کتاب دانیال و پیشگویی مسیحایی
کتاب دانیال که در کتاب مقدس قرار داده شده، طبیعتی مکاشفه ای دارد و به عقیده بیشتر دانشمندان عصر ما، در این دوره نگارش یافته است. حتی آنانی که به پیروی از مکتب سنتی معتقدند پیشگوییهای کتاب دانیال در زمان تبعید در بابل فراهم آمده، اعتراف می کنند که رؤیاهای آن به دوره آزار حاکمان سوریه مربوط می شود. علاوه بر اشاره های رازگونه آن کتاب پیرامون دوره پیش از عصر مسیحایی که همواره مفسران یهودی و مسیحی را بسیار سرگردان کرده، مقداری پیشگویی مسیحایی واقعی در آن کتاب یافت می شود که تمامی مفاهیم مسیحایی مهمی را که نویسندگان یهودی متقدم و متأخر در ذهن خود داشته اند، در بر می گیرد. مفاهیم یاد شده عبارتند از: جاودانگی قوم، شکوه آینده ایشان که در آن همه مقدسان سهمی خواهند داشت، انتشار آرمانهای قوم در سراسر جهان، ایمان بیگانگان و اعتراف به شایستگی یهود و خدای آنان.
کتاب حبشی اخنوخ و اندیشه دو جهان
در بخشهای آغازین کتاب اخنوخ به زبان حبشی می توان همه ویژگیهای ادبیات مکاشفه ای را دید. در آنجا به اندیشه دوگانه بودن جهان بیشترین توجه شده است، چیزی که به طور ضمنی در کتاب مقدس آمده و نویسندگان یهودی و مسیحی دوره های بعد آن را شاخ و برگ داده اند: یک جهان فاسد و نجات ناپذیر که تحت حاکمیت شیطان و سپاه دیوان قرار دارد و جهانی دیگر که در آینده زیر لوای حاکمیت عدل و پارسایی کامل برپا خواهد شد. در این جهان، نگهبانی بنی اسرائیل بر عهده هفتاد شبان است که حق دارند با گوسفندان بد رفتاری کنند، ولی حق ندارند آنان را یکسره نابود سازند. شبانان از روی نافرمانی به غارت و آزار بنی اسرائیل دست می یازند و گوسفندان خدا را به نابودی می کشند. بدین سبب صاحب گوسفندان، یعنی خداوند در سرزمین دلپذیر بر تخت نشسته، شبانان بی ایمان را محاکمه خواهد نمود و آنان را به بسته شدن دست و پای و پرتاب شدن در گودال آتش محکوم خواهد کرد.
سپس گوسفندان گم شده (که احتمالا اشاره به یهودیان یونانی مآب است) نیز به جهنم افکنده خواهند شد، اورشلیم کاملا ویران خواهد گردید، خداوند خود اورشلیم تازه ای را برپا خواهد کرد و نیکان قوم خود را در آن جای خواهد داد؛ تا اقوام بیگانه تعظیم و دعاهای خویش را به آن شهر روانه سازند. مردگان همه نسلها بر خواهند خاست تا در سایه آن پادشاهی شکوهمند برخوردار گردند. مسیحا در لباس گاو نر سفیدی ظاهر خواهد شد، همه نیکان نیز مانند او خواهند بود و خدا به خاطر آنان شادی خواهد کرد. جالب توجه اینکه بر اساس کتاب یاد شده، مسیحا پس از بازسازی جهان و کامل شدن هر چیز خواهد آمد.
