اوصاف قیامت؛ حضور عمل

در قرآن کریم آمده است: «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تود لو أن بینها وبینه أمدا بعیدا ویحذرکم الله نفسه و الله رؤف بالعباد؛ روزی که هر شخصی هر کار نیکو کرده همه را در پیش روی خود حاضر ببیند و آنچه بد کرده آرزو کند: ای کاش میان او و کار بدش به مسافتی دور جدایی بود. خداوند شما را از کیفر خود می ترساند که او در حق بندگان بسی مهربان است» (آل عمران/ 30). نمى گوید آرزو مى کند اعمال بدش نابود شود زیرا مى داند چیزى در جهان نابود نمى شود، بلکه آرزو مى کند با آن فاصله بگیرد. «امد» در لغت به معنى زمان محدود است، و تفاوت آن با ابد این است که ابد، زمان نامحدود را مى گوید، و غالبا امد توجه به انتهاى زمانى و سررسید مدت دارد، هر چند به معنى زمان محدود (در برابر نامحدود) نیز به کار مى رود.
آرى گناهکاران، و نیکوکاران همگى اعمال خود را در آن روز حاضر مى بینند، با این تفاوت که نیکوکاران از مشاهده اعمال خویش خوشحال و مسرور مى شوند و بدکاران از مشاهده اعمال خود چنان در وحشت فرو مى روند که آرزو مى کنند از آن فاصله بگیرند نه فاصله مکانى، که فاصله زمانى دور و دراز که براى ابراز تنفر از فاصله مکانى رساتر است، زیرا در فاصله مکانى احتمال حضور نزد او وجود دارد، ولى در فاصله زمانى به هیچ وجه امکان پذیر نیست. مثلا کسى که در مناطق دور دستى از صحنه جنگ جهانى زندگى مى کرد، باز کم و بیش، احساس اضطراب و نگرانى داشت زیرا ممکن بود دامنه جنگ به آنجا کشیده شود ولى ما که امروز ده ها سال از زمان جنگ فاصله گرفته ایم، هیچگونه احساس نگرانى نداریم که آن جنگها ما را هم فرا بگیرد (ممکن است جنگ جهانى دیگرى روى بدهد) ولى سرایت آن جنگهاى پیشین به امروز معنى ندارد.
بعضى از مفسران احتمال داده اند که «امد» در اینجا فاصله مکانى باشد (همانگونه که مجمع البیان از بعضى نقل کرده است) ولى این واژه ظاهرا در لغت جز به معنى زمان یا سررسید زمان نیامده است. و در پایان آیه، باز براى تاکید بیشتر مى فرماید: خداوند شما را از (نافرمانى) خویش بر حذر مى دارد و در عین حال خدا نسبت به همه بندگان مهربان است «و یحذرکم الله نفسه و الله رؤف بالعباد». در واقع، این جمله معجونى است از بیم و امید، از یک سو اعلام خطر مى کند و هشدار مى دهد، و از سوى دیگر بندگان را به لطفش امیدوار مى سازد تا تعادلى میان خوف و رجا که عامل مهم تربیت انسان است برقرار شود، این احتمال نیز وجود دارد که این دو جمله تاکید بر یکدیگر باشد و به این مى ماند که کسى به دیگرى بگوید من تو را از این کار خطرناک بر حذر مى دارم و من به تو مهربانم که اعلام خطر مى کنم.
تذکر: تحذیر از قهر خدا برای اوساط مردم است و تحذیر از تمنی شهود ذات و نیل هویت مطلق و وصول به حرم امن و قله ی هرم هستی که حمای الهی است برای اوحدی از سالکان خواهد بود؛ زیرا چنین عنقای مغربی شکار شهود عارف نخواهد شد، چه رسد به دام ضعیف برهان حکیم و متکلم.

