کلمه شهید و مشتقات دیگر از ریشه ش ه د، در حدود پنجاه بار در قرآن به کار رفته است. در اکثر این موارد، این کلمه در معانی متفاوت به معنای گواه، نمونه و ناظر به کار رفته است. از آن جا که رابطه بین شهید و شهادت، به معنای اصطلاحی و جهاد و مجاهد در اسلام و قرآن بسیار روشن است، لازم است یادآوری شود که کلمه جهاد و مشتقات دیگر ج ه د در قرآن، در حدود چهل بار به کار رفته است. مجددا، در اکثر این موارد، این کلمه در معانی متفاوت کوشش و مبارزه به کار رفته است. کلمه جهاد نیز مانند کلمه شهادت، با مرور زمان به صورت اصطلاح دینی درآمد (منقول شرعی) یعنی با این که دو کلمه جهاد و شهادت در معنای متفاوت لغوی به کار می روند، همزمان به صورت اصطلاح ویژه دینی نیز به کار می روند. به هر صورت، شهادت در معانی لغوی قرآنی عبارت است از دیدن، گواهی دادن و نمونه و الگو سازی. معنای شهید کسی است که می بیند، گواهی می دهد و نمونه می شود.
از آن جا که رابطه بین معنای لغوی و اصطلاحی در اصطلاحات و منقولات شرعیه و دینی همیشه مراعات می شود، به نظر می رسد که شهید حقیقت را می بیند و مشاهده می کند و با جهاد و زندگی خود به آن گواهی می دهد و با شهادت و جان نثاری خود الگو می شود و برای امت سرمشق و نمونه کامل انسان حقیقت شناس می شود. کلمه شهادت و شهید در قرآن به معنای اصطلاحی به کار نرفته است. کلمه ای که در قرآن در معنی شهادت و شهید به معنای اصطلاحی به کار رفته است، قتل و مقتول فی سبیل الله است. (کشته در راه خدا) شاید علت این است که قرآن نخواسته است شهادت و شهید را تنها در مبارزه منتهی به مرگ به کار برد. کلمه ای که در قرآن برای جنگ به کار گرفته شده است «حرب» و قتل (محاربه و مقاتله) است. بررسی بیلانی و کیفیت رشد اصطلاحات شهادت جهاد و جنگ در اسلام ما را به این حقیقت رهبری می کند که جهاد در اسلام، اصلا، به معنای جنگ مقدس (هولی وار Holy War) برای تحمیل ایدئولوژی و دین نیست؛ چه این موضوع در چهار چوب ایدئولوژیکی اسلام جایی ندارد و با آزادی عقیده دینی، که خاص اسلام است، سازش ندارد و قرآن را طرد می کند. همچنین تصور این جهاد عبارت است از جنگ در راه تحمیل اسلام و شهادت عبارت است از جان نثاری در راه تحمیل اسلام و عقیده، کاملا، غیر اسلامی است.
همانگونه که در فقه اسلامی برای جهاد شرایط فراوان قرار داده شده است، برای شهادت نیز شرایطی لازم است:
1. شهادت می بایستی یک انتخاب مبتنی بر جهد باشد، هر چند خود جان دادن لازم نیست انتخابی باشد. به هر صورت شهادت نمی تواند تصادفی و اتفاقی و خارج از چهارچوب صورت گیرد. این انتخاب در حقیقت انتخاب جهاد است نه مرگ. شهید با مرگ می جنگد و مبارزه می کند و از آن فرار می کند.
2. این انتخاب می بایستی بر معرفت و شناخت جهاد، اهداف و کیفیت آن استوار باشد. فداکاری جانی تنها در چهارچوب جهاد قابل توجیه است. بنابراین، بعضی اعمال به ظاهر انتحاری نیز، در حقیقت شهادت هستند.
3. جهاد و شهادت هر دو بایستی اهدافی را خارج از خود مرگ برای مرگ تعقیب نمایند. در این رابطه مرگ بدون جنگ نیز، در موارد خاص، شهادت شناخته می شود.
4. این اهداف باید اهدافی مقدس و مورد تأیید اسلام باشد و شهادت و جهاد باید در راه تأمین این اهداف صورت گیرد. بنابراین باید هم وسیله (جهاد و شهادت) و هم اهداف هر دو از تأیید اسلامی برخوردار باشد.
5. اسلام هدف وسیله را توجیه نمی نماید و بنابراین هرگونه مبارزه و مرگ طلبی جهاد و شهادت نیست.
