واکنش ها به زودی آغاز شد. پیش تر در رم، تحقیق در مورد ارتداد مارتین لوتر آغاز شده بود و شاکیان او، سراسقف ماینز و فرقه دومینیکی بودند. لوتر در بهار سال 1518 به هیئت قانون گذاری آلمان در آوکسبورک احضار شد و فرستاده کاردینال پاپ، به مدت سه روز از او بازخواست و استنطاق کرد. این فرستاده، کسی نبود جز کایتان، توماسی مسلک برجسته زمان خود، که اندکی قبل از این واقعه، نخستین تفسیر را بر جامع الاهیات توماس آکوئیناس نگاشته بود. اما در این جلسه محاکمه و بازخواست، هیچ گونه توافق و اجماعی حاصل نشد; لذا کایتان نهایتا به این راهب آگوستینی سرسخت، حق انتخاب یکی از این دو راه را داد: یا توبه کند یا به زندان افتد و در آتش سوزانده شود. از شاهزاده فردریک اهل ساکسونی خواسته شد تا لوتر را تحویل بگیرد; اما لوتر، پیش تر به طور پنهانی، آوکسبورگ را ترک کرده بود.
دو پارادایم متفاوت در لوتر و کایتان
دوچشم انداز کاملا متفاوت، د رواقع دو «جهان» متفاوت، یعنی دو جهان متفاوت فکری و زبانی، دو پارادایم متفاوت، در لوتر اصلاحگر و کایتان توماسی و نماینده پاپ، با هم تلاقی کردند. نتیجه چنان شد که انتظار می رفت: جبهه گیری تمام عیار، مناقشه ای نومید کننده، و عدم دستیابی به تفاهم. ارباب کلیسا که تمایلی به اصلاح نداشتند، اساسا در برابر ندای اصلاح طلبانه لوتر فقط یک حربه داشتند: درخواست کاپیتولاسیون و واگذار کردن مسئله به مرجعیت تعلیمی پاپی و اسقفی. در این زمان، همه ملت به همراه لوتر دو راهی بی سابقه ای را در پیش روی خود داشتند: توبه و «بازگشت» به گذشته (به پارادایم قرون وسطایی)، یا در آمدن به کیش جدید (به پارادایم اصلاح دینی ـ انجیلی). قطب بندی بی سابقه ای آغاز شد که در آن، به سرعت، کل کلیسا به دوستان و دشمنان لوتر تقسیم شد.
«نهضت اصلاح دینی» نزد برخی نوید واقعی تجدید حیات کلیسا و نزد دیگران رویگردانی جدی از پاپ و کلیسا محسوب می شد. لوتر که به انجیل، عقل و وجدان خویش تمسک جسته بود و به همین سبب، نمی خواست و نمی توانست توبه کند، از آوکسبورک گریخت و علیه پاپ به یک شورای عمومی شکایت کرد. اما ارباب کلیسا به جای تحقیق و مطالعه در آرای اصلاحی، سعی در برخورد الاهیاتی با لوتر کردند تا شاید شعله های مناقشه را خاموش نمایند.
مناقشه در لایپزیک
در تابستان 1519، مناقشه ای در لایپزیک درگرفت که سه هفته طول کشید. این بار، حریف کاتولیکی اصلی لوتر، یوهان اک بود که شیوه های ماهرانه ای اتخاذ کرده بود. او به جای پرداختن به انتقاد لوتر از کلیسا، کل مسئله را بر مسئله برتری و عصمت پاپ متمرکز ساخت. در واقع، لوتر نمی خواست این برتری را به مثابه نهادی الاهی و ضروری برای رستگاری به رسمیت بشناسد، بلکه آن را نهادی برآمده از قوانین بشری می دانست. بدین ترتیب، دردسری عظیم ایجاد شده بود; و این دردسر زمانی آشکارتر شد که مسئله خطاناپذیری شوراها و فراتر از همه، خطاناپذیری شورای کنستانس، که هوس را محکوم کرده و سوزانده بود، مطرح شد.
