فعالیت ها و نشر عقاید و تعلیمات فریسی ها کم کم سازمان یافته شد و راوهای فریسی هر کدام در تعلیم و تعلم، ایجاد مدارس و فعالیت و رشد کنیسه ها کوشا بودند و طولی نکشید تعلیمات و تفاسیر آنان و راوهای بعدی به صورت بزرگ ترین شاخه روحانیت یهودی درآمد که بعدا به دوره تنائیم مشهور گردید. واژه تنا از زبان آرامی و به معنی عالم می باشد که خود از ریشه تنی به معنی سینه به سینه نقل کردن (به طور شفاهی) گرفته است. معانی دیگر آن تحقیق کردن و آموختن و تدریس کردن می باشند. شروع دوره تنائیم را به طور دقیق، می توان هم زمان با هیلل و شمای در آغازین روزهای حکومت هیرودیس دانست.
تنا به کسی گفته می شود که تحصیل می کند و آنچه را از اساتید خود آموخته، باز می گوید و به دیگران منتقل می سازد. در منابع ربانیم دوران فعالیت فریسی ها را به دو دوره، دوره علمای اولیه ریشونیم و بعدا که فعالیت ربانیم به طور مشخص و سازمان یافته و به صورت رسمی در آمد دوره تنائیم به حساب می آید و تقریبا کلیه علما یهودی را از دوره هیلل تا پنج نسل بعد تنائیم می خوانند که در این دوران فعالیت های مذهبی راوها منجر به تدوین کتب میشنا گردید. دوران تنائیم به طور تقریب از سال 20 قبل از میلاد تا 200 میلادی ادامه می یابد. آثار تفاسیر، فتاوی و تعلیمات تنائیم در پایان قرن دوم میلادی به همت یهودا هناسی گردآوری شد و به صورت 6 جلد میشنا درآمد و آثار باقیمانده و تعلیمات راوهای بعدی در اضافات میشنا گردآوری گردید که اصطلاحا به این قسمت «توسفتا» یا «بریتا» می گویند. باید توجه داشت که این تقسیم بندی در خطوط کلی و فقط به منظور سهولت کار است و در مورد جریان تنائیم به طور کلی با واقعیت وفق نمی دهد.
دوران مورد بحث یعنی دو قرن اول و دوم میلادی سال های پر از تألمات و شورش ها و سرکوب ها برای یهودیان می باشند. مهمترین واقعه در این دو قرن سقوط اورشلیم و خرابی معبد مقدس دوم به دست رومی ها در حدود سال 70 میلادی بود که مرکزیت مذهبی سنتی یهودیان یعنی بت همیقداش از بین رفت و همراه آن اقتدار سیاسی و اجتماعی طبقه کهنیم تضعیف گردید و کاهن ها از صورت یک طبقه حاکم سقوط کردند. سقوط معبد مقدس یک خطر اساسی را در بر داشت و آن از بین رفتن مرکزیت مذهبی و اساس دین بود که با همت همین روحانیون دوران تنائیم از اضمحلال نجات یافت. و در نتیجه:
1- با رشد فوق العاده نهاد کنیسه و جانشینی نماز به جای قربانی مرکزیت معنوی و دینی و روحانی حفظ گردید.
2- علیرغم اختلافات شدید با طبقه کهنیم، تنائیم کوشیدند که این تغییر و تحول به صورت آرام صورت گیرد و در این امر مهم موفق نیز گردیدند. بدین ترتیب این روحانیون اساس مذهب را دگرگون ننمودند بلکه با تفسیرات جدید و مطابق با نیاز اجتماعی زمان خود موفق شدند دگرگونی های لازم را به وجود آورند. حتی در مراسم ادعیه کنیسا برخی از مراسم بت همیقداش را گنجانیدند و مقام روحانی و معنوی کهنیم را در اصل قبول داشته و دعای خاص کهنیم (بیرکت کهنیم) در بت همیقداش را هم وارد مراسم نماز نمودند.
