زندگی و اندیشه های الهیاتی یعقوب قرقسانی

زندگی قرقسانی

ابویوسف یعقوب بن افرایم هاصرقسی یا ابویوسف یعقوب قرقسانی محقق قرائیمی یهودی در نیمه اول قرن دهم میلادی است و در این قرن زندگی می کرد. نام خانوادگی او شاید از شهر قدیمی قرقستان در بین النهرین علیا گرفته شده باشد. به هر حال وی از قرقستان که در آن زمان در فرمانروایی قوم خزر بوده است؛ برخاست و اصالتا از میان رودان است. او به خاورمیانه سفر کرده است و در آن جا با دین اسلام آشنا شده است. اگرچه چیزی از زندگی شخصی او معلوم نیست، ولی ظاهرا او با متون کلامی، فلسفی و علمی اسلامی آشنا بوده است. علاوه بر این، او اطلاع زیادی از منابع یهودی در اختیار قرار نمی دهد. همچنین به نظر می رسد که او با عهد جدید، قرآن و نوشته های اولیه مسیحی آشنا بوده است. از معاشران غیر قرائیمی او می توان به حکیم حاخامی، یعقوب بن افرایم و اسقف مسیحی یعسو سخا اشاره کرد. وی از دیگر مبلغان قرائیم فاصله گرفت و نیز وارد مشاجرات سخت با مخالفان حاخامیش نشد؛ در عوض دفاعی عقلی از موضع خود ارائه داد. از ویژگی های دیدگاه های او که از طرفداران عقل و عرف است، اعتدال و معقولیت آنهاست.

آثار و نوشته های قرقسانی
اثر اصلی قرقسانی، یعنی کتاب الانوار و المراقب شرحی نظری بر ایدئولوژی فرقه قرائیم است. قرقسانی این کتاب را در سال ۹۳۷، ق به زبان عربی نوشته است. این کتاب در عبری سفر هامئوروت خوانده می شود. این کتاب که به سیزده فصل تقسیم می شود با فصل های شرح تاریخی و فلسفی تاریخ فرقه های یهود، میزان اعتبار تحقیقات عقلی در الهیات و علم شریعت، رد نظریات فرقه های مختلف، و رساله ای در مورد روش های تفسیر شریعت آغاز می شود. این چهار فصل اهمیت خاصی دارند، زیرا اطلاعات ارزشمندی در مورد فرقه های دینی موجود در قرن دهم ارائه می دهند.

دیدگاه قرقسانی درباره مسیحیت
قرقسانی مسیحیت را از فرقه های دین یهود می دانست. او نوشته است که دین مسیحیت، با آموزه های عیسی مغایر و مباین است؛ بلکه پولس، بنیان گذار این آئین بوده است. پولس، عیسی را جاودانه و خدا تلقی کرد، و لزوم پیروی از قوانین تورات را نفی نمود. بنابراین، قرقسانی هرچند مسیحیت امروزی را تأیید نکرد، اما وجود تاریخی عیسی را پذیرفت و حتی او را مصلح دین یهود دانست.

رابطه عقل و دین از نظر قرقسانی
به نظر قرقسانی، تأمل عقلانی در مورد الهیات هم مجاز و هم مطلوب است، و مبنای تمام ادیان و سرچشمه تمام شناخت ها قرار می گیرد. رویه صحیح باید چنین باشد قوانین تنها می باید موافق تحقیق و تأمل وضع شوند؛ هر آنچه ضرورت آن با تحقیق و تأمل ثابت شود، باید همچون اصلی اعتقادی پذیرفته شود و فرقی نمی کند که چه کسانی به آن ملتزم هستند، خواه یک حاخام باشد خواه عنان (بنیانگذار فرقه قرائیم) یا هر کس دیگری... هر شناختی تنها باید با عقل به دست آید. به نظر قرقسانی، خدا خود را از طریق عقل (که به هر فردی اعطا شده است) و نیز به وسیله وحی متجلی می سازد. اما وحی منحصر به یهودیان نیست، زیرا مسیحیان و مسلمانان نیز ادعا می کنند از نوعی تجلی و ظهور الهی برخوردارند.

