ساختار و موضوع تلمود (موضوع)

موضوع تلمود

فهرست نام هاى رساله هاى تلمود براى ارائه تصوراتى از موضوع این کتاب کافى است، اما این فهرست تمامى آن موضوع هاى بى شمار را پوشش نمى دهد. هدف تلمود، مطالعه تورات در فراگیرترین معناى آن، یعنى فراگیرى حکمت، فهمیدن و معرفت است. زیرا در تلقى عمومى، تورات کتابى است که تمامى آنچه را که در جهان وجود دارد، پوشش داده است. حکایتى در تلمود و شرح هایى که بر آن نوشته شده، تورات را نوعى طرح و نقشه براى ساخت جهان توصیف مى کند. در جایى دیگر، تلمود به این جمع بندى مى رسد که قلمرو تورات چند برابر قلمرو جهان است. از این رو، تمام هستى براى عالمان، جالب و براى تلمود، موضوعى مناسب است که باید به طور خلاصه یا به تفصیل، به آن پرداخته شود.
مفهوم تورات بسیار گسترده تر از مفهوم شریعت دینى است؛ در حالى که فقه دینى تمامى حوزه هاى زندگى را پوشش مى دهد و تقریبا از هیچ چیزى غفلت نمى کند، قلمرو تورات از این نیز گسترده تر است. عادت ها، رسوم، توصیه هاى شغلى، دستورهاى پزشکى، بررسى طبایع انسانى، مسائل زبان شناختى، مسائل اخلاقى؛ تمامى اینها تورات هستند و به همین ترتیب و گستردگى در تلمود نیز به آنها پرداخته شده است. و چون تمام هستى در تورات تجلى یافته است، حکیمان تنها معلمانى نیستند که بر کرسى آموزش تکیه داده باشند، بلکه تجسم تورات هستند و بنابراین هر چیز مربوط به آنها بایسته تحقیق است. حکیمان، خود گفته اند که «گفتگوهاى اتفاقى، شوخى ها یا گفته هاى خودمانى حکیمان را باید مطالعه کرد.» و گاهى همین اظهارات اتفاقى که بدون هیچ گونه قصد آموزشى بیان شده اند، به هلاخاى مهمى تبدیل مى شد.
اهمیت استخراج رفتارهاى حکیمان از این نیز بیشتر بود. هر تلاشى که یک حکیم در هر حوزه اى انجام مى داد، مى بایست بر اساس روح حقیقت و مطابق با خود تورات باشد. شاگردان اغلب، رفتار ربى خودشان را به دقت مطالعه مى کردند تا چگونه رفتار کردن را بیاموزند. درباره یکى از شاگردان که در این کار افراط کرده بود، نقل شده است که براى آن که دریابد استادش چه رفتارى با همسر خویش دارد، زیر تخت خواب استاد پنهان شد. هنگامى که او را به خاطر این فضولى مورد بازخواست قرار دادند، پاسخ داد: «استاد تورات است و باید مورد مطالعه قرار گیرد.» رویکردى که هم ربى ها و هم شاگردان آن را پذیرفته بودند و معتبر مى شمردند. از آن جا که موضوع هایى از این دست به تورات مربوط مى شوند، جایى براى مخفى کردن یا جدا کردن قلمروهاى معین از این قاعده کلى که هر عمل حکیمان تورات است و باید مورد مطالعه قرار گیرد، وجود نداشت. ذکر این نکته بسیار جالب است که حکیمان تلمودى با آن که در زندگى جنسى و نسبت به بدن برهنه انسان روى کردى به غایت با حجب و حیا داشتند و در برابر بى حرمتى به مقدسات برمى آشفتند، قائل هیچ مانعى براى مطالعه در ریزترین جزئیات این موضوع ها نبودند.
بحث ها با حسن تعبیر همراه بود و از لطیف ترین عبارت ها استفاده مى شد؛ اما در عین حال، عالمان مى توانستند به هنگام تأملات علمى و فکرى به جزئیات عادى و فرعى موضوع تا آن جا که پاسخى قانع کننده بیابند، بپردازند. این علاقه هاى گسترده نه تنها ویژگى هلاخا به طور خاص، که ویژگى تورات به طور کلى نیز هست. مبادله روشنگرانه آراء و عقاید درباره این موضوع، در خود تلمود آمده است. یکى از دانشمندان برجسته از پسرش، که او نیز در یادگیرى شهره است، مى پرسد که چرا دیگر در درس گفتار رئیس فلان آموزشگاه شرکت نمى کند؟ پسر در پاسخ، با دلخورى اظهار مى دارد: «چون هر زمان که در درس ایشان حاضر شدم، موضوع ها و مباحث پیش پا افتاده اى را تدریس مى کرد» و توضیح داد که این ربى بزرگ، درباره آداب نظافت در دستشویى سخن مى گفت. پدر گفت: «اگر چنین بود که مى گویى، پس تو باید دوباره مى رفتى و در جلسات او بیشتر شرکت مى کردى؛ چرا که او درباره موضوع هاى مهم و حیاتى زندگى روزانه سخن مى گوید.»
بدین ترتیب، تعجبى ندارد که تلمود، درباره توصیه هاى بهداشتى درمان و مقابله با بیمارى ها، شرح و تبیین گفته هاى عامیانه، و صدها حکایت و داستان درباره شخصیت هاى مشهور، سخن مى گوید. البته این بخش ها جزء تقویم درسى حوزه هاى علمى به شمار نمى آمدند و با آن که بعضى از عالمان، تا زمانى که در درون آموزشگاه ها بودند به این موضوع هاى پیش پا افتاده پایبندى نشان مى دادند، این بدین معنا نبود که آنان براى موضوع هاى دیگر ارزش قائل نبودند. ربى زرا، حکیمى که در زهد و تقدس شهره بود، بر خلاف نظر استادش، عزم فلسطین مى کند. او قبل از ترک بابل احساس کرد که باید در آخرین لحظه، بدون آن که دیده شود، به دیدار استادش برود. پس پنهانى به حمام درآمد و به آنچه استادش براى راهنمایى حاضران در حمام، درباره تکالیفشان بیان مى داشت، گوش فراداد. پس از آن اظهار داشت از اینکه موفق شد موضوع جدیدى را از ربى مورد علاقه اش بیاموزد، شادمان و خرسند است.

