مسایل معنوی و اخلاقی در آثار سعدی (احسان)

گندم ز گندم، جو ز جو

سعدی در کنش ها و واکنش ها و رفتارهای متقابل انسان ها به نوعی قصاص و انتقام و به بیان دقیق تر به نوعی جزا و سزای عمل، سخت معتقد است:
«هر که بر زیردستان نبخشاید به جور زبردستان گرفتار آید؟»
نه هر بازوی که در وی قوتی هست *** به مردی عاجزان را بکشند دست
ضعیفان را مکن بر دل گزندی *** که درمانی به جور زورمندی
«بوستان، باب8، ص191»

نکوکاری در مقابل لغزش دیگران

هر چند سعدی «نکویی با بدان کردن» را به مثابه ی «بد کردن به جای نیک مردان می داند» و با آن که معتقد است:
ترحم بر پلنگ تیز دندان *** ستم کاری بود بر گوسفندان
ولی در تحلیل نهایی و در اعماق قلب خود به جامعه هایی و درست تر به انسان هایی آرمانی یعنی به «نیک مردان پارسا» یی می اندیشد که حتی بر دشمنان خود می بخشایند و به اصطلاح شاعر حتی«دل دشمنان را هم تنگ» نمی خواهند:
شنیدم که مردان راه خدا *** دل دشمنان هم نکردند تنگ
تو را کی میسر شود این مقام *** که با دوستانت خلاف است و جنگ؟
«بوستان، باب2، ص71»
سعدی در تأکید روی همین مسئله ی نیکی و نکوکاری از سوی «نیک مردان بخرد» در مقابل لغزش هایی که دیگران داشته اند می افزاید:
عجب ناید از سیرت بخردان *** که نیکی کنند از کرم با بدان
یکی بربطی در بغل داشت مست *** به شب در سر پارسایی شکست
چو روز آمد آن نیک مرد سلیم *** بر سنگ دل برد یک مشت سیم
که دوشینه معذور بودی و مست *** تو را و مرا بربط و سر شکست
مرا به شد آن زخم و برخاست بیم *** تو را به نخواهد نشد الا به سیم
«بوستان، باب4، ص318»
به اعتقاد شیخ شیراز، اصل انسانیت نیز مربوط است به رعایت حال مردم و حرمت ایشان. در این باب چه تنبیهی از این مؤثرتر که وی می گوید:
گاوان و خران باربردار *** به ز آدمیان مردم آزار
«بوستان، باب1، ص56»

نگاه سعدی به حیوانات

در نظر سعدی نه تنها افراد بشر گرامی اند و در خور شفقت، بلکه هر موجود زنده ای حق حیات دارد. پس نه عجب که کسی سگی تشنه را در بیابان آب دهد و پاداشش آن باشد که خداوند گناهان او را عفو نماید. حتی رعایت آسایش موری که در انبان گندم، سرگردان است کافی است خواب شبلی را بشوراند تا او را به مأوای خویش بازگرداند «که جان دارد و جان شیرین، خوش است».

تأثیرات احسان و نیکوسیرتی

اما نکته ی مهمی که در همه ی این موارد مطرح می شود نیکوسیرتی است و نیکوکاری. بدیهی است در ضمن همین معنی می باشد که حقوق مردم عادی حفظ خواهد شد و آن چه لازمه ی عدالت اجتماعی است مستقر خواهد گردید. سعدی در توجه به این خصیصه ی مهم، شرط تکامل انسانیت را عمل نیکو و طلب خیر می داند و مهرورزی؛ و در نتیجه، همبستگی صمیمانه ی افراد را با یکدیگر از طریق نیکی کردن و نوع دوستی. همین لطیفه ی اخلاقی است که درنظر وی متضمن سلامت روحی و روانی افراد است ودرنتیجه موجب سعادت دنیا وآخرت همگان. اشارات سعدی دراین باب فراوان است همانند ابیات زیر:
تو با خلق نیکی کن ای نیک بخت *** که فردا نگیرد خدا بر تو سخت
دل زیردستان نباید شکست *** مبادا که روزی شوی زیردست
«بوستان، باب2، ص262»
کسان برخورند از جوانی و بخت *** که با زیردستان نگیرند سخت
اگر زیردستی درآید زپای *** حذر کن ز نالیدنش بر خدای
«بوستان، باب1، ص222»
به احسانی آسوده کردن دلی *** به از الف رکعت به هر منزلی
«بوستان، باب2، ص260»
کسی خسبد آسوده در زیر گل *** که خسبند از او مردم آسوده دل
«بوستان، باب2، ص254»
چو بیند کسی زهر در کام خلق *** کی اش بگذرد آب نوشین به حلق؟
«بوستان، باب1، ص224»

