کشمکش هاى موجود میان سنت و مدرنیته که به ظهور یهودیت اصلاح گرا در دوره پس از آزادسازى انجامید باعث آغاز نهضت محافظه کار نیز شد. استادان عقیدتى این نهضت همان محققان اروپایى بودند که در درون نهضت علم یهودیت، شاخه معروف به مکتب تاریخى را به وجود آوردند.
پیدایش حوزه علمیه الهیات یهود در براسلاو
زاکاریا فرانکل، بنیادگذار مکتب تاریخى با اصلاحات فراگیر معاصرانى مانند هولدهایم و گایگر مخالف بود، و جلسه همایش حاخامى فرانکفورت در سال 1845 را به نشان اعتراض ترک گفته بود. او خود بر این نظر بود که اصلاحات معتدل امرى ضرورى است اما باید روح گذشته یهودیت از آنها نمایان باشد نه آنکه با سرسپردگى به مدرنیته آن را زیر پا گذارند. فرانکل مجموعه تأثیرگذارى از تحقیقات عالمانه در تاریخ سنت یهودى به وجود آورد که نشان مى دادند چگونه به همراه زمان، سنت یاد شده و به دنبال آن جهتى که تحولات جدید مى توانستند به خود گیرند تغییر کرده است. به کمک وى حوزه علمیه الهیات یهود در براسلاو ساخته شد; ریاست آن را نیز خود عهده دار شد. حوزه براسلاو از آنجا که برنامه درسى سنتى را با تحقیقات تاریخى ترکیب کرده بود، همچون الگویى براى آموزشگاه هاى محافظه کاران بود. از طرفى بى رغبتى مکتب تاریخى نسبت به دور ریختن آیین هاى «منسوخ» یهودیت آن را در چشم اصلاح گرایان ناپذیرفتنى مى ساخت و از طرف دیگر راست کیش ها رویکرد جدید تاریخى ـ انتقادى را حرمت شکنانه مى دانستند.
پیدایش حوزه علمیه الهیات یهود در نیویورک
در نیمه دوم قرن نوزدهم شمارى از حاخام هاى آمریکایى که از فضاى سنتى اروپا آمده بودند تمایل داشتند که نماز و اعمال دینى یهودیت را تعدیل کنند تا با نحوه زندگى آمریکایى همخوان شوند. آنها اگرچه مدتى با هم کیشان اصلاح گراى افراطى خود همکارى کردند تا بتوانند جماعت هاى یهودى آمریکا با هم متحد گردانند اما از آنها دل خوشى نداشتند. مشهورتر از همه در این میان آیزاک لیزر بود که در 1843 شروع به انتشار نشریه ای به نام غرب کرد تا به عنوان ابزاری برای رویکردی بازنگرانه و در عین حال سنتی، به یهودیت عمل کند.
لیزر به همراه دیگر حاخامهای مهاجر مانند ساباتو مورایش، مارکوس یاسترو و الکساندر کوهوت تلاش داشتند تا اهمیت زبان عبری در نماز حفظ شود، شبات کماکان مراعات گردد و کشروت در خوراکی ها نادیده گرفته نشود. آنها افزون بر این در مورد مقوله امید مسیحایی، مسئله هویت ملی یهودیان و صهیونیزم نگرش های سنتی را بر گزیدند و بدین ترتیب از رهبران اصلاح گرایان تمایز یافتند. مورایش در نیویورک حوزه علمیه الهیات یهود را بنیان گذاشت که در آن آموزش حاخام ها بر اساس سنت یهودیت تاریخی در سال 1887 آغاز شد. حوزه یاد شده در ابتدا آرزو داشت گروههای راست کیشی را نیز از زمره حامیان خویش ببیند اما آنان رویکرد آن حوزه نسبت به دین را بیش از اندازه متجددانه می یافتند. از این رو حوزه محافظه کاران چاره ای نداشت جز آنکه جدا از راست کیش ها و اصلاح گرایان و به تنهایی دست به کار شود.
در سال 1902 سالومون شختر را متقاعد کردند که از انگلستان بیاید و ریاست حوزه را به عهده بگیرد و موضع الهیاتی مستقل آن را پیش ببرد. شختر پیش از آنکه به خاطر بازیافت گنجینه هایی از دست نوشته های باستانی که در گنیزا یا مخزن قاهره پنهان شده بودند به شهرتى بین المللى رسیده بود. وى آموزش هاى تلمودى خویش را در اروپاى شرقى فراگرفته بود و از آن زمان در کمبریج به تعلیم نوشته هاى ربیان اشتغال داشت. در حقیقت آنچه بیش از فضل و دانشش باعث شد که وى بتواند آن نهضت نوپا را تبدیل به نیروى عمده اى در صحنه یهودیت آمریکا کند نکته سنجى هاى الهیاتى و توانایى هاى اجرائیش بودند.
