توجه به موضوع سقط جنین از مسائلی است که همواره مورد توجه نظام های حقوقی و دینی بوده است. به ویژه در نظام های دینی، که برای جان آدمی ارزش و حرمت مطلق قائلند، توجه به جنین و سقط وی در شرایط خاص، جایگاهی ویژه دارد. در این میان، مسیحیت که یکی از ادیان ابراهیمی (در کنار یهودیت و اسلام) است و تعالیم آن بیشتر رنگ و بوی اخلاقی دارد به موضوع سقط جنین نیز توجهی تام داشته است. در این نوشته از دیدگاه پیروان این دین به این موضوع مهم اشاره شده است.
الف) سقط جنین در عهد جدید
در عهد جدید، یعنی آن بخش از کتاب مقدس یهودی مسیحی که فقط مسیحیان به آن باور دارند، هیچ ذکری از سقط جنین به میان نیامده است. رویکرد این بخش از کتاب مقدس رویکردی اخلاقی است و در آن به مسائل مربوط به شریعت و قانون پرداخته نمی شود. حتی مسائل فقهی عهد قدیم نیز در این جا تفسیری اخلاقی دارند: «شنیده اید که به اولین گفته شده است: قتل مکن، و هر که قتل کند سزاوار حکم شود؛ لیکن من به شما می گویم هر که به برادر خود بی سبب خشم گیرد مستوجب حکم باشد و هر که برادر خود را "قا" گوید، مستوجب قصاص باشد و هر که "احمق" گوید، مستحق آتش جهنم بود.» در میان این مجموعه تعالیم اخلاقی هیچ عبارت صریحی که سقط جنین را نکوهش کند وجود ندارد. حتی در میان احکام فقهی تورات نیز به سقط جنین پرداخته نشده است؛ مگر به سقط جنین زنی در جریان نزاع که سقط کننده باید با پرداخت مبلغی به شوهر زن جبران خسارت کند.
ب)سقط جنین از دیدگاه فرقه کاتولیک:
شأن انسانی جنین
با این همه، متفکران مسیحی از همان سده نخست میلادی به مسئله سقط جنین پرداخته اند. موضوع سقط جنین همواره از موضوعات بحث برانگیز بوده و اخلاق مسیحی نیز از این بحث ها برکنار نبوده است. داوری های اخلاقی گوناگون درباره سقط جنین عمدتا برخاسته از نگرش به شأن و وضعیت اخلاقی جنین است. در این باره دست کم سه دیدگاه وجود دارد:
جنین صرفا یک بافت (نسج) است، و نه چیز دیگر؛
جنین، انسان بالقوه است؛
جنین، انسان کامل است و تمام حقوق انسان های دیگر را داراست.
کلیسای کاتولیک رم دیدگاه سوم را پذیرفته است. به اعتقاد کاتولیک ها جنین از همان لحظه انعقاد نطفه انسان کامل است و حق حیات دارد. زندگی انسان از همان آغاز پیدایش محترم است و وی را باید دارای تمام حقوق، از جمله حق همیشه پایدار حیات دانست. متفکران مسیحی فقرات چندی از کتاب مقدس را شاهد بر این احترام و توجه آورده اند: «کلام خداوند بر من (ارمیا، یکی از انبیای بنی اسرائیل) نازل شده، گفت: قبل از آنکه تو را در شکم صورت بندم، تو را شناختم و قبل از بیرون آمدنت از رحم، تو را تقدیس نمودم و تو را نبی امت ها قرار دادم.» «[ای خداوند] مرا در رحم مادرم نقش بستی... استخوان هایم از تو پنهان نبود، وقتی که در نهان ساخته می شدم و در اسفل زمین نقشبندی می گشتم.»