نبوت از نظر قرقسانی

او تأکید می کند که تنها وحی (یا عقل) به فرد این امکان را می دهد تا از صحت و اعتبار ادعای روبرو شدن با خدا اطمینان حاصل کند. در نتیجه لازم است امور عقلی را بر سنت انبیا حاکم کنیم. قبل از پذیرفتن اعتبار یک نبوت خاص، باید متقاعد شد که آن نبوت توسط خدا حاصل شده است. پس در وهله اول آدمی باید به وسیله استدلال وجود خدا را اثبات کند، لذا عقل به عنوان قانونی اخلاقی مورد استفاده قرار می گیرد و به ما امکان می دهد تا خوب را از بد تمیز دهیم. به عنوان مثال، اگر می توانیم وجود خدایی مهربان را اثبات کنیم از آن رو است که قانون اخلاقی در مورد خدا نیز صادق است. علاوه بر این، تفسیر تمثیلی عبارات مبهم کتاب مقدس فقط با عقل ممکن است.

خداشناسی قرقسانی
وی می گوید خدا در کتاب مقدس خود را به انسان ها معرفی می کند تا خود را به آنان بشناساند. کتاب مقدس انسان ها را به گونه ای مورد خطاب قرار می دهد که برای قوه ادراک آنها قابل فهم باشد و درباره موضوعاتی با آنان سخن می گوید که از طریق تجربه شان برای آنها مانوس باشد. منظور حاخامیان هنگامی که می گویند: «شریعت با زبان انسان ها سخن می گوید» همین است؛ لذا هنگامی که خالق می خواهد خود را به این معنی که هیچ چیز مشهودی از او مخفی نیست توصیف نماید، خود را دارای چشم توصیف می کند، نه به این خاطر که او واقعا دارای اعضای جسمانی است، بلکه برای اینکه انسان ها مفهوم بینایی را می شناسند و بر اساس تجارب خود می دانند که مرکز آن عضوی از بدن به نام چشم است... همین امر در مورد تمام موضوعات از این نوع به کار می رود.

تفاوت انسانها با حیوانات در اندیشه قرقسانی

این گونه تأملات عقلانی نشان می دهد که در اینجا با فرآیندی روان شناختی مواجهیم. میل برای کسب شناخت و تحقیق در تمام افراد وجود دارد و هیچ فردی نمی تواند از اینکه جاهل شناخته شود واقعا شادمان باشد. فرآیند پرسش و تحقیق انسان ها را از دیگر انواع متمایز می کند. انسان ها همچون حیوانات نفس دارند، ولی از آنجایی که توانایی ادراک و برقراری ارتباط از طریق زبان را دارند با آنها تفاوت دارند. نفس انسان ذاتا می تواند تعاریف واقعی اشیا را درک کرده، موارد مختلف شناخت را که از طریق تعقل حاصل می شود به صورت یک مجموعه منسجم باهم ترکیب کند. در نتیجه، نفس انسان به واسطه قابلیت طبیعیش می تواند بیندیشد، درک کند، و گزینش نماید. همین توانایی گزینش امور خیر و ادراک وقایع گذشته و آینده و تحصیل آنچه برای بقای جسم موردنیاز است مفاهیم «صورت خدا» و «شبیه او» را به وجود می آورد.

منابع شناخت از نظر قرقسانی
قرقسانی در معرفی قوه ادراک انسان می گوید، چهار منبع شناخت وجود دارد: 1. ادراک حسی 2. شناخت آنچه بدیهی است؛ 3. شناخت از طریق استدلال 4. شناختی که از طریق سنت انتقال یافته است.

