مقایسه شر و رنج در دین بودا و اسلام

فلسفه شرور و آلام از نظر دین اسلام

بلایا و مصیبتهای ناشی از پدیده های طبیعی همچون سیل و طوفان، و زلزله، بیماریها، درد، رنج، مرگ، سختیهای گوناگون و... مجموعه بزرگی از شرور را پدید می آورند که هر انسانی، کم و بیش، با آن دست به گریبان است. حال ممکن است در نگاه نخست به نظر آید که وجود این امور با حکمت الهی و غایتمندی آفرینش انسان سازگاری ندارد، زیرا غرض خداوند از خلقت آدمیان تأمین مصالح و منافع آنهاست; حال آنکه، امور یاد شده همگی بر خلاف مصالح انسانیند و از این رو، با غایت خلقت بشر تعارض دارند. به دیگر سخن، چه بسا گمان شود که خداوند با تجویز شور و جلوگیری نکردن از آنها، نقض غرض کرده است و نقض غرض (یعنی آنکه فاعل کاری انجام دهد که با اغراض و مقاصدش منافات داشته باشد) با حکیم بودن فاعل سازگار نیست. بدیهی است که در پاسخ به ادعای بالا، می باید نشان داد که وجود بلایا و مصیبتها و درد و رنج و سختی و... در دنیا خالی از غایات معقول نیست، بلکه این امور درجهت مصالح حقیقی فردی یا نوعی انسانها قرار دارند، از این رو نباید وجود آنها را لغو و بیهوده با مخالف با اغراض عمومی آفرینش دانست.

ناگواری ها و درک لذت خوبی ها
یکی از فواید ناگواری ها این است که انسان خوبی ها و شیرینی ها را درک نموده و از آن لذت می برد، زیرا اگر بیماری نبود هرگز انسان به نعمت سلامتی پی نبرده و شیرینی آن را احساس نمی کرد. اگر گرسنگی نبود سیری مفهوم و لذت بخش نبود، اگر تاریکی نبود روشنایی ادراک نمی گردید و... البته مقصود از این سخن این نیست که خداوند بدون در نظر گرفتن ظرفیت ها و استعدادها، حوادث تلخ، یا موجودات شرآور را آفریده است تا ارزش خوبی و خیرات را بشناساند، بلکه مقصود این است که از جمله فواید آن چه از آن به عنوان شرور یاد می شود شناخت و درک لذت خوبی ها است، با توجه به این که خداوند، با توجه به استعدادهای ذاتی موجودات آن ها را ایجاد می کند، و پاسخ این اشکال که مثلا چرا «الف» راست و «دال» کج آفریده شده است، این است که این دو از مقتضیات ذات آن ها بوده و هر یک مقتضی این نوع از تعین و تحقق وجودی بوده است و بس، و در نتیجه این تفاوت ها همه بر پایه اصل عدل تکوینی خداوند استوار است. «اعطی کل ذی حق حقه».