حضور اعمال و تجسم آن در قیامت
قرآن مجید در آیه مورد بحث و آیات زیاد دیگرى از این حقیقت پرده برمى دارد که در قیامت اعمال نیک و بد انسان، هر کدام در شکلى تجسم یافته و در عرصه محشر حاضر مى شود. واژه «تجد» از ماده وجدان (یافتن) ضد فقدان و نابودى است و کلمه ی «خیر» و «سوء» که به صورت نکره آمده در اینجا مفید عموم است، یعنى هر انسانى در آن روز تمام اعمال خوب و بد خود را -هر چند کم باشد- در نزد خود مى یابد. گرچه جمعى از مفسرین اصرار دارند این آیه، و آیات مانند آن را توجیه کنند و بگویند منظور از حاضر شدن اعمال، حضور پاداش و کیفر آنها است و یا اینکه منظور حضور نامه عمل است که تمام اعمال آدمى از نیک و بد در آن ثبت شده است. ولى پیدا است که این توجیهات، با ظاهر آیه سازگار نیست، زیرا این آیه به روشنى مى گوید که انسان در روز رستاخیز، خود عمل را مى یابد، و در ذیل آیه مى خوانیم گناهکار آرزو دارد که بین او و عمل زشتى که انجام داده جدایى بیفتد، و در اینجا نیز خود عمل، مورد بحث آیه است نه نامه عمل و نه کیفر و پاداش آنها.
گواه دیگر اینکه در آیه مورد بحث مى خوانیم: گناهکار دوست مى دارد میان او و عملش فاصله زیادى بیفتد و هرگز آرزوى از بین رفتن عمل خود را نمى کند. این نشان مى دهد که نابودى اعمال امکان پذیر نیست و به همین دلیل تمناى آن را نمى نماید. آیات فراوان دیگرى نیز این مطلب را تایید مى کند مانند آیه 49 سوره کهف: «و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا یظلم ربک أحدا؛ گنهکاران در روز رستاخیز، تمام اعمال گذشته خود را در برابر خود حاضر مى بینند و خداوند به هیچ کس، ستم نمى کند». و آیه 7-8 سوره زلزال: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره* و من یعمل مثقال ذرة شرا یره؛ پس هر كه هموزن ذره ‏اى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد* و هر كه هموزن ذره ‏اى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد». همانطور که گفتیم گاهى بعضى از مفسران، لفظ جزاء را در این آیات تقدیر گرفته اند، و این خلاف ظاهر آیات است.
از بعضى آیات به دست مى آید که این جهان کشتزار جهان دیگر است و عمل انسان بسان دانه اى است که کشاورز در دل خاک مى افشاند، سپس همان دانه رشد و نمو کرده همان دانه را با مقادیر زیادترى برداشت مى کند، اعمال انسان نیز با تبدلات و تغییرات بیشترى که لازمه سراى رستاخیز است به خود انسان باز مى گردد چنان که خداوند در سوره شورى آیه 20 مى فرماید: «من کان یرید حرث الآخرة نزد له فی حرثه؛ هر کس کشت آخرت را بخواهد کشته او را افزایش مى دهیم». از بعضى از آیات دیگر به دست مى آید که کارهاى نیک این جهان در جهان دیگر به صورت نور و روشنایى درمى آیند، منافقان از مؤمنان مطالبه این نور را مى کنند، و مى گویند: «انظرونا نقتبس من نورکم قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا؛ صبر کنید تا ما از نور شما بهره گیریم و به آنها گفته مى شود: بازگردید، این نور را از دنیا طلب کنید» (حدید/ 13).
این آیات و ده ها آیات دیگر مى رساند که ما، در روز رستاخیز عین عمل را به صورت کامل درمى یابیم و این همان تجسم اعمال است که دانشمندان اسلامى به آن قائل اند.

حدیثی از پیامبر (ص) درباره حضور عمل
روایات بسیارى نیز از پیشوایان بزرگ اسلام بر این مطلب گواهى مى دهند که ما در اینجا به یک نمونه اکتفاء مى کنیم: پیامبر اسلام (ص) به یکى از کسانى که تقاضاى موعظه کرده بود، فرمود: «و انه لا بد لک یا قیس من قرین یدفن معک و هو حى و تدفن معه و انت میت فان کان کریما اکرمک و ان کان لئیما اسلمک ثم لا یحشر الا معک و لا تحشر الا معه و لا تسئل الا عنه فلا تجعله الا صالحا فانه ان صلح انست به، و ان فسد لا تستوحش الا منه و هو فعلک؛ اى قیس! ناگزیر، همنشینى دارى که پس از مرگ، همراه تو دفن مى شود، در حالى که او زنده است و با او دفن مى شوى در حالى که تو مرده اى، اگر او نیک و گرامى باشد، تو را گرامى مى دارد و هر گاه او پست باشد تو را تسلیم حوادث مى کند، سپس او با کسى جز تو محشور نمى شود و تو هم با کسى جز او به صحنه رستاخیز نمى آیى، از تو درباره غیر آن سؤالى نمى شود، بنابراین، سعى کن آن را به صورت شایسته انجام دهى، زیرا اگر آن، شایسته باشد، با او انس مى گیرى و گر نه از هیچ کس جز او وحشت ندارى و آن عمل تو است».


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج‏ 2 صفحه 504 و ج‏ 12 صفحه 50 و ج‏ 23 صفحه 156 و 286 و ج‏ 18 صفحه 126 و 369

  2. جوادی آملی- تفسیر موضوعی- ج 4 صفحه 368 و 335

  3. سید محمدحسین طباطبائی- ترجمه المیزان- ج‏ 13 صفحه 72 و ج‏ 19 صفحه 243

  4. شیخ طبرسی- ترجمه مجمع البیان- ج‏ 14 صفحه 103

  5. فتح الله شریف کاشانی- تفسیر منهج الصادقین- ج‏ 5 صفحه 263

  6. حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی- تفسیر اثنا عشری- ج‏ 14 صفحه 148

  7. سید محمود طالقانی- پرتوى از قرآن- ج‏ 3 صفحه 179

  8. میرزا حسن مصطفوی- تفسیر روشن- ج‏ 13 صفحه 165

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/115625