شختر در 1913 کنیساى متحد آمریکا را که گویا کم و بیش الگو برداری شده از کنیسای متحد در لندن بود، بنیان گذاری کرد تا بتواند گروههای محافظه کار موجود در آمریکای شمالی را متحد گرداند. این کنیسا امروزه گسترده ترین سازمان کنیسایی رسمی در ایالات متحده آمریکاست که از تشکیلات اصلاح گرایان و نیز راست کیش ها پیشی گرفته است و هنوز هم نرخ رشد سریع تری ارز دو رقیب دیگر خود دارد. در حالی که کنیسای متحد آمریکا متشکل از جماعت هایی است که رویکردشان نسبت به مناسک یهودی بسیار با هم متفاوت است. حوزه علمیه محافظه کاران همیشه سنت گراترین موضع را در نهضت محافظه کار نمایندگی کرده است.
روحیه سنت گرایی حوزه علمیه یاد شده از خود شختر نشأت می گرفت، چرا که وی نقد همه جانبه کتاب مقدس را یهود ستیزی همه جانبه می دانست و معتقد بود که تغییرات مناسک باید با اجماع «اسرائیل جامع» به وجود آید. مفهوم «اسرائیل جامع» یا مجموعه زنده و پویاى یهودیانى که یهودیت خویش را در زندگى و رفتار خود پیاده مى کنند، اگرچه هرگز به دقت از سوى شختر تعریف نشد، اما رکن مذهبى اصلى در نگرش هاى محافظه کاران بوده است. شختر به صهیونیزم نیز علاقه خاطرى داشت، اما البته آن را در اصل نوعى احیاى ملى گرایى فرهنگى یهود و سدى در مقابل جذب و انحلال در بیگانگان مى دانست تا نوعى نهضت سیاسى سکولار. به طور کلى از نظر او شور و شوق اصلاحى برخى از هم کیشان وى از امور وارداتى بیگانه به حساب مى آمد، چرا که روش هاى مسیحى را در مورد شکل هایى از بیان دینى به کار مى گرفتند که اختصاصا یهودى بود.
تغییرات کنیساى محافظه کاران در طول زمان
مریدان شختر دنباله رو موضع سنت گراى او بودند و اگرچه برخى از آنها به رویکردى انتقادى نسبت به کتاب مقدس گردن گذاشته بودند اما از اعمال تغییرات در هلاخا در آنجا که خوف برانگیخته شدن دشمنى رهبران راست کیش مى رفت بر حذر بودند. تغییراتى که کنیساى محافظه کاران در طول زمان به وجود آورد عبارت بودند از: ایجاد جایگاه هاى مختلط در کنیسا، مجاز شمردن استفاده از وسایل نقلیه در شبات، منسوخ کردن رسم ازدواج با زن برادر پس از مرگ وى و ممنوعیت هاى ازدواجى کوهنها، لغو استفاده از میقوه توسط زنان، و داخل کردن زبان انگلیسى در نماز. اینها، و بسیارى از تغییرات مشابه آن، باعث به وجود آمدن هویتى براى یهودیت محافظه کار شده است که آن را آشکارا از راست کیشى متمایز مى کند و جلوه اى کاملا شمال آمریکایى به آن مى دهد.
یهودیت محافظه کار در مقام یک جریان، هنوز درگیر تلاش براى صورت بندى نظریه اى در باب وحى است تا مبناى الهیات محافظه کار، و اساس رویکرد آن الهیات به سنت یهودى قرار گیرد. در حالى که اغلب متفکران محافظه کار امروزه این اندیشه را که اسفار خمسه وحى خدا به موسى باشد قبول ندارند، ولى در آرزوى آنند که در یهودیت دوره کتاب مقدس و دوران پس از آن، رکنى معتبر و الهى همچنان باقى بماند; اما تشخیص این مؤلفه معتبر و الهى در سنت، عملا فوق العاده مشکل ساز بوده است.