موضع متفاوت حکیمان تلمودی در مورد علوم مختلف

اما براى موضوع تلمود قید و بندهایى نیز در نظر گرفتند. بر خلاف گستردگى موضوع تورات، حکیمان هرگز خود را مشغول تحقیق هاى صرفا علمى نمى کردند و هیچ علاقه اى به فلسفه، اعم از فلسفه کلاسیک یونانى، یونانى گرا و یا قرائت هاى رومى آن، نشان نمى دادند. مطالعات تلمودى در موضوع هایى که با فلسفه عمومى همخوانى داشتند، شکلى کاملا متفاوت دارد. همچنین، حکیمان نسبت به خود علم، از جمله نجوم، طب یا ریاضیات نیز موضعى متفاوت داشتند. آنان در این علوم نیز مانند دیگر جنبه هاى علم و معرفت، تنها حد و مرزهاى تورات را به رسمیت مى شناختند و مطالعه این موضوع ها را فقط در دو حالت انجام مى دادند؛ به علوم تجربى تنها زمانى مى پرداختند که به طور مستقیم با هلاخا ارتباط پیدا مى کرد و به علوم طبیعى تنها زمانى که برداشت هاى کلى اخلاقى یا عقیدتى مطرح بود.
توجه آنها به طب بیانگر این نگرش است. چون احکام مربوط به نجاست شرعى، مستلزم آگاهى قابل توجهى به علم تشریح و فیزیولوژى حیوان بود، حکیمان تلمودى این حوزه از مطالعات را گسترش دادند و با تلاش هاى تحقیقى که مبتنى بر معرفت پیشین نظریه هاى غالب علوم تجربى نبود، به نتایج درست و شگفت آورى دست یافتند. در این وادى و در قلمروهاى دیگر، آنان به استقبال دانش جدید رفتند، اما تلاش کردند تا بدون توسل به ساختارهاى نظرى، که به طور مستقیم از وقایع آزموده به دست نیامدند، رویکردى تجربى را به خدمت گیرند. آنان هرگز از قلمرو واقعیات به تأمل صرفا علمى منحرف نشدند؛ زیرا این امر دلمشغولى آنها نبود. همین امر درباره مطالعه مسائل مربوط به انسان نیز صادق است.
در قلمروهایى از علم تشریح، دست یافتن به نتایج علمى دقیق بسیار ضرورى بود و در آن موارد، حکمیان بر دانش روزگار خویش اتکا نکرده، آزمون هاى خویش را نیز به کار مى گرفتند. مثلا در احکام مربوط به نجاست، تعیین تعداد استخوان هاى بدن انسان مهم بود و براى این منظور، شاگردان ربى ییشماعل اجساد زنانى را که از سوى مراجع رسمى به مجازات مرگ محکوم، و توسط مراجع رسمى اعدام شده بودند، بررسى مى کردند. دستاوردهاى درست آنها به صورت چشمگیرى، همچنان معتبر هستند. از سوى دیگر، حکیمان با جزئیات امور پزشکى یا مسایل فیزیولوژیک بدن انسان سر و کار نداشتند. ملاک و معیار آنها در مؤثر یا بى تأثیر بودن علم پزشکى، تنها آزمایش هاى علمى بود. علم نجوم نیز در مواقع ضرورى (مثل تعیین مدت زمان بین دو ماه) به کار گرفته مى شد و آنها با آن که در کسب اطلاعات ضرورى به موفقیت هایى دست یافته بودند، هیچ علاقه اى به مباحث نظرى این علم نشان نمى دادند. تصور آنها از جهان، چنان که از تعدادى از منابع به دست مى آید، تصورى ناپایدار و در نگاه اول بسیار ابتدایى مى نمود. اما چنانچه کسى در گفتار آنان تعمق کند، درخواهد یافت که آنها به کیهان شناسى واقعى نمى پرداختند، ولى ضمن پرهیز از سخنان انتزاعى، به تأمل درباره جهان مطلوب معنوى مشغول بودند.
اگر آنها نوشته اند که زمین بر کوهها، کوهها بر دریا و دریا بر یک قطب به نام صدیق (فرد پرهیزگار و مؤمن) تکیه دارد، پر واضح است که مقصود، معناى لفظى نیست. البته حکیمانى که پیشه پزشکى داشتند مقید بودند که با دانش پزشکى عصر خود آشنا شوند. آنهایى که محققانى متخصص در رشته اى خاص، مانند هندسه و یا ریاضى بودند، همگى در کار خود، کاملا متبحر و زبردست بودند. اما همه اینها مطالعات حرفه اى بود و هیچ ربطى به مطالعات تلمودى نداشت، مگر به اندازه اى که در احکام هلاخایى یا دیدگاه هاى اخلاقى به آنها نیاز بود. محدودیت هاى مربوط به مطالعات علوم تجربى، اساسا در مورد روش ها اعمال مى شد. دانشمندان تلمودى واقعیت ها را محترم مى شمردند و تلاش مى کردند تا مطالعات خود را به موضوع هاى آزموده واقعى محدود سازند. آنان در برابر تأمل علمى، چه آزموده و به اثبات رسیده و چه در قلمرو گمانه زنى هاى فلسفى، اختلافى نداشتند؛ چون از پیش به روش هاى یگانه در تفکر واندیشه مجهز شده بودند.