لوتر باید می پذیرفت که شوراها هم ممکن است دچار خطا شوند; زیرا همان شورا مطالب و سخنانی از هوس را محکوم کرده بود که با انجیل مطابقت و همخوانی داشتند. اما لوتر با این کار از قلمرو دستگاه رم خارج شده بود. رم بدون اینکه ندای اصلاح طلبانه لوتر را پذیرا شود، سرانجام او را بدعت گذار و مرتد نامید و وی را یکی از پیروان هوس معرفی کرد. لوتر تا این زمان، مرجعیت پاپ، اسقف ها و شوراها را نفی نکرده بود، بلکه آنها را به لحاظ تاریخی نسبی انگاشته بود; اما در این زمان، کاملا متقاعد شده بود که مخالفانش نه می توانند و نه می خواهند به اصلاحاتی در کلیسا که با روح کتاب مقدس مطابق است تن در دهند.
رفته رفته، تحقیق در مورد ارتداد به نتایج حساسی می رسید. لوتر پس از تأخیر نامتعارف دستگاه کلیسایی رم، که سبب آن انتخاب امپراتور بود (که در آن شاهزاده ساکسونی رأی قابل توجهی داشت)، در پانزدهم ژوئن (یک سال پس از لایپزیک) خود را با توقیع Exsurge Domine پاپ مواجه دید. این سند پاپ نه تنها بدون هرگونه درک و فهمی، چهل و یک مورد از سخنان و عبارات لوتر را به عنوان اموری «الحادی و بدعت گذارانه» گزینش و معرفی کرد، بلکه لوتر را در صورت عدم توبه در مهلت شش روزه، به تکفیر و سوزاندن همه آثارش تهدید نمود. لوتر دیگر خود را به جای بحث و احتجاج کلامی مناسب، با تمام قدرت قضایی پاپ مواجه دید (در هیئت رومی که در برابر او قرار داشت، حقوق دانان و فقیهان شریعت حضور داشتند). لوتر یک بار دیگر، در هفدهم نوامبر، با فرجام خواهی از یک شورای عمومی واکنش نشان داد (هم چنان که سوربن، اندکی پیش از آن، به رغم ممانعت های پاپ با چنین فرجام خواهی هایی، چنان اقدامی را صورت داده بود). افزون بر این، او کتاب علیه توقیع ننگین ضد مسیح را علیه پاپ نوشت; پاپی که از نظر لوتر، به سبب انحصار و قبضه هر نوع تفسیری از کتاب مقدس و نفی هر گونه اصلاحاتی، همان دجال یا ضد مسیح تلقی می شد.
عکس العمل لوتر
اینک بحران به نقطه ای حساس و پرشور رسیده بود. لوتر پس از آنکه نسخه چاپی آن توقیع را دریافت کرد و از سوزانیدن آثارش در لوون و کولونی به دستور سفیر واتیکان آلئاندر آگاهی یافت، در دهم دسامبر 1520 در ویتنبرگ، واکنش خود را با حرکتی نمایشی و جالب توجه نشان داد: به همراه همکاران و دانشجویان خود، نه تنها توقیع پاپ، بلکه کتاب های مربوط به قانون کلیسای پاپی (فرمان ها و فتواها) را سوزاند: به علامت اینکه از آن پس، حوزه قدرت و اختیارات رم و دستگاه قضایی آن را به رسمیت نمی شناسد; زیرا آنها تعالیم او را (که ارتباطی تنگاتنگ با انجیل داشت) محکوم کرده بودند. این کار به برافراشته شدن پرچمی برای کل ملت منجر شد و سه هفته بعد، در آغاز ژانویه 1521، رم آن توقیع را که حاوی تکفیر لوتر بود، غیر قانونی و ملغی اعلام کرد. در آلمان، ابتدا توجه اندکی به آن شد، اما در مورد لوتر، دیگر کار از کار گذشته بود. هیئت قانون گذاری آلمان در ورمز در همان سال، یعنی 1521، که امپراتور جوان، شارل پنجم، به تشویق شاهزاده هشیارش، فردریک خردمند، لوتر را به آنجا دعوت کرده بود، بنا نداشت که اوضاع را تغییر دهد.
