بخشی از ذبایح یهود ذبیحه طیور و پرندگان است که خود به سه دسته تقسیم می شد.
1- اگر فردی گناه می کرد و قدرت ذبح حیوان چهارپا را نداشت، به خاطر فقر و نداری پرنده ای را ذبح می کرد که کفاره گناهانش باشد.
2- برای تطهیر زنان بعد از زایمان.
3- برای تطهیر شفا یافتگان از بیماری برص.
دیگر ذبایح معمول در بین یهود ذبایح یومیه بوده است که بره ها و قوچ های دو ساله ای را یکی صبح و دیگری عصر بعد از غروب خورشید ذبح می کردند. و اما ذبایح غیر خونین یهود به این صورت بود که کاهن دو دستش را بر سه بز نری به اسم "عزازیل" گذارده و به تمام گناهان بنی اسرائیل اعتراف می کرد، سپس حیوان را بدون سر بریدن در بیابان رها می ساخت. که البته همه این مراسم قربانی اعم از خونین و غیر آن با دعایی همراه بود.
در هلاخا انواع بسیار متنوع قربانی ها طبق ملاک های مختلفی دسته بندی شده اند. تفاوت روشنی میان قربانی های عمومی و خصوصی وجود دارد: قربانی های عمومی آنهایند که در اوقات معین تقدیم می شوند (مانند قربانی تامید که هر روز تقدیم می شد و یا قربانی موساف که تنها در روزهای شبات و ایام تعطیلی انجام می گرفت)، ولی قربانی های خصوصی آنهایند که یا به صورت واجب توسط عبادت کنندگان، برای کفاره گناهان یا به عنوان عملی برای تزکیه نفس تقدیم می شدند، و یا از نوع هدایای اختیاری بودند.
تقسیم بندی فرعی دیگری نیز هست که قربانی ها را به زوح به معنای ذبح (گاو، گوسفند یا مرغان خانگی) و مینحا (پیشکشی: آرد گندم و جو) تقسیم می کند. افزون بر اینها، طبقه بندی دیگری نیز بر اساس درجه تقدس قربانی ها وجود داردکه با ملاک های دیگری معین شده است. طبق این تقسیم، فرق است میان قربانی های گناه (مثل قربانی روز کفاره) که خون آنها به قدس الاقداس برده می شود (دیگر قربانی ها معروف به «مقدس ترین مقدسات»، که به شکلی خاص تقدس یافته اند و تنها به مقداری که کاهنان معبد مجاز بدانند، مصرف می شوند) و قربانی هایی با «تقدس کمتر»، که بیشتر قربانی ها را تشکیل می دهند و فردی که آنها را تقدیم می کند، می تواند آنها را مصرف کند.
بخش قداشیم تنها درباره قربانی ها و عیوب مختلف آنها نیست، بلکه از اصولی نیز بحث می کند که طبیعت گناهان مختلف را که مستلزم قربانی های کفاره هستند، بیان می کنند. این که تقدیم قربانی در ازای جرمی که با سوء نیت انجام شده، از انسان پذیرفته نیست، قاعده ای بنیادین است که استثناهای بسیار اندکی دارد. چنین عملی را باید بشر، یعنی دادگاه زمینی، مجازات کند و تنها در مواردی که دادگاه به خاطر فقدان ادله کافی قادر به این کار نباشد، ملکوت، گناهکار را عقاب می کند. تنها برای جرایم غیرعمدی قربانی تقدیم می شود، ولی در جرایم عمدی، صرف تقدیم قربانی کفاره محسوب نمی شود. از سوی دیگر، اگر مردی بر اثر انس (تحت تأثیر اکراه و یا به خاطر ناآگاهی) مرتکب گناهی شود، مسئولیتی نخواهد داشت. اما زمانی که به خاطر فراموشی، مرتکب خلاف و تعدی شود، مکلف است که قربانی تقدیم کند. دراین مورد، فرض بر این است که انسان در قبال خطاهای غیر عمدی خود مسئولیت کامل ندارد و نمی توان او را محاکمه کرد، اما غفلت و فراموشی از ضعف درونی او ناشی می شود و جبران آن مستلزم کفاره است.
با توجه به متن تلمود به نظر می رسد که قربانی دارای سه عنصر اساسی باشد: بخشش، جایگزینی و تقرب. مفهوم بخشش به طور ضمنی مبین استرداد چیزی است که عبادت کننده مالک آن است و آن را به عنوان هدیه به درگاه خالق خود پیش کش می کند. طبق این مفهوم، «یکی ممکن است زیاد ببخشد و دیگری کم. این بسته به آن است که قلب او تا چه اندازه به آسمان رو کرده باشد.» از آن جا که کیفیت قربانی مدنظر نیست و تلاش شخص قربانی کننده مورد عنایت است، چه بسا قربانی کوچک انسان فقیر، بیشتر از قربانی بزرگ شخص ثروتمند ارزش داشته باشد. مفهوم بنیادین دیگر، «جایگزینی» است؛ یعنی قربانی جانشین قربانی شدن خود فرد یا مرگ او می شود. زیرا گناهکار به خاطر گناهانش سزاوار مردن بوده، اما تورات فرصت تقدیم قربانی را به او عطا کرده است؛ مشروط بر آن که دریابد که این قربانی نماد قربانی شدن خود اوست و آنچه بر سر این قربانی آمده، می بایست بر سر او می آمد.