در مکاشفه مشایخ دوازدهگانه که احتمالا اصل آن را یهودیان به زبان عبری نگاشته بوده اند، ولی نشانه های روشنی از افزوده های بعدی مسیحیان در آن مشاهده می شود، گفته شده که خود مسیحا جهان را داوری خواهد کرد، دروازه های فردوس را خواهد گشود، شمشیر آتشبار (پیدایش 34:3) را از میان خواهد برد و خوردن از درخت حیات را برای قدیسان خود ممکن خواهد ساخت. تصویری شکوهمندتر مربوط به دوران مسیحایی به قلم یک یهودی اهل اسکندریه در «کتاب سوم سیبیلین» ترسیم شده است: خدا از خاوران پادشاهی را خواهد فرستاد، تا به همه جنگها پایان دهد و پادشاهی پارسایان را برپا کند. فرزندان خدا در سایه لطف خدا با آرامش خواهند زیست و امتهای کافر پس از مشاهده پاداش بنی اسرائیل در قبال انتخاب ایمان به خدا، یهودی خواهند شد و شریعت خدا، یعنی «عادلانه ترین قانون جهان» را خواهند پذیرفت. خدا بر صهیون مستقر خواهد شد و صلح جهانی بر زمین حکومت خواهد کرد. ای دخترک، شادمان و سرخوش باش؛ زیرا آفریدگار آسمان و زمین به تو شادکامی جاودان عطا کرده است. او در میان تو خواهد زیست و تو شادی بی پایان خواهی داشت.
سپس تصویری که اشعیا از صلح و آرامش حاکم بر بشر و حتی بر حیوانات وحشی در دوران مسیحایی ترسیم کرده، با تغییرات جزیی مطرح می شود. با مرگ یوحنا هیرکانوس دوران ضعف خاندان سلطنتی حشمونایی آغاز شد. حشموناییان متأخر صدوقیان را که فاقد پایگاه مردمی بودند، مورد لطف قرار دادند و این امر ناخرسندی بسیاری را بر انگیخت. نزاع بر سر تاج و تخت که غالبا موجب برادرکشی و قتل می شد، احساسات بزرگان یهود را جریحه دار کرد. متوسل شدن به دولت پومپی [روم] برای فرو نشاندن درگیری میان دو تن مدعی سلطنت و قرار دادن پادشاهی یهود در زیر سایه رومیان غارتگر مخالفت شدیدی را بر ضد خاندان سلطنتی فراهم آورد. این تحولات موجب شد که در مفهوم یهود از آینده انقلابی پدید آید در دل برخی مردم امید افزایش یافت و در دل برخی دیگر نومیدی از اصلاح جهانی که تا این اندازه در تبهکاری و فساد غوطه ور شده است، ریشه کرد.
مزامیر سلیمان تصویر مسیحا را در آشکارترین رهایی ترسیم می کند و توصیف عصر وی شاداب و افسونگر است. مسیحا چنین معرفی شده که اورشلیم را از گناهانش طاهر خواهد کرد، پس از داوری قبائل بنی اسرائیل، آن سرزمین را میان آنها تقسیم خواهد نمود، بدون آنکه به بیگانگان اجازه دهد که میان آنها ساکن شوند. وی با آنکه معصوم و پیوسته زیر نظر روح مقدس الهی دانسته شده، باز هم تنها یک حاکم عرفی (غیر دینی) تلقی می گردد. مؤلف تمثیلهای کتاب اخنوخ به زبان حبشی مسیحا را تقریبا یک موجود فوق طبیعی می داند و به او القابی می دهد که پس از آن در کتاب عهد جدید به عیسی داده شده است، مانند مسح شده، برگزیده، صالح و پسر انسان. به نظر وی، مسیحا به ژرف ترین رازها دست می یابد، بر زنده کردن مردگان توانایی دارد و عالی ترین مقام قرب الهی از آن او است. مؤلف دیگری که از اصلاح این جهان نومید است، پیرامون آفرینش زمینی نو و آسمانی تازه سخن می گوید و اینکه صالحان پس از رستاخیز روحانی به آنها وارد و از سعادت و خوشی جاودانی برخوردار خواهند شد. در تمامی نوشته های مسیحایی این دوره، خشم یهودیان از مزاحمان بیگانه به شکل برخورداری اندک امتها بیان شده است: آنها یا کاملا ریشه کن و یا تسلیم قدرت جهانی بنی اسرائیل خواهند شد.
