تسلی دهنده یا فارقلیط معروف، در ابواب چهاردهم، پانزدهم و شانزدهم انجیل یوحنا آمده است: «من از پدر سؤال می کنم و او تسلی دهنده دیگری به شما اعطا خواهد کرد.» (یوحنا، 14:17 و 18) «ولکن چون تسلی دهنده که او را از جانب پدر نزد شما می فرستم، آید... او بر من شهادت خواهد داد.» ( یوحنا، 15:26 و 27) «و من به شما راست می گویم که رفتن من برای شما مفید است; زیرا اگر نروم تسلی دهنده نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را نزد شما می فرستم.» (یوحنا، 16:7 و 8) در توضیح کلمه «تسلی دهنده» باید بگوییم: این کلمه در این عبارت ها ترجمه واژه «فارقلیط» است. کلمه فارقلیط از طریق زبان سریانی به زبان عربی راه یافته و اصل آن «پارکلیتوس» به زبان یونانی است. در زبان یونانی، این کلمه به معنای تسلی دهنده می باشد، اما کلمه ستایش شده یعنی «محمد» و مشتقات آن نظیر «احمد» ترجمه پرکلیتوس است. بعید نیست که این دو کلمه در اصل، یکی بوده و با افزودن «الف»، تعریف شده باشد. مسیحیان معتقدند که مقصود از تسلی دهنده «روح القدس» است که پنجاه روز پس از عروج حضرت عیسی (ع) نزد حواریون آمد و آنان را تقویت روحی کرد، به شرحی که در آغاز کتاب اعمال رسولان آمده است. (اعمال رسولان، باب های 1 و 2) ولی مسلمانان اعتقاد دارند که شواهد و قراین کافی وجود دارد که تسلی دهنده مورد نظر نمی تواند روح القدس مورد نظر مسیحیان باشد.
در عبارت مربوط به تسلی دهنده چند فراز مهم وجود دارد که قابل تأمل و بررسی است:
الف ـ «تسلی دهنده دیگری به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند.» (یوحنا، 14:16) ملت یهود همیشه شرایط دشواری را تحمل کرده است. سراسر تاریخ یهود با جنگ و گریز، آوارگی، اسارت و انواع و اقسام بلاهای دیگر آمیخته بوده است. پس از بشارت انبیای بنی اسرائیل (ع) به فردی نجات بخش، آنان در انتظار پادشاه قدرتمندی بودند که پیروزمندانه وارد اورشلیم شود، التیام بخش شکسته دلان و تسلی بخش همه ماتمیان باشد. (اشعیا، 61:1 و 2) با ظهور حضرت عیسی مسیح (ع) انتظار یهود (به هر دلیل) برآورده نشد. خود حضرت عیسی (ع) نیز مردم را به تسلی دهنده دیگری بشارت می دادند و مکررا تأکید می کردند که هر کس مرا دوست دارد وصیت مرا حفظ کند: «اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید.» (یوحنا، 14:15) «هر کس احکام مرا حفظ کند مرا محبت نموده است و هر کس به من محبت نماید خدا به او محبت خواهد نمود.» (یوحنا، 16:5) سپس فرمودند: «من از پدر سؤال می کنم و تسلی دهنده دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند.» (یوحنا، 14:16) از قید «دیگر» استفاده می شود که حضرت عیسی (ع) به پیامبر دیگری همانند خود بشارت داده است.
ب ـ «من به شما راست می گویم که رفتن من برای شما مفید است; زیرا اگر نروم تسلی دهنده نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را نزد شما می فرستم.» (یوحنا، 16:7) در این عبارت، حضرت عیسی مسیح (ع) می فرماید، من باید بروم تا او بیاید. ایشان آمدن تسلی دهنده را منوط به رفتن خود دانسته است. بنابراین، اگر تسلی دهنده روح القدس باشد، همان گونه که ارباب کلیسا تفسیر می کنند، لازم نبود که حضرت عیسی (ع) بروند تا او بیاید; زیرا روح القدس همراه آن حضرت و آن حضرت در معیت روح القدس بود. حضرت یحیی (ع) شهادت داده اند که حضرت عیسی (ع) همراه با روح القدس بوده است: «پس یحیی شهادت داده، گفت: روح را دیدم که مثل کبوتری از آسمان نازل شده، بر او قرار گرفت.» (یوحنا، 1:37)
بر مادر حضرت عیسی، حضرت مریم (ع)، نیز روح القدس وارد شده بود. (لوقا، 1:35) علاوه بر آن، خود حضرت یحیی (ع)، که با تفاوت شش ماه همسن حضرت عیسی (ع) بود، «در شکم مادر پر از روح القدس بود.» (لوقا 1:15) همچنین پدر بزرگوارش، حضرت زکریا (ع)، نیز «از روح القدس پر شده بود و نبوت می کرد.» (لوقا، 1:67) بنابراین، تسلی دهنده مورد نظر به طور قطع، باید غیر از روح القدس مصطلح باشد; زیرا حضرت عیسی (ع) فرمودند: «تا من نروم تسلی دهنده نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را نزد شما می فرستم.» (یوحنا، 16:7) بعضی همانند نویسنده قاموس کتاب مقدس پذیرفته اند که روح القدس به دو معناست. بنابراین، واضح است که در اینجا روح قدسی مطرح است، نه روح القدس مصطلح و آن کاملا با پیامبر اکرم (ص) قابل تطبیق است.
