علت و منشا پیدایش اندیشه قوم برگزیده در دین یهود

در باب علت و منشأ اندیشه قوم برگزیده در یهودیت دیدگاه های مختلفی وجود دارد و جالب توجه آنکه برای هریک از آنها می توان شواهد و مستنداتی در کتاب مقدس عبری یافت. می توان عوامل ذیل را به عنوان علت و منشأ برگزیدگی دانست.

الف: برگزیدگی و عهد

رویکرد انحصارگرایانه یهودیان ریشه در عهد و میثاقی دارد که خدا با ابراهیم و سرانجام با این قوم بست. عهد قراردادی است که دو طرف با کمال آزادی آن را منعقد می کنند. طبق تعالیم تورات، خداوند ابتدا با نوح (پیدایش، 9:11) و بعد ابراهیم عهد بست (همان، 17:9) که فرزندان و دودمان او را وارث ارض کنعان سازد. سپس، اسحاق و یعقوب مشمول این عهد قرار گرفتند (همان، 17:19) و در پایان، این عهد در کوه سینا با تمام جماعت بنی اسرائیل تجدید شد و خداوند پس از خروج این جماعت از مصر، آنان را قوم برگزیده خود قرار داد.
در این که عهد خدا با ابراهیم یک سویه بوده است، تردیدی نیست، ولی آیا عهد او با بنی اسرائیل نیز به همین منوال بوده است؟ اگر در تورات نیک بنگریم درخواهیم یافت که عهد خدا با این جماعت دوطرفه بوده است (تثنیه، 8:19ـ20)؛ یعنی آنان تنها در صورتی که در مقابل فرمان های الهی سر تسلیم فرود آورند برگزیده شوند. این در حالی است که تورات و شواهد تاریخی همه حکایت از آن دارند که بنی اسرائیل به عهد خود وفـا نکردند و امتیاز برگزیدگی را از کف دادند. (همان، 9) یهودیان با این استدلال که بین آنها و خدا ارتباط و علقه ای است که با گناه از بین نمی رود، همچنان خود را قوم برگزیده خدا می دانند؛ درست همان گونه که مرد به دلیل ناشزه بودن همسرش نمی تواند از او اعراض کند، زیرا مادر فرزندانش است.
برخی از اندیشمندان یهودی گمان می کنند عهدی که بین خدا و قوم یهود بسته شده، فقط برای خدا الزام آور است و نه آنان؛ لذا معتقدند حتی اگر قوم بنی اسرائیل به مفاد عهد خود با خدا پایبند نباشند، عهد خدا در مورد آنان پابرجاست. برای هر عهد و میثاقی علامتی وضع شده است. علامت عهد با نوح قوس قزح بود. علامت میثاق با ابراهیم، ختنه کردن و علامت عهد با جماعت بنی اسرائیل در کوه سینا، روز شنبه، ده فرمان و تورات بود. کوتاه سخن آن که عهد و میثاق خدا با بنی اسرائیل منشأ اندیشه قوم برگزیده در بین قوم یهود گشت.
با تأمل در کتاب مقدس عبری به این واقعیت مهم واقف می شویم که انتخاب و برگزیدگی قوم یهود مشروط است و تنها در سایه ایمان به خدا و وفاداری و رعایت عهد و میثاق به دست می آید. در غیر این صورت، این موهبت عظیم الهی از آنان گرفته خواهد شد. در سفر تثنیه پس از ذکر نعمات و برکاتی که خدا در سرزمین موعود به این قوم خواهد بخشید، به آنان هشدار داده که اگر دیگر خدایان را عبادت کنند و قوانین الهی را پاس ندارند، لعنت و عذاب خدا، رسوایی و خواری و سرگردانی در میان سایر ملل و انواع و اقسام گرفتاری ها و بیماری ها گریبان گیر آنان خواهد شد. (تثنیه، 28:13ـ37) در اول پادشاهان نیز به این نکته تصریح شده است. (اول پادشاهان، 9:6ـ9) پیامبران بنی اسرائیل همواره تأکید می کردند اگر یهودیان درستکاری و عدالت را از دست بدهند نابود خواهند شد.
در عاموس آمده است: «خاندان اسرائیل را در میان همه انسان ها خواهم بیخت، چنان که غله در غربال بیخته می شود و دانه بر زمین نخواهد افتاد. جمیع گناهکاران قوم من که می گویند بلا به ما نخواهد رسید و ما را درنخواهد گرفت به شمشیر خواهند مرد.» (عاموس، 9:9ـ11) در هیچ کتابی از کتاب های مقدس نیست که خداوند از خشم و غضب خود بر قوم بنی اسرائیل و ویرانی شهرها و آوارگی مردمانش سخن نگفته باشد (خروج، 32:9ـ10؛ اعداد، 14:11؛ تثنیه، 9:6ـ8) قریب به همین مضمون در قرآن کریم نیز آمده است. از دیدگاه قرآن، پیمان و عهدی که خدا با آنان بسته دوطرفه بوده است: «به پیمانم وفا کنید تا به پیمانتان وفا کنم، اما جز اندکی همگی به حالت اعراض روی برتافتند.» (بقره/ 39)
کوتاه سخن آن که تعهد خدا در قبال قوم بنی اسرائیل مطلق و بدون شرط نیست، بلکه خدا در صورتی به عهد و پیمان خود وفا می کند که آنان نیز به تعهدات خود عمل کنند و چون آنان پیمان شکنی کردند، عهد و پیمان خدا نیز خود به خود شکسته شد. برخی از دانشمندان یهود به این نکته تفطن یافته و با صراحت هرچه تمام اظهار داشته اند که قوم اسرائیل دارای برتری ذاتی نیست. آنان نیز اگر به تورات عمل نکنند، مقام و منزلت خویش را از دست خواهند داد و لطف و رحمت الهی شامل حال ایشان نخواهد شد. به اعتقاد آنان، تورات برای نوع بشر آمده است نه ملتی خاص. تلمود نیز بر این گفته صحه می گذارد، آن جا که می گوید: «هر جمله ای که توسط خدای قادر مطلق گفته می شد، به هفتاد زبان به گوش می رسید.»