سال 1520، سال پیشروی در سیاست های کلیسایی و نیز طلیعه ای الاهیاتی برای مارتین لوتر بود. مکتوبات برنامه وار فراوانی برای نهضت اصلاح دینی تألیف شد. اگرچه لوتر تقریبا فاقد یک نظام الاهیاتی بود که آگاهانه و حساب شده طراحی شده باشد، با این حال آدمی بود که مطمئنا می توانست پیشنهادها و طرح های الاهیاتی متناسب با چنان وضعیتی را ارائه کند و آنها را به نحو مؤثری پیش ببرد:
1ــ اولین نوشته و بررسی رابطه بین ایمان و اعمال
اولین نوشته این سال، خطابه بلندی بود به نام «در باب اعمال نیک» (اوایل سال 1520). مخاطب آن کلیساها بودند، و بیشتر سبک و سیاقی اخلاقی و تهذیبی داشت تا شیوه ای برنامه ای. این نوشته، از حیث الاهیاتی، نوشته ای اساسی است; بدین معنا که لوتر درآن به مسئله بنیادی خود، که مهمترین مسئله در باب بقا و حیات مسیحی است، پرداخت: رابطه بین ایمان و اعمال، یعنی درونی ترین و عمیق ترین انگیزه ایمان و نتایج عملی حاصل از آن. او با استفاده از ده فرمان اثبات کرد که ایمان، که بنا بر آن، حمد و ستایش تنها مخصوص خداست، مهمترین مبنای حیات مسیحی است. اعمال نیک می توانند و می باید تنها از ایمان برآیند.
2ــ دومین نوشته و بررسی مسأله اصلاح کلیسا
دومین نوشته که در آن، امپراتور، شاهزادگان و دیگر اشراف مخاطب بودند، انتقادات مردم آلمان را مطرح می ساخت. این نوشته در عین حال، فراخوانی پرشور و شوق برای اصلاح کلیسا است و به زبان بومی و منطقه ای نوشته شده است خطاب به اشراف مسیحی ملت آلمان در باب اصلاح طبقه مسیحی. (ژوئن 1520) لوتر در اینجا دستگاه پاپ را آماج سخت ترین انتقادات خود قرارداد; دستگاهی که با مدعیات سه گانه اش («حصارهای کاتولیک ها») از هرگونه اصلاحی در کلیسا ممانعت می کند:
1. مرجعیت روحانی فوق مرجعیت دنیوی است.
2. تنها پاپ مفسر واقعی کتاب مقدس است.
3. تنها پاپ می تواند شورای کلیسایی را تشکیل دهد.
در همان زمان، برنامه اصلاحی نسبتا جامع و مفصلی شامل بیست و هشت موضوع طراحی شد. دوازده درخواست نخست به اصلاح نظام پاپی مربوط بود: ترک ادعای حاکمیت بر جهان و کلیسا; استقلال امپراتور و کلیسای آلمان; حذف گونه های فراوان استثمارگری دستگاه کلیسا. این برنامه سپس عموما به اصلاح زندگی کلیسایی و زندگی دنیوی می پردازد: صومعه ها، تجرد کشیشان، آمرزش گناهان، برپایی عشاهای ربانی برای ارواح، اعیاد قدیسان، زیارت ها، فرقه های درویشی، دانشگاه ها، مدارس، رسیدگی به وضعیت فقرا و حذف تجملات. در اینجا در واقع شاهد مطالب منظمی در باب کشیش بودن همه مؤمنان، و مقام و خدمات کشیشی در کلیسا هستیم که به نظر لوتر، بر نوعی مأموریت تبلیغی عام برای اعمال مرجعیت کشیشانه ای استوار است که همه مسیحیان در آن مشترکند.
3ــ نوشته سوم در مورد اسارت بابلی کلیسا
نوشته سوم در اواخر 1520، محققان و الاهیدانان را مخاطب می سازد و از این رو، به زبان لاتین و به شکل رسمی دانشگاهی نوشته شده است: اسارت بابلی کلیسا. این اثر، که شاید تنها اثر مربوط به الاهیات کاملا نظام مند است که لوتر در مقام یک مفسر نوشت، به آیین ها اختصاص دارد. از آنجا که این نوشته درباره شکل گیری قانون کلیسای رم بود، بسیار شدیداللحن و آتشین بود. به نظر لوتر، آیین های مقدس، برآمده از وعده و نشانه ای از خود عیسی مسیح است. اگر در اینجا معیار و ضابطه سنتی «تأسیس به وسیله خود عیسی مسیح» را واقعا جدی بگیریم، تنها دو آیین مقدس، یعنی غسل تعمید و عشای ربانی باقی می ماند. بنابراین چهار آیین دیگر (تأیید، اعطای رتبه کشیشی، ازدواج و تدهین دم مرگ) آیین های دینی کلیساست که عیسی مسیح آن را ایجاد نکرده است. لوتر در اینجا نیز پیشنهادهای عملی بسیاری را برای اصلاح آیین ها و مراسم مقدس ارائه داد. از آیین عشای ربانی برای غیر روحانیان گرفته تا ازدواج مجدد افراد پاکدامنی که طلاق گرفته اند.
