حسداى کرسکاس، متولد سال 1340، متکلم و سیاستمدار اسپانیایى بود. او اهل بارسلون بود و در آنجا به بازرگانى پرداخته و رهبرى دینى جماعتى از یهودیان را بر عهده داشت. در سال 1367، به همراه استادش نیسیم گروندى و اسحاق بن ششت، به خاطر بى احترامى به نان مقدس عشاى ربانى به زندان انداخته شد، اما بعدا آزاد گشت. در سال 1370 در یک مسابقه با شاعران عبرى زبان بارسلون و گرونا شرکت جست. در پى آن به عنوان نماینده جامعه یهودى کاتولونیا که به دنبال تجدید و توسعه امتیازات یهودیان از پادشاه آراگون بود، استخدام شد. در سال 1387، با به سلطنت رسیدن ژان اول، کرسکاس وابسته دربار آراگون شد و لقب مقرب یا عضو دربار سلطنتى به او داده شد. در همان سال به واسطه حکم سلطنتى اختیار یافت تا با اعمال اختیارات قضایى حکم تکفیر مطابق با شریعت یهود صادر نماید.
سپس کرسکاس به ساراگوسا رفت و در آنجا به عنوان حاخام به جاى اسحاق بن ششت که در والنسیا ساکن شده بود، استخدام شد. در سال 1390، ژان اول به او اجازه داد تا خبرچین هایى را که بر ضد یهودیان عمل مى کردند تحت تعقیب قرار دهد و براى آنان حکم مجازات صادر کند. بعدا ملکه کرسکاس را به سمت قاضى تمام امور مربوط به جاسوسان نفوذى در جوامع یهودى سراسر قلمرو آراگون منصوب کرد. در طى این مدت، یکى از فرزندان کرسکاس در جریان یک آشوب ضد یهودى در بارسلونا شهید شد. خود کرسکاس در ساراگوسا از چنین حملاتى در امان بود، و بودجه هایى را از جامعه یهود آراگون جهت پرداخت در راه چنین حمایت هایى جمع آورى کرد. او در نامه اى متعلق به این دوره، ماهیت این کشتارهاى رویداده در جامعه یهود را تشریح مى کند. در سال 1393، کرسکاس به همراه دو نماینده از جوامع ساراگوسا و کالاتایود، از طرف حکومت اجازه یافت تا براى اقامت دوباره یهودیان در بارسلون و والنسیا، از جوامع یهودى قلمرو پادشاهى گزینش کند.
به علاوه، این اجازه به او داده شد تا کمک هایى را جهت بازسازى اقامتگاه یهودیان در این شهرها جمع آورى کند. کرسکاس در سال 1401 چندین هفته را در پامپلونا، احتمالا جهت گفتگو در مورد مسائل مربوط به جمعیت یهود با پادشاه شارل سوم سپرى کرد. با توجه به این زندگى پر مشغله، کرسکاس وقت چندانى براى پرداختن به دانش یهودى نداشت. با وجود این، به عنوان بخشى از تلاش او براى مبارزه با نوشته هاى تبلیغاتى مسیحى، مقاله رد و ابطال اصول مسیحیان را در کاتالان در طى سال هاى 1397 تا 1398 نوشت. به علاوه، اثر دیگرى در کاتالان بر ضد مسیحیت تألیف کرد و پروفیات دوران را وادار به نوشتن رساله جدلى اى بر ضد دین مسیحیت کرد. ردیه خود او در بردارنده نقدى بر اعتقادات اساسى مسیحیت است: گناه ذاتى، فدیه، تثلیث، تجسد، تولد عیسى مسیح از باکره، استحاله نان و شراب، غسل تعمید، مسیحا بودن عیسى، عهد جدید، و شیطان شناسى. مهم ترین اثر قلم کرسکاس، رساله اى ضد ارسطویى است با عنوان اورادوناى (نور خداوند). در این اثر کرسکاس در تلاش است تا با نقد تعدادى از نظریات موجود در آثار ارسطو و ابن میمون، ارسطوگرایى را ابطال کند.
