الف: تفاوت های مردم از دیدگاه دین هندو
یک جنبه مهم از "وحدت در تنوع" هندوان، تناقض اساسی موجود میان وحدت همه مخلوقات و آگاهی هندوان از تفاوت های میان افراد است. بدین ترتیب اگرچه قوانین جدید هند، تبعیض در میان مردم را بر پایه کاست غیر قانونی ساخته، ولی هنوز ساختار مراتبی جامعه هندو، منسوخ نگردیده است؛ با این همه، بسیاری از رهبران مذهبی هندو، از گروه هندوان فراتر رفته، بر "برادری همهء انسانها" تأکید می ورزند. درک فردیت و اتخاذ رهیافتی انفرادی نسبت به خدا، بخصوص از طریق اشکال گوناگون باکتی (یعنی عبادت)، در هندوئیسم رشد یافته است. باگاوادگیتا در باب یکسان نگری خدا به همهء مخلوقات می نویسد: "من نسبت به همه موجودات یک گونه ام؛ برای من هیچ یک منفور یا محبوب نیست". بنابراین، این وظیفه فرد هندو است که ماهیت خدا را درک کرده، و با روحیه عبادت عاشقانه به خدای برگزیده خود که ممکن است در طول این فرایند معادل خدای دین دیگری گردد تقرب جوید. باگاوادگیتا تصریح می نماید که کریشنا صلح جاودان و رستگاری همه عابدان را وعده می دهد. این وعده، زنان و شودرا را نیز در بر می گیرد، که حداقل، بر طبق دیدگاه سنتی، به نظر می رسد از مکشا مستثنی شده باشند. بسیاری از جنبش های اصلاح طلبانه هندو، از جمله آریا سمج، برابری همه مردم را مورد تأکید قرار داده اند.
تفاوتهای مردم در نوشته های کلاسیک و در زندگی اجتماعی
اما در نوشته های کلاسیک و در زندگی اجتماعی، تفاوتهای مردم، نقش عمده ای دارد. در ریگ ودا سرودی درباره پوروشا، یعنی نخستین انسان، وجود دارد، که بعدها اغلب برای مشروعیت بخشیدن به نظام وارنا مورد استفاده قرار می گیرد: از دهان این موجود برهمین، از بازوان او کشتریا، از ران هایش وایی شیا، و از پاهای او شودرا خارج می شود. تا زمان منواسمریتی، این توصیف نمادین به عنوان مظهر قانون الهی ارائه می گردید. افتراق آشکار در درون نظام وارنا به صورت زیر گروههای منطقه ای و حرفه ای، که کاست نامیده می شود (در این مورد واژه هندی جاتی است و نه وارنا)، همان نظام پیچیدهء تقسیم کار را در درون جامعه منعکس می سازد. در عین حال به نظر می رسد که این نظام جایگاهی را که بروشنی تعریف شده به هر فرد تخصیص می دهد، که از دیدگاه سنتی تحرک آن ناچیز یا اصولا" فاقد تحرک است. اگر چه در عمل، همواره رقابت شدیدی میان کاست ها وجود داشته است، ولی توافقی در قبال مسأله جایگاههای نسبی به هیچوجه قابل تصور نیست. در هر صورت، در مقایسه با آنچه از بیشتر متون برداشت می شود، این نظام به مراتب غامض تر و سیال تر است. به نظر می رسد امروز نیز هر کجا هندوان زندگی می کنند، هنوز نظام کاست جاری باشد. اما در حال حاضر، انعطاف بیشتر مورد تأکید است؛ و تحرک، شهرنشینی و تحصیلات هریک دراین میان نقشی داشته اند، اما موضوعات نگران کننده، در ارتباط با انتخاب شریک زندگی و برخی ممنوعیت های حرفه ای، همچنان باقی است.