6. جهاد و شهادت هر دو باید بر اساس نیت خاص نهایی تقرب به خدا و جلب رضایت او باشد. بر اساس این شرایط و شرایط دیگر است که شهادت از مرگ غیر شهادتی متفاوت می شود. زیرا شهادت مرگ نیست.
انواع مرگ
مرگ بر گونه های مختلف است:
1. مرگ طبیعی ناشی از علل طبیعی، چون کهولت.
2. مرگ تصادفی ناشی از تصادفات، چون بیماریهای واگیر، زلزله، سیل و تصادفهای شغلی و صنعتی.
3. مرگ جنایی ناشی از قتل: آنچه در این سه نوع مرگ، مشترک است این است که انتخاب در این مرگها راه و نقشی ندارد. و شهادت از این نظر با این گونه مرگها متفاوت است.
4. مرگ انتحاری، مرگ انتخابی است، ولی تنها بر اساس پایان دادن به زندگی (نه هدف دیگر) صورت می گیرد. در این گونه مرگ، انتخاب وجود دارد، ولی شرایط دیگر شهادت وجود ندارد.
5. مرگ شهادتی مرگی است که بر اساس تمام شرایط لازم در شهادت صورت می گیرد.
آنچه شهادت را در اسلام اهمیت داده است، نه مرگ است و نه مرگ انتخابی، زیرا نه مرگ و نه حیات به تنهایی و به خودی خود، نه خوب است و نه بد. مرگ چیزی جز پایان حیات نیست و حیات غیر مفید چیزی جز مرگ نیست. آنچه زندگی را ارزشمند می کند جهاد و مبارزه برای استقرار و تحکیم حقیقت، عدل و خوبیهاست. بنابراین، آنچه حیات و مرگ را از ارزشمند می کند ارزشی است که در هر یک از زندگی و مرگ وجود دارد. کسی که زندگی خود را در راه تأمین هدفی مقدس مصرف می کند و با فداکاری، مبارزه و ایثار زندگی می کند، در زمان حیات مجاهد است و اگر در این راه جان سپارد شهید است. مجاهد، شهید زنده است و شهید مجاهد کشته. مجاهد برای تأمین هدف مقدس زندگی می کند و شهید با تأمین این هدف، به زندگی ابدی می رسد. شاید به این علت است که شهید همیشه زنده است و جهاد هرگز شکست پذیر نیست. شاید به همین جهت است که امام حسین (ع) با شهادت خود هدفی را تأمین کرد که با ادامه حیات خود در آن شرایط امکان تأمین نداشت. شهید کسی است که یکی از دو انتخاب را که به طور مساوی ارزشمند است اختیار کرده است، بدون آن که لازم باشد به مرگ برسد. اگر فردی به اجبار در جریان مبارزه خود، بدون قدرت انتخاب کشته شود، ما می توانیم وی را شهید در راه دفاع از حق بدانیم و نه جهاد در راه حق. به هر صورت عامل انتخاب نهانی در جهاد و شهادت ضروری است.
انواع مبارزه
مبارزه بر دو نوع است:
1. جهاد و مبارزه برای استقرار حقیقت
2. دفاع در راه حفظ حقیقت
در جهاد احتمال پیروزی ظاهری بسیار ضرورت دارد. در صورتی که در دفاع این احتمال چندان ضروری نیست. برای درک مفهوم جهاد و شهادت در اسلام، لازم است توجه شود که انسان موجودی سه بعدی است: 1. حیوانیت 2. انسانیت 3. روحانیت.
امکانات جسمانی، حیوانات وی را تقویت می کند و امکانات حیوانی وی انسانیت وی را رشد می دهد و امکانات انسانی وی روحانیت وی را تحکیم می بخشد. همیشه امکانات قبلی امکانات بعدی را تکامل می بخشد و سرانجام هدف اصلی از رشد انسانها وصول و تأمین اهداف عالی روحانی و معنوی است.
در بسیاری موارد جهاد و دفاع صلح جویانه و مسالمت آمیز است و مرگ از، ضرورتا، به دنبال ندارد. شهدا تنها کسانی نیستند که در میدان جنگ از پای درمی آیند. علی (ع) پس از ضربت در بستر جان سپرد. منابع و ادبیات اسلامی، گروههای مختلفی را شهید معرفی کرده است از جمله: کسی که در راه دفاع از شرف خود و خانواده کشته شود.