وجود خلأ نامتناهى بیرون از این عالم
کرسکاس بر خلاف این متفکران قائل به وجود خلأ نامتناهى بیرون از این عالم است از این رو به نظر او عوالم بسیارى مى تواند وجود داشته باشد. کرسکاس با فرض وجود امر نامتناهى، تصور ارسطویى محرک غیر متحرک را که مبتنى بر غیر ممکن بودن تسلسل است مورد تردید قرار مى دهد. به همین ترتیب، به اعتقاد او برهان هاى ابن میمون در مورد وجود، وحدانیت و غیر مادى بودن خدا فاقد اعتبار است، زیرا این برهان ها مبتنى بر مفهوم تناهى است. علاوه بر این، کرسکاس با نظریه ابن میمون مبتنى بر غیر ممکن بودن انتساب صفات ایجابى به خدا مخالفت مى کند. به نظر کرسکاس، هنگام انتساب واژگان «علت» و «صفت فعل» به خدا، مقایسه او با انسان ها اجتناب ناپذیر است. اشتباه ابن میمون در این بود که گمان مى کرد چنین نسبت دادن هایى مستلزم رابطه اى میان خدا و انسان ها نیست.
صفات خدا
کرسکاس این نظر ابن جرسون را پذیرفت که صفات خداوند نمی توانند سلبی باشند، اما بر خلاف سلف خود، تبیین خویش را از تفاوت بین صفات خداوند و صفات موجودات مخلوق، بر تقابل بین یک موجود نامتناهی و موجودات متناهی، متمرکز نمود. به واسطه عدم تناهی است که صفات ذاتی خداوند (مثلا حکمت) از دیگر صفات متناظر و مشابهی که در مخلوقات یافت می شوند متفاوت می گردد. در آموزه کرسکاس همانند اسپینوزا، صفات خداوند از جهت تعداد هم نامحدود هستند. آن شأن محوریی که در نظام کرسکاس به نظریه نامتناهی بودن خداوند، اختصاص یافته است، حاکی از تأثیر الهیات دونس اسکاتس است که به صورت تشابهی، بر تصور نامتناهی بودن خداوند، بنا شده است.
عنایت و مشیت الهى
کرسکاس در مورد عنایت و مشیت الهى معتقد است که خدا یا مستقیما و بدون واسطه عمل مى کند یا از طریق واسطه هایى همچون فرشتگان و پیامبران. اساسا خود مشیت بر دو نوع است: عنایت عام، که حاکم بر نظام طبیعت است، و عنایت خاص، که مربوط به ملت یهود و نیز عمر افراد است. کرسکاس در این زمینه عقل گرایى فلاسفه یهود همچون ابن میمون را رد مى کند. او تأکید مى کند که کمال عقلانى معیارى براى عنایت الهى و یا مبنایى جهت ثواب و عقاب نیست. کرسکاس در بحثش پیرامون نبوت نیز موضعى ضد فلسفى اتخاذ مى کند. او بر خلاف ابن میمون، این برداشت سنتى از پیامبر را، که وى فردى است که به خاطر فضایل اخلاقى و نه پیشرفت عقلانى خود توسط خدا برگزیده شده است، مى پذیرد. کرسکاس بر آن بود که دفاعى معقول مبتنى بر مبانى غیر ارسطویى از دین یهود ارائه دهد. کرسکاس به هنگام پرداختن به عقاید محورى سنت یهود دیدگاهى از یهودیت ارائه مى دهد که مبتنى بر ابعاد معنوى وعاطفى سرشت آدمى است، نه قابلیت هاى عقلانى ونظرى او. کرسکاس در این زمینه همان دیدگاه یهودا هلوى را اتخاذ مى کند. او نیز نسبت به تفسیرهاى عقلى و فلسفى از یهودیت انتقاد داشت.