3- با همت و کوشش بسیار و دوری از جریانات متنوع سیاسی و اجتماعی وقت خود را صرف تحکیم ارکان و گسترش تعالیم مذهبی نمودند.
4- با ایجاد مدارس علوم دینی در شهرهای مختلف اساس و پایه یشیواهای (علمیه های) مذهبی را به وجود آوردند.
ایجاد مدارس علوم دینی
امپراطوران و سرداران رومی به جز در مواردی که فعالیت های مذهبی را مخالف منافع خود می دیدند و آن را سرکوب می کردند کاری به اعتقادات مذهبی یهودیان نداشتند، کما اینکه اجازه تاسیس این مدارس مذهبی را به صورت گسترده می دادند و گرچه توحید گرائی را به صورت یک مذهب از نظر این امپراطوران رومی معمولا مورد تحقیر بود ولی دخالتی در این امور تا آنجا که منافعشان را به خطر نمی انداخت، نداشتند. از نمونه های مشخص می توان ایجاد مدرسه علوم دینی ربان یوحانان بن زکای در شهر یونه را نام برد که فوق العاده موفق و دارای نفوذی فراوان گردید و یکی از مهم ترین پیروانش «الیعزر بن هورقانوس» مدرسه ای در شهر لیدا تاسیس نمود و دیگر موسسین یهوشوع بن حننیا، یوسه هکوهن، شیمعون بن نتن ال، الیعزر بن عزریا و الیشاع بودند. و در میان شاگردان آنان نیز «ییشماعل بن الیشاع»، «ربی طرفون»، «یوحانان بن نوری» را می توان نام برد.
ولی بدون شک معروف ترین آنها «ربی عقیوا» بود که مدرسه ای در بنه براک (بنه براق) تاسیس نمود. این دوران فعال تا سال 130 میلادی ادامه یافت و بازماندگان آنها یعنی «ییشماعل»، «یوشی یا» و «یوناتان» و محصلین عقیوا، یعنی «یهودا بر ایلعای»، «یوسه برحلفتا» و «ربی شیمعون بریوحای» بودند که مدارسی در جلیلیه، اوشا و طبریه تاسیس نمودند. از معروف ترین ربانیم دوره بعدی «ربی مئیر» می باشد که ابتدا محصل ییشماعل و بعد شاگرد ربی عقیوا شد و سنت این راو بعدا به وسیله یهودا هناسی دربت شعاریم و صیپوری ادامه یافت. و چهره درخشان دیگر دوره دوم، یهودا هناسی است که جمع آوری و تالیف مجموعه میشنا را انجام داد با فوت یهودا هناسی دوران تنائیم نیز به پایان رسید. (حدود سال 220 میلادی)
شورش برکوخوا
دیگر واقعه مهم این دوران شورش برکوخوا است که نتیجه از هم ریختگی اوضاع اجتماعی و ظلم و ستم حکام محلی و سرداران امپراطوری روم بود. این شورش حدود سال های 130 میلادی شروع گردید و مدت سه سال طول کشید و با شکست آن تعدادی از مدارس مذهبی نیز نابود شدند و خطر از بین رفتن مرکزیت مذهبی دوباره به وجود آمد.