4ــ نوشته چهارم در باب آزادی فرد مسیحی
این نوشته، که در پاییز منتشر شد، آرا و اندیشه های مطرح شده در نخستین اثر را می پروراند و چکیده ای از تلقی لوتر از آمرزیدگی را بر پایه رساله اول قرنتیان (9:19) در دو گزاره ارائه می کند: «یک مسیحی، سرور کاملا آزاد همه است و تابع هیچ کس نیست.» (از جهت ایمان، به فراخور انسان باطنی) و «یک مسیحی، خدمتگزار کاملا وظیفه شناس همه است، تابع همه» (این گونه است در کارها، به فراخور انسان بیرونی). ایمان است که انسان را به فردی آزاد تبدیل می کند که می تواند دیگران را در کارهایشان یاری رساند. در این مکتوبات چهارگانه می توان شالوده های نهضت اصلاح دینی را مشاهده کرد.
لوتر به رغم نیروی عظیم و انفجارآمیز سیاسی خود، همچنان فردی عمیقا مؤمن باقی ماند، الاهیدانی که بنا به نیاز وجودی، برای تبیین فیض خداوند، با وجود مسئله هبوط انسان، تلاش و مجاهدت کرد. بسیار سطحی نگرانه است اگر اهتمام و دغدغه او را صرفا مبارزه با سوء استفاده های بی شمار کلیسا، به ویژه در مسئله آمرزش نامه ها، و آزادی دستگاه پاپ بدانیم. محرک و انگیزه شخصی لوتر برای نهضت اصلاح دینی و تأثیر عظیم تاریخی و خطیر او تنها ناشی از یک امر بود: بازگشت کلیسا به انجیل عیسی مسیح، آن گونه که به نحوی زنده در کتاب مقدس و به ویژه در پولس تجربه شده بود. در واقع (و اینجا تفاوت قاطع با پارادایم قرون وسطا آشکار می گردد) مطلب مذکور بدین معناست که:
1ــ لوتر در مقابل همه سنت ها، قوانین و مقام هایی که طی قرون متمادی رشد کرده بودند، بر اولویت و تقدم کتاب مقدس تکیه می کند: «تنها کتاب مقدس».
2ــ لوتر بر خلاف هزاران قدیس و ده ها هزار واسطه بین خدا و انسان، بر اولویت و تقدم مسیح تأکید می کند: «تنها مسیح».
3ــ لوتر در مقابل همه دستاوردها و مساعی («اعمال») پارسایانه انسان متدین برای نیل به رستگاری روح، بر تقدم و برتری فیض و ایمان تأکید می کند: «تنها فیض»; یعنی بر تقدم و برتری خدای فیاضی که خود را در صلیب و رستاخیز عیسی مسیح نشان داده است، و بر تقدم و برتری ایمان نامشروط انسان به چنین خدایی، یعنی اعتماد بی چون و چرا به او.
الاهیات آمرزیدگی لوتر
با این حال، اساسا هر قدر که لوتر در شناخت اضطراب ها و آلام فردی راهبی دردمند، موفق بود و تحول دینی افراد را هدف خود ساخت، الاهیات آمرزیدگی او بسی فراتر از ایجاد آرامش فردی و خصوصی برای روح رفت. الاهیات آمرزیدگی، مبنایی را فراهم می کند که بر اساس آن، عموما مردم در امر اصلاحاتی که با حال و هوای انجیل سازگاری داشته باشد به کلیسا متوسل می شوند، اصلاحاتی که به اندازه ای که در پی تجدید حیات کلیسا در همه عرصه هاست، در پی تدوین و تنسیق یک آموزه و نظریه نیست; زیرا این اعمال و مناسک دینی کلیسا بود که به زور، خود را میان انسان و خدا جای داد. این پاپ بود که در واقع خود را به اختیار خود در جایگاه مسیح نشانده بود. در چنین اوضاع و احوالی، نقد بنیادین مقام پاپی اجتناب ناپذیر بود. روی سخن لوتر با پاپ به مثابه یک شخص نبود، بلکه با اعمال و ساختارهای نهادینی بود که از سوی رم، تشویق و شرعا تحکیم می شد و آشکارا با انجیل تناقض داشت.
