در سراسر قرآن کریم، که معجزه جاوید پیامبر اکرم (ص) است، یک اظهار نظر و تفسیر و حتی یک کلمه و اشاره از خود پیامبر اکرم (ص) یا از یاران مؤمن و صدیق او دیده نمی شود. قرآن کریم، به تمامی، وحی و کلام خدا و از زبان خداست. 113 سوره از 114 سوره قرآن کریم با «به نام خداوند بخشنده مهربان» شروع شده است. تنها در ابتدای سوره مبارکه «توبه» است که «بسم الله الرحمن الرحیم» وجود ندارد. دلیل آن هم خطاب خاص این سوره مبارکه به مشرکان است. مسلمانان به تبع پیامبر خود، هر امری را با نام خدا شروع می کنند و هر کاری را که با نام اقدس خدا شروع نشود ابتر می دانند. اما مسیحیان امور خود را با نام خدا شروع نمی کنند، بلکه با نام «پدر، پسر، روح القدس» شروع می کنند، در حالی که خدا اسمی است که جنسیت بردار نیست. بنابراین، پیامبر اکرم (ص) که از خدا و به نام خدا سخن می گفت، مصداق اتم این بشارت است.
تفسیر فرهنگ کتاب مقدس
در فرهنگ کتاب مقدس ذیل مدخل موسی (Moses) آمده است: «موسی به عنوان یک زمامدار و قانونگذار، مؤسس ملت یهود است. او تجمعی سست از افراد سامی نژاد را یافت که هیچ کدامشان چیزی بیش از یک برده نبودند. اندیشه ها و دینشان یک مجموعه کاملا مغشوش بود. او آنان را از این وضعیت بیرون برد و با تلاش بسیار به صورت ملتی در آورد که دارای قانون، غرور ملی و نیز احساس جذاب برگزیده بودن از طرف خدایی متعالی برخوردار بود. در طول تاریخ، تنها کسی که (ولو در حد پایینی) با موسی قابل مقایسه است محمد (ص) است.»
پیامبر اکرم (ص) در نامه هایی که برای بزرگان و رهبران یهود و نصاری فرستاده اند، به این حقیقت اشاره کرده اند. بنابراین، حقایقی وجود داشته که اینک بر ما پوشیده مانده است و اگر ذکری از پیامبر اکرم (ص) در کتب عهدین نبود هرگز پیامبر اکرم (ص) آن چنان محکم با اهل کتاب محاجه نمی کرد.
دو نامه پیامبر اکرم (ص) برای سران یهود
1ـ کتابه (ص) الی الیهود:
«من محمد رسول الله (ص)، اخی موسی و صاحبه، بعثه الله بما بعثه به. انی انشدکم بالله و ما انزل علی موسی و یوم طور سیناء و فلق لکم البحر و انجاکم و اهلک عدوکم و اطعمکم المن و السلوی و ظلل علیکم الغمام. هل تجدون فی کتابکم انی رسول الله (ص) الیکم و الی الناس کافة؟ فان کان ذلک کذلک، فاتقوا الله و اسلموا، و ان لم یکن عندکم فلا تباعة علیکم.»
2ـ کتابه (ص) الی یهود خیبر:
«بسم الله الرحمن الرحیم من محمد رسول الله، صاحب موسی و اخیه المصدق لما جاء به، الا ان الله قال لکم یا معشر اهل التوراة، و انکم لتجدون ذلک فی کتابکم "محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا سیماهم فی وجوههم من أثر السجود ذلک مثلهم فی التوراة و مثلهم فی الانجیل کزرع اخرج شطأه فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار وعدالله الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و اجرا عظیما." و انی انشدکم بالله و انشدکم بما انزل علیکم و انشدکم بالذی اطعم من کان قبلکم من اسباطکم المن و السلوی و انشدکم بالذی ایبس البحر لآباءکم حتی انجاکم من فرعون و عمله الا اخبرتمونی; هل تجدون فیما انزل الله علیکم أن تؤمنوا بمحمد فان کنتم لاتجدون ذلک فی کتابکم فلاکره علیکم "قد تبین الرشد من الغی" فادعوکم الی الله و نبیه.»
در این نامه ها، رسول اکرم (ص) خود را دوست و برادر حضرت موسی (ع) معرفی نموده اند. اگرچه تمام انبیا (ع) به تعبیری، برادر یکدیگر محسوب می شوند، اما بعید نیست که این مورد خاص اشاره به مورد سفر تثنیه 18:18 باشد.