تشکیل شورای مذهبی (سنهدرین)
تلاش ربان یوحانان بن زکای در بازسازی مرکزیت مذهبی و حفظ قدرت آن او را مجبور به رویارویی با چند قشر اجتماعی از جمله کهنیم و بعضی از راوها کرد. بعد از ربان یوحانان «ربی گملیئل» از اهالی یونه سعی عمده خود را بر تعمیم قدرت روحانیت نمود و آن را به مردم قبولانید. و رسمیت مرکزیت روحانی خود را از طریق حکمرانان رومی کسب نمود. به وجود آمدن شورای مذهبی (سنهدرین) تحت عنوان سنهدرین بزرگ در این دوران بود که در موارد خاص اجلاس می نمود و فتوی ها و دستورات مذهبی بر روی موضوعات اصولی صادر می کرد و باعث گردهمائی محققین از اقشار و طرز تفکرهای مختلف می گردید. تحت همین شرایط پر تلاطم اجتماعی تعدادی از رهبران مذهبی کشته شدند و در جریان حفظ و لزوم مرکزیت مذهبی نظم جدیدی به صورت مجموعه بزرگ سنن هلاخا به وجود آمد که نتیجه تعالیم و تفسیرات تنائیم بود و آن قسمت که به صورت کتبی تدوین گردید به نام میشنا معروف گردید.
فعالیت تنائیم را می توان به دو بخش اساسی تقسیم نمود.
1- بحث های فشرده هلاخا به ترتیب تئوری های قضائی و حقوقی.
2- هلاخاهائی که بر اساس میدراش تدوین شده بود و به مثابه بخشی گسترده از تفسیرات فقهی و مذهبی از قوانین پنج سفر تورات استخراج کرده بودند.
شریعت شفاهی یهود در دوره تنائیم
در این دوره، سنت عمومی شریعت شفاهی، به شبکه ای از قوانین که به طور دقیق تقریر یافته و به طور موضوعی یا به گونه ای که بتوان آن را به خاطر سپرد، مرتب شده اند، تبدیل گردید. دانشمندان این عصر در پذیرش این عنوان بسیار تواضع می کردند. چون در واقع، این عنوان سرآغاز خلاقیتی مستقل و حیاتی در بسیاری از زمینه ها، و سرانجام، نوآوری و ابداع در شکل و محتوا بود. این دوره با کشمکش ها و بحران های داخلی و خارجی نیز همراه بود. انهدام ساختمان معبد (بیت المقدس) در سال 70 میلادی، توسط رومیان، تجدید بنای بافت کلی زندگی دینی را امری اجتناب ناپذیر ساخته بود. با آن که مینیم (بدعت گذاران، به ویژه گنوسی ها) و فرقه های مسیحی خطر بزرگی را برای وحدت دینی داخلی به وجود آورده، و قوم بنی اسرائیل از شکنجه به دست ظالمان بیگانه در رنج بودند، از درون همین بحران ها، فرهنگ یهودی شکوفا شد. آنچه این دوره را ممتاز ساخته است، روش های نوین تحقیق است؛ از نظر دانشمندان جدید، این دوره بیانگر انتقال به عصری است که به طور کامل تری واقعه نگاری شده است.
چهره های شاخص عصر تنائیم
در حالی که تحقیق در دوره پیش از تنائیم، به استثنای چند نام که از لا به لای این اجماع عظیم سر بیرون آورده اند، به صورت جمعی و بدون ذکر نام بود، اینک با دانشمندان منفردی سر برآورده اند که شخصیت آنها به صورت چند بعدی و به روشنی ترسیم شده است. آنها را نه تنها بر اساس روش تحقیق و تدریس، که از روی رفتارها و حتی قیافه ظاهری نیز می توان توصیف کرد. یوحانان بن زکای از چهره های شاخص این عصر است که تلاش کرد تا از شاگردان بارز خود، توصیفی مختصر ارائه کند: ربی الیعزر بن هورقنس، منبع مستحکم آب است که هرگز قطره ای از آن به هدر نمی رود؛ ربی یهوشوع بن حننیا،رحمت بر آن مادری که او را بزاد؛ ربی یوسه بن کهن، حاسید (انسان متقی) است؛ ربی شیمعون بن نتن ال پرهیزگار و از گناه گریزان؛ ربی الیعزر بن عراخ، چشمه ای بی پایان است. داستان ها و حکایت های بی شماری از تنائیم، و خصوصیات فردی و شخصیت آنان سخن می گویند. در همین دوره فردگرایی بود که آن دسته از دانشمندان را که منصبی شرعی دریافت می داشتند ربی نامیدند، ولی بقیه دانشمندان که سمیخا نگرفته بودند، هم چنان به همان نام خودشان شناخته می شدند. این ابداع به افزایش شمار دانشمندان و ارتقای رتبه آنها انجامید.