ویژگى دیگر الهیات کرسکاس مربوط به اصول بنیادى دین یهود است. ابن میمون در کتابش با عنوان تفسیرى بر میشنا آنچه را به اعتقاد او اصول سیزده گانه یهودیت است مطرح مى کند:
1- اعتقاد به وجود خدا
2- اعتقاد به وحدانیت خدا
3- اعتقاد به غیر جسمانى بودن خدا
4- اعتقاد به جاودانگى خدا
5- اعتقاد به اینکه تنها خدا را باید پرستید.
6- اعتقاد به نبوت
7- اعتقاد به موسى به عنوان بزرگ ترین پیامبر
8- اعتقاد به اینکه تورات را خدا به موسى داده است.
9- اعتقاد به اینکه تورات تغییرناپذیر و ابدى است.
10- اعتقاد به اینکه خدا نسبت به افکار و اعمال انسان ها عالم است.
11- اعتقاد به اینکه خدا پاداش مى دهد و مجازات مى کند.
12- اعتقاد به ظهور ماشیح
13- اعتقاد به رستاخیز مردگان
به نظر ابن میمون، پذیرفتن این اعتقادات براى هر یهودى لازم و ضرورى است، در غیر این صورت او در میان بنى اسرائیل خاطى به حساب خواهد آمد: «زمانى که... انسانى از هر کدام از این اصول اعتقادى بنیادى تخطى کند، آنگاه در مورد او گفته مى شود که او از مجموعه کلى اسرائیل خارج شده است و او منکر حقیقت بنیادین یهودیت شده است و آنگاه او را مرتد و کافر نامند.»
کرسکاس در نقد این نوع از بیان و تدوین اعتقادات، در کتاب اورادوناى، نظام اعتقادى جایگزینى ارائه مى دهد. به نظر کرسکاس، اعتقاد محورى یهودیت مبنى بر وجود خدا، و واحد و غیر جسمانى بودن او، در مقوله اى جداى از دیگر معتقدات قرار دارد. علاوه بر این اصل بنیادین یهودیت، سه دسته اعتقادات دیگر وجود دارد:
الف. اصولى که بدون آنها دین یهود غیر قابل تصور و باورنکردنى است:
1- علم خدا به مخلوقاتش. 2- عنایت و مشیت خدا. 3- قدرت خدا. 4- نبوت. 5- اختیار انسان. 6- ایمان به اینکه تورات به امید و آرزوى حقیقى انسان و سعادت نهایى رهنمون مى شود.
ب. عقاید صادق; اینها تقسیم مى شوند به عقایدى که مستقل از هر حکم و ایمانى هستند و آنهایى که وابسته به احکام و اعتقادات خاصى است. عقاید مستقل از حکم و باور که عبارتند از: خلقت، جاودانگى نفس، ثواب و عقاب، رستاخیز، تغییر ناپذیرى و ابدى بودن تورات، موسى، اعتقاد به اینکه کاهن اعظم برخوردار از وحى اوریم و تومیم است، ماشیح.
الف: عقایدى که در دل نماز و برکت هاى کاهنان وجود دارد.
ب: عقایدى که در دل توبه وجود دارد.
ج: عقایدى که در دل یوم کیپور و دیگر موعدهاى یهودى مطرح است.
به نظر کرسکاس، کسى که اعتقادات اصولى یا هر یک از عقاید صادق را منکر شود، کافر است، اما تنها فرق میان این دو دسته این است که یهودیت بدون اعتقادات اساسى غیر قابل تصور و درنیافتنى است، در حالى که عقاید صادق آن را فهم پذیر و قابل باور مى کند. امور احتمالى نیز تکمیل کننده این دو مقوله اند; اینها عقایدى هستند که بر تعالیمى از یهودیت که کرسکاس آنها را معتبر مى داند مبتنیند. اما چون این نتایج بدیهى و ساده نیستند براى مؤمنان یهود اجبارى و واجب نیستند.