ج ـ «او از طرف خود سخن نخواهد گفت، بلکه آنچه شنیده است سخن خواهد گفت.» (یوحنا، 16:13) حضرت عیسی (ع) نیز همانند انبیای سلف (ع) می فرمایند: آن روح راستی که پس از من خواهد آمد از پیش خود سخن نمی گوید، بلکه از آنچه که شنیده است سخن خواهد گفت. در سراسر قرآن کریم یک اظهار نظر و تفسیر و حتی یک کلمه و اشاره از خود پیامبر اکرم (ص) یا از یاران صدیق و مؤمن او دیده نمی شود. قرآن کریم سراسر وحی و کلام خداست و پیامبر اکرم (ص) کلام خدای تبارک و تعالی را آنچنان که جبرئیل امین بر او فرو می خواند و او می شنید، بر زبان می آورد و بر جهانیان آشکار می ساخت. کلمات، جملات و تعالیم خود آن حضرت، علی رغم ارزش قدسیش، کلام خدا محسوب نمی شود و تحت مقوله جداگانه ای به نام احادیث گردآوری شده اند.
د- «او بر من شهادت خواهد داد... او مرا جلال خواهد داد.» (یوحنا، 15:26) پیامبر اکرم (ص) بر حضرت عیسی (ع) و حواریون او شهادت دادند و از مادر مکرمه ایشان به خوبی هرچه تمام تر یاد کردند. قرآن کریم از زنان، با لقب و کنایه یاد می کند و اسم هیچ زنی در قرآن یافت نمی شود، اما نام مبارک حضرت مریم (ع) بیش از سی مرتبه در قرآن کریم تکرار گردیده و سوره ای از قرآن به نام آن حضرت نامگذاری شده است. این به دلیل عظمت مقام این بزرگوار و شاید به دلیل جفایی است که در حق ایشان رواداشتند.
ه- «بسیار چیزهای دیگر نیز دارم که به شما بگویم، لکن الان طاقت تحمل آن را ندارید، لکن چون او (یعنی روح راستی) آید شما را به جمیع راستی هدایت خواهد کرد.» (یوحنا، 16:12 و 13) شکی نیست که همه انبیای الهی (ع) در هدایت مردم مؤثر بوده اند و هر یک از آن بزرگواران کاروان بشریت را گامی به جلو هدایت کرده اند. دین خدا به تدریج، کامل تر شده و در نهایت، به صورت کامل به مردم عرضه گردیده است. حضرت عیسی (ع) چنان که بیان شد، فرصت اجرای فرامین الهی را پیدا نکرد، مردم نیز استعداد و آمادگی لازم برای پذیرش نداشتند. آن حضرت خود به این حقیقت اشاره کرده اند که «بسیار چیزهای دیگر نیز دارم که به شما بگویم، لکن الان طاقت تحمل آن را ندارید، لکن چون او روح راستی آید شما را به جمیع راستی هدایت خواهد کرد.» (یوحنا، 16:12 و 13)
و- «او از آینده خبر خواهد داد.» (یوحنا، 16:13) پیامبر اکرم (ص) از طریق وحی الهی از آینده خبر دادند. در سال 615 میلادی، هنگامی که ایران روم را شکست داد و موجب خوشحالی قریش شد، قرآن کریم با قاطعیت کامل فرمود در کمتر از ده سال دیگر روم ایران را شکست خواهد داد. بر این قضیه بعضی مسلمانان و کفار با یکدیگر شرط بندی کردند. سرانجام، همان شد که قرآن کریم خبر داده بود. (روم/ 2- 4) قرآن کریم همچنین با قاطعیت کامل خبر داد آن کسی که پیامبر (ص) را «ابتر» می خواند، خودش «ابتر» است. (کوثر/ 3)
بعضی به پیامبر اکرم (ص) به دلیل آنکه فرزند مذکر نداشت، مقطوع النسل می گفتند. نسل چنین کسانی به طور کلی، منقرض شد، اما شجره طیبه ائمه اطهار (ع) و فرزندان آنها از نسل پیامبر اکرم (ص) روز به روز در حال فزونی است. قرآن کریم به مناسبت های گوناگون پیشگویی های فراوانی ذکر کرده است; در سوره قمر از شکست کفار در جنگ بدر خبر داده،(قمر/ 44- 45) در سوره آل عمران از شکست کفار در برابر مسلمانان، (آل عمران/ 12) در سوره فتح، از فتح مکه و تحقق یافتن رؤیای پیامبر اکرم (ص) (فتح/ 27) و در سوره بقره فرموده: «هرگز کسی نخواهد توانست نظیر سوره ای از قرآن بیاورد و تا امروز نیز کسی نتوانسته است.» (بقره/ 24) علاوه بر آن، پیامبر اکرم (ص) با معجزه قرآن کریم، افق دیگری در مورد آینده حتمی گشود که در کتب انبیای گذشته (ع) از عهد عتیق و جدید اثری از آنها نیست. ایشان درباره مرگ، برزخ، قیامت و حوادث روز قیامت آیات فراوانی آوردند. در قرآن کریم کمتر صفحه ای است که در آن ذکری از معاد، قیامت، منازل آخرت و آینده حتمی مؤمنان و غیر مؤمنان خبر نداده باشد. حتی در قرآن کریم، سوره هایی تحت عناوین قیامه، واقعه، حاقه، نبأ، تکویر، انفطار، زلزال و قارعه وجود دارند که در تمام آن ها از آینده خبر داده شده است.