ب: تلقی هندوان از ادیان دیگر
هندوان برای پذیرش حق پیروان ادیان دیگر به اعتقاد و عبادت به طریق مورد نظر خود، هیچ مشکلی ندارند. این طرز تلقی، نتیجه منطقی نگرش جهان شناختی هندو نبود اندیشه های جزمی اعتقادی و عبادی اساسی در هند است. از منظر تاریخی، این برخورد موجد اندیشه ها و رویه های بسیار متباین، اما شناخته شده ای حتی در میان هندوان، بوده، که تمایز جنبش های به اصطلاح اصلاحی نشأت گرفته از هندوئیسم را دشوار ساخته است. هندوان، اغلب با اشاره به اینکه خدا براستی یکی است، نسبت به این امر واکنش نشان می دهند. امکان دارد که شما تصاویری از مسیح، یک گوروی سیک و دیگر نمادها را در معابد هندو بیابید، که بدین ترتیب اصل اواتارا یا تناسخ را، که در ورای همه مرزهاست، مورد تأکید قرار می دهد. هندوان نیازی به گرواندن دیگران به دین خود ندارند. اما به این نکته نیز اذعان دارند که ممکن است غیر هندوان بخواهند رویه های هندو را بپذیرند. بسیاری از هندوان از تلاش مسلمانان برای گرواندن هندوان و نیز فعالیت مبلغان مسیحی ناخشنودند. کلمه ملکچا، به معنی غریبه، برای نامیدن مردم مختلف در شرایط گوناگون به کار رفته است، و در عین حال می تواند به معنی "خارجی" و "بیگانه" هم باشد. بنابراین، کلمه ای با صبغهء نژادی است. منواسمریتی این واژه را برای متمایز ساختن غیر آرین های هند ودایی به کار می برد. در بخش دیگری، منواسمریتی میان کسانی که از پوروشا به وجود آمده اند، و بقیه جهان که به نام داس یوس (دشمن خدا، اجنبی) خوانده می شوند، تمایز قائل می شود. اینان بیشتر قبایل جنگل نشین و کوه نشینی هستند که در حاشیه جامعه هندو زندگی می کنند و بسیاری از آنان تاکنون نتوانسته اند هندو شوند. نوشته های اسمریتی توجه چندانی به این اشخاص ندارد. پیروان سایر ادیان، به خصوص مسلمانان و مسیحیان، گاه کارهایی انجام می دهند که برای هندوان کراهت دارد، چون خوردن گوشت گاو؛ و بدین ترتیب، مطابق آرمان های دارمای کاست های بالای هندوان زندگی نمی کنند، که در نتیجه، گاهی موجب تنزل آنان به جایگاهی فرودست می شود (مانند قصاب مسلمان). از سوی دیگر، پیروان کیش جائنی، بخصوص در گجرات، از همسایگان وایی شیای خود غیرقابل تمییزند. احساس برتری در میان هندوان، به خصوص هندوان متعلق به کاست های بالاتر، این انتظار را به وجود آورد که هندوان متعلق به کاست های پایین تر باید خود را با ارزش ها و رویه های هندوان کاست بالا منطبق سازند تا بتوانند از جایگاه اجتماعی و دینی برتری برخوردار گردند. در هند معاصر، این انتظار گهگاه مشکلاتی را در چهارچوب آزادی دینی، بویژه برای مسلمانان ایجاد می کند. مسلمانان احساس می کنند که نظام حقوقی اسما" غیر مذهبی هند جدید، که بر پایه یک نظام ارزشی هندو عمل می کند، تهدیدی است علیه آنان.
ج: تلقی هندوان از نژادهای دیگر
از دو دیدگاه می توان به این موضوع نگریست:
اول، جهان بینی هندو دیدگاهی مثبت و حمایتی نسبت به دیگر ملت ها و نژادها دارد، زیرا در نهایت دنیا را به مثابه یک کل مترابط تلقی می کند.
دوم، از دیدگاهی اجتماعی و سیاسی، که دیگر نژادها و ملت ها را به عنوان هماورد و رقیب، و حتی دشمن، تلقی می کند. ارتاشاسترا بیشتر به اقدامات مختلف سیاست خارجی می پردازد، که به منظور غلبه بر کشورهای همسایه و یا جلوگیری از مغلوب شدن طراحی شده است. سرکوب دشمنان داخلی و سیاستمداری دیگر موضوعات بررسی شده با تکلف بسیار است. اما اگر انسان تنها به ارتاشاسترا بنگرد، دیدگاهی نامتعادل خواهد داشت. این کتاب، به عنوان کتابی راجع به ارتا، تنها بر یکی از چهار هدف زندگی متمرکز می شود، اما بررسی طرز تلقی دیگر نژادها و ملت ها از دیدگاه اصول حاکم بر دارما هم ضروری است.
اهمیت ماهیت غامض و چند نژادی هند
از این نظر، آگاهی از ماهیت غامض و چندنژادی هند حائز اهمیت است. نه تنها فرهنگ معاصر، که بخش عظیمی از سنت باستانی هند، در اثر نفوذ گروههای نژادی کاملا متفاوت به وجود آمده است، که در میان آنها، آرین ها تنها در بعض مناطق غالب بودند. کلمه "هندو" در اصل به معنی "مردمی که در جنوب رودخانه سند و یا سند زندگی می کنند" بود. این حقیقت که هندیان جنوب اساسا دراویدی هستند، و هندوئیسم هندیان جنوب از هندوئیسم مردم شمال از بسیاری جهات متفاوت است، اغلب نادیده گرفته می شود. با این همه، بیشتر هندوان از این موضوع و نیز از ریشه های مشترکشان آگاهند. بنابراین، همزیستی مردم متعلق به کاست ها و نژادهای مختلف در طول قرون متمادی این حقیقت را جا انداخته که مردمی متفاوت با خصیصه های خاص خود وجود دارند. در هند نیز، همانند هر جای دیگری در جهان، شوخی ها و تعصبات فراوان است، اما آگاهی از وحدتی والاتر نیز وجود دارد، که در موارد متعدد نمود می یابد.