ب: رابطه خدا با اسرائیل

هوشع به امر خدا برای نشان دادن رابطه موجود بین اسرائیل و خدا از رابطه زناشویی به عنوان سمبل استفاده کرد. او در عصر یربعام دوم در حکومت شمالی زندگی می کرد. هوشع معاصر عاموس بود و چهل سال نبوت کرده و با بت پرستان به مبارزه برخاست. در عصر عاموس فساد روز افزون داخلی و تقویت دم افزون آشور باعث شد که حکومت شمالی سقوط کند و ساکنان آن تبعید و سپس مشرک شوند. از نظر هوشع، خدا داماد است و اسرائیل عروس بی وفای او. خدا به هوشع می گوید با زنی به نام جومر ازدواج کند. جومر طبق پیشگویی خداوند به هوشع خیانت کرد و دلباخته و دلداده دیگران شد. جومر نماد قوم اسرائیل است که خدا را ترک گفته و به دنبال خدایان دیگر رفته است. هوشع مانند خدا که قوم اسرائیل را به سوی خود می خواند، به دنبال جومر می رود و به رغم خیانتی که کرده، او را مورد لطف و محبت خود قرار می دهد. هوشع از قوم اسرائیل می خواهد که توبه کنند و به سوی خدا برگردند. (هوشع، 14)
در پاره ای موارد، از حلول خدا در قوم بنی اسرائیل، به محبت خدا به آن قوم تعبیر شده است و آن را به محبت مرد به زن، و دوری قوم از خدا را به زنا تشبیه کرده اند. از تورات نیز به صیغه مؤنث و به عنوان دختر و عروس خدا که بر عرش در کنار او نشسته، یاد شده است. در قبالا بر عنصر انوثیت در کیان الهی تأکید شده است. در تلمود، بنی اسرائیل به حبه زیتون تشبیه شده است. از نویسندگان تلمود راجع به تشبیه یهود به درخت زیتون سؤال شده است، آنان در پاسخ وجه شبه های ذیل را ارائه کرده اند:
1. درخت زیتون برگ هایش را از دست نمی دهد، همچنان که تمام یهود در این عالم یا عالم بعدی از میان نمی روند.
2. همان گونه که با فشردن زیتون روغن از آن استحصال می شود، جماعت بنی اسرائیل نیز به جاده صواب بازنمی گردند مگر بعد از تحمل آلام و عذاب.
3. یهود از آن روی به حبه زیتون تشبیه شده که روغن زیتون را نمی توان با مواد دیگر مخلوط کرد. جماعت اسرائیل نیز ممکن نیست با ملت های دیگر مختلط شوند. تلمود مدعی است که روح خدا از روح امت است، همچنان که پسر جزئی از مادر است، لذا کسی که به یک یهودی تجاوز کند، مثل فردی است که به عزت الهی تعدی و آن را جریحه دار کرده باشد. هرکس جماعت اسرائیل را دشمن بدارد یا اکراه از آنان داشته باشد مثل این است که با خدا دشمن باشد؛ به خصوص آن که می دانیم آنگاه که در سرزمین موعود بودند، خدا در بین ایشان بود و هنگام خروج از سرزمین شخینا با آنان بود، چون موسی چنین خواسته ای از خدا داشت.
تعبیر پسر خدا در کتاب هوشع آمده است. این تعبیر دلالت بر برگزیدگی اسرائیل از طرف خدا دارد. اسرائیل نه تنها نخستین زاده خدا، که تنها پسر او بود. (هوشع، 11:1) در اشعیا، متناظر با پسر بودن اسرائیل بحث از پدر بودن خدا به میان آمده است، آن گاه که بنی اسرائیل به خدا گفتند: «تو پدر ما هستی! حتی اگر ابراهیم و یعقوب نیز ما را فراموش کنند، تو ای خداوند، از ازل تا ابد پدر و نجات دهنده ما خواهی بود.» (اشعیا، 63:16) در جای دیگر آمده است: «اما الان ای خداوند، تو پدر ما هستی. ما گل هستیم و تو صانع ما هستی و جمیع ما مصنوع دست های تو می باشیم.» (اشعیا، 64:8) در توجیه بدبختی ها و مصیبت ها، تعبیر پسر که یهوه خطاب به فرعون گفت به قوم مبدل گشت. جایگاه و ارزش خاص قوم بیشتر در سفر خروج توصیف شده است. (خروج، 4:22؛ همان، 19:6) تشبیه اسرائیل به عروس نیز متضمن مفهوم برگزیدگی است؛ در حزقیال از اورشلیم به عنوان همسر بی وفا یاد می کند، سرزمینی که کسی به آن توجه نمی کرد. خدا با آن پیمان ازدواج بست و آن را از آن خود کرد (حزقیال، 16:8)، اما اورشلیم خیانت کرد و زنا کرد؛ یعنی بت های آشوری را پرستیدند و با آنها هم پیمان شدند و بعد به بت های بابلی روی آوردند. (همان، 28:29)