با توجه به این تفسیر از شأن و جایگاه جنین و نیز این اصل اخلاقی که کشتن انسان بیگناه همواره نادرست است، کلیسای کاتولیک رم از همان آغاز هرگونه اقدام مستقیم برای سقط جنین را منع و نکوهش کرده است. حتی گفته اند یکی از عواملی که باعث جدایی و تمایز مسیحیان اولیه از کافرکیشان بوده، مسئله سقط جنین و طفل کشی بوده است، چرا که مسیحیان بر خلاف کافران، به شدت با سقط جنین و طفل کشی مخالف بوده اند. نخستین منع صریح سقط جنین را در دیداخه می توان سراغ گرفت. این کتاب راهنمای تعالیم مسیحی در اواخر سده نخست میلادی یا اوایل قرن دوم نوشته شده است. در بخش نخست این کتاب «دو طریق زندگی و مرگ» با هم مقایسه می شوند. یکی از احکامی که نشانه «طریق زندگی» برای مسیحیان است، این حکم است. «کودک را با سقط کردن نکش و باعث هلاکت نوزاد نیز نشو.»
در یکی دیگر از اسناد قدیمی مسیحی آمده است: «خداوند، که مالک زندگی است، وظیفه شکوهمند حفظ زندگی را به آدمیان وانهاده است. آدمیان باید این وظیفه را به شیوه ای شایسته به انجام رسانند. باید از لحظه بارداری با کمال دقت از زندگی صیانت کرد: سقط جنین و طفل کشی گناهانی نفرت انگیزند.» ترتولیان، یکی از الهیدانان قدیم مسیحی، جنین را از لحظه انعقاد نطفه انسان کامل می داند. به اعتقاد وی، سقط جنین فقط آنگاه مجاز است که برای نجات جان مادر ضروری باشد. آگوستین، دیگر عالم بزرگ مسیحی، بین جنینی که روح در آن دمیده شده باشد و جنین بی روح تفکیک کرده است. وی گرچه سقط این هر دو دسته را منع و نکوهش می کند، این عمل را فقط در صورت دمیده شدن روح، سقط جنین تلقی می کند.
در قرن سیزدهم میلادی، توماس آکوئیناس، بزرگترین الهیدان مسیحیت در قرون وسطی، به تبع ارسطو، قائل شد که در پسران در حدود چهلمین روز پس از بارداری و در دختران در حدود روز هشتادم، و یا به نقلی روز نودم، پس از حاملگی روح دمیده می شود. اندیشه آکوئیناس و آگوستین باعث شد که در شدت و خفیف بودن قبح سقط جنین، بسته به اینکه جنین در چه مرحله ای باشد، تمایز گذاشته شود. با این همه، این تفکر را کلیسای کاتولیک رم رسما در قرن نوزدهم کنار نهاد. در سال 1869 پاپ پیوس نهم اعلام کرد که مجازات طرد برای سقط جنین در هر مرحله ای که باشد اعمال می شود. در سال 1917 مجموعه قوانین شرعی جدید مقرر کرد که همه جنین های سقط شده باید غسل تعمید داده شوند، و این امر آشکارا بیان می کند که جنین متولد نشده از لحظه آبستنی انسانی کامل است. این دیدگاه را شورای واتیکانی دوم و پاپ پل ششم نیز تأیید و بر آن تأکید کردند.
در تعالیم کلیسای کاتولیک رم، مبادرت به سقط جنین گناهی بزرگ است که مجازات شرعی طرد را در پی دارد. این مجازات به طور قهری و خودکار و بدون نیاز به حکم، منوط به شرایط مقرر در قانون شرع اعمال می شود. به بیان نویسندگان کتاب رسمی تعالیم دینی کلیسای کاتولیک: «کلیسا نمی خواهد از این رهگذر [تمسک به حکم شدید محکومیت قهری طرد] دامنه عفو را محدود کند، بلکه در صدد آن است که شدت گناه ارتکاب یافته و صدمه جبران ناپذیری را که بر بیگناهی که به مرگ افکنده شده و نیز بر والدین و تمام جامعه وارد شده است، نشان دهد.»