این رویکرد میدراش ها کنایه ای است که در داستان قربانی کردن اسحاق، که یک قوچ به جای او در قربانگاه قرار می گیرد و قربانی می شود، ابراز شده است. حکیمان تلمودی اغلب درباره خاکستر اسحاق به عنوان مبنای مذبح سخن می گویند، که اشاره به قوچی دارد که به جای پسر ابراهیم قربانی شد. در این حوزه، همیشه تأکید شده است که تنها قربانی نمی تواند کفاره گناهان باشد، بلکه فقط پس از توبه است که گناهکار می تواند قربانی تقدیم کند؛ چه این توبه در قبال گناهان علیه خداوند از طریق ابراز پشیمانی و انجام سوگند بر پرهیز از ارتکاب مجدد گناه باشد، و چه از طریق پرداخت تاوان دزدی، در مواردی که گناه ارتکابی علیه هم نوعان باشد. پس از آن که عمل توبه با توجه عمیق و بر اساس آیینی مقدس انجام گرفت، قربانی کفاره گناه تقدیم می گردد. تقدیم قربانی، ریختن خون قربانی در قربانگاه و سوزاندن گوشت آن، مراسم تناول القربان با خدا هستند و این جنبه از مراسم زمانی که قربانی کننده تکه ای از گوشت قربانی را می خورد، بیشتر قوت می گیرد. در این موقع، قربانی کننده با خدا پیوندی عاطفی برقرار می کند؛ چنان که گویی با او یکی شده است. کاهنان یا اشخاص دیگری که قربانی را تقدیم می دارند، در عمل نمادین خوردن غذا مشارکت می جویند.
جایگزین های قربانی در میان یهودیان
پس از خرابی معبد اورشلیم، تغییر شگرفی در زندگی مذهبی یهودیان به وجود آمد. در این زمان، یهودیان که دیگر قادر نبودند در معبد و قربان گاه به عبادت و اهدای پیش کش هایشان بپردازند، تلاش کردند تا به شیوه های دیرین، سنن و آداب دیرین خویش، به خصوص رسم قربانی را حفظ کنند. اولین گام آنان در این راه، پرداختن به نمازهای مضاعف و دیگری رسم قربانی در تورات با صدای بلند بود. در این هنگام، یهودیان داستان اسحاق را و فرمان ذبحش از جانب خداوند و جایگزینی گوسفندی را در آخرین لحظات به جای وی، بیش از هر چیز تلاوت می کردند.
تلاوت این داستان، به ویژه در روز دوم از سال جدید، بیش از هر چیز متداول بود. این داستان با افسانه هایی از خاخام ها مزین شده است. خاخام ها سخنی از حضرت ابراهیم نقل می کنند که پس از پذیرش قربانی حیوان، گفت: اگر مردم دیگر نتوانند چنان قربانی هایی بیاورند، چه خواهد شد؟ و در جواب، خداوند گفت: «بگذار تا آنان، آن را در برابر من بخوانند، آن گاه قربانی بر عهده من خواهد بود.» در تلمود، این گونه اظهارات، که بیانگر جای گزینی دعا، به ویژه دعاهای مربوط به قربانی، به جای خود قربانی هستند، مکرر تکرار شده است. «صدقه دادن» از دیگر جای گزین های قربانی میان یهودیان به شمار می رفت; تا آن جا که در فصولی از کتاب ار. الیزر (R. ELIZER) در این باره گفته شده: «خدمت به همنوع نزد من، محبوب تر از قربانی دادن است.»
یکی از اعیادی که یهودیان همه ساله آن را پاس می داشتند، «عید فصح» (پسح) بود. در این عید، که یادگار واقعه خروج یهودیان از مصر و رهایی از قید رقیت مصریان است، یهودیان از سحرگاه پیش از طلوع فجر، گوسفند یا بره ای را تقدیس کرده، آن گاه رئیس معبد آن را ذبح نموده، پس از آن خون ذبیحه را بر روی دروازه خانه های خود می پاشیدند تا یادآور خاطره خروج آن ها از مصر باشد. پس از ذبح حیوان، می بایست تمام ذبیحه به آتش نیاز سرخ می شد و از جوشاندن ذبیحه خودداری می گردند. گوشت حیوان قربانی در این مراسم، یا تماما خورده می شد یا به آتش نیاز افکنده می شد; چندان که چیزی از آن باقی نماند.