ناملایمات و شکوفایی استعدادها

مطالعه تاریخ بشر و انسان های بزرگ به روشنی اثبات می کند که حوادث ناگوار نقش مؤثری در شکوفایی و بارور شدن استعدادها داشته است، و راز آن این است که انسان به مقتضای غریزه حب ذات به نبرد با ناملایمات برخاسته و برای کسب پیروزی در این نبرد به تلاش همه جانبه دست می زند و استعدادها و نیروهای طبیعی خود را به کار می بندد و این امر موجب رشد و بارورشدن شخصیت وی می گردد. مقاومت در برابر ناملایمات، اراده و عزم انسان را استوار و پولادین می کند و گوهر شخصیت و مردانگی او را نمایان می سازد. آدمی باید مشقت ها تحمل کند و سختی ها بکشد تا هستی لایق خود را بیابد. قرآن کریم می فرماید: «لقد خلقنا الانسان فی کبد؛ به راستى كه انسان را در رنج آفريده ‏ايم.» (بلد/ 4) و نیز می فرماید: «فإن مع العسر یسرا؛ پس [بدان كه] با دشوارى آسانى است.» (انشراح/ 5)
نکته جالب توجه این است که این آیه پس از آیاتی می باشد که خداوند آن ها را به عنوان تسلی خاطر پیامبر گرامی (ص) در مواجهه با ناملایمات نازل نموده است چنان که می فرماید: «الم نشرح لک صدرک* و وضعنا عنک وزرک* الذی انقض ظهرک* و رفعنا لک ذکرک* فان مع العسر یسرا* ان مع العسر یسرا؛ آيا براى تو سينه‏ ات را نگشاده ‏ايم. و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتيم. [بارى] كه [گويى] پشت تو را شكست. و نامت را براى تو بلند گردانيديم.  پس [بدان كه] با دشوارى آسانى است. آرى با دشوارى آسانى است.» (شرح/ 1- 6) آیه «فان مع العسر یسرا» بیانگر این است که نعمت های یاد شده که از جانب خداوند بر پیامبر ارزانی گردیده است، نتیجه مجاهدت ها و مقاومت های آن حضرت در راه ایفای رسالت خطیر الهی و صبر و استقامت در برابر ناملایمات است. و این «عسرها» است که «یسرها» را به بار می آورد، چون چنین است، پس نباید لحظه ای آرام گرفت، بلکه باید پس از فراغت از هر مجاهدت و تلاشی به مجاهدت دیگر روی آورد و با تلاش مداوم به جانب پروردگار خود گرایید.
چنان که می فرماید: «فاذا فرغت فانصب* و الی ربک فارغب؛ پس چون فراغت‏ يافتى به طاعت دركوش. و با اشتياق به سوى پروردگارت روى آور.» (شرح/ 7- 8) راه یافتن به بهشت بدون تحمل شداید و ناملایمات در راه ایفای رسالت انسانی- الهی ممکن نیست، قرآن کریم این مطلب را با بیانی مؤکد و صریح چنین اعلان داشته است: «ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما یأتکم مثل الذین خلوا من قبلکم، مستهم البأساء والضراء و زلزلوا حتی یقول الرسول والذین آمنوا معه متی نصرالله الا ان نصر الله قریب؛ آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى ‏شويد و حال آنكه هنوز مانند آنچه بر [سر] پيشينيان شما آمد بر [سر] شما نيامده است آنان دچار سختى و زيان شدند و به [هول و] تكان درآمدند تا جايى كه پيامبر [خدا] و كسانى كه با وى ايمان آورده بودند گفتند پيروزى خدا كى خواهد بود هش دار كه پيروزى خدا نزديك است.» (بقره/ 214)

حوادث تلخ یا زنگ های خطر
حوادث تلخ طبیعی از جنبه حیات معنوی انسان نیز فواید مهم و قابل توجهی دارند که مهمترین آن تنبه و به خود آمدن انسان ها است. سرگرمی و دلبستگی به مظاهر حیات مادی موجب غفلت از ارزش های معنوی می گردد و هر چه میزان این دلبستگی افزایش یابد فاصله انسان از معنویت و سعادت حقیقی بیشتر می گردد. خداوند مهربان برای بیدار نمودن انسان از خواب غفلت و توجه دادن او به ارزش های متعالی از وسایط گوناگونی استفاده نموده است که یکی از مهمترین آن هاحوادث تلخ و ناملایمات می باشد، قرآن کریم در این باره چنین فرموده است: «و ما ارسلنا فی قریة من نبی الا اخذنا اهلها بالبأساء و الضراء لعلهم یضرعون؛ و در هيچ شهرى پيامبرى نفرستاديم مگر آنكه مردمش را به سختى و رنج دچار كرديم تا مگر به زارى درآيند.» (اعراف/ 94) نیز فرموده است: «و لقد اخذنا آل فرعون بالسنین و نقص من الثمرات لعلهم یذکرون؛ و در حقيقت ما فرعونيان را به خشكسالى و كمبود محصولات دچار كرديم باشد كه عبرت گيرند.» (اعراف/ 130)

