تحقق آرمان مسیحایى تاریخ یهود

بازگشت از بابل و تغییر روحیه قوم

یکی از مهم ترین و در عین حال، مبهم ترین مقاطع تاریخ یهود زمانی است که آنان تازه از بابل بازگشته بودند. انقلابهای دینی شرائط را تغییر می دادند و در فرایند دو قرن، بت پرستی که مورد حمله سخت، ولی نافرجام انبیای قدیم قرار گرفته بود، تا ابد ریشه کن شد. درباره خداوند و رابطه او با انسان، همچنین در باب بنی اسرائیل و جایگاه این قوم میان اقوام جهان مفاهیم تازه ای پدید آمد و در دلها ریشه کرد. آنان که روزگاری از دیدگاه رهبران خویش سرسخت ترین ملتها بودند و مواعظ انبیا و کاهنان در ایشان تأثیری نداشت، به سخن رهبران دینی گوش فرا دادند و هنگام عمل به قوانین بی رونق شریعت، کاهلی، کاستی و سستی همیشگی را ترک کردند. در آن روزگار، همه جا زندگی نوینی به چشم می خورد: حکومت تازه، عقائد تازه، آداب و رسوم تازه پدید آمده بود.

اقتدار کاتبان و تأکید عزرا و نحمیا بر اجرای شریعت
در آن روزگار مقام شهریار خاندان داود تنزل یافته بود، کاهن نیز حاکم صوری قوم بود؛ در حالی که سوفر، یعنی کاتب که شریعت را می دانست، قدرت حقیقی بود و سرنوشت دولت نوبنیاد را در دست داشت. عزرا برای کتابت تورات به شیوه ای درخور فهم مردم همت گماشت و کاتبان خویش را به نسخه برداری آن فرمان داد و آنان نسخه های بسیاری تهیه کردند. بر اثر این اقدام آن کتاب از انحصار کاهنان بیرون آمد و عمومیت یافت. عزرا به کمک نحمیا موفق شد بر قوم اثر بگذارد و آنان را به سلوک بر مبنای احکام شریعت بدارد و بر احترام شریعت بیفزاید و نهادها و سنتهای نوینی را پی ریزی کند. خط مشی عزرا، همکاران و پیروان وی در گنجاندن تمامی عقائد و اعمال در شریعت و توسعه آن، به گونه ای که تمامی جوانب زندگی را در بر گیرد، تأثیراتی منفی و مثبت بر تکامل اعتقادات دینی یهود باقی گذاشت. شریعت که تنظیم اعمال را مد نظر داشت، در باب افکار و عقائد به مردم آزادی نسبی می داد. در واقع کاتبان قلمرو ایمان را ناشناخته باقی گذاشته بودند زیرا آنان در حکمت عملی خویش رفتار را از فکر مهمتر می دانستند و می گفتند: «عمل سه چهارم زندگی است.» آنان موضوع عقیده و ایمان را به افراد واگذار کردند و بدین شیوه تمامی نیروی خویش را به تأمین نیازهای عملی مردم، طبق فهم خویش، اختصاص دادند.

ملاکی و افزودن چهره الیاس بر اندیشه مسیحایی
آرمان مسیحایی، همچون سایر اعتقادات یهود، در ژرفای جان مردم خفته بود و بدون آنکه تحقیق و پژوهش آرامش آن را آشفته کند، زمان نیاز قوم را انتظار می کشید. در واقع، آوای آن آرمان هنوز هم در آخرین کلمات ملاکی، واپسین پیامبر عهد عتیق، طنین انداز است. این نبی در یک پیشگویی که به حد کافی از سنخ پیشگوییهای قبلی است و در عین حال با آنها بسیار تفاوت دارد، از داوری عظیم و مهیب خداوند سخن می گوید و وعده می دهد که خداوند، مانند ایام قدیم و سالهای پیشین، قربانیهای یهودا و اورشلیم را دوباره بپذیرد.
همچنین وی اندیشه تازه ای را می افزاید که متکلمان یهودی و مسیحی آن را بسیار توسعه داده اند، و آن آمدن الیاس نبی است. ملاکی او را فرشته عهد می شناسد که فرا رسیدن روز بزرگ خداوند را اعلام خواهد کرد و میان پدران و فرزندان آشتی خواهد داد.