امور احتمالى که بسیارى از آنها تحت عنوان سؤال بیان شد: آیا جهان جاودان است؟آیا عوالم بسیارى وجود دارد؟ آیا افلاک مخلوقاتى زنده هستند؟ آیا ستارگان بر سرنوشت انسان تأثیر دارند؟ آیا سحر و طلسم مؤثرند؟ آیا شیاطین وجود دارند؟ آیا نظریه تناسخ حقیقت دارد؟ آیا روح یک نوزاد جاودانه است؟ بهشت و جهنم. آیا نظریه هاى عرفانى مربوط به معسه برشیت (قضیه خلقت) و معسه مرکاوا (حکایت ارابه آسمانى) با طبیعیات و مابعدالطبیعه در نهایت یک چیز واحد خواهند بود؟ ماهیت ادراک، علت اولى،آیا ذات حقیقى خدا قابل ادراک است؟
تمام این موضوعات در منابع سنتى یهود مورد بحث قرار گرفته است، ولى کرسکاس مى داند که این سؤالات همواره جاى بحث داشته اند; لذا فردى که آراى حکیمان را آن گونه که در نوشته هاى حاخامى بیان شده است نمى پذیرد کافر محسوب نمى شود. پس از دوره کرسکاس رویکرد فلسفى به دین جاذبه و کشش خود را براى بیشتر متفکران یهود در اسپانیا از دست داد. اگرچه برخى از نویسندگان هنوز مجذوب دستگاه فلسفى ابن میمون بودند، ولى سلطه و غلبه فلسفه ارسطویى در عالم یهود از میان رفت. تعدادى از نویسندگان بعدى یهود به جاى تدوین فلسفه یهودى، توجه خود را به تعریف و تعیین عقاید اساسى دین یهود معطوف کردند. این اندیشمندان اسپانیایى، همچون شمعون بن صمح دوران، یوسف آلبو و اسحاق عارمئا نوشته هاى خود را به نقد صورت بندى اصول سیزده گانه دین یهود توسط ابن میمون اختصاص دادند.
شمعون بن صمح دوران در سال 1361 در مایورکا متولد شد و پس از کشتارهاى سال 1391 به الجزیره رفت و در آنجا در سال 1408 حاخام اعظم شد. او که به زبان لاتین و عربى مسلط بود به کار پزشکى مشغول گشت. او علاوه بر تحقیقاتى که در زمینه هاى شریعت یهود انجام داد، تعدادى تحقیق فلسفى نیز تألیف کرد. دو اثر عمده او عبارتند از اوهو میشپاط (دوستدار عدالت) که در رابطه با عنایت الهى، و ماگن آووت (سپرپدران) در مورد اصول اساسى دین یهود است. فصل چهارم از دومین بخش کتاب ماگن آووت (رساله اى جدلى بر ضد مسیحیان و مسلمانان) به صورت جداگانه ذیل قشت و ماگن (کمان و سپر) به چاپ رسید.
دوران در لا به لاى نوشته هایش از متفکران یهود و نیز یونانى و عربى نقل قول مى کند، اما به رغم این گرایش فلسفى، به نظر او حقیقت فقط از طریق وحى منکشف مى شود. گرچه انسان ها با توانایى و استعدادهاى عقلى آفریده شده اند، اما کمک الاهى لازم و ضرورى است.
نیاز به فلسفه
او مى گوید در گذشته فلاسفه به خاطر فقدان چنین کمک الهى آراى غلط و نادرستى را مطرح کرده اند، اما ملت یهود کلام الهى را دریافت کرده اند و لذا جز جهت دفاع از دینشان در برابر انتقادات، نیازى به فلسفه ندارند. اما دوران مخالف استدلال و تعقل نبود. وى موضوعات فلسفى را به سه دسته تقسیم مى کند:
1- عقایدى که توسط استدلال مستقیم و درست قابل اثبات است; اینها حقایق بدیهى اى است که باید توسط همه افراد مورد پذیرش قرار گیرد، مگر آنهایى که نسبت به قوانین منطق جهل دارند یا کسانى که فقط در ظاهر مؤمنند. وجود خدا و وحدانیت او نمونه هایى از این عقاید بدیهیند.