از آنجا که تعالیم کلیسا تعالیمی اخلاقیند و ضمانت اجرای رسمی ندارند، کلیسا وظیفه دفاع از حقوق جنین و مجازات ناقضان حقوق وی را بر عهده دستگاه های رسمی قانون گذاری و حکومت ها نهاده است: «حقوق جدایی ناپذیر انسان را باید جامعه مدنی و قدرت سیاسی به رسمیت بشناسند و آن را محترم شمارند. این حقوق انسانی نه فقط از آن افرادند و نه از آن والدین آنان. این حقوق نشانه امتیازی از سوی جامعه و دولت نیز نیستند، بلکه حقوقی مربوط به طبیعت انسانیند و به اتکای عمل خالقانه ای که خاستگاه شخص از آنجاست، ذاتی اویند. حق زندگی کردن و احترام به تمامیت جسمانی همه انسان ها از لحظه انعقاد نطفه تا مرگ را باید در زمره این حقوق اساسی شمرد. به محض اینکه یک قانون موضوعه دسته ای از انسانها را از حمایتی که قانونگذاری رسمی ملزم به اعطای آن به ایشان است محروم کند، دولت تساوی همگان در برابر قانون را انکار کرده است. اگر دولت قدرتش را در خدمت حق شهروندان، به ویژه شهروندان ضعیف تر، قرار ندهد، شالوده دولت نیز که مبتنی بر قانون است، سست می شود. قانون باید به عنوان پیامد احترام و حمایتی که باید برای طفل زاده نشده از همان لحظه انعقاد نطفه تضمین کرد، ضمانت اجرایی کیفری مناسبی را برای نقض عمدی حقوق این کودکان در نظر گیرد.»
از آنجا که بر اساس این آموزه ها، جنین از زمان انعقاد نطفه انسان شمرده می شود، باید مانند همه انسانها از سلامتش دفاع و از آن مراقبت کرد و آن را درمان نمود. بر این اساس، تشخیص پزشکی پیش از زایمان اگر به منظور محافظت از جنین یا درمان آن باشد اخلاقا مجاز است؛ اما اگر این کار با این قصد صورت گیرد که مشخص شود آیا جنین بیماری خاصی دارد یا نه و نتیجه آن چه بسا منجر به سقط جنین شود به شدت با قانون اخلاقی مغایر است: «تشخیص پزشکی نباید با مجازات مرگ برابر باشد.»
به آموزه های کلیسای کاتولیک درباره سقط جنین ایراداتی وارد شده است. یکی از مهمترین این اشکال ها آن است که حتی اگر بارداری باعث شود که خطر جدی برای زندگی مادر به وجود آید و خطر مرگ وی را تهدید کند، آیا در اینجا هم نمی توان جنین را مهاجم دانست و در نتیجه با استناد به قاعده دفاع مشروع، از بین بردن وی را برای نجات جان مادر روا شمرد؟ کاتولیک ها این پرسش را چنین پاسخ داده اند: ممکن است بر اساس قاعده «نتیجه دوگانه» یا دوگانگی اثر، گاهی اعمالی که برای حفظ زندگی مادر انجام می شوند حتی اگر به مرگ جنین منجر شوند اخلاقا روا باشند. بر اساس این قاعده، یک عمل باید خوب یا دست کم علی السویه باشد؛ عامل باید نتیجه خوب را قصد کند نه اثر و نتیجه بد را، گرچه شاید وی بتواند آن نتیجه بد را پیش بینی کند. نتیجه بد را نمی توان مانند وسیله ای برای نتیجه خوب به کار برد و نتیجه خوب باید بر نتیجه بد غالب باشد یا دلیلی باید وجود داشته باشد که اجازه دهیم نتیجه بد به وقوع بپیوندد. در موضوع بحث حاضر، اگر یک زن باردار سرطان رحم داشته باشد یا بارداری در لوله شیپوری رحم صورت گرفته باشد، زن می تواند از پزشک بخواهد که اقدامات لازم را برای حفظ جان وی انجام دهد، گرچه این اقدامات منجر به مرگ جنین شود.