مناقشه اساسی بر سر مرجعیت در کلیسا و عصمت پاپ و شوراها
کلیسای رم نیز گمان می کرد که می تواند بی درنگ این راهب ملحد جوان را مجبور به توبه کند یا او را (همچون هوس، ساونارولا و صدها «مرتد» و «ساحره») به کمک دولت در آتش بسوزاند. از این رو، از منظر تاریخی نمی توان تردید داشت که رم مسئول اصلی بحث و مناقشاتی است که در باب راه درست رستگاری و نیز تأمل عملی در باب انجیل به عمل آمد، بحث و مناقشاتی که خیلی زود به مناقشه ای اساسی بر سر مرجعیت در کلیسا و عصمت پاپ و شوراها تبدیل شد; زیرا مردم در رم (و نیز در اسقف نشین های آلمان) نمی توانستند و حق نداشتند به ندای توبه و تغییر کیش، یعنی تأمل و اصلاح، گوش بسپارند. تصور کنید که در آنجا چه تحولی باید رخ می داد! مخاطرات بسیاری گریبانگیر رم بود، رمی که این پیام «نوین»، آن را کاملا غافل گیر کرده بود (و از حیث سیاسی، در ایتالیا درگیر تعاملاتی با ترک ها و دولت کلیسایی بود): نه تنها نیازهای عظیم مالی دستگاه کلیسا برای بازسازی کلیسای سنت پیتر، که می بایست از طریق (فروش) آمرزش نامه ها و اخذ مالیات حاصل می شد، بلکه بیش از همه، این اصل که «در نهایت، همواره حق با رم است»، و بدین سان کل پارادایم قرون وسطایی کاتولیک رومی در خطر بود.
اوضاع به دیده هاپسبورک اسپانیایی نیز، که همچون کاتولیکی متعصب پرورش یافته بود و در بیست و یک سالگی با عنوان شارل پنجم امپراتور شد، چنین می نمود. او همان کسی بود که در نخستین جلسه هیئت قانون گذاری خود، که در خاک آلمان و در ورمز برگزار شد، در جلسه به یاد ماندنی هجدهم آوریل 1521، در مورد لوتر به داوری نشست. در آن جلسه، لوتر به عنوان استاد الاهیات (در برابر امپراتور و هیئت امپراتوری) شجاعت الاهیاتی بی نظیری از خود نشان داد و در آن هنگام، به رغم فشارهای عظیم وارد بر او، از عقیده ایمانی و از توسل به کتاب مقدس، عقل و وجدان خود دست نکشید. شارل پنجم، آنچه را بی تردید در اینجا برای لوتر مخاطره آمیز بود، روشن ساخت. او روز بعد در آلمان، آشکارا اعتراف شخصی و بسیار مؤثر خود را در باب سنت ایمان کاتولیک، به اطلاع همگان رساند; و در همان حال، اعلام کرد که وی با اینکه به لوتر آزادی عمل داده، بی درنگ اقداماتی را علیه او به عنوان یک مرتد شناخته شده، به عمل می آورد. علاوه بر این، شارل پنجم در فرمان ورمز در 26 مه، لوتر و پیروانش را با محدودیت ها و تضییقات امپراتوری روبرو ساخت. قرار بر این شد که تمام نوشته های لوتر سوزانده شود و نوعی سانسور اسقفی بر تمام آثار دینی منتشره در آلمان اعمال گردد.
زمانی که شخص لوتر در مخاطره جدی قرار گرفت، ولیعهد شارل پنجم وی را در وارتبورک مخفی کرد. او به عنوان جورج شوالیه، در مدت ده ماهی که در آنجا به سر برد، ترجمه عهد جدید را، که شاهکار آلمانی فخیم محسوب می شود (بر پایه نسخه یونانی و لاتینی اراسموس) به اتمام رساند. تقدیر بر این بود که این کتاب مقدس، مبنای تدین انجیلی و زندگی اجتماعی جدید قرار گیرد و از آن پس، پارادایم نهضت اصلاح دینی لوتر، که تماما بر مبنای کتاب مقدس شکل گرفته بود، جانشین واقعی و جدی پارادایم کاتولیک رومی قرون وسطایی گردید.