عمل به شریعت، شرط تحقق آرمان مسیحایی

ملاکی به پسر داود یا یک پادشاه زمینی دیگر اشاره ای نمی کند. مهم ترین عنصر در پیشگویی او که یک سیمای طبیعی این دوره احیای تورات به شمار می رود، عبارت است از عمل به شریعت موسی به عنوان شرط تحقق وعده الهی. آخرین درخواست این پیامبر پیش از آنکه برای همیشه دهان خود را ببندد، چنین است: «تورات بنده من موسی را که آن را با فرائض و احکام به جهت تمامی بنی اسرائیل در حوریب امر فرمودم، به یاد آورید.» (ملاکی 4:4) از آن پس، در جامعه بنی اسرائیل به جای اهل رؤیا، کاتب و به جای پیشگویی، شریعت و به جای وعظ و مکاشفه، تفسیر شریعت مشاهده می شود.
بر اساس نوشته های یهود، یهودیان آن دوره پس از آنکه در سرزمین خود استقرار یافتند، ذهن خویش را به توسعه نهادهای مدنی، سیاسی و دینی مشغول ساختند؛ و به همین دلیل برای اندیشه های انتزاعی چندان فرصت نداشتند. اگرچه این قوم بر اثر همزیستی با ایرانیان، عقائد چندی را از ایشان اقتباس کرد، ولی توسعه این اعتقادات مدت زیادی طول کشید و در جامعه یهودی که بر شریعت استوار شده بود، موقعیت برجسته ای به دست نیاورد.

باورهای وارداتی یهود

درست است که یهود نیز مانند سایر اقوام تحت تأثیر محیط قرار داشته و پس از تماس با برخی تمدنهای باستانی، خواسته یا ناخواسته، بسیاری از مفاهیم و اعمال آنها را وام گرفته اند، ولی باید توجه داشت که آنان پیوسته و در تمام موارد، مسائل یاد شده را به رنگ اخلاقیات توحیدی خاص خویش در می آورده اند. مثلا داستان طوفان نوح، خواه از بابلیها اقتباس شده باشد یا نه، آن گونه که در سفر پیدایش آمده، از خدای واحد، مهربان و درستکار سخن می گوید. این داستان به داستان پر نپیشتیم Per-napishtim که روی الواح میخی حک شده و علاوه بر شرک صریح، خدایانی خودخواه، ستیزه جو، احساساتی و حسود را مطرح می کند، چندان شباهتی ندارد. این تمایز در سایر داستانها، قوانین و باورهایی که گفته می شود یهود از اقوام دیگر اقتباس کرده اند، نیز مشهود است.

آرمان مسیحایی و تقویت اعتقاد به رستاخیز مردگان
یکی از باورهایی که تصور می شود یهودیان آن را از بیگانگان گرفته اند، اعتقاد به رستاخیز مردگان است که تفکیک آن از آرمان مسیحایی تقریبا محال می نماید. درست است که ایرانیان می گفتند در زمان آینده، پس از آنکه اهورامزدا خدای روشنایی بر هماور خود انگرو مئنیو خدای تاریکی پیروز شود و او را نابود کند، مردگان بر خواهند خاست، ولی شکل عالی و معنوی آن در اذهان معلمان و حکیمان یهود دستاورد اصیل الهامات یهود است و با اعتقاد خشک و بی روح مغان ایران زمین شباهتی ندارد. البته اعتقاد به جاودانگی روح از قدیم میان بنی اسرائیل وجود داشته و در چندین مورد از کتاب مقدس بدان اشاره شده است، ولی تنها در این دوران بود که آن باور با عقیده به جاودانگی قوم و قیام مسیحا پیوند خورد و اعتقاد به رستاخیز مردگان را پدید آورد.