2- عقایدى که عقل قادر به اثبات آنها نیست، مانند خلقت عالم. از آنجایى که برهان بر اساس مقدمات و علل اقامه مى شود،امکان اثبات حقانیت و صدق چنین عقیده اى وجود ندارد; در اینجا مقدمات و علل، خود خدا است که غیر قابل شناخت است; لذا تنها خدا مى تواند نسبت به صدق این موضوع علم پیدا کند.
3- موضوعاتى که انسان ها چیزى درباره آن مطرح مى کنند که به ظاهر درتعارض با تجربه است. به عنوان مثال، فلسفه بیان مى کند خدا نگران عالم نیست و با عالم رابطه ندارد، در حالى که تجربه نشان دهنده این است که عنایت الهى در همه جا آشکار و نمایان است.
از نظر دوران، تورات بدون توسل به برهان و استدلال در مورد این موضوعات مختلف ادعاهایى مطرح کرده است. کتاب مقدس یک اثر فلسفى نیست، و برهانى که تورات ارائه مى دهد خود تورات است. با وجود این، امکان ارتکاب خطا در بررسى دسته سوم عقاید بیشتر از بررسى دو دسته اول است (چنان که در مورد مشیت و عنایت الهى که در کتاب ایوب به تفصیل به آن پرداخته شده، این گونه است). این مطالب همچون مقدمه اى بر بحث دوران از عنایت و مشیت الهى در کتاب ایوب است. به نظر دوران، کتاب ایوب باید همچون تورات مورد توجه قرار گیرد; از دیدگاه او نمى توان میان کتاب هاى مختلف کتاب مقدس فرق گذاشت. تمام آنها بیانگر وحى راستین خداست.
اصول دین یهود
در مورد فرمان هاى موجود در کتاب مقدس نیز نظریه مشابهى بیان شده است; تمام آنها اهمیت یکسانى دارند و هیچ کدام را نمى توان کنار نهاد. از نظر دوران، کنار نهادن هر کدام از اندیشه هاى موجود در کتاب مقدس عبرى، موجب کنار نهادن کل تورات خواهد شد. از این رو، اصول دین یهود از حیث تعداد به اندازه تعداد فرمان ها یا تعداد آیات موجود در کتاب مقدس است. او بهواسطه همین اعتقاد، به تلاش ابن میمون براى جداکردن عقاید اصلى یهودیت انتقاد داشت. با وجود رد صورت بندى و تدوین اصول سیزده گانه ابن میمون از دین یهود، بیان مى دارد که سه عقیده وحیانى بنیادین در سنت یهود وجود دارد: 1- وجود خدا 2- منشأ الهى تورات 3- ثواب و عقاب.
دوران اظهار مى دارد که این عقاید به طور آشکار در میشنا بیان شده است. این سخن اشاره دارد به سه فردى که از جهان آخرت سهمى نخواهند گرفت: یکى آن که مى گوید تورات از جانب خدا نیست; دیگرى آن که منکر رستاخیز است; و سوم اپیقوروس. از نظر دوران، انکار این سه عقیده اصلى به طور ضمنى مسلتزم انکار دیگر عقاید اساسى است: بنیان ایمان اعتقاد به خداست، که ذاتش مقدس باد، و اعتقاد به اینکه او واحد، ازلى، و غیر جسمانى است و تنها او شایسته پرستش است. تعبیر اپیقوروس متضمن تمام اینهاست. علاوه بر این، انسان باید به پیش گویى هاى پیامبران و موسى، و به تورات و جاودانگى آن ایمان داشته باشد. عبارت «تورات از جانب خداست» متضمن این عقاید است. همچنین انسان باید به ثواب و عقاب و امور متفرع بر آنها، که عبارت «رستاخیز مردگان» متضمن آنهاست، ایمان داشته باشد.