ج: برگزیدگی و اسارت بابلی

قومی به نام اسرائیل یا عبرانی ها شکل گرفت. سرزمین بنی اسرائیل به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شد؛ اسرائیل در شمال و یهودا در جنوب. بخش شمالی به اشغال آشوریان درآمد و ده سبط بنی اسرائیل که در آن ساکن بودند، به اسارت رفته، در اقوام دیگر پراکنده شدند. در این میان تنها کشور یهودا باقی ماند که فقط دو سبط بنیامین و یهودا را در خود جای داده و نام خود را نیز از آن گرفته بود. این دو سبط نیز در قرن ششم قبل از میلاد به اسارت به بابل برده شدند و پس از مدتی آزاد شده، به موطن خویش بازگشتند. در این اوضاع و احوال بود که تعصبات قومی و قبیله ای نضج گرفت و واژه جدیدی به جای دو عنوان پیش گفته یعنی اسرائیل و عبرانیان نشست. این واژه جدید یهودیت و یهودی بود که از کلمه یهودا، که هم نام یک سبط بود و هم نام یک کشور، اقتباس شد. در گذشته های دور، کلمه یهود تنها برای عبرانیانی که از سبط یهودا بودند به کار می رفت، اما بعد از اسارت، این نام برای همه کسانی که از اسارت بازگشته بودند، خواه از سبط یهودا یا سایر اسباط، و در مرحله بعد برای تمام یهودیانی که در سراسر جهان آواره و پراکنده بودند به کار رفت و حتی تازه یهودیان را نیز دربرگرفت.