اندیشه ظهور مسیحا و افزایش مسؤولیت فردی

در دوره کاتبان، بر تورات و عمل به آن تأکید می شد و این امر موجب گردید که هر فرد یهودی خود را مشمول عنایت مخصوص خدا حس کند. پیش از آن زمان، عنایت الهی تمام قوم را به عنوان یک جامعه فرا می گرفت و جامعه بود که می زیست، عبادت و حتی گناه می کرد و فرد در آن گم بود. جامعه برای کفاره شدن گناهان افراد قربانی می کرد و حتی لازم بود قربانیهای شکرانه و قربانیهای سلامت افراد را به معبد، یعنی کانون ملی بیاورد. تأکید عزرا و یاران او بر اینکه افراد جامعه باید به دقایق تورات عمل کنند، همچنین تشریع نماز فرادی و تأسیس نمازخانه هایی جدا از معبد اورشلیم، طبعا احساس مسؤولیت و اهمیت فردی و توکل بر خدا را افزایش داد.
کسانی که نسبت به وعده الهی مبنی بر جاودانگی قوم، ظهور مسیحا و دوام مرکز ملی، یعنی معبد اورشلیم، اطمینان داشتند و با ایمان به دستورهای الهی و تعهد به آرمانهای قوم رنج می کشیدند و می مردند، معتقد بودند که پس از مرگ، برای دیدن جلال آینده، بر خواهند خاست: «او قدوس خود را نخواهد گذاشت که فساد را ببیند.» (مزامیر 10:16) بدین شیوه، با تلاش کاتبان، عقیده به رستاخیز که شبحی از آن در ژرفای جان اندکی از مردم وجود داشت، به یک سیمای برجسته و جدایی ناپذیر آرمان مسیحایی مبدل شد.
گرچه در برخی از اشاره های کتاب مقدس به رستاخیز مردگان می توان نشانی از شک نویسندگان را در وقوع این معجزه مشاهده کرد، ولی این اعتقاد به طور کلی در دلهای قوم ریشه داشت و نخستین کسی که آن را به شکل عقیده بیان کرد، اشعیا بود: «مردگان تو زنده خواهند شد و جسدهای من خواهند برخاست. ای شما که در خاک ساکنید! بیدار شده، ترنم نمایید؛ زیرا که شبنم تو شبنم نباتات است و زمین مردگان خود را بیرون خواهد افکند.» (اشعیا 19:26) این پیشگویی در هر زمانی که نوشته شده باشد، بالاترین تحول در عبارات کتاب مقدس در مورد این موضوع را نشان می دهد. اینجا برای نخستین بار پیرامون رستاخیز به معنای حقیقی پیشگویی شده؛ آن هم نه رستاخیز همه اقوام، بلکه تنها قوم اسرائیل، و از این قوم، تنها پارسایانی که با ایمان به خدا مرده اند. (14:26) این اعتقاد پس از یک فترت قابل ملاحظه در کتاب دانیال آمده است، اما با این تفاوت که می گوید نیکان برای گرفتن مزد و بدان برای دیدن مجازات بر خواهند خاست: «بسیاری از آنان که در خاک زمین خوابیده اند، بیدار خواهند شد؛ اما اینان به جهت حیات جاودانی و آنان به جهت حقارت و خجالت جاودانی. حکیمان مثل روشنایی افلاک خواهند درخشید و آنانی که بسیاری را به راه عدالت رهبری می نمایند، مانند ستارگان خواهند بود؛ تا ابد الآباد.» (دانیال 3-2:12)
این دو فقره عبارت زیربنای همه اندیشه های بعدی یهودیت و مسیحیت پیرامون موضوع رستاخیز شد. تصور می شود که با درگذشت شمعون عادل، چهره محبوب یهود، دوران آرامش و فیض الهی پایان یافت. در دوران غم انگیز و هراس آور بعد، این ملت کوچک از درون و برون کاهیده شد. چند عوام فریب فاقد مسؤولیت به صحنه آمدند و با چاپلوسی نزد بطالسه و سلوکیان بر قوم چیره گشتند و به آنان ستم کردند و علاوه بر وضع مالیاتهای سنگین، به مقدس ترین احساسات دینی و اخلاقی ایشان بی حرمتی کردند.