دوست و شرایط دوستی از دیدگاه سعدی

سعدی در کلیات خود بر دوست حقیقی ارج نهاده و در موارد زیادی بر نگاه داشتن خاطر دوست تأکید نموده است و دیدار دوستان را مرهم دل معرفی می کند:
گر خون تازه می رود از ریش اهل دل *** دیدار دوستان که ببینند مرهم است
دنیا خوش است و مال عزیز است و تن شریف *** لیکن رفیق بر همه چیزی مقدم است
«غزلیات، 76ــ ق، ص440»
جز یاد دوست هرچه کنی عمر ضایع است *** جز سر عشق هرچه بگویی بطالت است
«غزلیات، 55ـ ط، ص432»

دوستی در شرایط بحرانی سخت

از دیدگاه سعدی یار واقعی آن است که«بر جور و بی مرادی و درویشی و هلاک» صبر داشته باشد و ظلمت و تیرگی را از وجود آدمی بزداید و در بلا و مصیبت، شریک غم باشد:
جایی که درخت عیش، پربار بود *** در در نظر و گهر در انبار بود
آن جا همه کس یار وفادار بود *** یار آن یار است که در بلا یار بود
«رباعیات، ص843»
دوست نباشد به حقیقت که او *** دوست فراموش کند در بلا
«غزلیات، 2ـ ط، ص411، ب10»
رواست گر نکند یار، دعوی یاری *** چو بار غم ز دل یار بر نمی گیرد
«غزلیات، 184ـ ب، ص477، ب5»

تذکر صادقانه عیب نشان دوستی

سعدی شرط یاری را در آن می داند که بر عیب های یکدیگر خرده گرفته شود و دوست در پیمان خود، سخت و محکم باشد:
آیین برداری و شرط یاری *** آن نیست که عیب من هنر پنداری
آن است که گر خلاف شایسته روم *** از غایت دوستیم دشمن داری
«رباعیات، ص846»
دوستان سخت پیمان را ز دشمن باک نیست *** شرط یار آن است کز پیوند یارش نگسلد
صدهزاران خیط یکتو را نباشد قوتی *** چون به هم برتافتی اسفندیارش نگسلد
«قطعات، ص820»

دشمن دوست نما

سعدی آن قدر به دوست به دیده ی احترام می نگرد که هر چه از او ببیند کرم می پندارد حال او چه اهانت کرده باشد چه اعزاز، وی پیوند میان دو دوست را آن گونه محکم می بیند که حتی سعی دشمن خونخوار هم نمی تواند آن را سست کند. به نظر او «حقیقت دعوی دوستی آن است که دشمنان تو را بر تو دوست گردانیم» و اما «آن دوست نباشد که شکایت کند از دوست» بلکه چنین شخصی دشمن ماست و سعدی دشمن دوست نما را به «مار» تشبیه می کند:
دشمن اگر دوست شود چند بار *** صاحب عقلش نشمارد به دوست
مار همان است به سیرت که هست *** ورچه به صورت به در آید ز پوست
«قطعات، ص815»
در صحبت رفیق بدآموز همچنان *** کاندر کمند دشمن آهخته خنجری
راهی به سوی عاقبت خیر می رود *** راهی به سوء عاقبت، اکنون مخیری
«قصاید، ص754»
و چون سعدی به پیمان دوستی و برادری، احترام می گذارد بنابراین می گوید:
به آخر دوستی نتوان بریدن *** به اول خود نمی بایست پیوست
«غزلیات، 42ـ ط، ص426، ب9»
و در نهایت، سعدی زندگانی به همراه دوست را بهشت می داند و زندگانی بی او را بی معنی و بی هدف:
با دوست کنج فقر، بهشت است و بوستان *** بی دوست خاک بر سر جاه و توانگری
«غزلیات، 551ـ ب، ص616، ب6»
لقمان حکیم نیز گفته است: «سه کس را در سه حالت توان شناخت: دلیر را هنگام جنگ، بردبار را هنگام خشم و برادر را هنگامی که بدو نیاز داری»

اثرات همنشینی با دوست نادان

بزرگمهر راست که: با دلیران و درندگان درآویختم اما هیچ کس جز همنشین بد بر من غالب نیامد. در گلستان نیز سعدی به اثرات سوء همنشینی با دوست نادان اشاره می کند و می فرماید:
«هر که با بدان نشیند اگر نیز طبیعت ایشان در او اثر نکند به طریقت ایشان متهم گردد و گربه خراباتی رود به نماز کردن، منسوب شود به خمر خوردن.»
رقم بر خود به نادانی کشیدی *** که نادان را به صحبت برگزیدی
طلب کردم ز دانایی یکی پند *** مرا فرمود با نادان مپیوند
که گر دانای دهری خر بباشی *** وگر نادانی ابله تر بباشی
«گلستان، باب8، ص187»


منابع :

  1. محمد دبیرسیاقی- بوستان سعدی- انتشارات امیرکبیر- تهران- 1380

  2. محمد دبیرسیاقی- گلستان سعدی- انتشارات امیرکبیر- تهران- 1380

  3. محمد غفوری- اندیشه جامع سعدی- حافظ نو- تهران- 1365

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/115491