بر طبق قاعده «نتیجه دوگانه» برداشتن رحم سرطانی راهی مشروع و قانونی برای درمان سرطان رحم است. زن باردار و پزشک او مرگ جنین را قصد نکرده اند، گرچه آن را پیش بینی کرده اند؛ مرگ جنین وسیله ای برای حفظ زندگی زن باردار نیست و دلیل مناسب (نجات جان مادر) نیز برای انجام این اقدام وجود دارد. از این رو، گرچه پیامد ثانوی این عمل، مرگ جنین است اما اخلاقا درست است. البته این روش استدلال را نمی توان به همه مواردی که ادامه بارداری سلامت مادر را تهدید می کند، تسری داد؛ برای مثال، اگر تداوم بارداری به قلب ضعیف مادر آسیب برساند، نمی توان به استناد قاعده فوق جان مادر را نجات داد، چرا که در این صورت باید مرگ جنین به طور
«مستقیم» اراده شود و این با قاعده مزبور ناسازگار است.
الهیدانان و کلیساهای مسیحی در قبال نهضت های جدید درباره سقط جنین دیدگاههای متفاوتی اتخاذ کرده اند. از سویی، بسیاری از پروتستان ها از همان موضع ضد سقط جنین شدید کاتولیک ها دفاع می کنند. این گروه ها عموما از قانون گذاری بر ضد سقط جنین حمایت، و از حق حیات جنین دفاع می کنند. از سوی دیگر، دیدگاه کاملا مخالفی در این باره وجود دارد که پیروان آن بر این باورند که زنان هم اخلاقا و هم قانونا مجازند که سقط جنین را انتخاب کنند. گروه سوم راهی میان این دو را برگزیده است. این گروه، گرچه در خود نیز بی اختلاف نیستند، معتقدند که سقط جنین ممکن است گاهی اخلاقا مجاز باشد. به نظر اینان، سقط جنین نه عملی خنثی است و نه قتل عمد. این عمل با آنکه همواره عملی ناصواب است، گاهی از باب دفع افسد به فاسد مجاز است. بر اساس این عقیده، مسئولیت اصلی تصمیم به سقط جنین بر عهده زن باردار است.
لوتر و کالوین، دو تن از بنیادگذاران آیین پروتستان، معتقد بودند که جنین از زمان انعقاد نطفه هم جسم است و هم روح. هر دوی ایشان مخالف سقط جنین در هر مرحله ای بودند. بیشتر فرقه های پروتستان از زمان شکل گیری تا قرن بیستم در این زمینه با کاتولیک ها هم عقیده بودند. لکن در این قرن بسیاری از پروتستان ها با توجه به تحولات فرهنگی عمیق دوران جدید، از جمله رویکرد تازه نسبت به مرجعیت کلیسا، رشد کثرت گرایی فرهنگی، دگرگونی در اخلاق جنسی، فمینیسم و... در صدد تفسیر مجدد آموزه سنتی مسیحی درباره سقط جنین برآمده اند. در مقابل دیدگاه کاتولیکها که جنین را از همان زمان انعقاد نطفه، انسان کامل و دارای حقوق انسانی می دانند، بسیاری از الهی دانان پروتستان، ارتدکس و انگلیکن جنین را انسانی بالقوه زنده می دانند که دارای حقوق مهمی بر گردن زن باردار و دیگران است. از این دیدگاه، سقط جنین ممکن است عملی به ظاهر موجه و پذیرفتنی باشد.