یکى از شاخصه هاى انشعاب یافته از یهودیت محافظه کار نهضت بازسازى خواه است. این جریان را مردخاى کاپلان بنیان گذاشت. وى روزگارى یکى از اعضاى هیئت علمى حوزه علمیه الهیات یهود بود. «الهیات» کاپلان، که از دید بسیارى از اقران محافظه کارش ناپذیرفتنى مى نمود، یهودیت را نوعى تمدن دینى در حال توسعه مى دانست که مناسک در آن حکم روش هاى عامیانه اى را داشتند که وجود جمعى یهودیت را تجسم مى بخشیدند. خدا نیز در آن دیدگاه، فرافکنده آرمان هاى آدمیان بود که بازتاب فرآیندى عالمگیر در راه تحقق نجات به شمار مى آمد. بازسازى خواهى به مثابه چهارمین جریان در زندگى یهودیان، و به ویژه زندگى یهودیان آمریکا، است که اعضاى آن کم، اما سازنده و خلاقند و بیشتر آنان از محافل روشنفکرى جذب نهضت شده اند. این نهضت نهادهاى تعلیمى و انتشارات آموزشى خاص خود را دارا است و تأثیرى که بر محیط یهودى آمریکا گذاشته است بیشتر از آنى است که از آن انتظار مى رفت.
گروه هاى کوچک تر مختلفى که امروزه جامعه یهود راست کیش را شکل مى دهند آمیزه اى ناهمگن و پر تنوع آفریده اند. این اصطلاح چیزى بیش از یک برچسب فراگیر سودمند که یهودیان سنت گراى وابسته به کنیساهاى غیر وابسته به نهضت هاى اصلاح گرا و یا محافظه کار را در بر مى گیرد نیست. این عنوان را اولین بار اصلاح گرایان براى اشاره نسبتا تحقیرآمیز به کسانى جعل کردند که در مقابل تغییر و تعدیل در زندگى سنتى یهودى مقاومت نشان مى دادند. در واقع این اصطلاح اسم بى مسمایى است، زیرا در حالى که مى توان بسیارى از گروه هاى سنت گرا را تا آنجا که به ضوابط هلاخایى گردن مى گذارند سنت مآب و راست کردار دانست اما هیچ چارچوب اعتقادى یکى کننده اى براى آنها وجود ندارد.
در قرن نوزدهم آن دسته از یهودیان اروپایى که در واکنش به فرآیند آزادى سازى، از تغییرات بنیادین در مناسک و عقاید یهودى حمایت نمى کردند دو راه در پیش گرفتند: یا به راحتى دنبال همان سنت گرایى یهودى قرن نوزدهمى خویش رفتند و یا کوشیدند تا مدرنیته را در چارچوبى یهودى منحل سازند.
موضع گیرى هاى محافظه کارانه حاخام مشه سوفر به فرآیند آزادى سازى
گزینه نخست به موضع گیرى هاى شدیدا محافظه کارانه اى مانند موضع حاخام مشه سوفر از اهالی پرسبورگ انجامید که حتی اصلاحات معتدل را نیز با شعار «آنچه جدید است از سوی تورات منع شده است» مورد حمله قرار می داد. کلمه عبری ای که به معنای جدید است، حدش، در نوشته های ربیان برای اشاره به محصول غله جدید به کار می رفت. در حقیقت خوردن محصول جدید ممنوع است مگر آنکه قربانی عومر در روز دوم عید پسح ادا شود. بدین ترتیب مى بینیم که شعار مذکور قاعده هلاخایى مشهورى است که، به گونه اى جناس وار و ایهام دار، از سوى راست کیشى مجارستان مورد استفاده قرار گرفته است تا روش خود را به طور خلاصه براى اصلاح گرایان روشن سازند. سوفر و شاگردانش در امپراتورى اتریش مجارستان در مقابل تمامى انواع اصلاح گرایان حمله متقابلى صورت دادند و تأکید کردند که معیارهاى سنت گرایى قرن نوزدهم باید دست نخورده باقى بماند.
موضع گیرى هاى حاخام اشنویر زالمن به فرآیند آزادى سازى
جلوه دیگرى از این محافظه کارى سنت مآب راست کردار را مى توان در روشى که توسط رهبر حاسیدیان، حاخام اشنویر زالمن اهل لیادى، اتخاذ شده بود دید. با آنکه سیاست هاى رژیم تزارى، ارتجاعى و ضد یهودى و سیاست هاى ناپلئون روشنفکرانه تر بود اما وى از تزار روسیه در مقابل ناپلئون فعالانه حمایت کرد. از دید حاخام اشنویر زالمن سیاست ناپلئونى برچیدن دیوارهاى گتو و متجدد کردن یهودیان خطرى براى سرشت سنتى حیات یهود به شمار مى آمد. هم حاخام مشه سوفر و هم حاخام اشنویر زالمن به کلى مخالف فرهنگ سکولار اروپا و چالش هاى چشمگیرى بودند که آن فرهنگ براى نگرش ها و اخلاق یهودیان به ارمغان مى آورد.