نقش انسان در ایجاد پدیده های شر

نکته مهمی که نباید از آن غفلت ورزید، تاثیر اعمال انسان در ظهور برخی پدیده های شر است. آدمی، به مثابه موجودی مختار، گاه برای خود و دیگران شر آفرین می شود، اما به دلیل ناآگاهی از رابطه عمل خویش با آثار آن نتایج نامطلوب اعمال خوی را بهانه ای برای اعتراض بر حکمت الهی (و عدالت و رحمت او ) قرار می دهد. قرآن کریم، در بیان تاثیر اعمال انسانها در ظهور حوادث ناگوار و پدیده های ناخوشایند، آیات متعددی دارد، از آن جمله در سوره نسا می خوانیم: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس؛ به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده (و بر اثر اعمال ناشایست آنان) فساد در خشکی و دریا نمودار شده.» (روم/ 41) و در جای دیگر، عمو مصیبتها و بلایا را محصول اعمال خود انسان می داند: «و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر؛ و هر مصیبتی که به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و (خدا) از بسیاری (از گناهان شما) در می گذرد.» (شوری/ 30) به هر تقدیر، با توجه به غایت آفرینش انسان و لزوم اختیار برای نیل به این غایت، انسان موجودی مختار آفریده شده است و بر اساس اصل عمومی علیت، پاره ای از اعمال اختیاری او (که از سو اختیارش نتیجه می شوند) منشا بروز بلایا و مصیبتهایی می گردند، اما مجموعه این امر، به ویژه با نظر به برخی فواید و آثار مثبت بلایای مزبور، از چارچوب حکمت الهی خارج نیست.

شرور معلول جهل انسان
هر آنچه ابتدا برای انسان درد و رنج و ضرر تلقی می شود و انسان شتاب زده حکم به شر بودن آن می کند، ناشی از جهل و عدم شناخت ابعاد و جوانب قضیه است. اگر پرده های جهل کنار رود و واقعیت آن گونه که هست نمایان شود، انسان عجولانه حکم به شر بودن چیزی نمی کند. مثل ما انسان ها در مواجهه با شرور مثل آن کودکی است که با فریاد و ناله از شربت تلخی می گریزد که در واقع بهبودی او در آن است. اگر انسان در مواجهه با شرور از منظر الهی یا کل نگرانه به جهان می نگریست اینگونه حکم نمی کرد ولی ما انسان ها ملاک خیر و شر را بر پایه منافع و ضررهای زودگذر خود تفسیر می کنیم و برآنیم که هر چه به منافع ما بالاخص منافع فعلی و ظاهریمان کوچک ترین صدمه ای وارد کند شر است و حق حیات ندارد و لذا حیوانات را مخصوصا حیوانی را که به آسایش ما لطمه ای بزند در دم می کشیم و گاه به خلقت چنین موجوداتی نیز اعتراض می کنیم. گویا حق حیات منحصر به انسان است و دیگران از چنین حقی برخوردار نیستند.
این نظریه را می توان کمابیش از بعضی آیات قرآن کریم استنتاج کرد. قرآن در مواضع مختلف از جهل و عدم شناخت انسان از واقعیت امور سخن می گوید و این که این جهل، موجب خطای انسان در حکم به خیریت شر یا بر عکس می شود. در سوره بقره آیه 216 می فرماید: «عسی أن تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی أن تحبوا شیئا وهو شر لکم و الله یعلم و أنتم لا تعلمون؛ بسا چیزی را خوش نمی دارید و آن برای شما خوب است و بسا چیزی را دوست می دارید و آن برای شما بد است و خدا می داند و شما نمی دانید.» و باز در سوره نساء آیه 19 می فرماید: «فعسی أن تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا؛ پس چه بسا چیزی را خوش نمی دارید و خدا در آن مصلحت فراوان قرار می دهد.» این دیدگاه، موافقان زیادی در بین ادیان و متفکران شرق و غرب دارد. صدرالمتألهین می گوید: «و آنچه را جمهور، از شرور این عالم به شمار می آورند، اگر با دیدی باز و در کنار مجموعه کائنات به آن نگریسته شود دارای مصلحت و خیر است و لذا اراده ازلیه الهی به آن تعلق گرفته است.»