گستره توجیه اخلاقی سقط جنین، برای حامیان این دیدگاه، بسته به اینکه اهمیت و میزان حقوق جنین در نزد آنان چگونه باشد، متنوع است. قدر متیقن این دیدگاه میانه این است که سقط جنین برای نجات جان مادر و حفظ سلامت او از خطرهای جدی روا است. برخی از متفکران آیین ارتدکس شرقی سقط جنین را همیشه و به هر علت ناروا می دانند، مگر در موارد استثنایی که زندگی مادر در خطر جدی است. برخی از متفکران پروتستان و انگلیکن سقط جنین را به دنبال بارداری ناشی از زنای به عنف یا زنای با محارم می پذیرند. برخی نیز سقط جنین را در مواردی که ادله مستند حاکی از آن باشد که کودک اگر متولد شود مبتلا به بیماری ژنتیکی است می پذیرند. از موضوعات
مورد بحث و اختلاف، آزمایش پیش از زایمان برای تشخیص نابهنجاری های ژنتیکی یا دیگر بیماری هاست. این مسئله وقتی بحث انگیزتر می شود که والدین اگر به وجود برخی بیماری ها پی ببرند قصد سقط جنین کنند. برخی از متفکران ارتدکس شرقی معتقدند که مقصود از آزمایش پزشکی پیش از زایمان فقط باید این باشد که والدین بتوانند برای تولد فرزندشان برنامه ریزی کنند و بتوانند نیازهای آتی طفل را برآورند.
دیدگاه زن گرایان
دیدگاهی دیگر درباره سقط جنین دیدگاه برخی از الهیدانان فمنیست در سنت های مختلف مسیحی، از جمله آیین کاتولیک رم است. به باور ایشان، گرچه جنین از لحظه انعقاد نطفه انسان تلقی می شود اما سقط جنین ضرورتا در همه موارد ناموجه نیست. ایشان معتقدند که مخالفت با سقط جنین و نیز مخالفت با حق زنان باردار در خصوص تصمیم گیری درباره جنین ایشان، از تفسیر نادرست رابطه زن باردار و جنین ناشی شده است. در این تفسیر نادرست، بارداری رابطه بین دو طرف (مادر و طفل) تبیین می شود و زن باردار (و نیز پزشک) موظفند که جنین را نکشند. با این همه، به زعم این الهیدانان فمنیست، اگر این رابطه به گونه ای دیگر تبیین شود، پرسش اخلاقی ممکن است این باشد که «زن باردار چه موقع، چرا و تا چه حدی موظف است که زندگی جسمانی جنین را حمایت کند؟» وظیفه زن باردار، در این هنگام، نیکوکاری و احسان است و این وظیفه نیکوکاری منوط است به تصمیمات پیش تر او درباره رابطه جنسی، و این وظیفه ممکن است محدود باشد به خطراتی که بارداری برای وی به وجود می آورد.
نتیجه
1- با آنکه در کتاب مقدس مسیحیان عبارتی صریح در منع سقط جنین نیامده است کلیسای مسیحی از سده نخست میلادی این عمل را به طور مطلق ممنوع دانسته است. کلیسای کاتولیک رم، با رد تمام تفاسیر مغایر، جنین را از نخستین لحظه انعقاد نطفه انسان کامل می داند و هرگونه اقدام به سقط جنین را گناهی بزرگ می شمارد که مجازات شرعی طرد را نیز در پی دارد. کاتولیکها اقدام به سقط جنین را نه برای حفظ جان مادر، که با استناد به قاعده «نتیجه دوگانه» پذیرفته اند. به گفته ایشان، پزشک می تواند برای معالجه مادر بیمار اقدام کند، گرچه نتیجه قهری این معالجه اسقاط جنین وی باشد.
2- پروتستانها در زمان پیدایش دیدگاه کاتولیک ها را پذیرفته اند و کالوین و لوتر جنین را از زمان انعقاد نطفه هم جسم دانسته اند و هم روح؛ لکن در قرن اخیر، پروتستان ها دیدگاه منعطف تری اتخاذ کرده اند و گفته اند که ممکن است سقط جنین در مواردی قابل توجیه و پذیرفتنی باشد.
3- بسیاری از متفکران ارتدکس نیز جنین را انسان بالقوه می دانند که در موارد استثنایی، یعنی آنجا که جان مادر در خطر است، می توان به سقط آن اقدام کرد.
4- الهیدانان فمنیست، با تفسیری دوباره از رابطه مادر و جنین، سقط جنین را در مواردی مجاز شمرده اند.