کلام در لغت به معناى نشانه، سخن و جمله اثر گذار به کار رفته است و در اصطلاح دانشى است که درباره مبانى و ارکان دین بحث مى کند و از حریم آن به دفاع مى پردازد. تفاوت علم کلام با فلسفه دین در این است که روش علم کلام عقلى، نقلى، جدلى، شهودى و حتى تاریخى و تجربى است، ولى روش فلسفه دین فقط برهانى و عقلى است، زیرا شعبه اى از فلسفه است. تمایز آن دو به لحاظ موضوع و هدف نیز بر کسى پوشیده نیست؛ یعنى موضوع علم کلام مبانى و اصول درون ساختارى دین است، در حالى که موضوع فلسفه دین قضایاى زیرساختى-برون ساختارى دین است. چنان که هدف علم کلام شناخت اصول و پایه هاى دین است، اما فلسفه دین با مجموعه دین -اعم از اصول و فروع آن- سر و کار دارد.
کلام قدیم و دانش مسائل جدید کلامى
ممکن است چنین به نظر آید که چون علم کلام، علم به اصول و مبانى درون ساختارى دین است، صفات قدیم و جدید در قلمرو آن مفهومى ندارد؛ ولى با اندک تأملى مى توان دریافت که یک علم ممکن است بر قلمرو و گستره مسائلش افزوده شود؛ مانند پزشکى که در عین هم خانوادگى علوم متعددش، گسترش قابل ملاحظه اى یافته است. علم کلام نیز از دو جهت در معرض توسعه و تکثیر قرار گرفت: یکى لزوم مباحث تطبیقى و دیگر ارتباط جدى مسائل آن با علوم بشرى. کلام قدیم به طور عمده بر نظریات و دیدگاه هاى فرقه هایى چون معتزله، اشاعره و اهل حدیث تأکید داشت، در حالى که رهیافت جدید، رهیافت تطبیقى میان ادیان است و مباحث را به صورت بین الادیانى مطرح مى کند. از سوى دیگر توسعه علوم بشرى بعد از قرون وسطى، مباحث کلامى غرب را مورد تغییر و تحول قرار داد. نظریه مرکزیت خورشید گالیله، در نگرش کلیسا به انسان چالش ایجاد کرد و مکانیک نیوتن، نگرش متکلمان به رابطه خدا و جهان را به رابطه ساعت با ساعت ساز تنزل داد. به همین ترتیب اصول داروین در زیست شناسى نیز در قلمرو عدل الهى و برهان نظم چالش هاى جدى به وجود آورد.
از سوى دیگر، این رهیافت ها و رویکردهاى جدید، رهیافت دیگرى را نیز به همراه داشت و آن اتخاذ روش فلسفى در مباحث و رویکردهاى بیرونى بود. به عبارت دیگر، بررسى تطبیقى مسائل کلامى و چالش هاى آن با علوم دیگر، جز با رویکرد فلسفى و روش برهانى و با گرایش بیرونى قابل طرح نیست، زیرا ادیان دیگر و علوم در خارج از حیطه مسائل کلامى قرار دارند. پس مسائل جدید کلامى با سه ویژگى از کلام پیشین متمایز مى شود: رهیافت تطبیقى، رهیافت علمى و رهیافت فلسفى و بیرونى به لحاظ روش تحقیق. به موجب همین، مى توان دانش مسائل جدید کلامى را بدین گونه تعریف نمود: دانشى که مسائل کلامى را با رویکرد تطبیقى بین الادیانى و علمى بشرى و رهیافت فلسفى و بیرونى مورد بحث قرار مى دهد. پیش از هر سخنى درباره فلسفه دین و دانش مسائل جدید کلامى، لازم است درباره اصطلاحات و واژه هاى چندى بررسى فشرده اى داشته باشیم.
مباحث جدید کلامى: مسائل مهم این دانش در دو قلمرو کلان مطرح مى شوند:
الف. کلام تطبیقى (مسائل بین الادیانى): این مسائل از این قبیل اند: خدا در ادیان، عدل الهى در ادیان، نبوت در ادیان، امامت در ادیان، معاد در ادیان و...
ب. کلام علمى (مسائل بین الاذهانى): این مسائل از ارتباط مباحث کلامى با علوم بشرى ناشى شده اند. مهم ترین مباحث مطرح در این قلمرو عبارتند از:
رابطه خدا با طبیعت: آیا خدا بسان ساعت ساز است که جهان را ساخته و آن را به حال خود واگذاشته است یا رابطه خدا با جهان از نوع رابطه روح آدمى با قواى اداراکى و تحریکى است؟
رابطه خدا با انسان: آیا رابطه خدا با انسان مانند رابطه خدا با گیاهان و حیوانات است یا این که انسان هدف و علت غایى آفرینش بوده است؟
خدا و فلسفه: آیا براهین فلسفى مى توانند خداى واقعى را اثبات کنند؟
خدا و علوم تجربى: علوم تجربى تا چه میزان در اثبات وجود خدا کارآمد هستند؟
عدل الهى و فلسفه و علوم: عدل الهى چه میزان از طریق فلسفه و علوم قابل اثبات است؟
عقل، وحى و دانش تجربى: رابطه عقل با وحى و وحى با دانش تجربى چگونه است؟ آیا با عقل و علوم تجربى مى توان وحى الهى را اثبات نمود؟
پیامبران و تمدن بشرى: آیا پیامبران تمدن جدیدى مى آورند یا این که فقط مکمل فرهنگ و تمدن عقلانى هستند؟
قرآن، کتب مقدس و علوم بشرى: قرآن و کتب مقدس چگونه با علوم بشرى رابطه برقرار مى کنند؟
رهبرى دینى و رهبرى بشرى: آیا امامت و رهبرى در فلسفه سیاسى اهل سنت و شیعه، همان رهبرى هاى مطرح در نظام دموکراسى یا تئوکراسى و یا... است؟
معاد و علوم تجربى: آیا معاد از طریق علوم تجربى قابل اثبات است؟
این مسائل و نظیر آن ها مهم ترین مسائلى است که پیدایش دانش جدید و جداگانه مسائل جدید کلامى را موجه ساخته است.