اندیشه مسیحا در ادبیات اپوکریفا و مکاشفه

در این اوضاع و شرائط، ظهور فرقه های رقیب که علاوه بر نظریات سیاسی گوناگون، در باب اعمال و عقائد یهودیت نیز مواضع مختلفی داشتند، حتمی بود. بر اساس قانون کنش و واکنش، آسان گیری تفریطی یک فرقه سخت گیری افراطی فرقه دیگر را در پی داشت. در طی دویست سال که در مقیاس خود مدت کوتاهی است، مجموعه بزرگی از ادبیات در فلسطین و خارج آن پدید آمد که به مسائل مختلف مورد ابتلای قوم می پرداخت. از آنجا که بیشتر این نوشته ها مورد تأیید مقامات کنیسه نبودند، آنها به کلی از میان رفتند، برخی هم در لباس دیگری محفوظ ماند و شماری از آنها نیز در عصر ما از دل خاک بیرون آمده اند. در این ادبیات اپوکریفایی و مکاشفه ای، آرمانها و آرزوهای آن زمان منعکس است و نشان می دهد که چگونه روی بر تافتن نسل جدید از راه مطمئن قدیم موجب گردید که دشمن برای بر انداختن استقلال سیاسی و آزادی دینی قوم بنی اسرائیل تلاش خود را از سر گیرد.
امید مسیحایی تقریبا در همه نوشته های این دوره به چشم می خورد. حتی آثاری مانند کتاب دوم مکابیان، کتاب باروک و حکمت سلیمان که به دست یونانی مآبان نوشته شده اند، به مناسبتهای مختلف به تأیید و تقویت این امید می پردازد، هر چند مفهوم آن نزد نویسندگان مختلف تفاوت دارد. این خودآگاهی قومی به آشکارترین شکل در آثار نویسندگان فلسطینی بیان شده است. یشوع بن سیراخ در کتاب «جامعه» خود که نسخه عبری آن اخیرا کشف شده، برای امور زیر دعا می کند: گرد آمدن پراکندگان بنی اسرائیل، رهایی آنان از همه گرفتاریهای خود، مجازات اقوام بت پرست و فرمانروایان ایشان، بازسازی معبد و برقراری دوباره عبادت در آن.
طبق باور وی بنی اسرائیل به عنوان یک قوم و خاندان داود به عنوان شهریاران بنی اسرائیل پایدار خواهند ماند، ولی در خصوص یک مسیحا و حتی یک پادشاهی مسیحایی در کتاب او اندیشه مشخصی وجود ندارد. کتاب طوبیت نیز که در حدود همان سالها نگارش یافته، از این امید سخن می گوید که در آینده اقوام بسیاری به نام خداوند از جاهای دور، با دستهایی پر، خواهند آمد «نیکان جمع خواهند شد و بنی اسرائیل شکوهمند خواهند گردید.» زیرا اورشلیم با یاقوت کبود، زمرد و سنگهای گرانبها بنا خواهد شد و دیوارها، برجها و حصارهای آن از زر ناب خواهد بود. خیابانهای اورشلیم از یاقوت کبود و آتشی و سنگهای اوفیر مفروش خواهد گردید.