در قرون اولیه میلادی، مردم در انتظار پیامبری نظیر موسی (ع) بودند. برای کسانی که با عهد جدید آشنایی داشته باشند این مطلب غیر قابل انکار است. بر اساس عهد جدید و اسناد به دست آمده در سواحل بحرالمیت، مردم در عصر حضرت یحیی و حضرت عیسی (ع) در انتظار چند نفر بودند. این انتظار در مواقع گوناگونی ظهور و بروز داشته است.
1ـ اشاره به «آن نبی»
الف. «آن نبی» پس از موعظه روز عید
در روز عید بزرگی که حضرت عیسی (ع) مردم را موعظه می کردند، پس از اتمام موعظه، در بین مردم اختلاف افتاد که او چه کسی است. بعضی او را همان پیامبری دانستند که حضرت موسی (ع) و دیگران به آن بشارت داده بودند و بعضی دیگر او را مسیح موعود (ع) دانستند: «آنگاه بسیاری از آن گروه چون این کلام را شنیدند، گفتند: در حقیقت، این شخص همان نبی است و بعضی گفتند: او مسیح است و بعضی گفتند: مگر مسیح از جلیل می آید؟... پس درباره او در میان مردم اختلاف افتاد.» (یوحنا، 7:40- 43) از این عبارت به خوبی هویداست که مردم در انتظار یک مسیح و یک پیامبر موعود بودند. به عبارت دیگر، آنها در انتظار دو نفر بودند به همین دلیل در بینشان اختلاف افتاد; زیرا بعضی گفتند این است و بعضی گفتند آن!
ب. «آن نبی» پس از معجزه اطعام
در طبریه، آن سوی دریای جلیل، گروه بسیاری به پیشواز حضرت عیسی (ع) آمدند. آن حضرت با پنج قرص نان و دو ماهی کوچک تمام آن جمعیت را، که در حدود پنج هزار نفر بودند، اطعام کردند. «چون سیر شدند حضرت دستور دادند که پاره های باقی مانده را جمع کنند تا چیزی ضایع نشود. پس جمع کردند و از پاره های پنج نان جو، که از خورندگان زیاده آمده بود، دوازده سبد پر کردند. چون مردمان این معجزه را، که از عیسی صادر شده دیدند، گفتند: "این البته همان نبی است که باید در جهان بیاید" و اما عیسی چون دانست که می خواهند بیایند و او را به زور برده پادشاه سازند باز تنها به کوه برآمد.» (یوحنا، 6:10 ـ 14)
ج. «آن نبی» در تفحص یهود و شهادت حضرت یحیی (ع)
وقتی حضرت یحیی (ع) به ارشاد و موعظه مردم پرداخت، درباره او به تحقیق و تفحص پرداختند. در انجیل یوحنا، در این باره چنین آمده است: «این است شهادت یحیی در وقتی که یهودیان از اورشلیم، کاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال کنند که تو کیستی. معترف شد و انکار ننمود، بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم. آنگاه از او سؤال کردند: پس چه؟ آیا تو الیاس هستی؟ گفت: نیستم، آیا تو «آن نبی» هستی؟ جواب داد که نی. آنگاه بدو گفتند: پس کیستی تا به آن کسانی که ما را فرستاده اند جواب بریم؟ درباره خود چه می گویی؟ فرستادگان از فریسیان بودند. پس از او سؤال کرده، گفتند: اگر تو مسیح و الیاس و «آن نبی» نیستی پس برای چه تعمید می دهی؟ یحیی در جواب ایشان گفت: «او آن است که بعد از من می آید، اما پیش از من شده است. من لایق نیستم بند نعلینش را باز کنم.» (یوحنا، 1:19 ـ 27)
«او از من تواناتر است.» (مرقس، 1:7) انبیای بنی اسرائیل پیوسته از ظهور «مسیح» و «پیامبری نظیر موسی» خبر داده بودند. بنابراین، طبیعی بود که مردم گمان کنند حضرت یحیی (ع) همان «مسیح موعود» و یا پیامبر موعود باشد. بدین سبب، حاکمان اورشلیم بر خود لازم و واجب می دانستند که از این موضوع تحقیق کنند. آن ها افرادی ساده لوح و زودباور نبودند; اگر کسی ادعای نبوت می کرد به خوبی، تحقیق می کردند. تحقیق در مورد دعاوی کسانی که ادعای نبوت می کردند و یقین به صحت و سقم ادعاها از وظایف شورای بزرگ سنهدرین بود. این شورا از 71 نفر عضو مشاور تشکیل می شد. از این رو، شورای مزبور، که انجیل یوحنا آن را «یهود» می نامد، هیئتی اعزام کرد تا درباره دعاوی یحیی (ع) تحقیق کنند. هیئت اعزامی سه سؤال از حضرت یحیی (ع) پرسیدند:
1ـ آیا تو «مسیح موعود» هستی؟
2ـ آیا تو الیاس نبی هستی؟
3ـ آیا تو «آن نبی» (پیامبر موعود) هستی؟
حضرت یحیی (ع) در جواب سؤال اول، اقرار کرد که مسیح نیست. سؤال دوم درباره حضرت الیاس (ع) بود. یهودیان طبق کتاب دوم پادشاهان (2:11) معتقد بودند که حضرت الیاس (ع) پیامبری است که بر گردباد سوار شده و به آسمان عروج کرده و شخصا به زمین رجعت خواهد کرد. چون حضرت یحیی (ع) مسیح بودن خود را منکر شد، به نظر هیئت اعزامی چنین رسید که وی باید حضرت الیاس نبی (ع) باشد که رجعت کرده است. بنابراین، از حضرت یحیی (ع) سؤال کردند که آیا تو الیاس نبی هستی؟ حضرت یحیی (ع) پاسخ دادند که من الیاس نیستم. سپس فرستادگان با خود گفتند که اگر او مسیح و الیاس نیست، آیا همان نبی ای است که حضرت موسی و انبیای دیگر (ع) به ظهور او بشارت داده اند؟ لذا، سؤال سوم را مطرح کردند. حضرت یحیی (ع) به این پرسش نیز پاسخ منفی دادند و فرمودند پیامبر موعود «از او نیرومندتر است.» (مرقس، 1:7 و لوقا، 3:16) و او حتی خود را لایق نمی یابد که بند نعلین او را باز کند. (یوحنا، 1:27) این مطلب معلوم است که کلیسا همواره حضرت یحیی (ع) را منادی ظهور حضرت عیسی (ع)، وابسته و تابع وی معرفی کرده اند.
در این باره چند نکته قابل توجه است:
1ـ حضرت یحیی و حضرت عیسی (ع) معاصر و با تفاوت شش ماه، (لوقا، 1:26) همسن یکدیگر بودند. حضرت یحیی (ع) در این پرسش و پاسخ می فرماید: آن که بعد از من می آید نیرومندتر از من خواهد بود. قید «بعد» نشان می دهد که آن پیغمبر در زمان نامعینی در آینده خواهد آمد. این کلمه در زبان انبیا (ع) در عهد عتیق معمولا به معنای یک یا چند دوران است.
2ـ حضرت یحیی (ع) به دنبال بررسی های هیئت اعزامی، آشکارا اعلام کرد که پیامبر دیگری در راه خواهد بود. شأن و جلال او در پیشگاه قادر متعال آنچنان است که او (یحیی) حتی شایسته بازکردن بند کفش هایش نیست. بدیهی است که آن پیامبر، با چنان مشخصاتی، حضرت عیسی (ع) نبود; زیرا اگر حضرت عیسی (ع) «آن نبی» بود، حضرت یحیی (ع) مانند یک شاگرد و مرید و حواری باید دنباله رو او می شد و البته حضرت یحیی (ع) هرگز در مورد حضرت عیسی (ع) چنین نکرد. او بدون آن که کوچک ترین توجهی به حضور پسر خاله اش، حضرت عیسی (ع)، در یهودیه و جلیلیه داشته باشد، موعظه می کرد و همچنان مردم را تعمید می داد و شاگرد و حواری جدید می پذیرفت. (متی، 3:5 و لوقا، 3:18) او با هردویس در افتاد،(مرقس، 6:21 ـ 29/ لوقا، 3:19 ـ 20) فریسیان و صدوقیان را سخت مورد حمله قرار می داد و پیشگویی می کرد که پس از او پیامبری خواهد آمد که «بس نیرومندتر» از اوست. (متی، 3:11/ مرقس، 1:7) البته در تمام این مدت، حضرت عیسی (ع) هم، که از قبل به آنجا آمده بود، در آن حوالی، سرگرم فعالیت هایی بود. (متی، 4:12، 13، 23)
3ـ هنگامی که حضرت یحیی (ع) را نزد خود مجسم کنیم که در بیابان های یهودیه و در سواحل رود اردن برای توده های مؤمن یهودی، که چند هزار سال سابقه خداپرستی داشته اند، با فریاد موعظه می کرد و با وجود آن، راه به جایی نمی برد و آنگاه که حضرت محمد (ص) را در نظر آوریم که آرام و با وقار، آیات آسمانی قرآن کریم را به گوش اعراب بت پرست و جاهل دیرباور می رساند و وقتی که تأثیر و نفوذ این مواعظ دوگانه را بر شنودگان آن دو بزرگوار ارزیابی کنیم و به نتایج نهایی آن ها بنگریم می توانیم تفاوت عظیم میان آنان را حس کنیم و به اهمیت و معنای این کلمات که «او از من نیرومندتر است» پی ببریم.