ازدواج در میان گروههای مختلف
ازدواج در میان گروههای مختلف ظاهرا" غیر معمول نبوده است. و اشارات بسیاری بخصوص به کاست های مختلط وجود دارد. اما نوشته های دارما دیدگاهی بسیار محدودکننده نسبت به ازدواج در میان نژادها و هر شکل دیگری از ارتباط میان کاست های مختلف، اتخاذ نمودند. اغلب انسان جدایی مشخص مناطق مسکونی مردم متعلق به جوامع مختلف را، که نتیجه چنین دیدگاهی است، به چشم می بیند. این الگو در غرب نیز تکرار شده است، بخصوص در بریتانیا، که اینک کاملا" روشن است که بعض گروههای هندیان شهرهایی خاص، و حتی محله های معینی از این شهرها را برای اقامت برگزیده اند.
د: جایگاه زنان و مردان در دین هندو
هندوئیسم دیدگاهی ایستا در قبال این موضوع مهم، که درباره آن مطالب فراوان و ابهامات بسیار وجود دارد، نداشته است. مشکل اصلی برای دریافت دیدگاههای هندوان درباره این موضع از آنجا ناشی می شود که در طول زمان تغییرات وسیعی در نحوه نگرش هندوان به اخلاق جنسی واقع شده است. اساسا دغدغه هندوان اولیه تولید مثل بود، و از اینکه تنها زنان می توانند فرزند به دنیا بیاورند، کاملا آگاه بودند. بدین دلیل، از نظر تداوم جامعه، زنان از مردان مهم تر بودند. در عمل، این بدان معنی بود که شوهر نابارور، که مایل است فرزندی داشته باشد، از همسر خود می خواهد که با مرد دیگری، و یا آن گونه که در ادبیات اساطیری آمده، با یک خدا، هم بستر شود. امروزه هندوان از این رویه تبری می جویند، زیرا نه زن و نه شوهر، هیچکدام این روش را، آن طور که در ادبیان انعکاس یافته، شیوه مناسبی نمی دانند، در مهاباراتا داستانی وجود دارد که در ضمن آن حکیمی دستور می دهد که از امروز به بعد زنان باید تحت ماری دادا، یعنی تحت نظر قرار گیرند. این داستان، تغییر اخلاق جنسی هندوان را به علت دغدغه از پاکدامنی، و نه تداوم نسل، منعکس می سازد، که تلویحات بسیار مهمی برای روابط زن و مرد وجود دارد. در نوشته های اسمریتی مکررا" به این موضوع اشاره شده است. در نتیجه، دیدگاهی دوگانه نسبت به زنان به وجود می آید، که هنوز هم حاکم است. از یک سو، باید زنان را همچون الهه ستود و از سویی دیگر زنان قابل اعتماد نیستند. لازم است زنان، به علت خطری که برای خود و دیگران دارند، تحت مراقبت اکید قرار گیرند.
موضع منواسمریتی
از دید مثبت، مکررا" از منواسمریتی به عنوان مرجع نقل قول می شود: «زنان باید مورد تکریم و تعظیم پدران، برادران، شوهران و برادران شوهر خود در صورتی که خواستار رفاه خود باشند قرار گیرند. هرجا زنان تکریم شوند، در آنجا خدایان خشنودند. آنجا که زنان را گرامی ندارند، آیین های مقدس را ثوابی نیست. بنابراین، مردانی که خواستار آسایش خود هستند باید همواره با سخن محبت آمیز، با زیورآلات، و خوراک و پوشاک خوب، زنان خود را تکریم نمایند. از سوی دیگر، متون بسیاری درباره ضرورت مراقبت دائمی ا ز زنان به تفصیل سخن می گویند». این موضع در منواسمریتی هم تأیید می شود، که مسلما" با سایر مطالب آن همخوانی ندارد. منواسمریتی مقرر می دارد: «زنان باید شب و روز تحت مراقبت مردان خانواده باشند، و اگر تمام هم خود را مصروف لذایذ شهوانی کنند، باید محدود شوند. پدر در کودکی، شوهر در جوانی و فرزندان پسر در سن پیری اززن محافظت می کنند. یک زن هرگز شایسته استقلال نیست. به خصوص باید زن را در مقابل تمایلات شیطانی، هر چقدر هم که جزئی باشد، حفظ کرد؛ زیرا اگر از آنها مراقبت نشود، آنها برای دو خانواده دردسر می آفرینند. مردی که با دقت از همسر خود مراقبت می کند، طهارت ذریه، رفتار پاک، خانواده، ازدواج، و نفس خود را حفظ خواهد کرد».
(ادامه دارد ...).