در نظر نگرفتن یهودای مکابی به عنوان مسیحای موعود از سوی بنی اسرائیل
برخی از نویسندگان معتقدند که در این دوره، امید به قیام یک مسیحای شخصی در اذهان قوم از بین رفته بود؛ زیرا در ادبیات آن زمان هیچ نشانی یافت نمی شود که کسی یهودای مکابی، منجی بزرگ قوم، فرمانده محبوب سپاه و قهرمان نامدار ملت را مسیحای موعود دانسته باشد، امری که درصورت اعتقاد به قیام مسیحا، در آن شرائط بسیار طبیعی و محتمل الوقوع بود. این نویسندگان معتقدند که آرمان مسیحایی تنها پس از ظهور مسیحیت جان تازه ای گرفته است. اما وجود اشاره های مکرر به یک منجی شخصی در نخستین ادبیات مکاشفه ای این نظریه را باطل می کند و به عقیده ما عکس این قضیه صادق است. در واقع، امید مسیحایی چنان اصالت و تعریفی روشن داشت و به گونه ای در مسیحای شخصی، یعنی پادشاهی از خاندان داوود، مصداق پیدا کرده بود که قوم کسی را به عنوان مسیحا باور نمی کرد مگر آنکه نهالی از خاندان سلطنتی داوود باشد.
یهودای مذکور کاهن بود و یک کاهن نمی توانست مسیحا باشد. به تصور آنان خدا این شخص را تأیید کرد و به او قوت بخشید تا از نابودی قوم خود جلوگیری نماید، ولی این گشایش موقت از دیدگاه آنان چیزی غیر از رهایی آخرالزمان بود که برای آن دعا می کردند. بلایی که قوم در زمان حکومت جنون آمیز انتیوکس کشیدند، موجب شد مجموعه ای از پیشگوییها و رؤیاها در باره رهایی قوم خدا و پیرامون روز داوری نهایی در ادبیات مکاشفه ای دو قرن اخیر قبل از میلاد پدید آید. در این زمان قوم محنت کشیده به تقویت روح توکل و اطمینان از عدالت خدا نیازمند بود و بدین سبب، نویسندگان کتابهای مکاشفه وعده های پیامبران پیشین در باب آینده شکوهمند بنی اسرائیل را زیربنای امیدها و آرزوهای افراطی خویش قرار می دادند. آنان با استفاده از نام نیکان و بزرگان زمانهای پیش، در قالب رؤیاها و امثال، به طور گسترده، درباره آینده داد سخن می دادند و از عدالت خدا مطابق با درک و احساس قوم بحث می کردند.
آنان گاهی تصاویری مصنوعی ترسیم نموده اند و تصاویری نیز که تا مرز غرابت پیش می رود. توصیف ها فاقد بینش و آگاهی تاریخی هستند و معارف الهی آنان پیوسته مخدوش است و غالبا با نظریات کتاب مقدس پیرامون خدا و رابطه او با انسان مخالفت دارد. با این وصف، سادگی این نوشته ها، بی آلایشی نویسندگان آنها و قوت و جمال گفتارشان خواه و ناخواه به مردمی که در نهایت ضعف و کاستی به امیدها دل بسته بودند، الهام بخشید و حس میهن پرستی را در آنان بر انگیخت. این کتابها را باید گاهنامه هایی دانست که در تهیه آنها تنها هدف کوتاه مدتی را در نظر داشته اند، ولی برای یک مورخ که در صدد پی گیری رشد و تحول آرمان مسیحایی است، بزرگترین اهمیت را دارد. درست است که تأثیر آن نوشته ها بر مسیحیت بیش از یهودیت بوده است، ولی یک مورخ باید این حقیقت را در نظر داشته باشد که مؤلفان آن آثار یهودی بوده و خود آنها به منظور پاسخگویی به نیازهای یک محیط یهودی پدید آمده اند.


منابع :

  1. جولیوس کرینستون- انتظار مسیحا در آیین یهود- ترجمه حسین توفیقى- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- تاریخ نشر 1377

  2. محمدمهدى کریمى‏ نیا- مقاله انتظار موعود در آیین یهود- فصلنامه معرفت- شماره 27

  3. راب ا کهن- گنجینه ای از تلمود- ترجمه امیرفریدون گرگانی- انتشارات زیبا

  4. محمد بهشتی- ادیان و مهدویت- مؤسسه مطبوعاتی حسینی- تهران بی تا

  5. جواد قاسمی قمی- مقاله ماشیح؛ منجی یهود به روایت تلمود (نشانه ها و کارکردها)- مجله هفت اقلیم- پیش شماره 2

  6. جیمز هاکس- قاموس کتاب مقدس- کتابخانه طهوری- تهران 1349

  7. جلال الدین آشتیانی- تحقیقی در دین یهود

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114642