هیلل و شمای موجب ظهور پدیده ای جدید در زندگی یهودی شکل گیری و بروز دو مکتب که به نام خود آنهاست (بت هیلل و بت شمای) شدند. بر خلاف تمام مشاجراتی که بین آن دو بیداد می کرد، هر دو مکتب در چارچوب یهودیتی که به طور سنتی پذیرفته شده بود، قرار داشتند. نزاع های هلاخایی میان این دو مکتب تا چندین نسل ادامه یافت و سرانجام، دیدگاه های مکتب هیلل حاکم گردید. هر دو مکتب، تا حدودی بیانگر شخصیت پایه گذاران خود هستند.
شخصیت و مکتب هیلل
هیلل، ناسی سنهدرین، در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمد، اما در تنگدستی شدید، برای تحصیل به اورشلیم رفت. با این حال، او از پذیرش هرگونه کمک مالی از سوی بستگانش سر باز زد. وی به خاطر پیشرفت های غیر قابل انتظارش به مقام ناسی نایل آمد؛ اما بر خلاف جایگاه بلندش، هرگز تماس با مردم عادی و رفتار متواضعانه و ساده اش را ترک نکرد. اندرزهای کوتاه و پر مغز او از بلند نظری، پرهیزگاری و عشق وی به انسان حکایت می کنند. از سوی دیگر شمای، معماری است که به صداقت و پایداری بیش از حد، بر آنچه انجام می داد، شهره بود. بر خلاف هیلل خوش مشرب، شمای زود به خشم می آمد و درباره خود و دیگران با موازین خشک و سخت قضاوت می کرد. شاگردانش نیز تا حد زیادی به او شبیه اند؛ آنان بذله گویی، حاضرجوابی و سخت گیری در قضاوت را از او فراگرفتند و با این که در اقلیت بودند، در شرایط مساوی، در مقابل مکتب بسیار لیبرال هیلل ایستادند.
مشاجره های میان دو مکتب، اغلب بسیار داغ و گاهی شونت آمیز بود. حکایت معروفی است که می گوید: «روزی بت پرستی نزد هیلل آمد و پافشاری کرد که می خواهد تمام تورات را در حالی که روی یک پای خود ایستاده است بیاموزد. هیلل برای آن که شریعت یهودی را در یک جمله معرفی کرده باشد، در جواب وی یکی از مشهورترین اندرزهای خود را چنین بیان داشت: "آنچه را که برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز روا مدار. این است تمام تورات؛ حال برو و بیاموز."»
شاگردان هیلل با صبوری و فروتنی کامل، موفق شدند که قلوب دانشمندان را مسخر خویش سازند و مقام ناسی بیش از چهارصد سال تا زمانی که سنهدرین از بین نرفته بود در دست نوادگان خانواده هیلل بود. وارثان هیلل که عنوان محترم ربان (استاد) به آنها اعطا شده بود، به استثنای چند وقفه کوتاه، هدایت و راهنمایی دانشمندان را به عهده داشتند و رهبران حقیقی قوم بودند که هم مردم و هم مراجع و نهادهای رسمی آنها را قبول داشتند.