واکنش متفاوت حاخام سامسون رافائل هرش در مقابل فرآیند آزادسازى
یکى از واکنش هاى کاملا متفاوت در مقابل فرآیند آزادسازى، جریان نو راست کیشى حاخام سامسون رافائل هرش در فرانکفورت بود. هرش با آنکه بر تغییر ناپذیرى ضوابط هلاخا تأکید مى کرد (البته جز در آنجا که پویایى ذاتى خود فرآیندهاى هلاخایى منجر به به وجود آمدن تعدیلاتى شوند) ارزش فرهنگ اروپایى را کاملا پذیرفته بود. از نظر او آموزش و پرورش سکولار و مشارکت فعال در زندگى مردم عادى فقط نوعى سازش با دوران نیست. برگرفتن و جذب فرهنگ جامعه اى که یهودیت خود را در آن مى یابد، و بیان اندیشه ها و ارزش هاى یهودى به زبان آن جامعه در واقع ضرورتى است که در نهاد خود یهودیت کار گذاشته شده است. شعار نو راست کیشى هرش عبارت بود از تورا عیم درخ ارص، یعنى تورا به همراه عرف محل. این عبارت وام گرفته از نوشته هاى ربیان بود و در آنجا در اصل به معناى آن بود که باید تورا را با پیشه اى این جهانى همراه کرد. هرش معناى این تعبیر را گسترش داد و آن را چنین تفسیر کرد که گویى مى گوید تورا، یعنى یهودیت، باید با فرهنگ، علم و جامعه زمان و مکانى که یهودیان در آن مى زیند هماهنگ باشد.
در واقع همین دو گونه واکنش که از سوى سنت گرایان نسبت به مدرنیته ابراز شده است تعیین کننده سرشت دوگانه اى بوده است که راست کیشى تا به امروز از خود نشان داده است. اقلیتى از یهودیان راست کیش، از جمله بسیارى از دانشمندان برجسته در علوم حاخامى، پیشرفت هاى فرهنگ جدید (حتى از جمله نحوه پوشش جدید)، تعلیم و تربیت سکولار، و مشارکت جویى در حیات عقلانى و اجتماعى جامعه بیگانه را مردود مى شمارند. اگرچه آنها تحولات صرفا تکنولوژیک مانند الکتریسیته، اتومبیل، هواپیما، تلفن و داروهاى جدید را پذیرفته اند اما ترجیح مى دهند درون گتوى فرهنگى خودخواسته اى که به وجود مى آورند زندگى کنند. تماس با جهان خارج از این گتو به حد اقلى ممکن، که معمولا بر اساس عوامل اقتصادى معین مى گردد، تقلیل مى یابد. حتى بسیارى از این یهودیان که به راست کیش هاى افراطى مشهورند از تماشاى تلویزیون و خواندن روزنامه ابا داشته اند. طبیعى است که تک تک افراد در حدهاى کاملا مختلفى به نفى فرهنگ بیگانه مى پردازند اما در جوامع سخت بافتى از این دست هنجارهاى خاصى وجود دارند که شرط عضویت در آن جامعه همخوانى با آنها است.
پیدایش راست کیشى مدرن
بزرگ ترین دسته بندى درونى یهودیت راست کیش، که مى توان آن را براى سادگى راست کیشى مدرن خواند، شاخه اى است که مستقیما از رویکرد هرش به وجود آمده است، اما با این حال اغلب اعضاى آن، موضع عقیدتى هرش را نمى پذیرند. یهودیان راست کیش مدرن لباس هاى غربى مى پوشند، به دانشگاه مى روند، و پذیراى ارزش هاى فرهنگى دست دوم جامعه اى که در آن میهمانند هستند. همانند بسیارى از خود پیروان هرش، مردان صورت خویش را کاملا مى تراشند و از مدهاى جدید آرایش مو بهره مى گیرند. اکثر زنان در چنین جوامعى از پوشیدن کلاه کیس، یا شیتل، حتی اگر این امر از کارهای مورد تأکید در محافل هرشیان باشد، خودداری می کنند و برای حضور در کنیسا از کلاه استفاده می کنند.