تطابق وحی با عقل و ادراک حسی
قرقسانی با این ادعا اظهار می دارد که وحی با عقل و ادراک حسی تطابق دارد، و در واقع منبع اطلاعاتیی جدا از سایر منابع نیست: پس اینها براهینی عقلانیند که بر اساس شناخت مبتنی بر ادراک حسی ایجاد شده اند، و به همین دلیل است که داود پادشاه در توصیف شریعت الهی و بیان اینکه شریعت هم با عقل و هم با ادراک هماهنگ و همخوان است، می گوید: «شریعت خداوند کامل است.» (مزامیر، 19:8ـ10)، یعنی کامل بودن آن به سبب ارتباط نزدیکش باعقل عاری از خطا است. سپس می گوید: «فرمان های الهی درست است و قلب را آکنده از سرور و شادمانی می سازد.» او در این سخن به خرسندی و رضایتی که قلب آدمی به سبب درستی مقدمات و نتایج موجود در فرمان های خدا احساس می کند اشاره دارد. همچنین می گوید: «فرمان خداوند درست است، چشم ها را روشن می سازد»، که اشاره به وضوح و روشنی این فرمان دارد که نتیجه برکنار بودن آن از ابهامات است، و همچنین بیان می دارد که «ترس از خدا بی عیب و نقص است و همواره وجود دارد»، بدین معنا که این حکم شریعت در برابر مشاجرات و حملات مخالفان ثابت و استوار است و تکذیب ناپذیر خواهد ماند.

رابطه علم و فلسفه از نظر قرقسانی

قرقسانی، مطالعه دانش و فلسفه را نامشروع نمی دانست. از نظر او، کتاب مقدس نشان می دهد که مطالعه علم و فلسفه نامشروع نیست. او اظهار می دارد که سلیمان پادشاه به همان شیوه حکیمان و فیلسوفان شناخت علمی کسب کرد. او سلیمان را نمونه یک حکیم و فیلسوف یهودی تلقی می کرد. تعارضی میان نظریه خلقت و قوانین علم و فلسفه وجود ندارد، بلکه یکدیگر را تأیید می کنند. او در ادامه بیان می کند که تحقیق علمی وسیله ای برای آگاهی یافتن از حقایق تورات است. کشف علمی درست شبیه اعتقاد دینی مبتنی بر عقل بشر است که توسط ادراک حاصل از داده های حسی و ادراک آنچه بدیهی است کنترل می شود. قرقسانی بر خلاف این عقیده که علم و فلسفه می تواند به عقاید بدعت آمیز منجر شود، مدعی است که تنها کسانی که خود شخصیتی متناسب و عقل درست و طبیعی دارند و به دنبال حقیقت اند می توانند به چنین تحقیقاتی دست زنند.

علم طبیعیات از نظر قرقسانی
قرقسانی در رابطه با علم طبیعیات می گوید که سه عنصر نخست (خاک، آب و هوا) در یک زمان شکل گرفته اند و اجسام مرکب از ترکیب آنها به وجود آمده اند. در مورد آتش باید گفت: دو نوع آتش وجود دارد؛ آسمانی، زمینی و محسوس. آتش آسمانی در طی این فرآیند ایجاد می شود: هر جسم متحرکی جسمی را که به آن چسبیده است به همراه خود به حرکت در می آورد. این جسم دوم به واسطه این حرکت گرم می شود. هنگامی که فلک سماوی حرکت می کند، هوای چسبیده به آن را نیز به همراه خود به حرکت در می آورد. این هوا در حین حرکت به همراه فلک گرم می شود و در نتیجه رقیق تر و سبک تر می شود. این (هوای رقیق تر و سبک تر) آتش است. به همین دلیل است که آتش بالاترین عنصر است. این (فرآیند) توسط ادراک حسی نیز اثبات می شود، زیرا هنگامی که دو جسم جامد خشک بر روی یکدیگر به شدت مالش داده شوند، میان آنها آتش ایجاد می شود. (دلیل این امر) این است که ذرات معدود هوا که میان دو جسم جامد وجود دارد گرم شده تبدیل به آتش می شود.
از آنجایی که چنین آتش آسمانی از طریق اصطکاک دو جسم ایجاد می شود، لذا در سفر پیدایش از آن یادی نشده است. خلاء وجود ندارد و تمام فضاهای میان اجسام توسط هوا پر شده است. زمان امتداد حرکت آسمانی است، اگرچه وابسته به چنین تغییری نمی باشد. حتی اگر اجسام آسمانی حرکت نکنند زمان وجود خواهد داشت. درست همان گونه که زمان در آغاز مسبوق به یک زمان قبلی نبود، جهان هم در مکان خاصی قرار ندارد، بلکه تمام اجسام در درون جهان قرار دارند.