پدیده، مفهوم و فرهنگ شهادت در مسیحیت، مخصوصا، با مفهوم، پدیده و فرهنگ شهادت در اسلام شیعی شباهت فراوان دارد. فداکاری جانی ویژه انسان نیست و در حیوانات نیز وجود دارد؛ بنابراین نمی تواند به تنهایی مفهوم شهادت را تشکیل دهد و تعریف کند. فداکاری جانی برای دفاع از معنویات نیز، به تنهایی نمی تواند عامل تشکیل دهنده پدیده شهادت شود؛ زیرا بسیاری از مکاتب مادی نیز فداکاری جانی را برای دفاع از معنویات، در لباس مادی، پذیرفته اند. بنابراین نتیجه گرفته شد که فداکاری جانی در دفاع از معنویات باید بر اساس ایمان به حقیقت باشد (اصل ایمان و حقیقت). چون ادیان مختلف، به ویژه مسیحیت فداکاری جانی در دفاع از معنویات را، بر اساس ایمان به حقیقت، پذیرفته اند، ولی چون حقیقت را با شبه حقیقت اشتباه کرده اند و چون عیسی (ع) را خدای فرزند تلقی کرده و تنها برای وصول به حقیقت (که از نظر آنان عیسی است) و برای رضای وی و نزدیکی به او فداکاری را انجام می دهند، نمی توان این فداکاری را، حقیقتا، شهادت شناخت. ضمنا در مسیحیت، چون شهادت بر اساس ارزش خود رنج و تحمل مشقت صورت می گیرد، در کیفیت فداکاری نیز اشتباه صورت گرفته است اما در اسلام، شهادت عبارت است از:
1. فداکاری جانی در دفاع از حقیقت، بر اساس ایمان به آن و تنها برای جلب رضایت حق.
2. کیفیت این فداکاری نیز باید همان باشد که با حقیقت سازش داشته، نه تضاد. بنابراین هدف وسیله را توجیه نمی کند و هر نوع فداکاری جانی هر چند بر اساس ایمان به حقیقت باشد شهادت شناخته نمی شود و مثلا، انتحار بر اساس ایمان به حقیقت شهادت شناخته نمی شود.
3. هدف از شهادت باید دفاع از حق و حقیقت باشد، نه رنج بردن و کشته شدن (چنانکه در مسیحیت است) و نه اهداف دیگر. شهدای مسیحیت کسانی بودند که تحت شکنجه انفرادی برای حفظ دین انفرادی خود جان دادند، ولی شهدای اسلام کسانی هستند که در نتیجه جهاد در راه خدا جان دادند.
4. بررسی تطبیقی تاریخ شهادت در مسیحیت و اسلام ما را به این فرضیه رهبری می کند که شهدای مسیحیت افرادی بودند که برای حفظ دین انفرادی خود (به جز در جنگهای صلیبی که جنبه سیاسی داشت) به مرگ تن در دادند و اکثر شهدای اسلام افرادی بودند که در جریان جهاد و مبارزه در راه استقرار عدالت، حق و صلح شهید شدند. البته در اسلام نیز شهدای انفرادی که برای حفظ دین شخصی خود جان دادند، بودند، مانند: سمیه که اولین شهید اسلام و زن بود و بلال که اولین شهید اسلام و سیاه پوست بود. با این ترتیب در حالی که شهادت در مسیحیت قبل از رسمیت یافتن و جهانی شدن مسیحیت شکل گرفت، شهادت در اسلام پس از آن که اسلام به صورت نظام کامل دینی، سیاسی و اجتماعی درآمد شکل گرفت و شاید به این علت است که برای شهادت در مسیحیت معاصر نقشی وجود ندارد در حالی که شهادت در اسلام، تا زمان معاصر، اهمیت خود را کاملاحفظ کرده است.
5. جهاد، شهادت و جنگ در اسلام بیش از آن که مسائلی صرفا، ایدئولوژیکی باشند به صورت مسایل حقوقی و فقهی در آمدند، به صورتی که فقها و حقوقدانان مسلمانان، مسایل، پیامدها، ویژگیها، آثار، شرایط و احکام آنها را تعیین کردند. این مسأله در مورد جهاد و جنگ، کاملا روشن تر است. با توجه به این که شهادت در مسیحیت، بیشتر، جنبه ایدئولوژیکی صرف دارد و از بعد حقوقی بر خوردار نیست می توان نتیجه گرفت که جهاد و شهادت و جنگ در اسلام و همچنین امر به معروف و نهی از منکر، که در حقیقت زیربنای آنهاست، مسایلی حقوقی، اجتماعی، سیاسی می باشند نه صرفا مذهبی - ایدئولوژیکی و برای تحمیل دین، مذهب و ایدئولوژی.