د: اندیشه قوم برگزیده و یکتاپرستی

اعتقاد به این که یهودیان قوم برگزیده خدایند، اساسا بر وعده خدا به ابراهیم و آبای اولیه استوار است. باب بیستم سفر خروج ناظر به این عهد است و آیه سوم آن با صراحت تمام رابطه اندیشه قوم برگزیده و مسئله یکتاپرستی را بیان می کند، آن جا که می گوید: «تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد.» جیمز. بی. وینگز در کتاب «در ستایش تنوع دینی» آیه فوق را بیانگر خاستگاه تفکر انحصارگرایی دینی در فرهنگ غربی می داند. او می گوید: «برخی از ادیان ادعای جهان شمولی و همه گرایی دارند و معتقدند برای تمام انسان ها در تمام زمان ها و مکان ها اعتبار و مرجعیت مطلق دارند. قبل از پرداختن به این موضوع، تذکر این نکته ضروری است که چه هنگام و چگونه و در صورت امکان چرا چنین ادعاهایی در فرهنگ غربی به وجود آمد. شاید کمی بیش از سه هزار سال قبل، هنگامی که گفته شد: "تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد" این اندیشه مطرح شد که خدای واحد یگانه بر تمام خدایان دیگر برتری دارد.»
بعدها از این هم فراتر رفته، نه فقط منکر وجود خدایی همسنگ با خدای خاص خود شدند، که وجود خدایان دیگر را نیز انکار کردند و این نقطه عطفی در تاریخ یهود بود. ادعای مربوط به «هیچ خدای دیگر» مفهوم بت پرستی را در سنت دینی مطرح کرد. از نظر یهودیان بقیه اقوام خدایان باطل را می پرستیدند. کوتاه سخن آن که پرستش هر خدایی جز خدای واحد و حقیقی که بر تمام هستی حاکم است، بت پرستی تلقی می شد. نتیجه منطقی خدای قومی و یگانه یهودیان، اندیشه قوم برگزیده بود. برگزیدگی آنان در گام نخست قبول توصیف فوق است. هرچند در یونان باستان نیز به نوعی می توان رگه هایی از یکتاپرستی یافت، چنان که بسیاری بر این باورند، ولی حق آن است که آنچه اندیشمندان یونانی بر زبان آوردند، اصلی انتزاعی بیش نبود و پر واضح است که این اصل انتزاعی، نمی توانست مبنای پرستش همگان واقع شود و افراد را سرسپرده و دلداده خود نماید. بنابراین گزاف نیست اگر ادعا شود که یهودیان در میان سایر اقوام آن روزگار بیش از همه به ترویج و بسط یکتاپرستی همت گماشتند و دیگران را رهین منت خویش ساختند. اما یهودیان به رغم این که خدای قومی خود را تا مرتبه آفریدگار جهان ارتقا دادند، خدای آنان همچنان ویژگی های قومی را حفظ کرده بود.
یزقل کاوفمان معتقد است که در گذشته غلبه یک قوم و یک شهر بر قوم و شهر دیگر را غلبه خدای آن قوم و شهر بر خدای دیگری می دانستند. از این رو، پس از شکست بنی اسرائیل در مقابل بابلیان، از بیم این که مبادا شکست آنان، شکست یهوه تلقی شود، در سراسر ادبیات پس از تبعید در صدد توجیه این شکست برآمدند و آن را ناشی از اراده یهوه دانستند که برای مجازات نافرمانی قوم خود آنها را به اسارت بابلیان درآورد، چه در غیر این صورت، مردم به خدایی که فاقد قدرت است و هیچ نقشی در تعیین سرنوشت آنان ندارد، ایمان نخواهند آورد. چنان که از تورات استفاده می شود، بنی اسرائیل همواره نزول بلایا و شکست های خود را نوعی توبیخ و کیفر تلقی می کردند. سرانجام این تلقینات به میثاق یهوه و برگزیدگی قوم اسرائیل انجامید و آنان را به آزادی و بازستاندن هویت از دست رفته خویش امیدوار کرد.
هنری اتلن معتقد است که برگزیدگی یک قوم خاص در بافت اسطوره های چند خدایی که ریشه و خاستگاه اقوام قدیمی را توصیف می کنند، یک استثنا نیست. دست کم کتاب مقدس را در ابتدا باید همچون اسطوره ای درباره خاستگاه قوم اسرائیل خواند. هر قومی با تعالیم فرهنگی خاص خود نقش محوری در جهان ایفا می کند. برگزیدگی عبریان از سوی خدایشان را، آنگونه که در کتاب مقدس توصیف شده، ابتدا باید در بافت اسطوره های مربوط به خاستگاه و ریشه اقوام فهمید که در آن هر قومی خودش را محور جهان می داند. به عنوان مثال، در میان سیاه پوستان گروهی وجود دارند که معتقدند سیاهان قوم برگزیده خداوندند.