نقد حاخام ها در انتساب صفات انسانی به خداوند
چنین نظریاتی مبنای مخالفت فرقه قرائیم با انسان انگاری بود. به نظر قرقسانی، حاخام ها در انتساب صفات انسانی به خداوند دچار گناه شده اند: آنان شباهت به مخلوقات و جسمانیت را به او نسبت می دهند، و او را با شرم آورترین صفات توصیف می کنند؛ (آنها می گویند که) او مرکب از جوارح است و اندازه (معین و محدودی) دارد. آنها هر یک از اعضای او را بر حسب فرسنگ اندازه می گیرند. این مطلب را در کتابی تحت عنوان شیعور قوما که به معنای «اندازه قامت»، یعنی قامت خالق، است می توان یافت. قرقسانی می گوید دو دلیل وجود دارد بر اینکه چرا خدا نمی تواند جسم باشد: اول اینکه یک جسم سه بعد دارد. دوم اینکه یک جسم نمی تواند جسم دیگری ایجاد کند. خدا نمی تواند دوتا باشد، زیرا هر یک از این دو توسط دیگری محدود می گردد. همچنین نمی تواند سه تا باشد، زیرا فرض یک ذات با سه اقنوم به این معنا است که تعاریف ارسطوئیان را که تنها راجع به عالم اجسام است می توان به خدا نسبت داد. هیچ چیز را نمی توان با خدا مقایسه کرد و افعال الهی حکمی متفاوت از افعال انسان دارند.

موافقت عقل و وحی در نظر قرقسانی
قرقسانی در توضیح و تفسیر این آیه: «ای اسرائیل، گوش فرا ده؛ ادونای خدای ماست، ادونای واحد است» بیان می کند که تحقیق عقلی با وحی موافق است و مبنای ادراک ما از وحدانیت خدا قرار می گیرد. قرقسانی همچون معتزلیان مدعی است که خدا را تنها با صفات سلبی می توان توصیف کرد. به نظر او تنها صفت ایجابی که می توان به خدا نسبت داد جاودانگی و ازلی بودن اوست.

مراتب فرشتگان
قرقسانی در مورد مراتب فرشتگان چهار ویژگی آنان را بیان می کند: 1. آنها محدود به آسمان اند؛ 2. نمی میرند، ولی همچون انسان ها عاقلند و از طریق سخن گفتن ارتباط برقرار می کنند؛ 3. بی نیاز از تغذیه اند؛ 4. می توانند معجزه انجام دهند.

ارتباط عالم آسمان و عالم زمین از طریق نبوت
به نظر قرقسانی عالم آسمان و عالم زمین از طریق نبوت با یکدیگر مرتبطند؛ پیامبر به سبب خصوصیات دینیش توسط خدا برگزیده می شود و بنابراین صفات خاصی دارد. بالاترین مرتبه نبوت در رسالت موسی متجلی است؛ او می توانست جلال و عظمت الهی را ببیند و صدای او را بشنود. دومین مرتبه نبوت الهام روحی القا شده توسط روح القدس است. داود و فرزندان آساف از این طریق مزامیر را، و سلیمان غزل غزل ها، کتاب جامعه و امثال را به وجود آوردند. در ادامه بیان می دارد که اعتبار هر رسالت الهی از طریق انجام معجزاتی که تنها از جانب خدا ممکن است اثبات می شود.


منابع :

  1. دن کوهن شرباک- فلسفه یهودی در قرون وسطا- مترجم علیرضا نقدعلی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383

  2. ویکی پدیای فارسی

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/115038