هنگامی که به دستگیری و زندانی شدن آن تعمیدگر بی گناه بیندیشیم که به فرمان هرودیس آنتیپاس بی رحمانه و ستمگرانه به دلیل رذالت رقاصه زناکاری سر از بدن مبارکش جدا می کنند و یا وقایع درهم و مغشوش و در عین حال، غم انگیز و دردآور زندگی حضرت عیسی (ع) را طبق نقل انجیل نویسان، پیش چشم خود مجسم کنیم که به فرمان استاندار چکمه پوش روم (به نام پیلاطوس) شلاق می خورد، اطرافیان بر رویش آب دهان می انداختند و حتی شاگردان و حواریون نزدیک نیز به او خیانت و یا از او فرار کردند و یا او را انکار نمودند و به دستور هرودیس به رسم تاجگذاری، تاجی از خار بر سرش گذاشتند و یا فاجعه بزرگی که در تپه جلجته حادث شد و هنگامی که با چشم باطن حوادث دیگری را نظاره کنیم; ورود ظفرمند اشرف انبیا به مکه، نابودی کامل همه اصنام و تماثیل باستانی شرک و بت پرستی، تطهیر خانه مقدس کعبه، منظره شورانگیز مقهور شدن دشمن خطرناک به ریاست ابوسفیان را که به پای رسول خدا (ص) افتاد و به رحمت و بخشایش او پناه برد و اسلام آورد، پرستش صادقانه خدای واحد، فداکاری ها و مجاهدت های مسلمانان در راه خدا و خلاصه، آخرین موعظه خاتم الانبیا (ص) و کلمات ملکوتی او که فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا؛ امروز دین شما را برای شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.» (مائده/ 3)، در چنین لحظاتی است که به مفهوم واقعی گفتار حضرت یحیی (ع) پی می بریم که فرمود: «او از من نیرومندتر است.» (متی، 3:11 / مرقس، 1:7)
4ـ مردم به شدت در انتظار ظهور «پیامبر موعود» بوده اند و این مطلب در جای جای عهد جدید آمده است. در بعضی جاها «پیامبر موعود»، حضرت عیسی (ع) دانسته شده، اما از آنجا که بر خود آن حضرت پوشیده نبوده که شخص دیگری در راه است به درخواست مردم توجه نکرده اند. حتی ممکن است حضرت عیسی (ع) در تعیین او مطالبی گفته باشند، ولی انجیل نویسان آن را نقل نکرده باشند. اما اجمالا نقل شده است که «و چون مردمان این معجزه را، که از عیسی صادر شده دیدند، گفتند: این البته همان نبی است که باید در جهان بیاید و اما عیسی چون دانست که می خواهند بیایند و او را به زور برده، پادشاه سازند باز تنها به کوه برآمد.» (یوحنا، 6:14 و 15)
اگر حضرت عیسی (ع) همان پیامبر موعود بود نباید به درخواست مردم پشت پا می زد. تعداد جمعیت بسیار زیاد بوده است; دست کم، پنج هزار نفر به استقبال حضرت عیسی (ع) شتافتند و آن حضرت با معجزه، تمام آن ها را اطعام کرد. (یوحنا باب 6) بنابراین، بهترین فرصت برای اجابت دعوت مردم فراهم بوده است، ولی حضرت عیسی (ع) به اصرار آن ها پاسخ منفی می دهد و به تنهایی به کوه می رود تا خدا را عبادت کند. (یوحنا، 6:15) پس چون مردم در تطبیق پیامبر موعود با حضرت عیسی (ع) دچار اشتباه شده بودند، آن حضرت با عدم اجابت دعوت آن ها تفهیم کرد که او آن «پیامبر موعود» نیست و باید در انتظار دیگری باشند. در نتیجه، فرمود که تسلی دهنده دیگری در راه است و او شما را به جمیع راستی هدایت خواهد کرد.