از این دیدگاه ذیل راستافاریانیسم (Rastafarianism) یاد می شود. نکته مهمی که در این جا باید بدان اشاره کرد، این است که یهودیان تنها به یک خدا اعتراف نمی کردند، چه آنکه در نخستین فرمان از ده فرمان از آنان خواسته شده است که خدای خود را برتر از خدایان دیگر قرار دهند. پیش از زمان اشعیا هر دسته و گروهی از عبرانیان خدای خاص خود را داشتند و بدین ترتیب می خواستند ضمن استقلال سیاسی و اقتصادی، استقلال دینی خود را نیز حفظ کنند. به عنوان نمونه، در سفر تثنیه از یهوه همچون خدای خدایان یاد شده است (تثنیه، 10:17) و نیز در آیات بسیاری یهوه با سایر خدایان مقایسه شده است و به برتری و بزرگی او حکم شده است. (اول پادشاهان 8:23؛ مزامیر، 86:8)
حتی در زمان ارمیای نبی نیز هر طایفه برای خود خدای خاصی داشت: «زیرا که ای یهودا خدایان تو به شماره شهرهای تو می باشند.» (ارمیا، 2:28) در زمان داود و سلیمان وحدت سیاسی برقرار شد و معبد اورشلیم به صورت مرکز عبادت یهودیان درآمد، اثر سیاست و تاریخ در دین نیز انعکاس یافت و یهوه عنوان خدای یگانه تمام یهودیان را پیدا کرد. یهودیان جز این گام، یعنی توجه به این که آنان را خدایی بزرگ تر از خدایان دیگر افراد بشر است تا دوره انبیای بنی اسرائیل، گام دیگری به طرف توحید واقعی برنداشتند، ولی باید گفت حتی در این مرحله، از ادیانی که قبل از دوره انبیای بنی اسرائیل وجود داشتند، به توحید نزدیک تر بودند: «شاید محرک اشعیای دوم در توجه به یک خدای جهانی جنبشی بوده که در پارس پیدا شد و نیرومندی مردم آن، تمام دولت های خاور نزدیک را در زیر فرمان این کشور درآورد... این خدا، مانند یهوه موسی نمی گوید که «من خدای پروردگار تو هستم... تو نباید در برابر من خدایان بیگانه داشته باشی»، بلکه می گوید: «من یهوه هستم و دیگری نیست و غیر از من خدایی وجود ندارد.»
یکتاپرستی قوم یهود آنان را از بقیه اقوام متمایز ساخت. در سفر تثنیه آمده است اقوامی که در سرزمین موعود سکونت دارند قتل عام شوند و یهودیان را بر حذر داشته که با آنها ازدواج کنند؛ چون در نتیجه ازدواج با آنان، جوانان به بت پرستی کشیده خواهند شد و همین سبب خواهد شد که خشم خداوند نسبت به شما افروخته شود و شما را به کلی نابود سازد. (تثنیه، 7:4؛ خروج، 34:11ـ16) در باب یازدهم سفر تثنیه باز آمده است که اگر از خدا اطاعت کنید، برکت خدا برقرار خواهد بود، باران رحمت بر شما به موقع باریدن خواهد گرفت و زرع شما محصول فراوان خواهد داد. ولی هوشیار باشید که دلهایتان از خداوند برنگردد تا خدایان دیگر را بپرستید، چون اگر چنین کنید خشم خداوند نسبت به شما برافروخته خواهد شد و همه نعمت ها را از کف خواهید داد و فرزندان شما از زندگی در سرزمین موعود محروم خواهند گشت. (تثنیه، 11:16ـ21) باز در جای دیگری از سفر تثنیه برخورداری یهودیان از مواهب الهی را مشروط به یکتاپرستی آنان و رویگردانی ایشان از خدایان اقوام دیگر می کند. به عنوان نمونه، آن جا که می گوید من امروز به شما حق انتخاب می دهم تا بین برکت و لعنت یکی را انتخاب کنید. اگر فرمان های خداوند، خدایتان را که امروز به شما می دهم اطاعت کنید برکت خواهید یافت و اگر از آنها سرپیچی کرده، خدایان قوم های دیگر را پرستش کنید مورد لعنت قرار خواهید گرفت و نابود خواهید شد. (همان، 8:19ـ20)