شدت و عمومیت آرمان مسیحایی در عصر عیسی را می توان حتی نزد فیلسوفان یونانی مآبی که در کشور مصر با آزادی نسبی به سر می بردند، مشاهده کرد. این اندیشمندان که سر تا پا در اخلاقیات و فلسفه یونانی فرو رفته بودند، با آنکه هر چیز حتی احکام و حوادث مذکور در کتاب مقدس را به تأویل می بردند، به آرمان قوم دل بسته بودند و نیکبختی آینده صالحان را دقیقا مانند نویسندگان یهودی ساکن فلسطین ترسیم می کردند. فیلون، مهم ترین سخنگوی یهودیت اسکندریه، دو توصیف پیرامون پادشاهی مسیحایی از خود باقی گذاشته است که در آنها بدون اشاره به رستاخیز، از اندیشه مسیحای شخصی سخن می گوید.
این قضیه استحکام و اصالت این آرمان در داخل و خارج فلسطین را اثبات می کند. وی در باب گرد آمدن پراکندگان بنی اسرائیل می نویسد: «اما هنگامی که آنان این آزادی غیر منتظره را به دست آورند، آنان که تا لحظاتی پیش در نواحی یونان و سرزمین بربرها، در جزایر و قاره ها پراکنده بودند با اشاره ای برخواهند خاست و از هر سو به مکان واحدی که به ایشان گفته می شود، خواهند شتافت. راهنمای ایشان در این مسیر یک رؤیا خواهد بود، الهی تر از رؤیاهایی که زاده طبیعت آدمی است. این رؤیا برای هیچ کس منکشف نخواهد شد، مگر برای اهل نجات، یعنی کسانی که هدایت گران و شفیعانی دارند و به مدد ایشان با پدر آشتی خواهند کرد.»
فیلون در جایی دیگر، مسیحا را جنگاوری می داند که یک دوران کامیابی و آرامش را پدید خواهد آورد و در آن زمان همه مردم به سوی خدا باز خواهند گشت، همچنین وی پادشاهی مسیحایی را دوره صلح جهانی می داند.
استعمار فلسطین و قیام یحیای تعمید دهنده
تب و تاب انتظار دخالت اعجاز آمیز خدا در دوران سیطره ظالمانه والیان بی وجدان رومی بر فلسطین به اوج خود رسید و به همین علت هنگامی که یحیای تعمید دهنده ندا در داد: توبه کنید؛ زیرا ملکوت آسمان نزدیک است، توده های مردم پیام او را با جان و دل شنیدند. کلمات هیجان آور این اسنی پارسا دلهای شنوندگان را تکان می داد و الهام بخش گروههای ستمدیده و بینوایی بود که همواره آتش شوق انتظار برای قیام «مسح شده خدا» در قلوبشان زبانه می کشید. هیرودیس یحیی را به علت نفوذ تبلیغی که در میان مردم به دست آورده بود، خطری برای حکومت غاصبانه خاندان ادوم تلقی کرد و او را به زندان انداخت و احتمالا سر وی را برید. با این وصف، شاگردان او که جمعیت انبوهی شده بودند، راه او را ادامه دادند. آتشی که در دل آن جامعه بینوا افروخته شده بود، خاموشی نداشت.