راست کیشی مدرن هم در سطح دبیرستانی و هم در سطح دانشگاهی، نهادهای آموزشی خاصی برای خود به وجود اورده است که مشهورترین آنها عبارتند از مدرسه عالی یهودیان در لندن، دانشگاه یشیوا در نیویورک و دانشگاه بر ایلان در اسرائیل. اگرچه هیچ یک از این آموزشگاه ها رویکردى انتقادى- تاریخى در مقابل تعالیم یهودیت اتخاذ نکرده اند اما برنامه هاى درسى آنها نشان دهنده آنچنان تجددى است که بدگمانى راست کیش هاى افراطى را نسبت به ایشان برانگیخته است. زیرا با آنکه راست کیش هاى مدرن به هلاخا ملتزم هستند اما در تفسیر و به کارگیرى موازین هلاخایى کاملا انعطاف پذیر عمل مى کنند. نگاهى که به سنت دارند از پشت عینکى است که رنگ ارزش ها و مقبولات انسان مدرن را به خود گرفته است، اما البته نمى گذارند که سنت کاملا سرسپرده آن ارزش ها گردد.
ایجاد انشقاق میان راست کیش هاى مدرن
کنیساى راست کیش هاى مدرن معمولا حاخامى را به خدمت مى گیرد که آموزش هاى دانشگاهى دیده باشد، و موعظه هاى خویش را به زبان بومى ادا کند. در حالى که زن و مرد در طول مراسم عبادت از همدیگر جدا هستند اما تالار بانوان آن چنان که از کنیساهاى راست کیش هاى افراطى سراغ داریم به وسیله پرده تفکیک نمى شود. زنان در حیات جامعه نقشى اگرچه تبعى اما فعال دارند. بسیارى از اعضاى اصلى کنیساهاى راست کیش مدرن میان سنت و مدرنیته آن گونه که خود تشخیص مى دهند و بسیار فراتر از محدوده هاى رسمى ضوابط راست کیشى مدرن سازش برقرار کرده اند. نحوه عمل آنان به کشروت، عبادت شبات، یا محدودیت هاى نیدا در مورد روابط زناشویى، تفاوت عمده اى با آیین و مناسک یهودیان محافظه کار یا اصلاح گرا ندارد. آنها خود را یهودى راست کیش مى دانند و این موضوع را نه بر حسب عقاید الهیاتى یا اعمال مناسکى خود بلکه بر حسب کنیسا و جامعه اى که بدان متعلقند در نظر دارند. با آنکه رهبران راست کیش افراطى به دلیل به رسمیت نشناختن یهودیت مترقى، که از دید آنان بى اعتنا به ضروریات دین یهود است، حتى در زمینه هاى عادى و خنثا نیز با آن همکارى نمى کنند اما در میان راست کیش هاى مدرن به خاطر همین مسئله حد همکارى مجاز، انشقاق افتاده است. هرش خود اصرار مى کرد که جوامع نو راست کیش بایست کاملا مستقل از یهودیت اصلاح گرا نقش خود را ایفا کنند. این امر منجر به پیدایش شکافى در صفوف راست کیشى آلمان در قرن نوزدهم شد، و حاخام راست کیش برجسته و معاصر وى، سلیگمن بامبرگر انزواگرایى هرش را به باد حمله گرفت.
همکارى محدود میان راست کیشى مدرن، محافظه کاران و یهودیت اصلاح گرا
امروزه همکارى محدود میان راست کیشى مدرن، محافظه کاران و یهودیت اصلاح گرا بیشتر رواج یافته است چرا که همه یهودیان از خاطره عمومى یهودستیزى و هالاکاست بى نصیب نیستند و نیازى مشترک به حمایت از صهیونیزم و اسرائیل در خود احساس مى کنند. بنابراین غیر عادى نیست که ببینیم رهبران راست کیشى مدرن با اقران مترقى خویش در موضوعات مربوط به ارتباطات گروهى و رویدادهاى اجتماعى همکارى نزدیکى داشته باشند. اما وقتى نوبت به امورى از نوع دینى مى رسد حاخام هاى راست کیش مدرن در باب اقدامات مشترک بسیار کمتر احساس خوشحالى مى کنند، زیرا احساس مى کنند این امر به رسمیت شناختن قانونى و رسمى اصلاح طلبان تفسیر خواهد شد. حتى تجدید نظرى که اخیرا اصلاح طلبان در دیدگاهشان نسبت به اعمال سنتى صورت داده اند و در نتیجه ادغام دوباره برخى از مناسک از سوى بخش هایى از نهضت اصلاح گرا، چندان کمکى به التیام شکاف موجود میان آنها و راست کیشى مدرن نکرده است. تاریخ مشاجرات و دشمنى متقابل آن قدر ریشه هاى عمیق دارد و اختلاف در الهیات و عمل دینى آن قدر زیاد است که به راحتى شکاف مذکور به هم نخواهد آمد.