یکی دیگر از اعیاد یهودیان، که طی آن مراسم، قربانی به درگاه خدا اهدا می شد، «عید گیپور» یا «روز کفاره» بود. در این روز، یهودیان به قربانی بز یا پرنده ای همچون فاخته یا کبوتر می پرداختند تا کفاره گناهان خویش را پرداخته باشند. مراسم از این قرار است: در روز بزرگ کفاره، آن ها دو بز یا دو پرنده به محراب مقدس می آوردند; یکی از آنها را می کشتند و دیگری را پس از اعتراف به گناه و مالیدن خون ذبیحه بر سرش و مالیدن خون بر گوش کسی که تطهیر می شود، در بیابان رها می ساختند.
مذابح یهود
یهودیان در مذبح های خصوصی یا در معبدهای کوچک بالای تپه ها، قربانی های خود را به یهوه تقدیم می کردند مذابح یهود دارای تشکیلات متنوع داخلی و خارجی بود. از میان آن ها، معبد سلیمان، دارای دو صحن بود: صحن بیرونی و صحن درونی. در صحن داخلی، کاهن قربانی را انجام می داد. در این حیاط مذبحی برای قربانی وجود داشت. علاوه بر این، تشتی برنجی یا حوض هایی مخصوص شستن تکه های قربانی و سایر لوازم در آن جا وجود داشت. اما نمای خارجی معبدهای یهود، غالبا عبارت بود از کومه چهارگوشی از سنگ یا تلی از خاک. اگر یهودیان می خواستند مذبح را از سنگ درست کنند، می بایست آن را از سنگ های نتراشیده بنا کنند; زیرا حجاری و نقاشی در معابد یهود جایز نبود تا مبادا به منزله صور و تماثیل پرستیده شوند. همچنین مذبح می بایست پله نداشته باشد. مذابح قوم یهود در عبادتخانه هایشان بر دو نوع بود:
1- مذبح قربانی های سوختنی که مذبح برنجین خوانده می شد.
2- مذبح بخور که آن را «مذبح طلایی» نیز می گفتند.
در تاریخ قوم یهود، انبیایی بر ضد انجام این گونه قربانی ها، قیام نمودند و راه اتحاد قوم را به روشنی غیر از آنچه گفته شد، نمودند. در این زمینه، اشعیای نبی (ع) در کتاب خود، بنی اسرائیل را ملامت کرده، چنین می گوید: «خداوند می فرماید: این همه قربانی برای چیست؟ من از خون گاو، میش، بره و بز لذت نمی برم و استغاثه های شما را گوش نمی دهم; زیرا دست های شما پرخون است. خود را بشویید و از بدی دست بکشید و پی حق بروید.»
1- ذابح باید یهودی عاقل و بالغ و مطلع از احکام ذبح باشد و در این مورد از مرجع ذی صلاح تائیدیه گرفته باشد. با وجود این که خانم ها شرعا مجاز به ذبح هستند اما این امر رایج نمی باشد.
2- در دین یهود، ذابح یا حیوان مقید به رو به قبله بودن نیستند.
3- قبل از ذبح دعایی بدین شکل به زبان عبری قرائت می گردد: «تو، ای خدا خالق ما پادشاه جهان که ما را با فرامین خود مقدس فرموده و در مورد ذبح به ما دستور دادی متبارک هستی.»
4- محل ذبح از سراشیبی سیبک آدم (حنجره) رو به پایین و تا محلی است که اگر مری بریده شود، مری به خاطر انقباض عضلاتش جمع می شود، می باشد. در پرنده باید حد اقل اکثریت مری یا نای بریده شود. در مورد چهارپا باید حد اقل اکثریت مری و نای هر دو بریده شود.
5- رگ های گردن را می توان به دفعات نیز برید.
6- حیوانی که قبل از ذبح کاملا سالم بوده اگر پس از ذبح حرکتی نداشت نیز حلال است ولی اگر قبل از ذبح حالت بیمارگونه داشته باشد باید حرکتی داشته باشد مثلا یکی از اندام هایش را حد اقل باز کند و ببندد.
7- کارد باید از جنسی باشد که هنگام ذبح براده از آن جدا نگردد که معمولا از جنس استیل ساخته می شود.
8- اگر در احکام ذبح سهوا یا عمدا اشتباه شود، حیوان حرام است.
9- حیوان بی هوش قابل ذبح نیست.
10- در هنگام ذبح 5 مورد است که موجب حرام شدن حیوان می گردد:
الف: محل ذبح که اگر خارج از محل مقرر ذبح صورت گیرد، ذبح حرام است.
ب: مکث کردن حین ذبح.
