجود داشت که علاوه بر انقلابها و خیزشهای مردمی، نیروهای جهان شناختی هم بر موارد حاد نقض راجادارما مراقبت دارند. مفاهیم مشابهی در چین باستان نیز وجود داشت، مبنی بر آنکه اگر ناهماهنگی و بی نظمی شدیدی وجود داشته باشد "حکم آسمانی" امپراتور ملغی می گردد. بدین ترتیب، رعیت هندو گناه هر مصیبتی را به گردن پادشاه می افکند، و رقیب پادشاه بسرعت قدم پیش می گذارد. بی جهت نیست که در تاریخ هند باستان، تعیین اینکه چه کسی در چه زمانی بر چه بخشی از کشور حکم می رانده تا این حد گیج کننده است. همین مفاهیم باستانی، امروز نیز در هند اغلب در زیر نقاب عمل می کنند. سقوط حکومت بریتانیا در هند بازتاب وسیعی داشت، زیرا ماهاتما گاندی نشان داد که این حکومت از نظر اخلاقی برخطا بود. دولت های معاصر هند بر طبق ترتیبات دمکراتیک، برابری همه شهروندان هندی را در مقابل قانون برعهده می گیرند. اما هنگامی که رعایا درمی یابند که دولت دور از دسترس آنان است و به علاوه بر طبق دارما، یعنی عادلانه، نیز عمل نمی کند، تکالیف خود را به عنوان رعیت نادیده گرفته، اقدامات خود را بر دغدغه های فردی مبتنی می سازند.

 


منابع :

  1. ورنر منسکی- اخلاق در شش دین جهان، بخش هندوئیسم- ترجمه محمد حسین وقار- انتشارات اطلاعات- صفحه 57-48

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114581