و: هلنیسم و اندیشه قوم برگزیده

اسکندر مقدونی در سال 332 ق. م حکومت جنوبی، یهودا، را به تصرف خود درآورد و آن را از سلطه ایرانیان خارج ساخت و به قلمرو پهناور یونان ملحق ساخت. پس از این رویداد بزرگ، فرهنگ یونانی در پی مراوده های گسترده و روزافزون تأثیر ژرفی بر فرهنگ و رسوم مردم یهودا گذاشت، به طوری که زبان یونانی زبان رایج مردم آن سامان گشت و آنان برای اطفال خود اسامی یونانی برگزیدند. در این بین نباید از سهم کاهنان و کاتبان اورشلیم غافل شد، چه آنکه ایشان همپای سایر مردم و حتی با شتابی بیشتر از فرهنگ یونانی تأثیر پذیرفتند. مردم یهودا گاه تماشای پهلوانان و ورزشکاران یونانی را بر مراسم قربانی ترجیح می دادند، به گونه ای که گاه آن را نیمه تمام رها می کردند. با گذشت زمان برخی از یهودیان درصدد مقابله با موج روزافزون تهاجم فرهنگ یونانی برآمدند و با صلابت و سرسختی هرچه تمام در مقابل سیل بنیان افکن فرهنگ یونانی قد برافراشتند و خود را حسیدیم یا پارسایان نام نهادند.
آنان به فرمان های تورات سخت پایبند بودند و با عشق و علاقه ای وصف ناپذیر به دستورهای آن عمل می کردند. حسیدها برگزیدگی قوم یهود را به هلنی مآب ها یادآور شدند و خود با چشم پوشی از بسیاری از لذات سعی داشتند قوم یهود را، به زعم خود، از هضم شدن در یونانی ها نجات دهند. کوتاه سخن آن که با آمدن فرهنگ یونانی به کشور یهودا، گروهی که اصطلاحا هلنیست ها نامیده می شوند، به آن گرایش پیدا کردند و گروه دیگری در مقابل آنان موضع گرفته، آهنگ جدایی ساز کردند و بدین ترتیب حسیدیم نام گرفتند. از دل این دو گرایش، دو فرقه دینی به نام صدوقیان و فریسیان پدید آمدند. صدوقیان سخت دلداده فرهنگ هلنی، خاصه فلسفه آن بودند و تقلید از فرهنگ، آداب و رسوم و حتی زبان بیگانگان را روا می دانستند، البته این تساهل و تسامح با توجه به این که بیشتر آنان بازرگانان متمول و کارگزاران حکومتی بودند و با ملت های دیگر در تماس بودند، چندان تعجب برانگیز نبود.
نکته درخور تأمل آنکه با ترجمه متون مقدس به یونانی و پراکنده شدن یهودیان آواره در قلمرو پهناور یونان، رفته رفته شمار زیادی از غیر یهودیان به خدای اسرائیل اعتراف کردند و به جامعه یهودیان ملحق شدند. بدین ترتیب، آنان از فرهنگ یهودی تأثیر پذیرفتند. به باور یهودیان، خدای اسرائیل حاکم جهان و واجد حقیقت مطلق است و آینده تاریخ نیز بر این اساس تنظیم شده است: «یهوه بر تمامی زمین پادشاه خواهد بود. در آن روز یهوه واحد خواهد بود و اسم او واحد.» این مطلب دلالت بر شمول نگری و همه نگری یهودیت دارد و از برگزیدگی، به ویژه برگزیدگی به معنای عرقی و نژادی که مطمح نظر بسیاری از یهودیان است، فرسنگ ها فاصله دارد و از واقعیت نودینی در یهودیت یعنی ورود افرادی از سایر اقوام به آیین یهود پرده برمی دارد.


منابع :

  1. عبدالرحیم سلیمانى- مقاله قوم یهود از برگزیدگى تا نژادپرستى- فصلنامه موعود شماره 22

  2. اسرائیل شاهاک- تاریخ یهود، مذهب یهود- ترجمه مجید شریف- صفحه ‏30-32 و ‏189-190 و ‏190-224- انتشارات چاپخش- 1376

  3. سید محمدحسین طباطبایى- ترجمه تفسیر المیزان- جلد 18 ص ‏165 و جلد 8 ص ‏154

  4. جلال‏ الدین آشتیانى- تحقیقى در دین یهود- تهران- نشر نگارش

  5. آبراهام ا. کهن- گنجینه ‏اى از تلمود- ترجمه امیرفریدون گرگانى

  6. حامد حسن نواب- رساله ‏اى در رد یهودیت- تهران مؤسسه فرهنگى- انتشاراتى حضور

  7. جولیوس کرینستون- انتظار مسیحا در آیین یهود- ترجمه حسین توفیقى- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب

  8. رضا گندمى- مقاله اندیشه قوم برگزیده در یهودیت- فصلنامه هفت آسمان- شماره 26

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114667