ج: فشار آوردن یا مثل حالت گیوتینی ذبح کردن.
د: کندن یا کنده شدن نای یا مری از محل شروع خود.
ه: فرو بردن نوک کارد بین نای و مری، در ضمن کارد باید کاملا تمیز و صاف بدون کنگره و تضرس باشد.
11- در یهود، دو اصطلاح در مورد ذبح حیوان موجود می باشد. "طرفا" به حیوان نخجیر شده توسط حیوانات وحشی یا حیوانی که در معاینه بررسی احشاء داخلی، اشکالی داشته باشد که از نظر شرعی حرام گردد، طرفا می گویند.
"نولا" به مردار یا حیوانی که به درستی ذبح نشده باشد، نولا اطلاق می گردد.
احکام قربانی و ذبح در کتاب تلمود
بخش وسیعی از شریعت مکتوب و شفاهی به احکام قربانی اختصاص یافته است. سنت پیامبران کسانی را که تقدیم قربانی را جایگزین توبه حقیقی می کنند، به کلی محکوم می کند؛ اما با این حال، انبیاء هرگز با این گونه قربانی ها مخالفت نمی کردند و آنهایی را که با انتخاب حیوانات معیوب قربانی را ملوث می ساختند، به باد انتقاد می گرفتند. در دوره معبد دوم، حکیمان اعلام داشتند که جهان بر سه چیز قرار دارد: تورات، عبادت در معبد و اعمال نوع دوستانه. پس از انهدام معبد، آن نگرش عاطفی عمیق به آیین مذهبی معبد، از شور و حرارت افتاد. یهودیان تنها به دعا برای بازسازی معبد و برپایی مجدد قربانی و عبادت در آن (در دعای شمونه عسره و در بخشی از دعای موساف در مناسبت های رسمی) اکتفا نکردند، بلکه به بحث درباره احکام قربانی و اصلاح آن نیز ادامه دادند.
حکیمان بابلی، بر خلاف فاصله تاریخی و جغرافیایی شان، توجه قابل ملاحظه ای را به احکام قربانی مبذول داشتند. توجیه آنها این بود که «هرکس در مطالعه احکام قربانی مشارکت جوید مانند کسی است که قربانی تقدیم می دارد.» بر این اساس، یک بخش کامل از تلمود بابلی، یعنی بخش قداشیم، به همین موضوع اختصاص یافت. تلمود مبنای اعتقادی حکم شرعی قربانی را شرح نمی دهد؛ این مسئله را می توان تنها از لا به لای متون و تفاسیر گوناگونی که به مرور زمان نوشته شده اند، درک کرد.
چگونگی انجام قربانی ها در تلمود
احکام قربانی، آن گونه که در خود تورات به ویژه در سفر لاویان آمده، پیچیده است، اما جامع نیست. بدون شک، سنت کاهنی بسیار مفصلی درباره چگونگی انجام دادن هر یک از قربانی ها وجود دارد که هم به جنبه عملی این مراسم توجه دارد و هم عیوب گوناگونی را که ممکن است در قربانی یافت شود، ذکر می کند. وقتی که خود حیوان معیوب بود و یا فکر و نیت شخص خالصانه نبود، قربانی مردود و در نتیجه، تقدیم قربانی از اعتبار ساقط می شد. حتی در عصر تلمودی، احکام قربانی از پیچیده ترین احکام تلمود محسوب می شدند.
چنان که یکی از حکیمان تلمودی به یکی از شاگردان خود گفته است: «چنین مسئله مشکلی، با توجه به ثقیل بودنش، به احکام قربانی تعلق دارد.» این پیچیدگی، صرفا ناشی از کثرت مسائل و ابهام در جزئیات نیست، بلکه از نظریه های عقلانی زیر مجموعه این نوع شریعت نیز ناشی می شود. به عنوان مثال، بر خلاف حقوق مدنی که در ماهیت، عقلانی است، احکام قربانی بر سنت ها و آداب بسیار قدیمی که هیچ شرح و توضیح روشنی از آنها وجود ندارد، استوارند. در دوره تلمودی، بر عکس هلاخاهای دیگر، تأکید می شد که احکام قربانی باید با احتیاط زیاد مورد مطالعه و تحلیل قرار گیرند و در این جا روش های مطالعه ای که در دیگر اسفار مناسب هستند، همیشه کارایی ندارند.
دانشمندان دلیل محکمی به این مضمون ارائه کرده اند که روش های هلاخایی قابل استفاده در جاهای دیگر را نمی توان در بررسی احکام قربانی که خود، جهانی جداگانه را پدید می آورند به کار گرفت. با این حال، عالمی که به طور معقول در این زمینه تبحر پیدا کرده باشد، در واقع نوعی خاص از منطق را، که می تواند پایه و اساس بررسی های ژرف تر باشد، درک کرده و به خدمت گرفته است.