مقایسه اجمالی شر و رنج و آلام در دین بودا و اسلام

از آنجا که رنج، واقعیت انکار ناپذیر زندگی است، هر دینی به آن توجه می کند و آن را مشکلی جدی می داند، اما همیشه عکس العملها در برابر آن یکسان نیست. ادیانی که ریشه در هندوئیسم دارند غالبا مشکل رنج و آلام را در بعد عملی آن در نظر می آورند و وظیفه اصلی خود را نشان دادن وسایل و راههایی برای رهایی از آن می دانند. البته، آنان همچنین به علت رنج و آلام اشاره می کنند. ادیان سامی کم و بیش از بعد نظری نسبت به آن عکس العمل نشان می دهند؛ آنان می خواهند به ارائه نوعی تبیین و دلیل برای وجود رنج و آلام بپردازند. چرا اساسا رنج وجود دارد؟ و یا علت وجودی آن چیست، در حالی که عالم را مخلوق خدایی قادر می دانیم که همو موجب بقای آن است؟ این آن نوع مشکلی است که این ادیان سامی مانند اسلام به نوعی می کوشند به آنها پاسخ دهند.
با این حال این ادیان در جزئیات چنین تبیینی اختلاف دارند، اما در اساس همگی قبول دارند که شر و رنج و آلام بنابر مشیت خداوند و برای هدفی ذاتا خیر وجود یافته است. مقدرات خدا اسرارآمیزند و ما انسانها قادر به درک کامل مشیت او نیستیم. ظاهرا به نظر می رسد که رنج نوعی شر است، اما واقعا یا در نهایت شر نیست، بلکه خداوند هدف خیری را در پس آن تعقیب می کند. به عنوان علت شر، تمام ادیان سامی، تمایل دارند که شیطان و تمام ارواح شریر او را مسئول بدانند. اما هیچ دینی به نظر نمی رسد که شیطان را نیرویی مستقل و خارج از نظارت خداوند بداند. از این رو در نهایت، این خدای قادر و مهربان است که مسئول همه رنج و آلام است. پس محملی برای توجیه شرور باقی می ماند و تمام ادیان به شیوه خاص خود چنین توجیهی را ارائه می کنند. به نظر می رسد که دین اسلام بر این باور است که شر نوعی سر ناشناختی است و راز واقعی آن را تنها خدا می داند. در اساس اسلام بر این باور است که خداوند رنج و آلام را ایجاد کرده تا شدت و خلوص ایمان انسان را نسبت به خود بیازماید. خداوند به کسانی که در عین همه آلام ایمان خود را به او از دست نمی دهند و با تقوای کامل بار سنگین رنج و آلام را تحمل می کنند پاداش می دهد. پس رنج ازمایش توان اخلاقی و مذهبی انسان است.
در دین اسلام برای شرور و سختی ها فلسفه های متفاوتی ذکر شده و برای شرور منافعی نیز در نظر گرفته شده است. حتی در اسلام از شر و رنج و آلام به عنوان تنبیه و به کیفر رساندن انسان خطاکار مطرح شده است. ادیانی که ریشه در سنت هندوئی دارند، اساسا نگرشی عملی نسبت به رنج و آلام اتخاذ می کنند. در تلقی رنج و آلام به عنوان یک واقعیت به نظر می رسد کار آنها نشان دادن راهها و وسایلی است که مردم بتوانند به کمک آنها از رنج و آلام رهایی یابند. به هر حال تمام این ادیان به علت (اگر چه نه به دلیل) رنج اشاره می کنند. اساسا به نظر همه آنها رنج و آلام معلول کارماهای گذشته خود انسان است که از جهل ناشی شده است. بنابراین جهل آدمی (فقدان معرفت درست) علت اصلی رنج و آلام است.
دین هندوئی تا آنجا که گرایش توحیدی دارد معتقد به خداوند است، اما به نظر نمی رسد که مسئولیت وجود شر را متوجه خدا بداند. انسان به سبب جهل و کارماهای گذشته خودش رنج می برد. خدا نمی خواهد از قانون کار ما تخطی کند و آن را واگذاشته تا با آزادی عمل کند. در هندوئیسم جهل بشر بدون آغاز (آنادی) است و بنابراین باید خود خداوند آن را آفریده باشد. انسان خودش نمی تواند مسئول جهل خویش باشد زیرا او با جهلی که از قبل با وجود او عجین بوده به دنیا می آید. همین طور انسان نخستین (یعنی) آدم با آزادی اراده ای که از جانب خداوند به او داده شده بود مرتکب گناه شد و از آن رو خود خداوند مسئل گناهی است که او مرتکب شد. خداوند دانای مطلق است و خوب می دانست که آدم از آزادیش سوء استفاده خوهد کرد، پس چرا به او آزادی داد؟
به علاوه، اعقاب آدم نباید مسئول گناهی باشند که او مرتکب شده است. چرا باید آنان برای گناه نیای خود متحمل رنج شوند بنابراین تولد یافتن با بار سنگین گناه اولیه مسئولیت مستقیم انسان نیست، این خداست که بار گناه را به دوش او گذاشته است. پس در هر دو مورد، در واقع، مستقیم و غیر مستقیم، خدا مسئول رنج آدمی است. هندوئیسم انسان را به جای خدا مسئول رنج و آلام خود می داند، اما در هندوئیسم باستان (یعنی هندوئیسم دوره ودایی) اشاراتی وجود دارد که نشان می دهد شر و رنج و آلام مردم در عالم مخلوق عملکرد ارواح متفاوت نیروهای شر است (آسوراها). همچنین اشاره ای به دواسورا سانگراما (نبرد میان خدایان و دیوها) وجود دارد که بسیار شبیه تصور زرتشتی درباره جنگ میان نیروی خیر و شر است. به علاوه، در وداها همچنین اشاراتی هست که نشان می دهد رنج نتیجه ناخشنودی بعضی از خدایان مونث و مذکر است که باید از طریق انجام دادن اعمال و شعائر آنها را راضی و خوشحال کرد.
حتی اکنون، یک هندوی عامی معتقد است که شادی یا رنج انسان مستقیما نتیجه خشنودی یا ناخشنودی برخی خدایان مذکر یا مونث است. به هر حال، گرایش غالب این است که رنج انسان ناشی از کارماهای خود اوست. جان بى ناس در توضیح آیین هندو مى گوید: «اعمالى که عوام الناس (هندو) به نام مذهب انجام مى دهند، ترکیبى است از همه گونه اعتقادات مخلوط و به هم آمیخته، مانند شیطان پرستى و حیوان پرستى و ایمان به ارواح خیر و شر و خداهاى کوچکتر که معبودهاى محلیند.»