وقفه در حاکمیت متوالی مکتب هیلل
یکی از وقفه هایی که در حاکمیت متوالی مکتب هیلل پدید آمد، با نام یکی از بزرگ ترین تناها گره خورده است. او کسی نیست مگر یوحانان بن زکای. این جوان ترین شاگرد هیلل سالیان زیادی (به نقلی، 120 سال) در جهان زیست. پس از تخریب معبد دوم در سال 70 میلادی، تجدید بنای بافت اصلی زندگی یهودی بر دوش او افتاد. ربان یوحانان بن زکای مخالف شورش علیه رومیان بود؛ چون معتقد بود که این شورش محکوم به شکست است و عواقب وخیمی خواهد داشت. او پیش از سقوط اورشلیم از این شهر گریخت و در یونه با جلب رضایت وسپاسین (که بعدها امپراتور شد)، یک مرکز دینی بنا نهاد و میراث مکتب هیلل را دنبال کرد.
پس از تخریب معبد، او در تأسیس مرکز جدیدی برای قوم یهود و کمک رساندن به آنها برای سازگار شدن با شرایط جدید، با چالش روبه رو شد؛ شرایطی که ایجاب می کرد، حال که معبد از گردونه خارج شده است، تب و تاب دینی به نقطه کانونی دیگری معطوف شود. یوحانان بن زکای ده دستورالعمل مهم و فوری صادر کرد تا بتواند زندگی یهودی و هلاخا را با واقعیت جدید وفق دهد و خاطره معبد را (تا زمانی که بتوان آن را تجدید بنا کرد) در یادها زنده نگه دارد. همین واقعیت که یهودیان توانستند حیات ملی و فرهنگی خویش را طی دو هزار سال گسترش دهند، گواه موفقیت آمیز بودن تلاش های زکای است.
شخصیت و اقدامات ربی گملیئل
نسل بعدی تحت اشراف سه دانشمند قرار داشت که هر کدام دارای شخصیتی برجسته بودند. ریاست سنهدرین بر عهده ربان گملیئل بود (او به ربی گملیئل یونه ای شهرت یافت تا از پدر بزرگش متمایز شود). وی سنهدرین را چون نهادی بسیار قدرتمند رسمیت داد و برای تبدیل آن به یک مرجع قانون گذاری و دارای صلاحیت قضایی برای قوم یهود، تلاش کرد. برخلاف فضل و کمال مورد قبول او، سخت گیری و قاطعیتش هرچند که دلیلی مقبول و مهم داشت، موجب رنجش خاطر هم قطارانش گردید و حتی تا جایی پیش رفت که مدتی از ریاست سنهدرین کنار گذاشته شد.
شخصیت و اقدامات ربی الیعزر
برادر زن او ربی الیعزر بن هورقنس، مشهور به ربی الیعزر کبیر، پسر یک خانواده بسیار ثروتمند بود و تقریبا در سنین بالا به تحصیل پرداخت؛ اما استعداد و حافظه خارق العاده و شخصیت پرجذبه اش، خیلی سریع او را تا مرتبه دانشمندان طراز اول پیش برد. معلم مخصوص او درباره اش گفته است: «اگر تمام دانشمندان بنی اسرائیل در یک کفه ترازو قرار گیرند و ربی الیعزر در کفه دیگر آن، او سنگین تر از همه آنها خواهد بود.» با آن که استاد رسمی الیعزر، ربی یوحانان بن زکای بود، وی از مکتب شمای جانبداری می کرد و در احکام هلاخایی به محافظه کاری گرایش داشت. در یک مورد که او از پذیرش رأی اکثریت سرباز زد، حکیمان مجبور شدند پس از کشمکشی غم انگیز، به طرد او حکم کنند، که طی آن از او به عنوان شخصی یاد شد که از نیروهای طبیعی و از قادر متعال استمداد می طلبد. دوست و رقیب او ربی یهوشوع پس از آن واقعه، جمله مشهوری بر زبان راند به این مضمون که تورات دیگر در آسمان سکونت ندارد، بلکه به قضاوت اکثریت حکیمان روی زمین سپرده شده است. با وجود چنین برخوردهایی، ربی الیعزر نزد معاصرانش مورد احترام و تکریم بود و فرمان های او در زمره شالوده های میشنایی شریعت شفاهی محسوب می شوند.