زـ اتمام حجت: حضرت عیسی (ع) در نهایت، با حواریون و پیروان خود اتمام حجت کرد و فرمود: «اگر نیامده بودم و با ایشان تکلم نکرده بودم گناه نمی داشتند و اما الان عذری برای گناه خود ندارند.» (یوحنا، 15:23) حضرت موسی (ع) نیز با پیروان خود اتمام حجت کرد. در عهد عتیق پس از بشارت به پیامبری نظیر موسی چنین آمده است: «و نبیی را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را در دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت و هر کسی که سخنان مرا، که او به اسم من می گوید، نشنود من از او مطالبه خواهم کرد.» (تثنیه، 18:18) در قرآن کریم نیز پیوسته به کسانی که دین اسلام را نپذیرند وعده عذاب داده شده است.
الف ـ برداشت متأخران حضرت عیسی مسیح (ع)
معاصران و حتی متأخران از حضرت عیسی (ع) تا قرن ها بعد، از کلمه «فارقلیط»، روح القدس مصطلح را نمی فهمیدند. در قرون اولیه میلادی، مردم اعتقادات گوناگونی داشتند. ویل دورانت می نویسد: «پیروان مسیح در سه قرن اول، جز در مبنای اساسی، صدگونه اعتقاد داشتند.» بعضی ها حضرت عیسی مسیح (ع) را انسان و پیامبری همانند انبیای دیگر می دانستند، بعضی دیگر او را فقط فرشته می دانستند که به شکل و هئیت انسان بود، بعضی دیگر می گفتند: او نه انسان است و نه فرشته، او فقط خداست ولی در شکل و هیئت انسان. سرانجام، کلیسا بر اثر تفوق سازمان خود، بر همه این جنبش ها چیره گشت و نظریه چهارمی مطرح کرد که حضرت عیسی مسیح (ع) به نحو تجزیه ناپذیری، هم انسان و هم خداست.
این نظریه در شورای نیقیه در سال 325 میلادی تثبیت شد و از آن زمان به بعد تثلیث به عنوان اعتقاد رسمی کلیسا اعلام گردید. خدای پدر به عنوان اقنوم اول، حضرت عیسی مسیح (ع)، پسر خدا، اقنوم دوم و روح القدس، اقنوم سوم شناخته شد. بنابراین، در قرون اولیه میلادی مردم فارقلیط موعود را با روح القدس یکی نمی دانستند. آنها در انتظار فارقلیط موعود بودند. بر همین اساس بود که افراد متعددی آمدند و ادعا کردند که فارقلیط موعودند. در حدود سال 156 میلادی شخصی به نام مونتانوس در آسیای صغیر قیام کرد و خود را «فارقلیط موعود» دانست. وی دنیاپرستی روزافزون مسیحیان و خودکامی اسقف ها را در کلیسا تقبیح کرد و خواستار بازگشت به ساده زیستی و زهد مسیحیان نخستین و همچنین استقرار مجدد حق غیبگویی یا گفتار الهام شده برای اعضای محافل مذهبی شد. وی با حالت خلسه چنان شیوا غیبگویی می کرد که شاگردانش به او به عنوان «فارقلیط موعود» حضرت مسیح (ع) درود می فرستادند. از دیگر افرادی که ادعا می کرده «فارقلیط موعود» عیسی مسیح است، جوانی پارسی به نام مانی از اهالی تیسفون است. وی در قرن سوم میلادی، هنگام تاجگذاری شاهپور اول، در سال 242 میلادی خود را مسیح (ع) خواند و گفت که خدای حقیقی، او را برای اصلاح حیات مذهبی و اخلاقی بشر به زمین فرستاده است.
ب ـ اسناد مکشوفه بحرالمیت
بر اساس اسناد مکشوفه در سواحل بحرالمیت نیز مردم در انتظار پیامبر موعود (آن نبی) بودند و این غیر از «مسیح موعود» بود. این پیامبر موعود را در زبان عبری گبر به معنای «انسان» می خواندند. اگرچه پس از حضرت عیسی مسیح (ع) «آن نبی» در میان مسیحیان با مسیح (ع) یکی دانسته شد، اما یکی دانستن این دو با پیش فرضی کلامی همراه بود، ولی از حیث تاریخی و بر اساس اسناد و مدارک موجود، این تطبیق بی مورد است.