 


منابع :

  1. شهید پیغان- مقاله بررسی مسأله «شرّ»- سایت ابنا

  2. صفدر تبارصفر- مقاله مسئله شرّ- مجله معرفت- شماره 88

  3. محمد سعیدى مهر- مقاله دادورزى و تقریرى نو از مساله شر- مجله نقد و نظر- شماره 10

  4. سعیدی مهر- مقاله فلسفه شرور- سایت پاسخگویی به مسائل دینی

  5. علی ربانی گلپایگانی- کلام تطبیقی- کتابخانه تخصصی مرکز جهانی علوم اسلامی

  6. کدرنات تیواری- دین شناسی تطبیقی- ترجمه مرضیه (لوئیز) شنکایی- صفحه 65-68 و 236- 240

  7. مارِک مِجُر- دیدگاه‏هاى بودایى درباره خاستگاه رنج- ترجمه خلیل قنبرى- فصلنامه هفت آسمان- شماره 26

  8. سایت اندیشه قم- قسمت پرسش و پاسخ

  9. مقاله بودیسم- مجله صباح- شماره 13 و 14

  10. عبداللّه مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد اول بخش بودیسم

  11. داریوش شایگان- ادیان و مکتب های فلسفی هند- صفحه 167-161

  12. کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه بودایی

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114997