مسیحایی عیسی بن مریم
یکی از شاگردان یحیی که به شیوه ای خاص تحت تأثیر مواعظ وی قرار گرفت، عیسای ناصری بود. او که در یک خانواده معمولی به دنیا آمده بود و آگاهی چندانی از شریعت [کاهنان] نداشت، به علت عواطف و کمالات روحی بلند خویش گروههایی از طبقات پایین جامعه را به سوی خود جذب کرد و ژرف ترین اثر را بر روی آنان گذاشت. وی مسیحا بودن خود را تنها برای اندکی از شاگردان برگزیده و هوادار خویش آشکار می کرد. شیوه عیسی در این کار به گونه ای بود که معلوم می نمود او از اظهار آن گریزان است. نقل می شود که روزی وی از شاگردان خود پرسیده گفت: «مردم مرا که پسر انسانم چه شخص می گویند؟» گفتند: «بعضی یحیای تعمید دهنده، بعضی الیاس و بعضی ارمیا یا یکی از انبیا.» ایشان را گفت: «شما مرا که می دانید؟» شمعون پطرس در جواب گفت: «تویی مسیح پسر خدای زنده.» عیسی وی را ستود و گفت که چنین اطلاعی باید از خدا به او رسیده باشد و وعده داد که کلیدهای ملکوت آسمان را به وی بسپارد. آنگاه شاگردان خود را قدغن فرمود که به هیچ کس نگویند که او مسیح است. از بابهای بعدی انجیل بر می آید که شاگردان وی به این ممنوعیت چندان توجه نمی کردند.
چند روز پس از این کشف مهم، هنگامی که وی به اورشلیم می رفت، شاگردانش به او گفتند: «بر اساس سنت کاتبان، نخست باید الیاس بیاید.» عیسی پاسخ داد که الیاس ظاهر شد و او را نشناختند، بلکه آنچه خواستند با وی کردند... آنگاه شاگردان دریافتند که درباره یحیای تعمید دهنده با ایشان سخن می گفت.
مسیحای بلاکش در اندیشه مسیحیان نخستین
چنین بود تولد رازگونه مسیحیت که از میان آزارهای بی شمار دشمنان قوم و نزاعهای داخلی گروهها سر بر آورد. اخگر همیشه پنهان دلهای مردم یهودا به شعله ای سوزان مبدل شد و با ارشاد فریسیان وفادار، اعتقاد به فرا رسیدن روزهایی بهتر تحت رهبری کسی که خدا تعیین می کند، پیوسته افزایش یافت. رنج و محنت به اندازه ای سخت و جانکاه و اشتیاق به حدی سوزان و وعده ها به حدی دلگرم کننده بودند که پس از مرگ عیسی بر صلیب، شاگردان او با شدت و حدت بیشتری به مسیحایی او تمسک جستند و برای مدلل ساختن ایمان خود به نظریه «مسیحای بلاکش» روی آوردند.
این نظریه به وعده ای از انبیا مستند بود که بر اساس آن مسیحا باید نخست رنج بکشد، آنگاه مجروح و اعدام شود. (ایشان برای تفسیر کتاب مقدس در این مسیر از شیوه فریسیان بهره می گرفتند). اعتقاد به رستاخیز عیسی و بازگشت نهایی وی به جهان برای پایه گذاری پادشاهی خدا بر زمین دنباله تحقق پیشگوییهای مربوط به رنج کشیدن او بود. بر این اساس، بخشی از آرمان مسیحایی در زمان عیسی تحقق یافته، ولی تحقق کامل آن در آخرالزمان خواهد بود.
در طی یک قرن، یهودیت همه پیوندهای خود را با دین جدید که به کمک تعالیم پولس طرسوسی نوسازی شده بود، قطع کرد و بر خط سنتی خود ادامه یافت. یهودیان تا این زمان به آینده شکوهمند و ظهور یک مسیحای دیگر امیدوارند و برای آن دعا می کنند. آرمان مسیحایی هرگز فرو نمرد، بلکه در ژرفای جان یهودیان ریشه کرد و به رشد و بالندگی خود ادامه داد و در بسیاری از دوره های رنج و سختی قوم، آرامش و تسکین آنان را فراهم ساخت. حقا که رشد سریع مسیحیت تنها با در نظر گرفتن اشتیاق قوم یهود به ظهور مسیحا در دوران استیلای رومیان قابل توجیه است.