جهان معنوى از نظر حکمیان تلمودی

بر این اساس، جهان معنوى مورد نظر حکمیان وابسته به تأثیرات یا معرفت بیرونى نبود. آنها مى گفتند: «اگر به شما گفته شد که در میان ملل حکمتى هست، آن را باور کنید.» با این همه، تلاش مى کردند تا خود را در آنچه مهم مى پنداشتند محدود سازند و به هنگام مطالعه تورات تا آنجا که ممکن است، حد و مرزهاى آن را رعایت کنند. بعضى از حکیمان میشنایى و تلمودى، با ادبیات یونانى و کلاسیک آشنا بودند، اما این آشنایى در روش تفکر آنها در جایى که مسئله آموزش تلمودى مد نظر بود، تقریبا هیچ تأثیرى نداشت. در این مورد، روش آنها با یهودیان مصرى که سعى در اختلاط فرهنگ یونانى با یهودیت داشتند، بسیار متفاوت بود. ازآن جا که تقریبا تمامى دانشمندان تلمودى به حرفه هاى رایج اشتغال داشتند، در متن زندگى روزمره قرار داشتند. بسیارى از آنان به چند زبان مسلط بودند و یکى از شرایط عضویت در سنهدرین تبحر در تعدادى از علوم و زبان ها بود. ریشه هاى فضل و دانش آنها کاملا در تلمود روشن است؛ هر موضوع منقولى خود درحال تبدیل شدن به تورات است.

انتقال مداوم از موضوعى به موضوعى دیگر

نگاه تورات به عنوان نگاهى همه جانبه، باعث پدید آمدن ویژگى دیگرى در ادبیات تلمودى شد؛ انتقال مداوم از موضوعى به موضوعى دیگر و از حوزه اى به حوزه اى دیگر، بدون آن که میان آنها تفاوتى گذاشته شود. بحث تلمودى، با روش هاى مربوط به هر مورد، به هلاخاها محدود نیست. هر چیزى در زیر این آسمان کبود مى تواند به واسطه نوعى رابطه درونى و ناپیدا، با موضوعى دیگر مرتبط باشد. به عنوان مثال، گاهى در بحث از احکام ازدواج، به دلایل و شواهدى از حوزه حقوق کیفرى یا احکام مربوط به قربانى ها استناد مى شود؛ و تفاوت این دو طبقه را تفاوتى جوهرى نمى دانند. هم چنین، گفتگوهاى هلاخایى از موضوعى بسیار ملال آور، به تدریج به سمت حوزه اخلاق، حکایت ها یا مابعدالطبیعه کشیده مى شود. تنها در کتاب تلمود مى توانید گفتارى این چنین را بیابید: «درباره این موضوع دو حکیم فلسطینى دیدگاه هاى گوناگونى ارائه کردند و کسانى بودند که مى گفتند این مسئله بحثى میان دو فرشته آسمانى بود.» بدون این که این تناقض دیدگاه ها را عجیب بدانند. گذشته از همه اینها، امور دنیوى، بحث هاى انتزاعى درباره هلاخا و مسائل مربوط به امور آسمانى، همه در چارچوب بینش تورات مورد بررسى قرار گرفته، بر یکدیگر اثر متقابل دارند.


منابع :

  1. آدین اشتاین سالتز- سیری در تلمود- مترجم باقر طالبی دارابی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383

  2. باقر طالبى دارابى- مقاله سیر تکون تلمود- فصلنامه هفت آسمان- شماره 2

  3. جان.بى ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على ‏اصغر حکمت- سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى- 1370

  4. باقر طالبى دارابى- مقاله معرفى کتاب جوهره تلمود

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114883